شنبه 16 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خبرهای حقوق بشری شنبه: سه ماه بلاتکلیفی چهارشهروند بهایی بازداشت شده در اصفهان

خبرهای این صفحه مرتبا به روز می شوند

سه ماه بلاتکلیفی چهارشهروند بهایی بازداشت شده در اصفهان، هرانا


خبرگزاری هرانا - چهار شهروند بهایی ساکن اصفهان که از سه ماه پیش تا کنون در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می‌برند هم چنان به صورت بلاتکلیف در بازداشت بسر می‌برند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه حقوق بشر در ایران، کیوان دهقانی، فرشید بدخش، نوید پروینی و نگار سبحانیان (همسر نوید پروینی) که در ۲۱ تیر ماه سال جاری حین مراسم مذهبی در منزل نوید پروینی دستگیر شده‌اند با گذشت سه ماه از بازداشت هنوز در بلاتکلیفی بسر می‌برند.

این در حالی است که بازپرس قبلی پرونده (فردی به نام ابوترابی) از‌‌ همان ابتدای دستگیری قرار بازداشت را یک ماه و بازجوی اداره اطلاعات هم دو ماه بازداشت اعلام کرده بود.

هم چنین بنا به اظهار متهمین در ملاقات حضوری، بازجوی پرونده در ۳۰ مرداد ماه اتمام بازجویی‌ها را به ایشان ابلاغ کرده و از ان‌ها خواسته تا ذیل اوراق مربوطه را امضاء کنند.

از طرف دیگر طی چند روز گذشته کیوان دهقانی بدون ارائه دلیل مشخصی از زندان اصفهان به اداره اطلاعات مشهد منتقل شده است.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:

اصل ۳۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی: هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد.

بند ۳ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس به اتهام جرمی دستگیر یا بازداشت می‌شود باید او را در اسرع وقت در محضر دادرسی یا هر مقام دیگری که به موجب قانون مجاز به اعمال اختیارات قضائی باشد حاضر نمود و باید در مدت معقولی دادرسی یا آزاد شود.

بند ۲ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس دستگیر می‌شود باید در موقع دستگیر شدن از علل آن مطلع شود و در اسرع وقت اخطاریه‌ای دائر به هر گونه اتهامی که به او نسبت داده می‌شود دریافت دارد.

اجرایی نشدن بیش از 90 درصد مصوبات سفر سوم، موکریان

بیش از۹۰ درصد مصوبات سفر سوم در شهرستان مهاباد اجرایی نشده است.

نماینده مهاباد در مجلس شورای اسلامی با بیان این مطلب، در این رابطه گفت: بیش از۹۰ درصد مصوبات سفر سوم، ۷۵ درصد مصوبات سفر دوم و ۵۰ درصد مصوبات سفر اول در استان آذربایجان غربی و شهرستان مهاباد اجرایی نشده است، برای نمونه ورزشگاه ۵ هزار نفری مهاباد در فهرست مصوبات سفر اول بوده که زمین و محل احداث آن هنوز هم مشخص نشده است.

به گزارش سرویس اجتماعی آژانس خبری موکریان، جلال محمودزاده در ادامه اظهار داشت: اجرا نشدن مصوبات سفر باعث ناامیدی مردم و کاهش استقبال آنان شده است و این احساس شکل گرفته که نیازی به سفر ایشان به دیگر استان‌ها نیست.

این نماینده مجلس در پایان گفت: رئیس جمهور محترم به جای انجام سفرهای بعدی و صرف هزینه های زیاد، اقدام به اجرایی نمودن مصوبات قبلی کند تا اعتماد مردم به دولت و مصوبات سفرها افزایش یابد.

مرگ یک کارگر ساختمانی در سنندج، موکریان

یک کارگر ساختمانی در سنندج بر اثر سقوط هنگام کار جان باخت.

بنا به گزارش رسیده به سرویس اجتماعی آژانس خبری موکریان روز چهارشنبه سیزدهم مهرماه، یک کارگر ساختمانی اهل سنندج به نام اسماعیل ابراهیمی هنگام کار در یک ساختمان 5 طبقه در منطقه ویلاشهر سنندج، سقوط کرده جان خود را از دست داد.

یادآور می گردد سالانه صدها کارگر در ایران بر اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست می دهند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تایید حکم چهار سال حبس حمیدرضا خادم فعال سیاسی و حقوق بشر

حمیدرضا خادم فعال سیاسی و حقوق بشر و از بازداشت شدگان رویدادهای پس از انتخابات 1388که در شانزدهم آذر 1389 از سوی شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود با تایید شعبه 54 دادگاه تجدید نظر به چهار سال حبس تعزیری محکوم گردید .

موارد اتهامی وی اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام در قالب نگارش مقاله و مصاحبه با رسانه ها می باشد.

حمید رضا خادم می بایست ظرف چند روز آینده خود را به شعبه اجرای احکام زندان اوین معرفی نماید.

اعدام دو زندانی در زابل در هفته گذشته، خانه حقوق بشر ایران

هفته گذشته هفتم مهر ماه دو زندانی در زندان زابل به دار آویخته شدند.

به گزارش واحد مرکزی خبر دو زندانی بامداد پنجشنبه ۷ مهر ماه در زندان زابل به دار آویخته شدند. بنا به این گزارش زندانی سوم که قرار بود همراه دو زندانی دیگر اعدام شهر شب قبل از اعدام دچار سکته قلبی شده و به بیمارستان منتقل گشت. تاریخ اجرای حکم اعدام زندانی سوم در گزارش اعلام نشد.

این گزارش به نقل از دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زابل اتهام این سه زندانی را حمل ۶۹ کیلو و ۵۰۰ کیلوگرم هروئین اعلام کرد.

نامهای این سه زندانی در گزارش مطرح نشده است.

عیسی سحرخیز در اعتراض به عدم رسیدگی به وضع وخیم جسمی اش اعتصاب غذا را شروع کرد، خانه حقوق بشر ایران

عیسی سحرخیز، زندانی سیاسی و فعال مطبوعاتی محبوس در این زندان، با گذشت ۸٢٧ روز بازداشت، مجددا به دلیل عدم رسیدگی مقامات زندان به وضعیت وخیم جسمانیش، از روز گذشته (پنج‌شنبه) دست به اعتصاب غذا زده و همزمان تهدید به اعتصاب دارو نیز کرده است.

به گزارش جرس حاکی از آن است که وضع جسمانی عیسی سحرخیز با گذشت بیش از دوسال از حبس، رو به وخامت نهاده است. این روزنامه نگار زندانی در رجایی شهر کرج، علاوه بر فشار خون بسیار نامنظم، از کمر درد شدید هم رنج می برد و سه مهره ستون فقرات او در مدت زمان زندان آسیب دیده اند که به تشخیص پزشکان زندان، اگر این آسیب دیدگی ها درمان نشود، احتمال فلج شدن این زندانی سیاسی وجود دارد.

بر اساس این گزارش، به دلیل آنکه زندانیان سیاسی فقط با دستور مستقیم دادستان امکان اعزام به بیمارستان برای معالجه را دارند، و این مقام قضایی نیز برای اعزام بیماران اورژانسی (همچون سحرخیز) بیشتر از چند ماه تاخیر ایجاد می کند، عیسی سحرخیز به احتمال زیاد با توجه به شرایطی که دچار شده (چهار مهره در کمر و دو مهره در گردنش آسیب دیده) مجبور است مجددا از صندلی چرخدار استفاده نماید.

طی روزهای اخیر همچنین حاکی از آن است که پزشکان زندان به تازگی مشکوک به غده ای سرطانی در بدن او شده اند که باید هرچه زودتر تحت درمان قرار بگیرد.

پسر وی در همین زمینه به جرس گفته بود: “پزشکان مشکوک به یک غده سرطانی در بدن پدر هستند که باید هر چه سریعتر نمونه برداری شود اما تا الان این نمونه برداری صورت نگرفته و در پیگیری های خانواده هم هیچ پاسخی نمی دهند. باید هر چه سریعتر تحت نظر پزشک متخصص قرار بگیرند و اقدامات پزشکی صورت بگیرد اما همانطور که بارها گفتم هیچ اقدامی در این خصوص صورت نگرفته و هیچ پاسخی هم نمی دهند ضمن اینکه پدرم دچار نوسان شدید فشار خون است و باید تحت مراقبت پزشکی قرار بگیرد. این در حالی است که برای مرخصی درمانی بارها و بارها اقدام کردیم اما اصلا پاسخی نمی دهند حتی پاسخ منفی هم نمی دهند که مجبور به بیان دلیل آن باشند.”

این درحالیست که این مقام ارشد مطبوعاتی دولت اصلاحات، نه تنها از مرخصی بهره مند نیست، بلکه هر دو هفته یک بار، بیست دقیقه ملاقات کابینی به خانواده وی تعلق می گیرد.

آغاز اعتصاب غذای سحرخیز، نگرانی نسبت به وضع وخیم جسمی این فعال سیاسی و مطبوعاتی را شدت بخشیده است.

عیسی سحرخیز، عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و مدیرمسئول روزنامهٔ توقیف شدهٔ “اخبار اقتصاد” و ماهنامهٔ توقیف شده “آفتاب” است. وی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی مدتی به عنوان مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت داشت .

سحرخیز تیرماه ۸۸ و در پی بازداشت های گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر، و سپس توسط قاضی صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام “توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام” به سه سال حبس محکوم شد.

سحرخیز در تمام دو سال و سه ماه گذشته، در زندان بسر برده و با وجود تاکید پزشکان و بهداری زندان، امکان ادامه معالجات و درمان در خارج از زندان را نداشته و حتی از یک روز مرخصی نیز محروم بوده است.

گزارش روز پنجشنبه (چهاردهم مهر ماه) در مورد آغاز اعتصاب غذای عیسی سحرخیز و تهدید وی به اعتصاب دارو، همچنین می افزاید “در بین زندانیان سیاسی، فردی سالخورده با هشتاد و سه سال سن وجود دارد (به نام تفاح)، که نامبرده به سرطان خون مبتلا بوده و در وضعیت بدی بسر می برد و امکان دارد همانند محسن دگمه چی (زندانی سیاسی محبوسی که چند ماه پیش جان باخت)، بر اثر بی توجهی مقامات، جان خود را از دست بدهد.”

همچنین گزارش های متعددی حاکی از وخیم تر شدنِ اوضاع بهداشتی زندان گوهردشت و وضعیتِ بسیار نامناسب زندان سیاسی است و فشار مقامات امنیتی و قضایی، همچنان زندانیان سیاسی و خانواده های آنان را هدف قرار داده است.

وضع وخیم جسمانی معصوم فردیس، معاون پیشین وزیر مخابرات، در بند ۳۵۰ اوین، خانه حقوق بشر ایران

معصوم فردیس، معاون پیشین وزیر مخابرات که در بند ۳۵۰ اوین زندانی است، به علت بیماری به بیمارستان منتقل شد. خبر بازداشت این مقام سابق دولتی برای اولین بار منتشر می‌شود.

معصوم فردین که به دلیل نوسانات شدید فشار خون به بهداری زندان اوین منتقل شده بود، پس از وخامت حالش از بهداری زندان به بیمارستان امام خمینی تهران منتقل شد و پس از انجام معاینات پزشکی و دریافت کمک های اولیه درمانی، به زندان بازگردانده شد.

به گزارش کلمه این در حالی است که پزشکان اعلام کرده‌اند که درمان وی باید در خارج از زندان ادامه یابد، اما دادستان تهران با مرخصی درمانی وی مخالفت کرده است.

معصوم فردیس، زندانی سیاسی ۵۷ ساله، در زمان نخستین بازداشت خود عهده‌دار پست معاونت وزیر ارتباطات و فن‌آوری اطلاعات و همچنین رییس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی بوده است. وی که قبل از انتصاب به سمتهای فوق، مسئولیت پروژه اپراتور دوم تلفن همراه را برعهده داشته، قائم‌مقامی رئیس مرکز تحقیقات مخابرات را نیز در سوابق مدیریتی‌اش دارد.

جرم واقعی این معاون سابق وزارت ارتباطات، مخالفت با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در واگذاری اپراتور دوم تلفن همراه به نهادهای امنیتی و عدم همراهی با خواسته‌های آنان است. وی به این خاطر که بر اساس تعهد کاری و بی‌طرفی در مسئولیت خود عمل کرده، از سوی وزارت اطلاعات به اتهام واهی جاسوسی بازداشت و در دادگاه بدوی نیز به شش سال زندان محکوم شده است. اما چندی بعد این حکم در دادگاه تجدید نظر نقض شده و در نهایت دیوان عالی کشور نیز وی را از همه اتهامات وارده تبرئه کرده است.

اما به‌رغم نقض رای دادگاه بدوی و صدور حکم برائت برای معصوم فردیس در شعبه دادگاه تجدید نظر و همچنین دیوانعالی کشور، برخلاف نص صریح قوانین قضایی، وزارت اطلاعات با هدف تسویه حساب و نوعی انتقام‌گیری، همچنان این زندانی سیاسی را به صورت غیرقانونی در زندان نگه داشته است.


به بهانه تولد مهربانی در مهر؛ نامه نرگس محمدی به مهدی کروبی، هرانا

آقای کروبی عزیز

مدت ها پیش باید این نوشته را می نوشتم، اما هر بار محذوریتی داشتم. زمانی که همسرم در زندان بود و شما در راس مجلس، نوشتن این مطالب می توانست حمل بر این شود که به خاطر رسیدگی و پیگیری وضعیت همسرش می باشد. زمان انتخابات ریاست جمهوری که شما نامزد بودید، نوشتن این مطلب حمل بر کنش سیاسی و تبلیغاتی میشد، اما اکنون نه شما رئیس مجلس

آقای کروبی عزیز

مدت ها پیش باید این نوشته را می نوشتم، اما هر بار محذوریتی داشتم. زمانی که همسرم در زندان بود و شما در راس مجلس، نوشتن این مطالب می توانست حمل بر این شود که به خاطر رسیدگی و پیگیری وضعیت همسرش می باشد. زمان انتخابات ریاست جمهوری که شما نامزد بودید، نوشتن این مطلب حمل بر کنش سیاسی و تبلیغاتی میشد، اما اکنون نه شما رئیس مجلس هستید و نه نامزد ریاست جمهوری و تمام امکانات شما از جمله روزنامه، دفتر حزب، دفتر شخصی و… را هم از دست داده اید و راحت تر میتوانم آنچه را که مدتها پیش میخواستم، بنویسم.

از نظر من آقای کروبی که در دوران زندان همسرم آشنا شدم، همان شخصی است که ۸ سال پیش در قامت رییس قوه مقننه دیدمش. چهره ای آرام و قلبی رئوف.

در مجلس ششم زمانی که او رئیس مجلس ششم بود و ما خانواده های زندانیانی سیاسی و عقیدتی، برخی از نمایندگان مجلس حتی حاضر به گفت و گو کوتاه با ما نبودند و پاسخ ساعت ها انتظار ما را به سردی می دادند، اما دفتر رئیس مجلس به روی هر خانواده ای باز بود و فرزندش حسین اقا با همان ادب و احترامی که نسبت به مقامات و مهمانهای پدر به جای میآورد، با خانواده ها برخورد می کرد و دفتر رئیس مجلس پناهگاهی برای خانواده های زندانیان سیاسی- عقیدتی بود.

قبل از دوره بازداشت ملی-مذهبی ها هم دفتر مهدی کروبی محلی برای دلجویی و کمک به خانواده های زندانیان سیاسی بود و ما راهی را که بسیاری با امید پیموده بودند، می پیمودیم وپس از مانیز همان بود. چنانچه در روزهای سخت جنبش دانشجویی نیز کروبی میزبان خانواده های آنان شد.

زمانی که نیروهای ملی –مذهبی و نهضت آزادی با بیانیه های شدید و غلیظ مقامات قوه قضائیه که در تلویزیون قرائت میشد، برانداز نام میگرفتند و فضای سنگینی علیه شان به وجود آمده بود، کروبی با شهامت و شجاعت اعلام کرد که آنها نه تنها برانداز و مخالف نیستند بلکه فقط منتقدند. البته بدیهی بود که با چنین اظهار نظرهایی تا چه حد مورد ملامت هم ترازانش قرار میگرفت.

کروبی فقط دلداری نمیداد و دلجویی نمی کرد بلکه با هر مقامی که میتوانست تماس برقرار میکرد و تا جایی که توان داشت گره از کار می گشود و ما خانواده ها بارها شاهد بودیم که حتی پیش خانواده ها با مسولان تماس می گرفت و خواسته های ما را عینا و گاه تندتر مطرح می کرد و پاسخ می خواست.

وقتی از سفر عربستان بازگشته بود و خانواده ها برای ملاقات وی نه به خاطر حج بلکه تظلم خواهی رفتند، برای هر خانواده تکه ای از پارچه متبرک کعبه آورده بود که برای مادران وزنان مذهبی آرام بخش و تبرک با ارزشی بود. باز به یاد دارم زمانی که لیلا خانم از بی تابی کودکان خردسالش گفت و از غم، اشک از چشمانش ریخت، کروبی که با لحن پدری دلسوز که گویی دخترش را دلداری میداد، از مسافتی که با او فاصله داشت با شتاب نزدیک امد و از خانم خواهش کرد که ناراحت نباشد و قول داد هر کاری بتواند خواهد کرد.

از همین روی بود که همان ایام زمانی که خبر بستری شدنش را شب از تلویزیون دیدم ناگهان متوجه شدم که بی اختیار میگریم و فردا که به اتفاق برخی خانواده ها و خانم حقیقت جو به عیادتشان در بیمارستان رفتیم، دیگر خانواده ها نیز در بیمارستان منتظر عیادت از دلجویشان بودند، گویی که عزیزی از خویشاوندانشان در بستر بیماری بود.

اما این روزها نامه های خانواده شهدا از جمله فرزندان و نورچشمان محترم شهید همت و شهید باکری را می خوانیم که نام کروبی نامی آشنا برای چنین خانواده های رنج کشیده ای است. با خواندن این مطالب، انگیزه ام برای ذکر دلسوزی های بشردوستانه ایشان بیشتر شد.

میتوان گفت در طول دوران مرارت های برخی خانواده های آسیب دیده ایرانی چه در جنگ و چه بازماندگان شهدا و چه خانواده های بلاکش زندانیان سیاسی طی سالهای اخیر، کروبی آشنا چهره و آشنا نامی است که به نیکی از آن یاد میشود.

و خرداد زمانه دیگری بود از چند جهت: دیگر جنگ عراق علیه ایران نبود و رزمندگان جبهه ها مطرح نبودند و کروبی هم دیگر رئیس مجلس نبود، بلکه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بود و کروبی هم مغضوب کسانی که قدرت در دست داشتند و ملتی که اراذل، اوباش، منافق، ضد انقلاب و اغتشاشگر خوانده میشدند. در چنین شرایطی کروبی، نام خود را یک بار دیگر آشنای آسیب دیدگان کرد. در شرایطی که گلوله به روی سینه و سر جوانان ملت گشوده شده بود و زندانها هزاران هزار ایرانی را با سرکوب و شکنجه پذیرا بود و کهریزک قتلگاه جوانان بود و فرمان دهندگان در تمام رسانه ها از برخورد قاطع با ملت سخن می گفتند، ایستادگی کروبی فقط برای دفاع از خود به عنوان نامزد ریاست جمهوری نبود، بلکه در دفاع از حقوق مردم ایستاد و بعد چیزی فراتر از آن شد. کروبی این بار از نامداران عرصه سیاست، جنبش دانشجویی، عرصه قلم، وزرا و وکلا حمایت نمیکرد و به رسم حاکمان سخن نمی گفت، بلکه معترضانه از بی نام و نشان ترین ها میگفت و می نوشت.

کروبی و موسوی که کمیته صیانت از آرائ را قبل از انتخابات تشکیل داده بودند، کمیته رسیدگی به آسیب دیدگان را تشکیل دادند وحال می بایست شجاعت را نه تنها در عرصه سیاست بلکه در عرصه حقوق بشر در پیش میگرفتند. اوضاع به گونه ای رقم خورد که به جای صیانت از آرائ باید از فرزندان ملت دفاع می کردند و به حق همان شد.

آقای کروبی عزیز و محترم

“به حق آنچه انتظار می رفت را انجام دادی. اگر جز این می کردی جای تعجب بود. نامه های اعتراض امیز شما نسبت به تقلب در انتخابات به نامه های افشاگرانه و اعتراض آمیز نسبت به نقض حقوق بشرتبدیل شد. اما نه نقض حقوق بشر به سبک گزارشگران حقوق بشر، بلکه پرده برداشتن از جنایاتی که اگر بنا به گفته بسیاری در گذشته نیز انجام شده بود، حتی قربانیان، اینگونه پرده از آن برنداشته بودند و نه گزارش از نقض حقوق زندانیان با نام و نشان بلکه اعتراض به رفتار غیر انسانی با گمنامان و قربانیان بی نام و نشان که بسیاری حتی اطمینان هم نمی کردند تا حکایت پر دردشان را گوش فرا دهند.

من به عنوان یک مدافع حقوق بشر حقیر و ناتوان، از آنچه نوشتید و ایستادید و بی پروا سخن گفتید، فقط تحسین و احساس کوچکی بیشتر و بیشتر کردم. به حق شما مدافع حقوق بشری هستید که نه با نام و عنوان حقوق بشر بلکه در عمل به ان عمل کردید.

دفاع شما از قربانیان جنایت های اخیر، دفاع از یک فرد قربانی نبود، بلکه دفاع از ملتی بود که با افشاگری شما مقاوم تر و پیگیر تر و حقانیت ادعایشان آشکارتر شد، هر چند شاید شما اکنون خواص مردودی به شمار میآیید، در حالی که می توانستید یکی از خواص نمره ممتازو نور چشمی باشید.

دفاع شما از قربانی ای- ترانه – بود که دیگروجودهم نداشت تا قدر دانی کند. اما یقین بدانید ترانه های دیگری سروده خواهند شد که این بار نام کروبی را نه فقط آشنای خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی که نامی آشنا برای قربانیان خشونت، تجاوز شدگان و شکنجه دیدگان ملت ایران خواهد کرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016