چهارشنبه 30 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"مفت‌گويی" احمدی‌نژاد و "مفت‌فروشی حيثيت ايران"، پدرام فرزاد

محمود احمدی‌نژاد
سال پيش و در چنين روزهايی شاهد آبروريزی و افتضاح بی‌سابقه دستگاه ديپلماسی ايران در نيويورک و مجمع عمومی سازمان ملل بوديم که سخنرانی احمدی‌نژاد با موضوع عجيبی که برگزيده بود، صرفا هيئت ايرانی، بعضی از جيره‌خواران ايران در کشورهای ديگر و نيز اکثر قريب به اتفاق صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل را مستفيض کرد! خدا می‌داند او امسال از کلاه شعبده‌بازی‌اش چه خرگوشی بيرون خواهد آورد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شاهد نفس‌های آخر تابستان سال ۹۰ هستيم.
باز دهه آخر سپتامبر و باز هم سفر محمود احمدی‌نژاد به نيويورک جهت سخنرانی در صحن عمومی سازمان ملل متحد. به تنهايی به اندازه دو يا سه رئيس جمهوری قبلی ايران به نيويورک رفته اين «نوکر مردم ايران» اما «عاشق سفر و ابراز احساسات برای مردم جهان».
وی در مصاحبه با شبکه تلويزيونی NBC در پاسخ به سوالی درباره حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گفت: در سالگرد يازده سپتامبر شماری از مردم امريکا با تجمع در محل اين حادثه نسبت به ادعای دولت امريکا در اين خصوص اعتراض داشتند و آن را حادثه‌ای مشکوک عنوان می‌کردند.
بنا به ادعای رئيس جمهوری ايران، نظرسنجی‌های انجام شده در امريکا حاکی از آن است که بيش از ۸۰% مردم اين کشور نسبت به اين موضوع قانع نيستند.
البته مطابق معمول، سند و مدرکی جهت اثبات اين نظرسنجی ارائه نشد و همه چيز در حد همان حرف‌های قديمی باقی ماند تا ببينيم چه پيش خواهد آمد.
وی گفت: ملت‌ها نسبت به حادثه ۱۱ سپتامبر سوال دارند و از گزارش‌های ارائه شده قانع نيستند. احمدی‌نژاد همچنين بر تشکيل «گروه حقيقت‌ياب» به منظور بررسی ابعاد اين حادثه تاکيد کرد و اظهار داشت: در جعبه سياه ۱۱ سپتامبر چه چيز ناگفته‌ای وجود دارد که دولت امريکا از آن نگرانی داشته و نمی‌خواهد آن را بيان کند؟
اگر دقت داشته باشيم، يک دهه از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گذشته، در حالی که رياست جمهوری محمود احمدی‌نژاد در ايران هنوز ۲ سال ديگر از ۸ سال خود را پيش رو دارد و با سابقه‌ای ۶ ساله، هنوز ۴ سال کمتر از سقوط برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نيويورک سن و سال دارد و تاکنون قادر به اثبات هيچ‌يک از ادعاهای خود (کاهش شهريه دانشگاه آزاد، تغيير رئيس و هيئت امنای اين دانشگاه، افشای اسامی مفسدان اقتصادی آن هم تقريبا ۱۵ روز پس از آغاز رياست جمهوری‌اش در دوره اول – البته اگر وعده‌های او قبل از تنفيذش را ناديده بگيريم – و ...) نشده است.
با اين حال، اگر او می‌توانست حتی يکی از ادعاهای فراوانش (که ترجيع‌بند همه آنها اين بود: برای اين حرف‌ها سند و مدرک هم دارم) را تاکنون ثابت کند و حداقل دل ما و ديگران را به صدق حرف‌هايش خوش کند، حداقل می‌شد برايش جايی برای اين که پای خود را در کفش ديگر ملل فرو کند، درنظر گرفت اما فارغ از تمامی ادعاهای بی‌سند و مدرکش، قسم حضرت عباسش (اين دولت، پاک‌ترين دولت بعد از انقلاب است) زمانی باطل می‌شود که دم خروس اختلاس ۳۰۰۰ ميلياردی در ايران پيوند خورد با سفارش‌ها و اتهامات اطرافيانش.
هنوز معلوم نيست او با اتکا به آمار ارائه شده از سوی کدام موسسه نظرسنجی و آمارگيری دست به اين حرکت خطرناک زده و ۸۰% امريکايی‌ها را ناآگاه از وضعيت حادثه رخ داده برای برج‌های دوقلوی تجارت جهانی می‌داند؟ هنوز از خاطرمان نرفته زندانی شدن عباس عبدی به خاطر شرکت در نظرسنجی موسسه گالوپ (يکی از معتبرترين مراکز نظرسنجی در جهان) آن هم به اين دليل واهی که «اين موسسه با صهيونيست‌ها و لابی‌های يهوديان در امريکا مرتبط است». حال اگر قرار بر اعتبار بخشيدن به نظرسنجی‌های اين موسسه است که مسئله از ابتدا به اشتباه بيان شده و خود او به جرم استناد به آمار يک موسسه مغضوب و مطرود و نيز معاند نظام جمهوری اسلامی، متهم و نابرده به دادگاه، محکوم است و اگر قرار نيست به آمار اين موسسه (که اصلا معلوم نيست چنين نظرسنجی‌ای داشته يا اگر هم داشته، درصد بی‌خبران از وضعيت فاجعه رخ داده در ۱۱ سپتامبر را چند درصد بيان کرده) استناد کند، منبع مورد استدلال وی، کدام منبع معتبر و مستندی است که هيچ وقت برای هيچ کس عنوان نکرده و نمی‌کند؟
از اين فرار به جلو، غير از فرافکنی و انحراف افکار عمومی از وضعيت فاجعه‌بار اقتصادی – اجتماعی و حتی امنيتی در ايران، چه چيزی قرار است دستگير اينان شود؟
احمدی‌نژاد در اين مصاحبه گفت: حادثه ۱۱ سپتامبر حادثه بزرگی بود که ۳۰۰۰ انسان بی‌گناه در آن کشته شدند و به واسطه اين حادثه دو کشور اشغال و بيش از يک ميليون نفر کشته شدند. آيا نبايد عوامل وقوع حادثه‌ای با اين وسعت بررسی شده و علل اصلی آن برای ملت‌ها روشن گردد؟
در جواب بايد گفت عوامل اين حتما بايد مشخص گردند (که شدند)، دو کشوری که مهد آموزش و پرورش تروريست‌های انتحاری و غيرانتحاری بودند اشغال گشتند و تاکنون نيز اگر روی آرامش ديده‌اند (هرچند اندک) به ياری همين نيروهای به قول وی «اشغالگر» بوده که شاهد آن هستيم نيروهای انتظامی افغانستان و عراق، هنوز در برقراری نظم و امنيت در بين هموطنان و دوستان خود، مشکلات بسياری دارند.
ضمن اين که بايد اذعان کرد حملاتی با اين وسعت و شدت جهت سرنگون کردن رژيمی همچون رژيم بعث عراق به سرکردگی صدام حسين و بيرون راندن نيروهای طالبان و القاعده از افغانستان (که البته با موذيگری خاص پاکستانی‌ها هنوز ادامه دارد) صددرصد دارای اشتباهاتی بوده، هست و خواهد بود زيرا اينجا صحبت از يک شهر يا دو شهر نيست، صحبت از دو کشور است که هرکدام اقليم و شرايط آب و هوايی و ژئوپلتيکی خاص خود را دارند که طبيعی است سکنه اين دو کشور (عراق و افغانستان) خيلی راحت‌تر و سريع‌تر از نيروهای چندمليتی ناتو (و حتی نيروهای ويژه امريکايی و انگليسی) مشقِ متمرکزشدن و متفرق شدن را جهت انجام عمليات نظامی بارها تمرين کرده‌اند.
يادمان نرود افغان‌ها سابقه جنگ تقريبا ۱۰ ساله با ابرقدرتی به نام شوروی (سابق) را دارند که انواع و اقسام سلاح‌های ساخت خود امريکا باعث تفوق آنها در برخی از رودررويی‌هايشان با روس‌ها گرديد (همچون تحويل موشک‌های دوش‌پرتاب استينگر از امريکا که کار را به جايی رساند که از هر دو هواپيمای راهی به مقصد فرودگاه بگرام، يکی هدف قرار می‌گرفت) و سپس همين افغان‌ها که در ابتدای امر فقط کشته شدن را بلد بودند، کار را به جايی رساندند که نيروهای زبده شوروی (سابق) را مجبور به خروج از افغانستان کردند.
حالا و با سيل حمايت‌های پيدا و پنهانی که از طرف کشورهای عربی خليج‌فارس (تعليم نيروهای طالبان در ايران و نيز تعليم و تامين آنها از طرف پاکستان) از نيروهای القاعده و طالبان می‌شود و موش و گربه‌بازی‌های ارتش پاکستان که کار را به جايی رسانده که هم آنها و هم افغان‌ها را ناگزير از برگزاری جلسه جهت صلح و آشتی با طالبان و القاعده کرده‌اند، طبيعی است که کار نيروهای خارجی در اين کشور (افغانستان) گره خورده و ضعف دولت مرکزی افغانستان نيز برگ برنده ديگری است برای مخالفان حضور نيروهای خارجی در اين کشور که همين قضيه، پيراهن عثمانی در دست امثال احمدی‌نژاد شده و خواهان خروج آنها از کشور همسايه خودشان شده‌اند. دقت داشته باشيد که در سطور پايين، به ايراد گرفتن وی از اظهار نظر امريکايی‌ها درخصوص ديگر کشورها نيز اشاره‌ای خواهيم داشت در حالی که خود احمدی‌نژاد همين جا اين امر را کاملا مختص به خود دانسته و اجازه ابراز نظريات شخصی درباره تمامی دنيا را صرفاً متعلق به خود دانسته و بر آن پافشاری نيز می‌کند.
نيز در اين خبر از قول احمدی‌نژاد می‌خوانيم: «اگر گزارش دولت امريکا صحيح است، چرا اجازه نمی‌دهد گروه بی‌طرفی هم آن را مورد بررسی قرار دهد. اگر اين گزارش درست باشد، بدون شک گروه بی‌طرف نيز آن را تاييد خواهد کرد و اين به نفع دولت امريکا خواهد بود، البته چنانچه اين گزارش اشتباه باشد، باز هم به نفع دولت امريکاست و باعث خواهد شد سياست‌های غلط اصلاح و مقبوليت دولت امريکا در بين مردم بيش از اين آسيب نبيند».
سال‌هاست که رهبر نظام (به ظاهر اسلامی) ايران با دشمن‌سازی‌های خيالی و ديگر دست‌اندرکاران نظام نيز با القای توهمات خود به عنوان «تئوری توطئه» سعی در بحرانی نشان دادن اوضاع داشته‌اند که مبادا نظام الهی و ولايی‌شان لک و پيس برداشته و هاله‌ی قداستشان را کمرنگ‌تر کند در حالی که طی همين سال‌ها نه خبری از کميته حقيقت‌ياب جهت اختلاس‌های پيدا و پنهان و کوچک و بزرگ اطرافيان دولت و رهبر بود، نه گزارشی از وضع معيشت مردم در ايران تهيه شد، نه از اين حضرات، درمورد نقض گسترده حقوق بشر در ايران کلمه‌ای شنيده شد و آخرين مورد اين دروغگويی بزرگ در مصاحبه احمدی‌نژاد با شبکه‌ای پرتغالی بود که مدعی شد هيچ کس در ايران به خاطر اظهار عقيده در زندان نيست.
البته وقتی يکی از سه ضلع مثلث لاريجانی‌ها (اردشير) با زمين‌خواری چندين‌ساله‌ و در ابعادی اعجاب‌آور در ورامين که حتی زور دولت و سازمان بازرسی کل کشور و ديوان محاسبات و هيچ سازمان و ارگان ديگری به او نرسيده، به عنوان سرپرست هيئت نمايندگی ايران جهت دفاع از وضعيت حقوق بشر در کشوری که فقط طی انتخابات خردادماه ۸۸ بيش از ۱۰۰ کشته داده، در نيويورک حاضر گشته و در کمال وقاحت، تمامی اخبار را دروغ، وقوع سنگسار را نفی، اعدام‌های فله‌ای را قانونی و دستگيری‌های بدون حکم و تفتيش عقايد را از بيخ و بن منتفی اعلام کند، از گماشته رهبری اين نظام انتظاری بيش از اين نمی‌رود و نخواهد رفت.
رئيس جمهوری ايران مدعی شد: ملت ايران همه انسان‌ها را دوست دارد و امروز اقليت‌های مسيحی و يهودی با نهايت آرامش در ايران زندگی می‌کنند و در مجلس ايران نيز با اختيارات مساوی با ساير نمايندگان از نماينده برخوردار هستند.
او هيچ اشاره‌ای به اين نکته نکرد که در کشوری که بيش از ۹۰% از سکنه آن مسلمان هستند چرا نبايد يک حوزه علميه برای اهالی سنت (به خصوص در استان‌های کردستان، گلستان و سيستان و بلوچستان) وجود داشته باشد. اين اجحاف در حق سنی‌مذهب‌ها در حالی صورت می‌گيرد که رهبر ايران، اين کشور را ام‌القرای جهان اسلام معرفی کرده و لاجرم خود را نيز در مقام نايب امام زمان می‌داند. با اين تفاسير نبايد بر احمدی‌نژاد ايراد گرفت که ادعای وجود هاله نور در اطراف صورتش به هنگام لفاظی در صحن سازمان ملل ورد زبان عام و خاص است.
يکی از فرازهای جالب‌ سخنان احمدی‌نژاد درباره تحولات منطقه (خليج فارس) بود: ايران طرفدار همه ملت‌هاست و عدالت، آزادی، احترام و کرامت را حق همه ملت‌ها می‌داند و البته معتقديم دموکراسی توسط نيروهای ناتو حاصل نمی‌شود و ناتو نمی‌تواند برای ملت‌ها دموکراسی به ارمغان بياورد. ناتو برای آدم‌کشی و تسلط بر ملت‌هاست. معتقديم ملت‌ها و دولت‌ها بايد با تفاهم و همدلی و در فضای انسانی مسايل و مشکلات خود را حل کنند و هيچ کشوری هم نبايد از بيرون در امور ساير کشورها دخالت کند.
اين که او چرا اشاره‌ای به دخالت بسيجيان و سپس مجلس شورای اسلامی در امور داخلی بحرين و سوريه (که نيروهای سپاه قدس آنجا را آباد کرده‌اند، خزانه جمهوری اسلامی نيز همچون گنج قارون به پای بشار اسد ريخته شده و انواع سلاح‌های کشنده از ايران به مقصد سوريه بارگيری می‌شود که حداقل دو مورد آن در ترکيه برگشت خورد) نکرد نيز جای تامل دارد و بايد از خبرنگار NBC گله‌ای در مقام يک همکار داشته باشم چرا اين سوال به ذهن او خطور نکرد که حضور چند روزه بسيجيان به منظور اختصاص يک پرواز به مقصد منامه جهت حضور در تظاهرات بحرينی‌ها در فرودگاه مهرآباد که موجب اخلال در پروازهای روزانه اين فرودگاه گرديد، برگرداندن چند قايق از بسيجيانی که قصد حضور در بحرين از طريق راه دريايی داشتند، بيانيه‌های گاه و بيگاهی که توسط مجلس و عليه حکومت مرکزی بحرين صادر شد و ... به جز دخالت در امور کشورهای منطقه، چه معنای ديگری می‌تواند داشته باشد؟
وی درخصوص علت فعاليت‌های زياد خود گفت: ايران کشوری بزرگ با استعدادهای فراوان و با سابقه علمی، فرهنگی و تمدنی بزرگ است که متاسفانه حدود صد سال دولت انگليس در اين کشور نفوذ کرده و مانع از پيشرفت ملت ايران شد در جنگ جهانی اول و دوم هم خسارات زيادی متحمل شديم به گونه‌ای که در جنگ دوم جهانی به پل پيروزی معروف شديم، اما برای ايران جز خسارت و فقر چيزی حاصل نشد. پيام ملت ايران صلح، عدالت و اصلاح مديريت جهانی است. ملت ايران برای اصلاح وضع حاکم بر جهان و حل واقعی مشکلات بشريت و تقويت عشق و محبت پيشنهادات سازنده و مفيدی دارد.
او افزود: جهان با مشکلات اقتصادی،‌سياسی، امنيتی و اجتماعی فراوانی روبه رو است و تقريبا همه ملت‌ها از وضع موجود ناراضی هستند که ضرورت دارد دلايل اين نارضايتی‌ها ريشه‌يابی و برای برطرف کردن آن چاره‌انديشی کرد.
قسمت فکاهی قضيه اينجاست زمانی احمدی‌نژاد دم از ايراد گرفتن و اخذ خسارت از نيروهای متفقين در بيش از ۶۵ سال پيش می‌زند که همين ۲۳ سال پيش جنگ ايران و عراق با بيش از چندصد ميليارد دلار خسارت به ايران در حالی که می‌توانست در اوج و به نفع ايران پايان پذيرد، با شکست و خفت و سپس پذيرش (به اجبار) قطعنامه ۵۹۸ توسط ايران خاتمه داده شد اما هنوز حرفی از گرفتن غرامت از عراقی‌ها زده نمی‌شود در حالی که شاهديم کشور کويت با اين که ۲۰ سال پيش از سوی عراق مورد تهاجم قرار گرفت به سادگی هرچه تمام‌تر غرامت خود را از عراق دريافت می‌کند و عراقی‌ها باتوجه به اين که ايران هيچ وقت جهت دريافت غرامت از اين کشور قدمی برنمی‌دارد، يکی از صاحب‌منصبانش را جهت دريافت غرامت چندصد ميلياردی از ايران نيز علم می‌کند! سربالايی رفتن آب را شاهديد؟

***

سال پيش و در چنين روزهايی شاهد آبروريزی و افتضاح بی‌سابقه دستگاه ديپلماسی ايران در نيويورک و مجمع عمومی سازمان ملل بوديم که سخنرانی احمدی‌نژاد با موضوع عجيبی که برگزيده بود، صرفا هيئت ايرانی، بعضی از جيره‌خواران ايران در کشورهای ديگر و نيز اکثر قريب به اتفاق صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل را مستفيض کرد! خدا می‌داند او امسال از کلاه شعبده‌بازی‌اش چه خرگوشی بيرون خواهد آورد.
فقط بايد اميدوار باشيم ته‌مانده آبروی ايران را طی سخن‌پراکنی‌هايش خرج گينه بيسائو و بورکينافاسو نکند که ريختن آبرو را «لحظه»ای لازم است و برای جمع کردن آبرو شايد «عمر» ما نيز کفاف ندهد.
نفس‌های آخر تابستان سال ۹۰ را شاهد هستيم. آيا با رسيدن خزان،شاهد نفس‌های آخر آبروی دم و دستگاه ديپلماسی ايران نيز خواهيم بود؟ بايد منتظر بود و ديد.

پدرام فرزاد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016