شنبه 26 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سياست عمودی، سياست افقی! محترم مومنی روحی

واژه سياست در زبان پارسی کهن ما، به تنهائی دارای معنای شيوا و زيبائی است؛ و هيچ ربطی هم به کلاشی ها و چنديوزه بازی کردنهای سياستمداران کنونی دنيا، که چهره ای زشت از آن می سازند هم ندارد. در فرهنگ کهن ما پارسی زبانان، وقتی کسی را سياست می کنند، بدان معنا خواهد بود که وی را انديشمندانه آگاه نموده باشند تا به خطايش پی ببرد و از تکرار آن برحذر باشد.

اما در دنيای کنونی، به ويژه در عالم دولتمردان و حکومت های گوناگونی که در گيتی فعال می باشند؛ مفهوم سياست فردی و يک جانبه می شود. يک جانبه به اين معنا که سياست کننده و يا سياستمدار مورد نظر، غير از منافع شخصی خودش به هيچ چيز ديگری نمی انديشد؛ و هر چه دامنه اشتباهات ديگران وسعت بيابد؛ کار او آسان تر شده و سودجوئی اش مطلوب تر خواهد بود.

در سياست هائی که اکنون در دنيا رايج هستند؛ مسائل مربوط به روابط داخلی و بين المللی کشورهای جهان، موضوعاتی تنگاتنگ با يکديگر می باشند؛ که هر کدام از آن موضوعات مربوطه، به نوعی با آن ديگری مرتبط گشته و گاهی هم در ميان آنها، وابستگی هائی که منافع مشترک هر دو طرف را تأمين نمايند ايجاد می گردند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


سياستمداران پخته و کاردان، همانند فرماندهان ارشد لشگرهای آرتشی در جنگها، برای خودشان هم " استراتژی " دارند و هم "تاکتيک"، اما سياستمدارانی نيز هستند، که نه استراتژی سرشان می شود؛ و نه هيچ تاکتيکی در مديريت ايشان برای اداره امور داخلی کشورشان، و همچنين برای مراوده های بين المللی آنها وجود دارد!

اينها آن دسته از حاکمان و رهبران و رؤسائی هستند، که فقط سياست های افقی را رعايت می کنند. همين افراد چه بخواهند چه نخواهند، همواره در مقابل سياستمدارانی که روش آنها رعايت سياست های عمودی است شکست می خورند!

تفاوت سياست عمودی با نوع افقی آن، در چه و در کجاست؟ بديهی است که همگان به مفاهيم دو واژه عمودی و افقی آشنائی داشته باشند؛ ولی وقتی آنها را در امور سياسی به کار بگيريم؛ اولی ( سياست عمودی ) با دومی ( سياست افقی )، تفاوت آشکاری دارد؛ که تميز دادنشان مستلزم آگاهی های ويژه می باشد.

سياست عمودی، استراتژی سياستمداری خواهد بود، که همه موارد مندرج در برنامه های کاری او، حول يک موضوع محوری و مشخص بگردند؛ و سرنوشت آن کشور را برای آرمانی واحد، که ميان آحاد ملت آن کشورمشترک می باشد برنامه ريزی نمايند.

اما سياست افقی، تاکتيک هائی می باشند که آن فرد، درمقاطع خاصی که به يک حرکت آنی يا تصميم گيری از پيش تعيين نشده نياز داشته باشند؛ به اجرای آنها می پردازد. اصولا اينگونه سياستها، الزامأ موفق و کارساز نيستند. چرا که شرايط محيطی متنوع هستند و هميشه امکان بروز رويدادهای غير منتظره وجود دارند.

هيچ سياستمدار دانائی دچار انجام دادن چنين اشتباهاتی نمی شود؛ اما کسانی هم وجود دارند که به پندار خودشان سياسی اند؛ حال آنکه بوئی از سياست و حواشی آن نبرده اند.

از آن جمله اند کارگزاران حکومت منفور جمهوری اسلامی، که در تصورات باطلشان امر سياست را همانند روضه خوانی هائی که می کنند می پنداشتند!

در رأس حکومت استبدادی آخوندی، فردی قرار دارد که به پندار خودش استاد فن در امور سياسی است. جناب ايشان سيد علی خامنه ای رهبر سياسی - دينی کنونی اين رژيم است. فقط توجه تان را به يک حرکت وی جلب می کنم.

حرکتی که از بسته شدن نطفه اش اشتباه بود و درطول رشد غيرقانونی و بزرگ شدنش هم، با اشتباه مکرر رهبر بی سياست و بی کياست حکومت اسلامی، يکی از بزرگترين بلاهائی را که بر سر اين رژيم خونخوار فرود آمده را مرتکب شده است!

خامنه ای اگر فردی سياسی بود؟ مقطعی نمی انديشيد. بلکه برای حفظ همان اسلام پوشالی خودشان هم که شده، عميق تر و سنجيده تر عمل می نمود. نه آنکه اجازه بدهد در بيت رهبری خودش، به سرکردگی پسر جاه طلبش " مجتبی خامنه ای " و با حيله های آخوند فرصت طلبی مانند " تائب " ، و نيز با فريبی که به دست سپاه پاسداران و توسط آخوند بی شخصيتی مانند مصباح يزدی خورد؛ بلائی مانند احمدی نژاد بلاهت پيشه بر سرش بيايد!!

بلائی که از بدو فرو ريزی آوار سنگين وجود بی خاصيتی مثل دکتر!!!! احمدی نژاد بر سر مقام عظمای!!!! رهبری جمهوری اسلامی آمده؛ مصيبتی است که ضمن درگير نمودن کشور با مشکلات فراوان اقتصادی و اجتماعی و..... ؛ شخص رهبر را هم نزد ملت ايران و ساير ممالک جهان، بی اهميت و ناتوان مطرح نموده است.

اگر قضيه فقط به موضوع بی اهميت شدن رهبری انقلاب ختم می گرديد؟ کار خامنه ای آسان تر بود. او می توانست با دادن فرمان به مجلس خبرگان رهبری و شورای نگهبان جمهوری اسلامی، کار اين رئيس جمهور بی محتوا ولی گردنکش را، با عزل او از مقام رئيس جمهوری يکسره و وی را از پستی که لياقتش را ندارد خلع بنمايد.

اما مشکل خامنه ای در اين است، که او در ماجرای انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ ، و اعتراضات مردمی به برگزاری آن، که به همراهی آراء تقلبی شکل گرفت. جناب رهبر بدون دور انديشی و يک نگرش صحيح به عواقب کاری که می خواست انجام بدهد؛ در يک موضع گيری سياسی افقی، نان را به نرخ روز ميل فرمود. آنگاه از بيم آنکه مبادا توسط عوامل مخالف خودش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از پشت خنجر بخورد؛ پيه اشتباهی فضاحت بار را بر تن خويش ماليد؛ و از احمدی نژاد با گفتن: " ديدگاههای آقای احمدی نژاد به من نزديک تر است تا...... " ، آشی برای خودش پخت که به اين زوديها يک وجب چربی روی آن را نخواهد توانست هضم سياسی بفرمايد!!

نتيجه آن اشتباهی که از مصلحت انديشی مقطعی خامنه ای نشأت گرفته بود؛ همين جنگهای سرد و لفظی ميان جناح های متخاصم وهواداران دو مرکز قدرت، تفکيک شدن نيروهای هوادار خامنه ای و احمدی نژاد به گروه خودی و غير خودی، پديد آمدن شگردهای منفعت طلبانه گروه موسوم به " جريان انحرافی " ، دزدی های کلان و کم سابقه از بانک های کشور، و گسترش عدم اطمينان بين المللی نسبت به رژيم اسلامی در جهان، آشفتگی اقتصادی در همه زسشمينه های بخشهای دولتی و خصوصی، بذل و بخشش های بی رويه رئيس جمهور از سرمايه های ملی مملکت، به کشورهائی که کوچکترين فايده ای برای ايران و ايرانی ندارند؛ و صدها مورد مشابه که غير از برگرداندن کشور و حکومت به قهقرآء ، چيز ديگری عايد ملک و ملت نخواهند نمود.

از دست رفتن حيثيت اندکی که کارگزاران رژيم آخوندی نزد برخی از کشورهای درجه سه و چهار داشت، که اکنون ديگرهمان يک جو آبرو را هم ندارند؛ سرفصل های گرفتاری هائی می باشند؛ که در رخداد استفاده ازتاکتيکی اشتباه، در مقطع يک سياست افقی، موجب کشته شدن بسياری از جوانان برومند ميهن، و زندانی و شکنجه شدن صدها انسان بی گناه ديگر که جرمشان آزاديخواهی و پس گرفتن آرای انتخاباتی است می باشد !!

خوشبختانه مردم شجاع و وطن پرست ايرانی، بر آن نيستند که افق ديد خودشان را، بسان رهبر حکومت اسلامی، در دايره کوچک و تنگ و تاريک سياست افقی مورد تمسخربيگانگان قرار بدهند. ملت ايران به خوبی می داند که چه می خواهد، و ياچه نمی خواهد؟

اين مردم هرگز خود را در محدوده بی سرانجام تبعيت کردن از سياست افقی رهبری محبوس نخواهند کرد.

چرا که سياست عمودی و دراز مدت و کهن ملت ايران، که استراتژی هميشگی، و آرمان دائمی آنهاست، استقرار دموکراسی در کشور، و رهائی از استبداد آخوندی است؛ بر همين اساس بايد تمامی تلاش خودشان را بکنند، تا دست چپاولگر اين قوم فاسد و بی لياقت را، از سر خودشان کوتاه گردانند.

سپس با همه توان خويشتن، به آرمان بلند و سرشار از تفاخرشان، که استقرار يک حکومت " سکولار" در ميهنشان است؛ جامه حقيقت بپوشانند.

به اميد هر چه سريع تر تحقق يافتن اين ايده ملی، که بدون هرگونه ترديدی به زودی ميسر خواهد شد.

تابستان ۱۳۹۰ هلند
محترم مومنی روحی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016