دوشنبه 15 اسفند 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جنگ بر سر بمب؟ خط قرمز کجاست؟ اشپيگل، برگردان از الاهه بقراط

در کنار يک جنگ اعلام نشده شامل ترور دانشمندان اتمی، انفجار در تأسيسات هسته‌ای و ويروس‌های کامپيوتری که برنامه اتمی ايران را فلج می‌کنند، رزمايش‌های جنگی نيز از مدت‌ها پيش آغاز شده است. موعدی که برای حمله نظامی در گفت‌وگوهای پشت صحنه با سياستمداران عالی‌رتبه، نظاميان و کارشناسان موساد از آن سخن می‌رود، همين امسال، شايد بين تابستان تا پاييز است. در محافل دولتی آمريکا حتا بر سر حمله نظامی در ماه مه حساب می‌شود و اين فرضی است که در برلين نيز کاملا واقعی ارزيابی می‌گردد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

مجله آلمانی اشپيگل (۵ مارس ۲۰۱۲) روی جلد و تيتر نخست اين هفته خود را با عکسی از احمدی‌نژاد که از ميان قارچ انفجاری بمب اتم، خندان، دست‌ها را به روی جهان گشوده است، به احتمال جنگ اختصاص داده و در يک گزارش مفصل به برنامه اتمی جمهوری اسلامی و سياست‌های اسراييل و آمريکا پرداخته است.
من از يک سو مدتهاست که مطلبی در رسانه‌های آلمانی نمی‌يابم که جز تکرار، حرف تازه‌ای در زمينه سياست برای گفتن داشته باشد و از سوی ديگر، رسانه‌های غربی به اندازه‌ای ارزيابی‌های نادرست و گاه اطلاعات غلط به خورد خوانندگان خود می‌دهند که آدم نسبت به شناخت و منابع آنها به شدت دچار ترديد می‌شود. برای نمونه به آخرين بخش همين ترجمه و نظر «کارشناسان» درباره «رييس دولت آينده که مورد اعتماد رهبر انقلاب باشد» توجه کنيد!
اين گزارش مفصل نيز بيشتر تکرار بود تا نگاهی نو به شرايطی که ديگر مانند يک سال يا چند ماه پيش نيست چه برسد به تمام اين سال‌هايی که بيشتر رسانه‌های غربی، حرف‌های مشابهی را درباره برنامه اتمی مانند صفحه خط افتاده تکرار می‌کردند.
دليل اينکه من زحمت ترجمه بخش‌هايی از اين گزارش طولانی را به خود دادم، تأکيد بر موقعيت خطيری است که در آن بسر می‌بريم و شواهدش در اين گزارش نيز يادآوری می‌شود. هر چه جنگ روشن‌تر چهره واقعی می‌يابد، پيامدهای پيش‌بينی ناپذير آن بيشتر سبب نگرانی می‌شود، و هنگامی که يک احتمال به واقعيت تبديل شد، ديگر برای هر اقدامی بسيار دير است.
در زير، فشرده کوتاهی از گزارش اشپيگل را می‌خوانيد. ميان‌تيترها از مترجم است.

***

يک تصميم سياسی
ويروس کامپيوتری، کوماندوهای قتل و شايد به زودی يک بمباران: اسراييل با همه ابزاری که در اختيار دارد تلاش می‌کند برنامه اتمی رژيم ايران را متوقف کند. آيا هنوز می‌توان دولت اورشليم را از تکروی باز داشت؟
دوازده ساعت برای ورزشکاران دو استقامت يا دوچرخه سواران کوهستان که در جدال با توان بدنی خود تا مرزهای تحمل‌ناپذيری پيش می‌روند، زمانی بس طولانی و عذاب‌آور است. دوازده ساعت اما برای سياستمدارانی که زير فشار يک اولتيماتوم می‌خواهند از جنگی جلوگيری کنند که به معنای مرگ ناگزير انسان‌های بسياری است، به گونه‌ای عذاب‌آور کوتاه است.
دوازده ساعت، مهلتی بود که امپراتوری آلمان در سال ۱۹۱۴ به روسيه داد تا بسيج نظامی را که اعلام کرده بود، پس بگيرد. مهلتی مشابه آن را فرانسوی‌ها و انگليسی‌ها در سال ۱۹۵۶ به جمال عبدالناصر دادند تا کانال ملی سوئز را از واحدهای ارتشی خود پاکسازی کرده و دوباره به اسرائيل اجازه عبور دهد. اين هر دو مهلت به جنگ انجاميدند زيرا آنهايی که تهديد به حمله نظامی می‌کردند، می‌دانستند امکان رسيدن مسالمت‌آميز به يک توافق سريع وجود ندارد. آنها به دنبال تشديد بحران بودند.
همان دوازده ساعت ظاهرا قرار است حمله اسراييل به تأسيسات اتمی ايران را نيز شامل شود. اين چيزی است که دست کم سياستمداران اسرائيل بر اساس اطلاعات موساد در تل آويو به مارتين دمپسی فرمانده ارتش آمريکا گفته‌اند. رهبران اسرائيل فقط يک نيم روز پيش از آنکه تصميم خود را برای بمباران عملی کنند، به کاخ سفيد اطلاع خواهند داد. اين يعنی آنکه از يک سو پرزيدنت اوباما از چنين حمله احتمالی غافلگير نشود و از سوی ديگر نتواند به طور جدی تصميم اسراييل را به عنوان متحد خود به طور جدی مورد پرسش قرار دهد و با تلاش‌های ديپلماتيک مانع آن گردد.
ولی آيا آدم با مهم‌ترين متحد خود چنين برخورد می‌کند؟ آيا می‌توان چنين قدرتی را که به پشتيبانی و حسن نيت وی نياز هست، زير فشار قرار داد؟
اين مجادله که آيا ايران را از طريق ديپلماتيک و تحريم می‌توان از فعاليت‌های پرابهام اتمی‌اش باز داشت، يا تنها از طريق يک حمله نظامی می‌توان به چنين هدفی رسيد، اين هفته مهم‌ترين موضوع واشنگتن خواهد بود که بر همه مسائل ديگر سايه خواهد افکند.

يک ديدار مهم
بنيامين نتانياهو نخست وزير تندرو اسراييل برای هفتمين بار به ديدار باراک اوباما، قدرتمندترين مرد جهان، می‌رود. مردی که نتانياهو او را در گذشته بارها با سرسختی خود تحقير کرد. اين زوج ناهمگون که ديگر با انزجار قلبی با يکديگر ملاقات می‌کنند، می‌خواهند درباره جنگ و صلح گفت و گو کنند آن هم در منطقه‌ای که به هر حال در آشوب بسر می‌برد.
طبيعی است در ملاقاتی که پيشاپيش تاريخی خوانده می‌شود، مسئله بر سر ايران است. ليکن اين ملاقات همزمان به يک زورآزمايی بين اسراييل و آمريکا نيز تبديل خواهد شد چرا که هر دو طرف در قضيه احتمال مسلح شدن اتمی ايران عميقا اختلاف دارند.
اوباما بمب اتمی ايران را نمی‌خواهد ولی جنگ را نيز نمی‌پذيرد. برعکس، نتانياهو، حاضر است دست به هر کاری بزند تا تهران را مهار کند. او می‌خواهد رييس جمهوری آمريکا لحن تندتری در برابر ايران به کار ببرد. اعلام اين اطمينان که «همه گزينه‌ها روی ميز هستند» ديگر برای دولت اورشليم کافی نيست. نتانياهو می‌خواهد اوباما تکليف خودش را معين کند. رييس جمهوری آمريکا می‌بايست در برابر اسراييل صريحا مشخص کند که عبور از کدام «خط قرمز» سبب خواهد شد که آمريکا در يک حمله نظامی شرکت و يا دست کم اسراييل را در آن حمله پشتيبانی کند. وگرنه نهايتا نتانياهو خودش تصميم خواهد گرفت.
به عنوان پيش درآمد اين ديدار مهم، اوباما در مصاحبه‌هايی اطمينان داد که از اسراييل پشتيبانی خواهد کرد و در صورت لزوم به ارتش آمريکا فرمان خواهد داد که برنامه اتمی ايران را ناکار کند: «من بلوف نمی‌زنم».

جنگ اعلام نشده
هنوز مدارک مستندی وجود ندارد که تهران واقعا برای توليد بمب [اتمی] تلاش می‌کند. هنوز تپانچه‌ای که دود از دهانه‌اش برخيزد وجود ندارد. بازرسان آژانس بين‌المللی انرژی اتمی در وين هنوز نتوانسته‌اند وجود آن را اثبات کنند. نشانه‌هايی وجود دارد که کارشناسان هسته‌ای جامعه جهانی بر آن تکيه می‌کنند از جمله مشاهده‌های شخصی و هم چنين گزارش‌های سازمان‌های امنيتی که مورد استناد قرار می‌گيرد مبنی بر اينکه: نمی‌توان «ابعاد نظامی» برنامه اتمی ايران را منتفی دانست.
ولی ايا چنين نشانه‌هايی می‌تواند جنگی را توجيه کند که ممکن است يک منطقه به هر حال بی‌ثبات را به ورطه نابودی براند؟
تجربه جنگ عراق هشدار می‌دهد که بايد محتاط بود. لشکرکشی عليه صدام حسين مستبد بر اساس مدارک جعلی صورت گرفت. سلاح‌های کشتار جمعی که گويا او ساخته و انبار کرده بود، هيچ گاه وجود نداشته‌اند. اوباما مايل نيست کورکورانه در چنين دامی بيفتد.
ولی جنگ بين ايران و اسراييل بر سر برنامه اتمی ايران در عمل مدتهاست که آغاز شده است. منتها يک جنگ اعلام نشده، جنگی در سايه که اورشليم چهار سال پيش آن را آغاز نمود: کوماندوهای مرگ اسراييلی با بمب‌های مغناطيسی دانشمندان اتمی ايران را در قلب تهران می‌کشند، واحدهای جاسوسی به پايگاه‌های نظامی سپاه پاسداران حمله کرده و آنجا را با خاک يکسان می‌کنند، فناوری هسته‌ای ايران با ويروس‌های کامپيوتری فلج می‌شود.
در عوض، ايران هم تلاش می‌کند دست به حمله متقابل بزند: سه هفته پيش قرار بود ديپلمات‌های اسراييلی در هند و گرجستان با اتومبيل‌های بمب‌گذاری شده کشته شوند، در بانکوک و مالزی ايرانيانی دستگير شدند که انفجار زودهنگام بمب در مخفی‌گاه‌شان آنها را لو داد.

از ماه مه تا پاييز
خبرهای پيرامون دعوای داغ ايران و اسراييل شدت می‌گيرند. جمعه گذشته در ايران انتخابات مجلس برگزار شد. پيروزی طرفداران آيت الله علی خامنه‌ای رهبر انقلاب بر طرفداران محمود احمدی نژاد، رييس دولت، می‌تواند در نوع برخورد با مسئله برنامه اتمی تعيين‌کننده باشد.
در مقر آژانس بين‌المللی انرژی اتمی در وين قرار است اين هفته پشت درهای بسته درباره تازه‌ترين گزارش شورای حکام که نسخه‌ای از آن در اختيار اشپيگل قرار گرفته است، بحث شود. آمانو رييس آژانس در اين گزارش «نگرانی جدی و فزاينده» خود را درباره اهداف اتمی ايران ابراز می‌دارد. اينکه تهران غنی‌سازی اورانيوم را تعميق بخشيده است، سبب هراس او شده است.
در اين ميان، حمله به تأسيسات اتمی ايران در مرکز غنی‌سازی اورانيوم در نطنز و قم، تأسيسات اتمی اصفهان، نيروگاه آب سنگين اراک و يا نيروگاه اتمی بوشهر کاملا محتمل است. موعدی که در گفتگوهای پشت صحنه با سياستمداران عالی‌رتبه، نظاميان و کارشناسان موساد از آن سخن می‌رود، همين امسال، شايد بين تابستان تا پاييز است.
در محافل دولتی آمريکا حتا بر سر حمله نظامی در ماه مه حساب می‌شود و اين فرضی است که در برلين نيز کاملا واقعی ارزيابی می‌گردد.
رونان برگمان، ژورناليست اسراييلی، که با سران سياست در اسراييل ارتباط تنگاتنگ دارد، بر اين باور است که نخست وزير و وزير دفاع دولت اسراييل درباره ضرورت يک اقدام نظامی به توافق رسيده‌اند.
بنيامين نتانياهو، نخست وزير تندرو اسراييل، کمتر ترديد به خود راه می‌دهد. هيچ چيز او را به اندازه آنچه وی آن را آشوويتس دوم می‌نامد، تکان نمی‌دهد. نتانياهو، به احمدی نژاد که هولوکاست را انکار می‌کند و مدعی است برنامه اتمی ايران برای اهداف غيرنظامی است، هرگز اعتماد نداشت و اينک تأييد خود را در تازه‌ترين گزارش آژانس می‌يابد. او تهديدهای مکرر احمدی‌نژاد را عليه موجوديت اسراييل يک دعوای تاکتيکی ارزيابی نمی‌کند بلکه آن را کاملا جدی می‌داند. نتانياهو برخوردهای مماشات‌گرانه اروپا را در دوران هيتلر با امروز مقايسه می‌کند. به عقيده نتانياهو «الان ۱۹۳۸ است و ايران، آلمان است» و می‌افزايد البته اين بار يهوديان نمی‌گذارند مانند «گوسفند قربانی» به سلاخ‌خانه برده شوند.
اهود برک، وزير دفاع اسراييل، جزو آنهايی نيست که به حمله احمدی نژاد عليه اسراييل که بيشتر يک خودکشی است، باور داشته باشند. ولی جزو کسانی است که مانند نتانياهو حتما خواهان يک حمله نظامی است. برای برک هم يک ايران اتمی قابل قبول نيست. برای او نيز اقدام نکردن، خطرناکتر از حمله است: «دستيابی ايران به بمب اتمی سبب می‌شود که کشورهای ديگر منطقه نيز برای داشتن سلاح هسته‌ای اقدام کنند. اگر ايران از طريق حزب الله يک سپر دفاعی هسته‌ای در لبنان بر پا کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر بمب به دست گروه‌های تروريست بيفتد چه؟ همه اينها يعنی ما بايد با مشکل الان مقابله کنيم.» اهود برک مدعی است ايران در نه ماه آينده می‌تواند به يک «منطقه ايمنی» دست يابد و اين به معنی آن است که يک حمله از سوی اسراييل ديگر کافی نخواهد بود.
رزمايش‌های جنگی از مدتها پيش آغاز شده است. در ماه نوامبر شانزده جنگنده بمب افکن از يک پايگاه هوايی در حيفا به پرواز در آمدند تا خلبان‌های نخبه به تمرين موقعيت‌های جدی بر فراز دريای مديترانه بپردازند: سوخت‌گيری در هوا، پرواز فوج هواپيماها در ارتفاع نزديک به زمين، و بمباران‌های مصنوعی با بمب‌های دقيق پناهگاه شکن. بعلاوه ارتش اسراييل مدل جديدی از موشک‌های «جريکو ۳» را که با بُرد ۶۵۰۰ کيلومتر که می‌توان کلاهک هسته‌ای بر آن نصب کرد نيز آزمايش نمود.

موقعيت رژيم ايران
در عوض، حکومت ايران هم تهديد کرد که با تمام وسايل ممکن در برابر يک حمله احتمالی انتقام خواهد گرفت. ايران برای نخستين بار از حمله به تأسيسات اتمی اسراييل در «ديمونا» سخن گفت. چنين اخطارهايی از سوی تهران به اين دليل است که تعادل در همسايگی ايران در طول کمتر از چند ماه تغيير يافته و [رژيم ايران] خود را ناگهان در محاصره دشمنان می‌بيند.
در جهان عرب، انقلاب‌هايی روی داده که رژيم تهران را دو برابر تهديد می‌کند چرا که از يک سو، اپوزيسيون ايران را هر روز به ياد شورش انقلابی خود می‌اندازد که پس از تقلب انتخاباتی سال ۲۰۰۹ ناکام ماند و از سوی ديگر، پس از تونس و مصر و ليبی، اينک پايه‌های رژيم بشار اسد در سوريه، مهم‌ترين متحد رژيم ايران، با قيام مردم به لرزه در آمده است.
از دست رفتن رژيم سوريه برای حکومت ايران يک فاجعه سه گانه است: با سقوط دمشق نه تنها تهران رژيم اسد، بلکه نفوذ خود را بر اسلام‌گرايان تندروی حماس که رهبری آن سوريه را ترک گفته است از دست می‌دهد و از آن طريق، پشت جبهه خويش را برای حزب الله که قويترين نيروی سياسی در لبنان است، از دست خواهد داد.
برنده اين تغيير تعادل در منطقه، مخالفان ايران در جنوب، يعنی کشورهای حاشيه خليج فارس هستند. نتانياهو و برک می‌توانند روی اين حساب کنند که عربستان سعودی و امارات متحده عربی به جنگنده‌های اسراييل اجازه پرواز خواهند داد. اين کشورها به اندازه اسراييل نگران اقتدار منطقه‌ای ايران هستند و گويا توافق‌های مخفيانه‌ای نيز در اين زمينه منعقد شده است.
به اين ترتيب آيا همه اين شواهد نشانگر وقوع جنگ نيستند؟ آيا امکان ديگری برای تسليم زمامداران ايران وجود ندارد؟ يا اينکه هر شکلی از فشار نظامی و اقتصادی بر تهران اثر معکوس دارد؟ آيا غرب نبايد بيش از پيش با اين احتمال کنار بيايد که با بمب اتمی ايران همان گونه بايد زندگی کند که زمانی با بمب اتحاد شوروی زيست؟

سود و زيان پاسداران
اسرائيلی‌ها بر اين باورند که دانشمندان ايرانی دست کم نه ماه ديگر می‌توانند با چسباندن قطعات پازل اتمی، به بمب دست يابند، البته اگر دستورش از سوی خامنه‌ای صادر شود. سازمان‌های اطلاعاتی غرب اما، از جمله سازمان امنيت آلمان، با اين فرض اسراييل مخالف هستند و معتقدند در بهترين حالت، ايران هنوز دست کم به هجده تا بيست و چهار ماه ديگر زمان نياز دارد تا بتواند بمب اتمی توليد کند. يک سال ديگر نيز بايد برای مطابقت کلاهک هسته‌ای با موشک‌های ميان‌برد بر آن افزود.
در اين ميان مسلم است که سپاه پاسداران به مثابه بزرگترين تکيه‌گاه رژيم بهای سنگينی برای اين برنامه می‌پردازد. تحريم‌ها بيش از هر چيز سپاه را نشانه گرفته است: سران سپاه در ليست بين‌المللی ممنوعيت مسافرت قرار دارند. به ويژه شرکت‌های آنها مورد تحريم بازرگانی قرار گرفته‌اند. درآمد آنان از فروش نفت به دليل تحريم به شدت کاهش می‌يابد. در يک حمله نظامی، سپاه پاسداران بيشترين قربانی را متحمل خواهد شد چرا که واحدهای سپاه از تأسيساتی پاسداری می‌کنند که بايد از بين بروند.
از نگاهی ديگر اما سرداران سپاه از تشديد بحران سود می‌برند. هر چه بر تحريم‌ها افزوده شود، بازار سياه و قاچاق کالا گسترش يافته و از اين راه اقتصاد در سايه تقويت می‌شود که برخی از سران پاسداران در آن مهارت بيشتری دارند تا معاملات قانونی.

تصميم اسراييل
کارشناسان معتقدند با رييس دولت آينده که مورد اعتماد رهبر انقلاب باشد، احتمال يافتن يک راه حل برای دعوای اتمی وجود دارد. به نظر آنها اگر جامعه جهانی حق ايران را در غنی‌سازی به رسميت بشناسد، آنگاه ظاهرا رهبری در تهران برای «بيشترين شفافيت و ايجاد اعتماد» آماده خواهد بود. آنگاه همه گزينه‌ها، در مفهوم مسالمت‌آميز آن، بر روی ميز خواهند بود.
ولی اينکه آيا اسراييل به رهبری ايران تا آن زمان وقت می‌دهد، با توجه به تشديد وضعيت اخير، قابل ترديد است. از همين رو ملاقات سران اسراييل و آمريکا در واشنگتن تعيين کننده خواهد بود: همه چيز بستگی به آن دارد که آيا اوباما و نتانياهو می‌توانند بين خود اعتماد به وجود آورند يا نه.
نتانياهو در اوباما يک انسان بی‌شهامت و منفعل، يک صلح‌پرست می‌بيند که از يک حمله جا می‌خورد و بالاخره هم مثل پاکستان و کره شمالی می‌گذارد که ايران بمب اتمی‌اش را بسازد. در مقابل، اوباما هم نتانياهو را يک دروغگو و فريبکار می‌داند که می‌خواهد او را زير فشار بگذارد تا او پيش از انتخابات رياست جمهوری در نوامبر فرمان يک حمله نظامی بدهد. در سال انتخابات رياست جمهوری آمريکا، چاره‌ای هم جز پشتيبانی از اسرائيل برای اوباما باقی نمی‌ماند، يا دست کم اين است که مانع‌ نتانياهو نشود.
اين وضعيت برای اوباما مانند راه رفتن بر يک لبه باريک است: از يک سو می‌خواهد ايران را با تهديد حمله نظامی که بايد باورپذير باشد، بترساند و از سوی ديگر، نتانياهو را از يک اقدام تکروانه کنترل ناپذير باز دارد. برای اين کار اما بايد به اسراييل «تضمين سفت و سخت» بدهد که خودش مانع اتمی شدن ايران خواهد شد. اين تضمين را آموس يادلين مطرح می‌کند که تا پايان سال ۲۰۱۰ رييس سازمان اطلاعات نظامی اسراييل بود. يعنی اوباما بايد مشخص کند در کدام مرحله آمريکا خود را مجبور به حمله نظامی عليه ايران می‌بيند. ولی ايا اوباما چنين خواهد کرد؟ حتا جرج بوش پرزيدنت جمهوری‌خواه هم به سلف نتانياهو چنين تضمينی را در حمله به نيروگاه‌های اتمی سوريه در سال ۲۰۰۷ نداد. برعکس، او اسراييل را از آن حمله برحذر داشت. اما اسراييل چند هفته بعد تأسيسات اتمی سوريه را از بين برد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016