گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
10 بهمن» زنان ایران قربانی خشونت و تبعیض جمهوری اسلامی، بهروز بهبودی27 دی» ظلم مضاعف جمهوری اسلامی در حق اقوام ایرانی، دکتر بهروز بهبودی 14 دی» تحریم ها، انزوای سیاسی و اکنون برنامه تغییر رژیم در ایران! دکتر بهروز بهبودی 28 آذر» رژیم رفتنی است، به کسب و تداوم آزادی بیاندیشیم!، دکتر بهروز بهبودی 15 آذر» نقش همیاری جامعه جهانی در آزادی ایران، دکتر بهروز بهبودی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تداوم دموکراسی ستیزی در تاریخ معاصر ایران، دکتر بهروز بهبودیامروز هرچند مجلس ایران به ظاهر به توپ بسته نشده، دخالت های فراوان نهادهایی نظیر رهبری و وابسته به او در تصمیمات آن، در عمل از مجلس یک مجلس به توپ بسته شده و فاقد هرگونه خاصیت ساخته است. وجود مجلس تنها هزینه های فراوان بر دوش مردم و کشور می گذاردارتباط با اروپا و رفت و آمد ایرانیان به آن سامان در دوره قاجار، ایرانیان را با مباحثی نظیر دموکراسی آشنا ساخت. برخی به تبعیت از اندیشه غربی مبلّغ دموکراسی سکولار گشتند و برخی دیگر از بنیاد مخالف با سکولاریسم بودند و دسته ای سوم هم بودند که میان اصول دموکراسی و اسلام تناقضی نمی دیدند. به رغم نگاه و نظر دسته دوم و سوم، دموکراسی دینی، در ایران آن روزگار بنیاد نگرفت و حتی برخی از همین روحانیون، رضاشاه را از تشکیل حکومت جمهوری منصرف ساختند و به همین رو نظام شاهنشاهی همچنان ادامه یافت. هرچند چنانکه آمد ایرانیان طعم آزادی را از دوران قاجار چشیدند، در عمل همواره از آن محروم بوده اند. محمد علیشاه قاجار با به توپ بستن مجلس از نخستین کسانی بود که در برابر نهضت آزادی خواهی مردم ایستاد و آنچه بسیار شگفت آور و یادآور تکرار تاریخ در دوره فعلی است، همراهی دولت روسیه با محمد علیشاه در سرکوب نهضت مشروطه بود، کاری که در سرکوب مردم پس از انتخابات سال 88 نیز تکرار شد. سرکوب مردم نشان می دهد که ماهیت جمهوری اسلامی نیز از نوع پادشاهی مستبد محمد علیشاه قاجار است و همکاری روسیه نیز با سران جمهوری اسلامی حکایت از آن دارد که آن کشور در پی تامین منافع خود، همچنان پشتیبان مستبدان و حکومت های مستبد در ایران است. بی شک در دوران رضاشاه تحولات فراوانی در ایران رخ داد، حتی شاید به یک معنا بتوان گفت او ناجی کشور از در افتادن به چاه تجزیه بود، با این همه روزگار رضاشاه نیز روزگار آزادی مردم ایران نبود. ایجاد موانع در برابر مطبوعات، زندانی شدن نویسندگان و روشنفکران در آن دوران، تحمیل نظرات شخصی در انتخاب نمایندگان مجلس، حتی تحمیل بی حجابی به زنان ایران را برخی مظاهر نبود دموکراسی در دوره رضاشاه می دانم. من با حجاب موافقتی ندارم اما بر این عقیده ام که برداشتن حجاب از سر زنان نیز به صورتی اجباری از آزادی به دور است. مردم آزادند هر نوع پوششی را برگزینند به همان شکلی که زنان در جمهوری اسلامی باید در داشتن و یا نداشتن حجاب آزاد باشند. چنانکه ملاحظه می شود میان حکومت رضاشاه و جمهوری اسلامی وجه مشترک، تحمیل اندیشه ها و پسندهای یک نفر به آحاد جامعه است با این تفاوت که برای مثال یکی حجاب را به اجبار از سر زنان و دختران برمی دارد و آن دیگری داشتن و حفظ آن را الزامی و اجباری می کند. یکی می خواهد به اجبار مردم را مدرن کند و آن دیگری سنت گرا، امّا در هر صورت نتیجه یکی است. هرچند محمدرضاشاه پهلوی ده ساله اول حکومت خود را با دادن آزادی هایی به مردم آغاز نمود و برخی از آن به عنوان دوران دموکراسی ناقص یاد کرده اند، در ادامه به راه پدر رفت. محمدرضاشاه نیز چون پدر مصدر بسیاری از خدمات به مردم ایران بود، امّا راهی را که در پیش گرفت به استبداد ختم شد به همین دلیل، مردم به روحانیونی رای دادند که بعدها دریافتند دروغ و فریبی بیش نبودند. عمده مشکل محمدرضا شاه پهلوی اطرافیانی بودند که به جای انجام درست وظایف با چاپلوسی شاه را در موقعیت نادرستی قرار می داند و همواره او را دچار توهم می کردند که کشور هیچ مشکلی ندارد حتی وقتی صدای مردم به اعتراض برخاست همانها این صداها را به گوش شاه نرساندند و اینان باعث شدند که شاه بسیار دیرهنگام صدای انقلاب مردم را بشنود و مردم اسیر چنگال روحانیونی بشوند که در لباس بره خود را بدانها نشان داده بودند. نهاد روحانیون و گرفتار شدن مردم در چنگال آنان ریشه در سیاست هایی داشت که از مردم و بنیادهای دموکراسی دور بود. این روحانیون در طول یک صد سال گذشته معمولا امتحان خود را پس داده بودند، امّا وقتی گزینه ای دیگر برای مردم باقی گذاشته نمی شود، آنها ناچار از خودزنی می گردند، افزون بر این روحانیون توانستند از احساسات مذهبی و دینی مردم ایران سوء استفاده کنند و حکومتی تشکیل دهند که از همان روز اول سعی داشت رقبا را از میدان به در و امتیازات را برای خود حفظ کند، کاری که تا به امروز با عناوینی چون خودی و غیر خودی، خواص با بصیرت و بی بصیرت و... ادامه یافته، و عملا چند دستگی را در مردم به وجود آورده است. این مرزها رهبر ایران را به شاهی بدون تاج تبدیل کرده و به نظر من سخن منتقدانی که می گویند «با انقلاب در واقع جای تاج و عمامه عوض شد» کاملاً درست است. امروز هرچند مجلس ایران به ظاهر به توپ بسته نشده، دخالت های فراوان نهادهایی نظیر رهبری و وابسته به او در تصمیمات آن، در عمل از مجلس یک مجلس به توپ بسته شده و فاقد هرگونه خاصیت ساخته است. وجود مجلس تنها هزینه های فراوان بر دوش مردم و کشور می گذارد. نمایندگان مجلس از یاد برده اند که نمایندگان مردم هستند نه رهبر ایران که چون غلامان حلقه به گوش چشم به دهان او دوخته اند تا به یک اشاره به هر آنچه جناب ایشان می خواهد، جامه عمل بپوشانند. امروز در بودن ونبودن مجلس فرمایشی ایران تفاوتی دیده نمی شود و کشور در دست و به فرمان یک نفر اداره می گردد یک نفری که خود را عقل کل می داند و اطرافیانش او را بر جایگاه خدا نشانده اند و از هرگونه خطایی مصون می دانند. این بت بر جای خدا نشسته سال هاست که کشور را به سراشیب سقوط برده و امروز دیگر این راننده ناشی از پس مهار این ماشین افتاده در سراشیبی برنمی آید. متاسفانه برآمدن جمهوری اسلامی در ایران، مردم را دوباره به همان پله اول کشاند همان استبداد که در طول تاریخ ایران مثل بختک و کابوس بر زندگی مردم سایه انداخته است. امروز روحانیون سوار بر خر مراد، تجربه قیام ها و انقلاب های گذشته را بیشتر دارند و از اینرو محکم تر به سرکوب مردم می پردازند. آنان از تاریخ تنها سرکوب را آموخته اند و ندیده اند و نمی بینند عاقبت حکومت هایی را که به مردم و آزادی آنان احترام نگذاشتند. سران ایران تنها سرکوب می کنند به بهانه ماندن و خاموش کردن اعتراضات مردمی، با سوزندان خشک و تر و نشان دادن چنگ و دندان به همگان. در این میان مردم ایران نباید به شیوه حاکمان خود خشک و تر را با هم بسوزانند و همه کسانی را که در ارتش، سپاه و بسیج به کار مشغولند از یک جنس به حساب بیاورند. بسیاری از فرماندهان مشغول به کار در پست های مختلف نظامی امروز، از ناراضیانی هستند که دست به خون مردم آغشته نکرده و نمی کنند. مردم ایران باید بدانند بسیاری از این افراد تجربه های گرانقدر نظامی از دوران جنگ و تجربه های مدیریتی از دوران پس از آن دارند که به کار ایران آینده می آید. ایران آزاد آینده را نباید با رعب و وحشت میانه ای باشد، رعب و وحشتی که در ایران از اول انقلاب بنا نهاده شد و تا به امروز به انحای مختلف ادامه یافته است. ایران آزاد آینده با استفاده از تخصص همه مدیران لایق، حتی کسانی که امروز در بدنه سپاه و ارتش مشغول به کارند، به حکوت فردی نه خواهد گفت و دوباره آزموده را نخواهد آزمود. بررسی سیر تاریخی نهضت های مردمی برای برقراری و برپایی دموکراسی در ایران، نشان می دهد همواره دولت های مستبد، دولت هایی که بر بنیاد تصمیم یک نفر شکل گرفته اند، توان ماندگاری در برابر جریان حرکت مردم را نداشته اند و هرچند کوتاه یا بلند مدت بر اریکه قدرت تکیه زدند، سرانجام مجبور به واگذاری آن شدند و این قاعده در مورد جمهوری اسلامی نیز مصداق دارد. امروز مردم ایران بهتر از هرکسی به این نکته واقف هستند که دوران حکومت های فردی در دنیا به سرآمده است. البته ایرانیان از دوران مشروطه به این مهم دست یافته بودند به همین دلیل در پی انداختن طرحی نو بودند. در پی احقاق همین حق نیز در فروردین 58 به جمهوریت رای دادند و به دنبال آن به اشتباه، حکومت را به روحانیونی سپردند که در عمل به همان راه محمد علیشاه رفتند. بی شک مردم ایران پس از پشت سر گذاشتن این تجربه صد ساله، دیگر به حاکمیت فردی تن در نخواهند داد. آنان دموکراسی را با تمام وجود فریاد می زنند و به تمام گروه های داخل و خارج از ایران می گویند در ایران آزاد آینده تمام افراد، می توانند خود را در معرض انتخاب آنان بگذارند، به شرط آنکه به شعور و آگاهیشان احترام بگذارند و تنها به منافع یک گروه نیندیشند. مردم ایران از استبداد آزرده اند و تنها درمان درد این مردم درد کشیده، آزادی و مردم سالاری است، حکومتی که در عین یکپارچگی، تمام آرا، دیدگاه ها، سلیقه ها، پسندها، باورها، اعتقادات، ادیان و... را در خود جمع کرده باشد. فخر ایرانیان به آن است که اولین منشور حقوق بشر در کشور آنان در بیش از دو هزار و پانصد سال پیش تدوین گردید، منشوری که صلح و عدم خشونت ورزی را می آموزد، منشوری که به پیروان ادیان دیگر احترام می گذارد، چر امروز به راه یکی از نیاکان آزاده و آزاد اندیش خود نرویم؟ دکتر بهروز بهبودی بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران Copyright: gooya.com 2016
|