شنبه 10 دی 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نهم دی؛ حماسه‌ی(!) زر و زور و تزویر، شهروز م، ندای آزادی

... قبل از هر چیز می‌بایست این نوشتار را با این پرسش آغاز نمود که آیا می‌توان آن‌چه در نهم دی‌ ماه سال هزار سیصد و هشتاد و هشت روی داد را حماسه نامید؟ و به کار بردن لفظ حماسه برای چنین حرکتی که توسط حکومت برنامه‌ریزی شده صحیح است؟ یا پرسشی مناسب‌تر این‌که مقوله‌ای به نام حماسی حکومتی داریم؟

یکی از کارکردهای اصلی حماسه افزونی غرور ملی است؛ حرکتی اجتماعی که با پشتوانه‌ی عظیم و قوی مردم خود را در اَشکال مختلف و بعضاً به گونه‌ای خاص، نمایان می‌کند. گرچه برخی حماسه‌هايي که در تاریخ بشری روی داده، تنها قائم به اراده‌ي یک یا چند تن بوده و در عرصه‌های متفاوتی همچون جنگ، دفاع از میهن، ورزش، انقلاب‌ها و حتی خلق برخی آثار ارزشمند ادبی و هنری‌ که به دلیل جایگاه ویژه‌ای که بعدها کسب می‌کند، موجب غرور ملی و تشخص ویژه، صاحب اثر می‌شود. در پاره‌ای موارد، در یک حکومت مردمی که توسط حاکمیت فراخوانی اعلام می‌شود و با حمایت ملی مواجه شده، حضور حداکثری همراه با میل باطنی افراد در آن امر، می‌تواند یک حماسه بیافریند. مثلاً آزادسازی خرمشهر یک حماسه بود که با خود هم غرور و هم همبستگی ویژه‌ای در سطح ملی به همراه داشت. یا در بازی فوتبال ایران مقابل استرالیا در ملبورن که نتیجه‌ي بازی موجب راه‌یابی ایران به جام جهانی شد. آن‌چه که بعد بازی در خیابان‌های اکثر شهرهای ایران روی داد، چیزی به غیر از واکنش مردمی و خودجوش نسبت به یک اتفاق هیجان‌انگیر و شادی‌آفرین نبوده که غرور خاصی به ملت بخشیده و هنوز از آن روز و لحظه با شعف خاصی یاد می‌شود. از این‌دست اتفاق‌های بزرگ که بتوان از آن به عنوان حماسه اسم برد، در تاریخ کشور ما کم‌سابقه نیست.

اما این‌که حاکمیت جمهوری اسلامی برای مشروعيت بخشيدن به خودش از هر حرکت و اتفاق بزرگی بهره‌برداری ابزاری کند و با بزرگ نشان دادن هر حضور مردمی به هر دلیل در خیابان‌ها و مناسبت‌ها، آن را حماسه بنامد تا برای خود هاله‌ي تقدسی به وجود بياورد، جای بحث دارد!

در این نوشتار سعی بر این است تا با مقایسه‌ي دو اتفاق در یک سال، نشان داده شود که لفظ حماسه را بايد کجا به کار برد.

بیست و پنجم خرداد:

هفته‌ي اول بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال هشتاد و هشت از مهم‌ترین هفته‌های تاریخ جمهوری اسلامی بود. از فردای همان روز انتخابات، مردم با بیان اعتراضات خود نسبت به نتیجه‌ي آرا، نظر خود را به حاکمیت منتقل کردند. عمده‌ي حضور مردم بی‌برنامه و خودجوش بود. نه سازماندهی درستی داشت و نه حتی هدف مشخصی. تا این‌که در روزهای بعد با فراخوان‌های جنبش سبزي‌ها مردم به خیابان‌ها آمدند و با فریاد سکوت خواهان احقاق حق شدند. روز بیست و پنج بهمن اوج حضور معترضین بود. پس از یک فراخوان ساده در شبکه‌های اجتماعی و گروه‌های منتقد نظام برای برگزاری اجتماع سکوت، سیل عظیمی از مردم به خیابان‌ها آمد تا پاسخ مشخص و محکمی به لفظ خس‌وخاشاک نامیدن معترضین به حاکمیت بدهد. قبل از حضور مردم در خیابان‌ها، موج تهدیدها بود که سرازیر می‌شد. دستگیری و حتی فرمان تیر به سوی مردم. اما مردم ترس به خود راه نداده و بی‌مهابا آمدند. نه از سرویس‌های دولتی خبری بود نه از مصاحبه‌هاي با شبکه‌های داخلی و حتی پوشش مناسب خبری. بسیاری از شهرستان‌های دور و نزدیک خود را به این اجتماع ميلیونی (بنا به آمار حدود سه و نیم ميلیون نفر) رساندند که متأسفانه در پایان روز عده‌ای از فرزندان این سرزمین بهای سنگینی بابت این سکوت اعتراضی خود پرداخته و کشته شدند.

در روزهای بعد هم مردم با سکوت در خیابان‌ها حضور پيدا کردند تا روز بیست و نه خرداد، که مقام رهبری این‌گونه رفتارها و اعتراض‌ها را نپسندید و فرمان سرکوب صادر کردد و آن‌چه گذشت بر همه روشن است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


نهم دی:

بعد از عاشورای خونین همان سال که مردم عزادار و معترض در خیابان‌ها مورد هجوم ماشین سرکوب قرار گرفتند و بسیاری کشته و زخمی و دستگیر شدند، حاکمیت با وارونه جلوه دادن اصل ماجرا و دست گذاشتن بر روی احساسات مذهبی مردم، بهانه‌ي مناسبی برای اردوکشی خیابانی که قبلاً مورد تأیید رهبری نبود (ايشان خواسته بود همه قانون را فصل‌الخطاب بدانند) یافت و با برنامه‌ریزی دقیق و مشخص مردم را به صحنه کشاند.

به اکثر اداره‌ها و سازمان‌های دولتی بخشنامه صادر شد که می‌بایست بخش عمده و یا تمامی کارمندان و کارگران (کارخانه‌ها) با این حرکت همراهی کنند. از سویی در تمام شهرها در آن روز این تظاهرات برگزار نشد تا بتوانند با جمع‌آوری مردم از شهرهای اطراف و اجتماع آنان در یک شهر، جمعیت قابل ملاحظه‌ای گردآوري کنند. سرویس‌های دولتي و شهرداری‌ها براي جابه‌جایی شرکت‌کنندگان بسيج شدند. مشخصاً در تهران به خیابان انقلاب و آزادی. امکانات پذیرایی همه‌جوره فراهم بود. دوربین‌های تلویزیونی با مردم گفت‌وگو می‌کردند و بنرها و تراکت‌های بسیاری دست‌به‌دست می‌گشت و در جای‌جای شهر آویزان بود.

سخنرانان رسمی در این مراسم حضور داشتند (آقای علم‌الهدی در تهران با آن لفاظی‌های رکیک را به خاطر دارید) و نیروهای نظامی و بسیجي سازماندهی‌شده با لباس‌ها و نشان‌های متفاوت در میان جمعیت حضور داشتند. حضور برخی افراد، چه زن چه مرد، با ظاهرهای متفاوت‌تر از بقیه‌ي ، سوژه‌ي عکاس‌ها و دوربین‌های حکومتی بود تا مثلاً نشان دهند از این‌دست افراد هم حضور دارند و...

تجمعی کاملاً برنامه‌ریزی‌شده با امکانات دولتی و حکومتی در امنیت کامل و پوشش خبری. بنا بود این تجمع در اعتراض به رفتار مخالفان در روز عاشورا و به قولی زیر پا نهادن ارزش‌های ناب اسلامی و بي‌حرمتي به آن باشد، که بعدها و در همان روز هم تبدیل شد به حمایت از مقام عظماي رهبری و بیعت مردم با ایشان. روز بصیرت!

حال باید پرسید کدام‌ یک از این دو واقعه به تعریف‌هایی که می‌توان از یک حماسه داشت، نزدیک‌تر است. یک حرکت خودجوشِ پرخطر با پرداخت بهای فراوان توسط مردم، يا نمايش کاذبي از قدرت و مشروعيت که با برنامه‌ريزي و هدف ترساندن مخالفان شکل گرفت؟ تجمعي بدون هیچ‌گونه حمایت، همراه با ترس و وحشتی که حاکمیت ایجاد کرده بود ــ که تا سال‌های سال تمامی مردمی که آن روز در خیابان بودند، با غرور از آن نام خواهند برد و به خاطر خواهند سپرد ــ يا تظاهراتي که تمامی امکانات رسمی را در اختیار داشت و به زور دوربین‌های تلویزیونی و عکس‌ها و مونتاژهای ناشیانه می‌خواست حضوری همپای حضور مردم در بیست و پنج خرداد را به رخ بکشد؟ کدام‌ یک را می‌توان حماسه نامید؟ بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت را که هرگز از ذهن مردم پاک نخواهد شد، یا نهم دی که برای زنده نگه داشتنش هنوز به امکانات دولتی و برگزاری برنامه‌ریزی‌شده‌ی همایش‌های کذایی نیاز است؟

جا دارد از نهم دی به جای حماسه ی بصیرت،با عنوان روز فریب نام برد.
به طور قطع و یقین در فرداهای نه چندان دور حرف های بسیاری که نسل ما برای توصیف روز هایی چون نهم دی (حتی اگر در تقویم ها ثبت شود یا به کمک مراسم های رنگارنگ مانع فراموشی اش شوند) خواهد داشت. نسلی که سنگینی حماسه هایش را خود به دوش می کشد!

یا حق!

پ.ن.لفظ حماسه در این نوشتار را می بایست دور از تعاریف و نماد های اسطوره ای در تاریخ و ادبیات کهن و حماسی،دانست .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016