جمعه 12 اسفند 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خبرهای حقوق بشری روز جمعه: تشدید فشای امنیتی در سطح شهر تبریز

خبرهای این صفحه مرتبا به روز می شوند


تشدید فشای امنیتی در سطح شهر تبریز، هرانا


خبرگزاری هرانا – نیروهای امنیتی و بسیج شهر تبریز در مناطق پر تردد شهر و درروز قبل از آغاز انتخابات مجلس اقدام به ایست و بازرسی کردند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، از عصر امروز نیروهای امنیتی بطور محسوس در خیابان های تبریز حضور بهم رسانده و نیروهای بسیج نیز با ایجاد ایست و بازرسی در خیابان های شهر اقدام به تفتیش اتومبیل ها و سایر وسایل نقلیه میکنند.

بر اساس گزارش شاهدان عینی در چند روز گذشته برخی از شهروندان با آتش زدن پوسترهای تبلیغی نمایندگان مجلس به انتخابات آتی اعتراض کردند.

یکی از شاهدان عینی به هرانا گفت در طی چند روز اخیر در سه محل متفاوت از جمله جاده ائل گلی، ولیعصر و سه راه راهنمایی تبریز شاهد آتش زدن پوسترهای تبلیغاتی بوده است.


آخرین وضعیت محمد داوری در زندان اوین، خانه حقوق بشر ایران

برادر محمد داوری، معلم و سردبیر اسبق سایت سحام نیوز، به گوشه ای دیگر از مشکلات این زندانی سیاسی اشاره کرد.

بیژن داوری با اظهار اینکه برادرش محمد در زندان دچار بیماری حاد اعصاب شده و وضعیت وخیمی در زندان دارد، گفت: “به دلیل وضعیت بد روحی محمد، مدتی پیش با زندان هماهنگ کردیم و او را پیش پزشک متخصص اعصاب و روان بردیم. پزشک گفت که سند بگذارید او مدتی از زندان بیرون بیاید، وضعیت روحیش وخیم است. قاضی و دادستان گفتند ما برویم و سند تهیه کنیم تا آنها مرخصی بدهند. ما هم از جاهای مختلف سند جور کردیم اما خودش قبول نمی کند. می گوید که من جرمی مرتکب نشده ام که برای بیرون آمدنم حالا سند بگذارم. می گوید باید بدون سند به من مرخصی بدهند.”

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، بیژن داوری در خصوص آخرین ملاقات با برادرش در زندان اوین گفته است:” دوشنبه دو هفته پیش برای ملاقات به تهران رفتیم که متاسفانه به ما اجازه ملاقات ندادند و فقط مادرمان توانست محمد را ببیند. بعد از اینکه از سالن ملاقات بیرون آمد گفت حال محمد اصلا خوب نیست. محمد به غیر از مشکل روحی، قلبش هم درد می کند و دندان هایش هم خراب هستند مدتی پیش تر چند دکتر به مسولان زندان معرفی کردیم که قبول نکردند و گفتند بروید پزشک های دیگری را معرفی کنید. لابد فکر کرده بودند که آنها از دوستان خود محمد هستند و خلاصه بعد از مدتی معرفی کردن پزشک و قبول نکردن مسولان و کش دادن این مسئله. هم خودش از داخل زندان پیگیری را رها کرد و هم ما. او نیاز دارد که برای مدتی به مرخصی بیاید آنوقت به همه مشکلاتش می تواند برسد.”

برادر محمد داوری با اظهار اینکه هیچ راه حلی برای مقابله با حوادث پیش آمده جلوی رویشان نیست، گفت:” والا ما بعد دوسال و اندی که از بازداشت محمد می گذرد هنوز حقیقتا توجیه نشدیم که او به چه جرمی به زندان رفته است، نفهمیدیم گناهش چیست. ولی از یک طرف هم می ترسیم که چیزی بگوییم به ما هم اتهامی بزنند. خودتان می دانید که با این روزگار به زور زندگیمان را می چرخانیم. ما برای مقابله نه توان مالیش را داریم و نه توان حرف زدنش را. هیچ کاری از دستمان بر نمی آید. مادر پیرش را فقط باید بیاید بینید، همسرش را از دست داده، هیچ منبع درآمدی ندارد و هیچ کاری هم از دستش بر نمی آید. ولی هر هفته در هوای سرد زمستان بجنورد به تهران می رود تا محمد را چند دقیقه ی کابینی ببیند. چه بگویم!”

بیژن داوری از موضوع دیگری نیز می گوید که بر مشکلات محمد داوری و کل خانواده این زندانی افزوده است:”در همان ماه اول که محمد به زندان رفته بود و ما برای پیگیری کارهایش در تهران بودیم. خانه و ماشینش به سرقت رفت. آدم های وارد خانه اش شده بودند وخیلی از وسایل خانه اش از جمله تمام مدارک و کامپیوترش برده بودند. همین طور دسته چکش را نیز بردند که ما خبر نداشتیم. حالا می بینیم که از سوی دادگاه مرتب برای محمد احضاریه می آید. آدم های ناشناسی یکی یکی برگه های چک محمد را استفاده کرده اند و حالا برگشت خورده است. محمد اسامی آدم های که پایین چک را امضا کرده اند نمی شناسد، ما هم همین طور. ما شکایت کرده ایم که این چک ها از سوی محمد کشیده نشده اما قاضی می گوید چک ها بهرحال به اسم او استفاده شده و باید ما جوابگو باشیم. نمی دانیم حالا چکار کنیم فقط ما هم برای سرقت اموالش شکایت کردیم. اولین جلسه دادگاه در این مورد ۲۷ اسفند است و منتظریم تا ببینم که سارقان وسایل محمد چه کسانی بودند. این هم به گرفتاری های ما و محمد اضافه شده است.”

محمد داوری روزنامه نگار و سردبیر اسبق سایت سحام نیوز( وابسته به مهدی کروبی) پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر شد. دستگیری او پس از نامه ای بود که مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون آزار زندانیان سیاسی در بازداشتگاه کهریزک نوشت. بنا برگزارش های مختلف، او بعد از انتشار این نامه بازداشت شد و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون جمهوری اسلامی ، اقرار کند. مهدی کروبی در آن روزها طی نامه‌ای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلم‌هایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبه‌ها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در این ماجرا نداشته است. با این حال محمد داوری به ۵ سال حبس محکوم شد. در مرداد ماه امسال نیز به یک سال حبس دیگر محکوم شد. افزایش یکسال حکم به این دلیل است که او ۵ میلیون تومان جریمه نقدی خود را به اتهام شرکت در تجمعات اعتراضی معلمان در بهمن و اسفند سال ۱۳۸۵ نتوانست پرداخت کند. محمد داوری از فعالان صنفی و عضو شورای مرکزی سازمان معلمان بود که به دلیل حضور در تجمع معلمان در سال ۸۵ بازداشت و در دادگاهی در سال ۸۶ به پنج میلیون تومان جریمه نقدی بدل از حبس محکوم شده بود. هم اکنون به دلیل عدم پرداخت این جریمه، یکسال به حبس وی فزوده شده است.


همسر ناتولی درخشان شهروند بهایی: از همسرم بی‌اطلاعم، خانه حقوق بشر ایران

فروزان بقایی، همسر ناتولی درخشان، شهروند بهائی که ۱۰ روز پیش بازداشت شد، در گفتگو با خانه حقوق بشر ایران، از آخرین وضعیت ایشان می گوید.

فرزان فرامرزی: دوم اسفند ماه ۹۰، ناتولی درخشان، شاعر و نویسنده بهائی، ساکن ساری بازداشت شد. بعد از گذشت ۱۰ روز از این بازداشت، از وضعیت ایشان اطلاعی در دست نیست.

فروزان بقایی همسر این شهروند بهایی با تکذیب خبر برخی وبسایت‌های خارج از کشور در مورد صدور قرار تأمین برای ناتولی درخشان گفت که مسئولین قضایی هیچ پاسخی به ما نداده‌اند و مشخص نیست ایشان تا کی در زندان قرار است بمانند.

خانم بقایی! لطفا در مورد نحوه ی بازداشت آقای درخشان و همچنین رفتار مامورین و اینکه آیا مامورین برای بازداشت حکمی هم ارائه کردند یا خیر، برای ما توضیح دهید.

- بله حکم داشتند و حکم را همسر بنده دیدند. ظاهرا مهر و امضا هم داشت، اما ظاهرا تاریخ حکم مشکلی داشت که همسرم اعتراض کردند و مامورین گفتند که تاریخ مهم نیست! در هنگام بازداشت، تمام منزل ما را بهم ریختند و تجسس کردند وحتی سی دی های خانوادگی و دفترچه یادداشتی که مربوط به من بود و خیلی خصوصی بود، را نیز بازرسی کردند و با خودشان بردند و در جواب اعتراضم گفتند که هرکاری که دلشان بخواهد می کنند و هر چیزی را هم که بخواهند می برند؛ ضمن اینکه به من و اعتقاداتم توهین کردند و تمام عکس های مذهبی و حتی کتاب شعر همسرم که با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده بود را هم جمع کردند و بردند. همسرم طبق اصل ۱۱۲ و ۱۱۳ آئین دادرسی شرایط جلب را نداشته و این بازداشت غیرقانونی بوده.

چه اتهاماتی را به آقای درخشان نسبت دادند؟

- آنطور که بازپرس گفت اتهام ایشان هم مثل دیگران، “تبلیغ علیه نظام و نشر اخبار کذب” هست. چند وقت پیش خانه ی پدری همسرم را به همراه ۵۰ خانه ی دیگر در روستای ایول خراب کردند و ایشان خیلی پی گیر کار خانه هایی تخریب شده در ایول بودند که متاسفانه آن پرونده هم نه توسط قاضی اصلی که توسط قاضی کشیک مختومه اعلام و رای منع تعقیب صادر شد. همسرم از این اتفاق بسیار ناراحت بودند و نامه ای را در همین مورد به رهبر ایران نوشتند.

الان بیشتر از یک هفته است که آقای درخشان بازداشت هستند؛ بفرمائید که پرونده ی ایشان در چه مرحله ای است آیا ملاقاتی داشتید و یا اینکه درخواست وثیقه شده است یا نه؟

- ایشان الان ۱۰ روز هست که بازداشت هستند و در بازداشتگاه اطلاعات ساری در سلول انفرادی نگهداری می شوند. من دو فرزند دارم، یکی شیرخوار است و یک دختر ۱۰ ساله که علیرغم پیگیری هایی که من کردم با بچه ی شیرخوار همه جا رفتم و به تمام مراجع قضایی مراجعه کردم. ما به زندان اطلاعات رفتیم برای ملاقات، اما در آنجا به ما اجازه ی ملاقات نداند و من هنوز موفق نشدم همسرم را ببینم و حتی به من نگفتند که این بازداشت موقت چند روز طول خواهد کشید. دخترم از بازداشت پدرش واقعا شوکه شده.

در مراجعاتی که شما به مراجع قضایی داشتید، برخورد مسئولین با شما چگونه بوده؟

- بعضی از مسئولین خیلی با حالتی عبوس و رفتار غیر محترمانه برخورد می کنند و احترام نمی گذارند و مدام تهمت می زنند. همان اتهامات همیشگی که به بهائیان می زنند. اما این حق من هست که با همسرم ملاقات داشته باشم که متاسفانه مسئولین تا کنون اقدامی نکرده اند.

اشاره کردید به فعالیت های ایشون در مورد تخریب خانه های روستای ایول، همینطور گفتید که ایشان یک نامه هم به رهبر ایران نوشته اند، دلیل نگارش این نامه چه بوده؟

- زمانی که پرونده خانه ها مختومه اعلام شد، همسرم خیلی ناراحت و متاثر بودند و تصمیم گرفتند که با نوشتن این نامه با رهبر ایران درد دل کنند و بیشتر تظلم خواهی بود. محرومیت هایی که همسرم متحمل شدند فقط تخریب خانه پدری نبوده، بطور مثال ناتولی یک مجموعه اشعار محلی داشت که وزارت ارشاد بخاطر عقیده ایشان اجازه ی انتشار نداد. در یک مورد دیگه همسرم بخاطر عقیده از اعزام به مسابقات آسیایی شطرنج محروم شد؛ و تمام اینها باعث شد که آقای درخشان تظام نامه ای در کمال ادب و احترام برای رهبر ایران بنویسند. من همین جا می خواستم بگم که ما بهائی ها خیرخواه ایران هستیم و دوست داریم که همراه و همدوش دیگر هموطنان در راه آبادانی کشور شرکت کنیم و واقعا آرزوی قلبی ما هست که از حقوق برابر برخوردار باشیم و شهروند درجه دو حساب نشیم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بازداشت موقت نماینده مهاباد در استانداری، آژانس خبری موکریان


نماینده فعلی مهاباد در مجلس شورای اسلامی به طور موقت در استانداری آذربایجان غربی نگهداری می شود.

مهندس جلال محمود زاده نماینده فعلی مهاباد در مجلس شورای اسلامی، در گفتگوی اختصاصی با آژانس خبری موکریان ضمن تأیید این خبر اظهار داشت: شب گذشته توسط یکی از مقامات استان آذزبایجان غربی جهت گرفتن تأیید صلاحیت به استانداری احضار شدم و صبح امروز مورخه 11 بهمن 90 به اینجانب اعلام شد که براساس مصوبه شورای تأمین استان، بایستی تا پس از انتخابات در میهمانسرای استانداری اقامت نموده از حضور در شهر مهاباد خودداری نمایم.

این در حالی است که روز گذشته طرفداران وی پس از اعلام تأیید صلاحیت مهندس محمود زاده از جانب خودش، تا پاسی از شب در خیابانهای شهر کارناوال شادی برپا نموده و به پایکوبی و خوشحالی پرداختند.


نامه ی سرگشاده ی کانون صنفی معلمان ایران به دادستان تهران، هرانا

خبرگزاری هرانا – کانون صنفی معلمان ایران با انتشار نامه سرگشاده به جعفری دولت آبادی، دادستان تهران با شرح وضعیت رسول بداقی عضو در بند این انجمن صنفی و اشاره به وضعیت سایر معلمان زندانی خواهان آزادی موقت آنها تا پیش از آغاز تعطیلات نوروز جهت بررسی مجددا پرونده ایشان شد.

در بخشی از این نامه آمده است: "کانون صنفی معلمان ایران از شما به عنوان دادستان تهران درخواست دارد که درباره این فرهنگیان، تجدید نظر کرده وخانواده هایشان را که از زمان بازداشت، هزینه های مادی و روحی فراوانی داده اند، از نگرانی ودلواپسی برهانید. دست کم تا آماده سازی زمینه های لازم، برای بررسی دوباره پرونده ی آنها، از شما می خواهیم شرایطی را فراهم کنید تا این فرهنگیان، روزهای نخستین سال را در کنار خانواده خود بگذرانند. باشد خرسندی وشادی فرزندان وخانواده ی آنها، اندوخته ی نیکی برای شما باشد."

متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

به نا م خداوند جان و خرد
نامه ی سرگشاده ی کانون صنفی معلمان ایران به دادستان تهران
جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی دادستان محترم تهران
با سلام
احتراماً، کانون صنفی معلمان ایران به آگاهی می رساند که رسول بداقی کارشناس مدیریت آموزشی، معلم علوم اجتماعی و عضو هیات مدیره ی کانون صنفی معلمان ایران، روز دهم شهریور ۱۳۸۸ به دنبال فراخوان حراست آموزش و پرورش اسلامشهر بازداشت و پس از ده ماه! بلاتکلیفی در زندان، سیزدهم تیرماه ۸۹، در دادگاهی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محاکمه گردید. دوازدهم مردادماه همان سال، رای دادگاه ابلاغ شد که در آن به شش سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی محکوم و دادگاه تجدید نظر هم، همان رای را تایید کرد، و هم اکنون دو سال و نیم است که در زندان بسر می برد.

جناب دادستان، بداقی فرهنگی ارزنده ای است با بیش از بیست سال پیشینه ی آموزشی، همچنین رزمنده ای است از دوران جنگ، که در سال های جوانی، با رفتن به جبهه برای میهن و مردم خویش فداکاری ها نمود. پس از آن نیز با برگزیدن پیشه ی معلمی، در پی سیرآب کردن حس نوع دوستی و فداکاری درونی خویش، یکی از محروم ترین نقاط کشور- استان لرستان- را برای کار و تدریس برگزید. به گواه بستگان، دوستان، دانش آموزان وهمکارنش، او معلمی دلسوز، پیگیر، درست کردار و راست گفتار بوده است. همچنین دغدغه های انسانی و اخلاقی، او را واداشت تا تنها به آموزش آینده سازان کشور بسنده نکند و برای پیگیری دل مشغولی های صنفی وفرهنگی– که به باورش تنها راه بالندگی و سرافرازی کشور است- به کانون صنفی معلمان ایران بپیوندد. بداقی همچنین، در همه ی زندگی اش، گرایش شگفت آوری به قرآن و نهج البلاغه داشته و به ویژه شیفته ی زندگی، رفتار و کردار امام علی (ع) بوده است.
او دارای سه فرزند دختراست- دوتای کوچکتر آنها دو قلوهایی هستند به نام های شکیبا و ستایش، که در زمان بازداشت پدر، دوسال و نیم بیشتر نداشتند. این دختران خردسال از آن زمان تا کنون، تنها چند بار انگشت شمار به دیدارحضوری وی رفته اند، زیرا در دیدارهای کابینی برای در آغوش کشیدن پدر، بسیار بی تابی کرده و این، مادر و به ویژه پدر را بسیار می آزارد.
کمی پس از بازداشت، آموزش و پرورش حقوق بداقی را نیز قطع کرد و خانواده و سه فرزندش را بیش از گذشته دچار گرفتاری نمود. برای دخترانش، نبود پدر و دوری از مهر او کم نبود، که دل نگرانی های اقتصادی و معیشتی هم به آن افزوده شد. پس از دو سال از آموزش و پرورش نیز اخراج گردید.
یازدهم خرداد ۱۳۹۰، مادر بداقی در بیمارستانی در شهر خرم آباد درگذشت و این در حالی بود که تا آخرین لحظه، چشم به راه دیدار فرزند بزرگ خویش یعنی رسول بود. با وجود تلاش های بسیار خانواده، به وی اجازه حضور در مراسم خاکسپاری و ختم مادر داده نشد.
جناب دادستان، اما هم اکنون که سی ماه از بازداشت بداقی می گذرد، ایشان حتی یک روز هم نتوانسته از مرخصی، که حق همه ی زندانیان است استفاده کند– حتی برای درگذشت مادرش– و این در حالی است که بیشتر زندانیان سیاسی بازداشت شده در یکی- دو سال گذشته - که برخی از رسول بداقی، بسیار شناخته شده تر هم هستند، از این حق برخوردار گشته اند – گویا برخی از زندانیان، از سوی قوه ی قضائیه و شما به عنوان دادستان تهران فراموش گشته اند!
به هر رو، کانون صنفی معلمان ایران بر این باوراست که برای تنبیه یک انسان، نباید خانواده و بستگان وی در پرداخت هزینه با او شریک شده و تحت فشار قرار گیرند. این رویکرد نه دینی است و نه اخلاقی و انسانی. هر کسی خود باید هزینه ی رفتار و کردار خویش را بپردازد. اکنون، افزون بر بداقی، دست کم چهار نفر دیگر یعنی همسر و سه فرزند او، درگیر همه دشواری های مادی و روحی زندان اند. دو قلوهای او، گاهی پدر را عمو می خوانند. بی گمان، دوری پدر، این دو کودک را می آزارد و چنین دلتنگی هایی می تواند پیامد های روحی و جسمی فراوانی را برای آنها و خواهربزرگ تر و مادرشان پدید آورد.
اما جناب دولت آبادی، افزون بر بداقی، فرهنگیان دیگری نیز هستند که هم اکنون در زندان به سر می برند و حال و روزشان، به از بداقی نیست. علی پورسلیمان، محمد داوری و عبداله مومنی از آن میان اند. دختر عبداله مومنی در حالی به خانه ی بخت رفت که پدر نتوانست در جشن عروسی اش شرکت کند. کهن سالی و بیماری، چنان توانی از مادردلتنگ و چشم براه محمد داوری ستانده که حتی از دیدارهای دو هفتگی نیز بازمانده است. همسر تنهای علی پورسلیمان، این روزها، چرخ زندگی را به دشواری می چرخاند.

باری، کانون صنفی معلمان ایران از شما به عنوان دادستان تهران درخواست دارد که درباره این فرهنگیان، تجدید نظر کرده وخانواده هایشان را که از زمان بازداشت، هزینه های مادی و روحی فراوانی داده اند، از نگرانی ودلواپسی برهانید. دست کم تا آماده سازی زمینه های لازم، برای بررسی دوباره پرونده ی آنها، از شما می خواهیم شرایطی را فراهم کنید تا این فرهنگیان، روزهای نخستین سال را در کنار خانواده خود بگذرانند. باشد خرسندی وشادی فرزندان وخانواده ی آنها، اندوخته ی نیکی برای شما باشد.

کانون صنفی معلمان ایران


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016