یکشنبه 24 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خانه‌اش در جوار نَفَس خسته‌ی "قصرِ" کافکاست، به بانوی آب‌ها مهشيد اميرشاهی، رضا مقصدی

مهشيد اميرشاهی
خانه‌اش، دَه قدم از نغمه‌ی نيلوفر دور / در جوارِ نَفَسِ خسته‌ی "قصرِ" "کافکا"ست / و گـُلی آبی / بویِ بارانِ بهاری را، در باغچه‌اش می‌ريزد / و به اندازه‌ی موسيقیِ خوش‌رنگِ درخت / حرف‌هايش زيباست

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



مهشيد اميرشاهی

با من از پنجره ی تازه سخن می گويد
با من از بوی خوش ِ جاده ی ابريشم.
با من از بارش ِ باران ِ بلندی که پرُ از خاطره های آبی ست.

آرزويش که سُراينده ی سبزی هاست
به تمنای دلم می مانَد
و صدايش درشب
شکل ِ اندوهِ مرا دارد.

خانه اش ، دَه قدم از نغمه ی نيلوفر دور
در جوارِ نَفَس ِ خسته ی « قصرِ » « کافکا» ست
و گـُلی آبی
بویِ باران ِبهاری را ، در باغچه اش می ريزد
و به اندازه ی موسيقی ِ خوشرنگِ درخت
حرف هايش زيباست.

در زمانی که من از فاصله ها دلگيرم
با من از روشنی ِ آب سخن می گويد
با من از خواهش ِ نابی که پُر از مهتاب ست.
در شبی خاموش
که من از تلخ ترين خاطره ها تيره تَـرَم
بامدادی ست که از پنجره ام می تابد
تا مرا ، در تپش ِ صبح ، بيفشانَـد.

با مَنَش رازی ست
که به جُز زمزمه ی چشم من وُ او، تنها
نفس ِ نازکِ نيلوفر می داند.

آذر ۸۲ ـ کلن


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016