آيت الله موسوی تبريزی: قانون اساسی میتواند تغيير کند
ايلنا: دادستان کل انقلاب در زمان امام خمينی (ره)، میگويد: گراميداشت روز ۱۲فروردين به اندازه مردم ايران و انسانيت انسان اهميت دارد، چون انسانيت ما به اين است که آزاديم و در سرنوشت خودمان دخالت کنيم. مردم هستند که سرنوشت خودشان را بايد رقم بزنند و آينده خودشان را انتخاب کنند؛ لذا ما مسئله جمهوريت نظام را بايد خيلی بزرگ بداريم و بدانيم هر کسی که میخواهد نفس جمهوريت نظام را در نظام ما کمرنگ کند، میخواهد به انسانيت انسانها توهين کند و اين افراد، افرادی مغرور، خودخواه و مستبد هستند که میخواهند خود را بر مردم تحميل کنند. در حالی که آنچه را که خدا آفريده و به آن تأکيد کرده، همين آزادی مردم است. ۱۲فروردين، روز جمهوريت است، چرا که تمام مردم به انتخاب خودشان آمدند و اين نظام را برگزيدند و از اين جهت بسيار اهميت دارد و هرکس به آرای مردم و به جمهوری اسلامی اعتقاد داشته باشد، بايد بداند اين روز، روزی بسيار بزرگ است، اگرچه در چند سال اخير، بزرگداشتهای اين روز کمرنگ شده است. اينها بخشی از سخنان آيت الله سيدحسين موسوی تبريزی دبير مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم است.
گفتوگوی ايلنا با آيت الله سيدحسين موسوی تبريزی، به بهانه فرارسيدن ۱۲فروردين ماه روز جمهوری اسلامی صورت گرفت که وی در اين باره گفت: امام خمينی (ره) از روی اعتقاد به اسلام میفرمود جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد، چرا که میدانست اسلام بدون جمهوری، اسلام نخواهد بود.
مشروح گفتوگوی خبرنگار ايلنا با آيت الله سيدحسين موسوی تبريزی دبير مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم را در ادامه بخوانيد.
*تحليل شما از احترام امام خمينی (ره) به رأی و نظر مردم چيست؟ چرا امام راحل با وجود اينکه عشق و علاقه مردم و نيز شرکت در راهپيمايیهای گسترده مردم در حمايت از انقلاب را میديدند، اما اصرار داشتند که همه چيز در رأی مشخص شود؟
اوايل انقلاب مردم رأی خودشان را در خيابانها و با شعارهايشان نشان داده بودند و حتی ماهها قبل از پيروزی انقلاب وفاداری خود را به امام (ره) وبه نظام جمهوری اسلامی اثبات کرده بودند و نيازی هم نبود که رفراندومی باشد، تا معلوم شود که مردم نظام جمهوری اسلامی را میخواهند يا نمیخواهند، اما از نظر حقوقی و کيفيت برقراری يک نظام بعد از سقوط يک نظام قبلی، يک مسئلهای بود، که در اين زمينه امام خمينی (ره) معتقد بودند مردم بايد سرنوشت خود و کيفيت آن و حتی اسم نظام را تعيين کنند و لذا خود امام راحل هم در بعضی سخنرانیهايشان دارند که مردم در راهپيمايیها آمده و حرفشان را گفتهاند اما ما بايد در عين حال، هم به خاطر اينکه در برابر ديگران اطمينان پيدا کنيم، تا نيايند و بگويند ما بدون رأی اين کار را انجام داديم و هم از نظر مشروعيت، مردم بيايند و بگويند ما چه میخواهيم و اين مردم هستند که همه کاره هستند. لذا امام راحل تأکيد داشتند که هر چه زودتر اين کار انجام شود. در حکم مرحوم آقای بزرگان که امام خمينی (ره) ايشان را به عنوان سرپرست دولت موقت انتخاب کرده بودند هم، چندين تکليف وجود داشت که خوب انجام هم دادند و يکی از مهمترين آن تکليفها همين تعيين کيفيت نظام، اسم نظام واينکه نظام ما چه نظامی میخواهد باشد و اين مسئلهای بود که در ۱۲فروردين۵۸ انجام شد. مسئله بعدی قانونمند شدن کشور بر اساس تعيين قانون اساسی بود که با انتخاب خبرگان انجام گرفت؛ خبرگان هم قانون اساسی را تصويب و دوباره اين قانون اساسی به رفراندوم عمومی گذاشته شد. همه اينها در دولت آقای بازرگان انجام گرفت و بعد هم انتخابات مجلس و انتخابات رياست جمهوری بود که باز اينها هم انجام گرفت؛ البته انتخابات مجلس و رياست جمهوری زمانی انجام گرفت که دولت آقای بزرگان استعفا کرده بود و شورای انقلاب و دولت موقت بدون رئيس اين دو انتخابات را انجام دادند. جالب است که همه اينها، حدود يک سال طول کشيد؛ يعنی از ۲۲بهمن ۵۷ تا آخر سال ۵۸ اين انتخاباتهای مکرر رفراندوم۱۲فروردين، خبرگان قانون اساسی، رفراندوم قانون اساسی، رياست جمهوری و در نهايت مجلس شورای اسلامی انجام گرفت که اين افتخاری است برای نظام اسلامی و ملت ايران و مهمترين افتخارش برای حضرت امام (ره) بود. حتی تا زمانی هم که امام راحل زنده بود، اگر اظهار نمیکردند که بايد انتخابات برگزار شود به دليل اينکه مردم به امام اعتماد کامل داشتند، لزومی نداشت که انتخاباتی صورت بگيرد چون مردم الزامی نمیکردند، اما امام عقيدهاش اين نبود. خود امام شعار استقلال آزادی حکومت اسلامی را به استقلال آزادی جمهوری اسلامی تغيير دادند. امام بارها مصاحبه کرده بودند که ما جمهوريت میخواهيم و آراء مردم تعيين کننده چگونگی حکومت ماست و به همين جهت روز جمهوری اسلامی را هم روز بزرگی ناميدند و گفتند رفراندوم سرنوشت ملت ما را تعيين میکند واين رفراندوم است که مردم را به آزادی و استقلال میرساند و امثال اينها تعبيراتی است که امام خمينی در چنين روزهايی به کار بردند؛ همچنين امام خمينی مطلب ديگری در مورد روز جمهوری اسلامی و رفراندوم سال ۵۸ دارند که در صحيفه نور نيز آمده است و در آن فرمودهاند، «من توقع دارم کمک کنيد به اسلام، کمک کنيد به کشور، به ملت خودتان، به جمهوری اسلامی رأی دهيد، آزاديد لکن با آزادی سرنوشت خود را تعيين کنيد، همه قشرها بايد شرکت کنند و رأی دهند و همه قشرها آزادند در رأی دادن، تمام قشرها به حقوق خود خواهند رسيد، برادرهای سنی ما مثل خود ما هستند و با ما هيچ فرقی ندارند، حقوق همه آنها داده خواهد شد» در مورد اقليتهای مذهبی نيز فرمودهاند، «همه اقشار ملت شريکند در حقوق، اقليتهای مذهبی در اسلام احترام دارند و حقوق دارند، حقوق آنها داده خواهد شد» و امثال اين عبارات زياد است و بعد از اينکه مردم به جمهوری اسلامی، رأی هم دادند، باز هم، بارها و بارها، اين گونه مطالب را تأکيد کردند.
*برگزاری يک انتخابات سراسری همچون رفراندوم سال ۵۸، دو ماه پس از پيروزی انقلاب اسلامی ايران اتفاق افتاد و اين امری است که شايد در هيچ کدام از کشورهايی که انقلاب در ان صورت گرفته بود وجود نداشت، بر چه اساسی امام خمينی تأکيد داشتند که اين قدر زود چنين انتخاباتی برگزار شود؟
امام خمينی (ره) همان موقع هم که در پاريس بودند معتقد بودند که مردم بايد سرنوشت و آينده خودشان را تعيين کنند و اين را در زمانی که به ايران بازگشتند، در بهشت زهرا هم فرمودند. جمله معروفی در بهشت زهرا دارند که «حتی اگر پدران ما در گذشته به چيزی رأی دادند به ما ربطی ندارد، الآن اکثريت ملت هستند که بايد بگويند چه میخواهيم» و بر اساس همين عقيدهای که منشاء شرعی دارد، تأکيد داشتند که هرچه زودتر اين انتخابات برگزار شود، و حتی اسم نظام هم که در سرنوشت آينده نظام مهم است مردم تعيين کند.
*برخی معتقدند، امام تنها برای اسکات مخالفان انقلاب و جلوگيری از بهانههای آنها اصرار به رفراندوم داشت؛ نظر شما در اين باره چيست؟
امام خمينی (ره) جملهای در دوماه آخر عمرشان دارند و آن زمانی است که آيت الله مشگينی (ره) نامه به ايشان مینويسد که آيا مرجعيت برای رهبری شرط است يا نه؟، چرا که در قانون اساسی قبلی مرجعيت شرط رهبری بود؛ که امام خمينی (ره) فرمودند اگر مردم رأی دهند به خبرگان و خبرگان منتخب مردم اگر مجتهد عادلی را انتخاب کنند آن شخص رهبر مردم خواهد بود و حکمش نافذ است؛ بايد دقت کرد که امام اين جمله را با دو بار کلمه «اگر» بيان کردند؛ يعنی دو بار «اگر» باعث میشود که يک مجتهد عادل، حکمش نافذ باشد. معنای فقهیاش اين موضوع، اين است که هر مجتهد عادل ولو هر قدر هم که عالم و اعلم باشد بدون رأی مردم، حکمش اصلا نافذ نيست، يعنی رأی مردم که يا به صورت مستقيم يا به صورت غير مستقيم داده میشود. آنچه که امام (ره) در اين آخرين نامههاشان که يک يا دوماه آخر عمرشان است، شرط میکند با دو تا «اگر»، يک مجتهد عادل حتی رهبر نمیشود و حکمش نافذ نمیشود ولو اعلم باشد مگر اينکه مردم رأی دهند، يعنی اينکه امام خمينی (ره) نه رأی مردم را زينتی میدانست، نه اينکه به خاطر ساکت کردن صحبتهای اجانب و بهانههای بيگانگان اين کارها را میکرد؛ امام خمينی (ره) رأی مردم را شرط لازم نفوذ حکم مجتهد عادل، برای رهبری میداند. همچنين يکی از شرايط لازم نظام جمهوری اسلامی آراء مردم است و اين امری شرعی است و در اين مورد از شرع استفاده شده و بنابراين هيچ ربطی به اجانب، اسکات بيگانگان و جلوگيری از بهانههای دشمنان ندارد. اصلا خود امام (ره) هم بارها فرمودند که برای جلوگيری از بهانههای دشمنان خدا را فراموش نمیکنيم. از روی اعتقاد به اسلام بود که امام میفرمود جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد، چرا که میدانست اسلام بدون جمهوری، اسلام نخواهد بود؛ يعنی اسلام حکومتش توأم با جمهوری و شوراء و با رأی مردم است و اين عين قرآن است که میفرمايد «وءأمرهم شوراء بينهم»، يعنی امور مردم با شورا انجام شود و شوراء هم اظهار نظر در مسائلش با انتخابات است، حالا با انتخاباتهای مختلف. «امرهم» ضميرش به مؤمنين بر میگردد، امور مؤمنين و از اين رو آنهايی که جزء متقين هستند، در امور مهم جامعه و نظام حکومتی خودشان با شوراء عمل کنند. چون در هيچ جامعهای هم اجماع امکان ندارد، بنابراين عقل هم حکم میکند که با اکثريت، بايد جامعه را اداره کرد. طبيعتا در جامعهای مانند جامعه ما که اکثريت مردم مسلماناند، مردم اسلام و احکام دين را میخواهند و به همين دليل بايد نمايندگان مسلمانی در مجلس باشند تا احکام اسلامی را تصويب کنند، چرا که در قانون اساسی اصل ۴ وجود دارد که طبق آن هيچ يک از قوانين نبايد برخلاف اسلام باشد، که البته اين قانون را خود مردم رأی دادند و تأييد کردند و اگر الان هم میگوييم تمام قوانين بايد اسلامی باشد، خواست مردم است بر اساس همان قانون اساسی و اصل ۴؛ خلاصه کلام اينکه عنوان میکنند امام (ره) به خاطر بهانههای ديگران اصرار به رفراندوم و رأی گرفتن از مردم داشت، دروغ محض و تهمت به امام (ره) است؛ آنی که امام فرموده است و بارها روی آن تأکيد کرده است و دخالت مردم در تمام امور، حتی در مهمترين مسئله که امر رهبری باشد.
*شرايط روز جامعه ايران در اوايل پيروزی انقلاب اسلامی را شرح کنيد، و پس از آن مقايسهای با جامعه امروز ايران داشته باشيد و بفرماييد که چه شد که ۹۸درصد مردم جمهوری اسلامی را انتخاب کردند؟
آن موقع هم نمیشود گفت که وحدت بود، اکثريت جامعه با اقليت آن روز جامعه ايران که واقعا آزاد هم بودند و با هم زندگی میکردند؛ در اوايل انقلاب، گروههای مختلف اعلام موجوديت کردند و حتی به گونهای هم شده بود که ديگر اجازهای هم نمیخواست؛ روزنامههای مختلف، مجلههای مختلف و... چاپ میشد، و هر کدام نامهای مختلفی را برای نظام از جمهوری دموکراتيک گرفته تا جمهوریهای ديگر با قيدهای مختلف، پيشنهاد میکردند. امام هم فرمود من به جمهوری اسلامی رأی میدهم اما هر کس به هرچه رأی بدهد آزاد است. در جلد۶ صحيفه امام صفحه ۴۳۵، عنوان شده است که امام خمينی (ره) در تاريخ ۹فروردين ماه ۵۸ فرمود، «من تقاضا دارم که رأی دهيد به جمهوری اسلامی، البته آزاد هستيد هرچه خواستيد رأی بدهيد و اينکه در اين ورقهها آری و نه هست شما میتوانيد هر فرم و مدلی از حکومت را که خواستيد در آن بگنجانيد، لازم نيست که همان نباشد، شما حق داريد در همان ورقه بنويسيد جمهوری دموکراتيک يا بنويسيد رژيم سلطنتی، اصلا هر چه خواستيد بنويسيد، مختار هستيد، لکن رفراندوم به معنای آری و نه هست، لکن شما مختار هستيد که انتخاب کنيد» ببينيد با اينکه همه میدانستند که نظر امام مدل حکومتی جمهوری اسلامی بود، اما باز هم ايشان میفرمود هر چه دوست داريد بنويسيد. و حتی قبل از انتخابات رفراندوم گروههای مختلف از تودهایها، تا مجاهدين خلق تبليغات خودشان را میکردند و آزاد بودند اما اکثريت مردم چون امام را قبول داشتند در نهايت جمهوری اسلامی برگزيده شد. البته اين را هم بايد در نظر گرفت که مردم بايد عملا درک کنند که چه چيزی در آينده میتواند برايشان خوب باشد يا نه؛ آن روز انتخابها بيشتر روی بحث جمهوری يا اسلامی بود و اکثريت قريب به اتفاق مردم حتی آنهايی که با جمهوری اسلامی مخالف هم بودند، جمهوری را میخواستند، پس در جمهوريت شبههای نبود، فقط سلطنت طلب موافق جمهوری نمیشد که شايد نيم درصد هم نبودند، اما شبهه عدهای از جمله تودهایها، اقليتهای دينی، و... و شايد عدهای از افراد ملی گرا، در مورد اسلاميت بود.
*بعد از اينکه عنوان جمهوری اسلامی از سوی امام خمينی (ره) مطرح شد، عدهای عنوان کردند که چگونه میشود که جمهوريت با اسلاميت جمع شود؛ امام خمينی (ره) به چه ترتيب جمهوريت را با اسلاميت جمع میکردند؟
امام به اصل رأی مردم معتقد بودند و همان رأی مردم را عمل کردند، چون آن را اسلامی و شرعی میدانستند. امام اعتقاد داشتند با اسلامی بودن نظام، در عين حال رأی اکثريت مردم بدست آمده و از سوی ديگر چون جمهوريت يک فکر پذيرفته شده در دنيا و تاريخ بود و چون در اين سيستم خود مردم سرنوشتشان را انتخاب میکنند، و از سوی ديگر، چون مردم ايران از سلطنت و حکومت فردی خسته شده بودند، با مشورت افراد بسياری، به اين نتيجه رسيدند که مدل حکومتی ما، جمهوری اسلامی باشد، يعنی اکثريت مردم نظر دهند واحکام اسلامی هم حکمفرما باشد، پس اين مسلم است. اين ظاهر قضيه است، اما عملا ممکن است بعضیها کيفيت کار را از جمله اينکه جمهوريت نظام و اينکه آراء مردم چگونه بدست بيايد و چگونه باشد بهتر است با هم اختلاف نظرهايی داشته باشند که اين ديگر مربوط به قوانين عادی است و به مرور در تجربه بدست میآيد؛ برای مثال اينکه قدرت رئيس جمهور در نبود نخست وزير، بيشتر باشد يا اينکه نخست وزير مسئول دولت باشد؟، آيا شورای رهبری بهتر است يا اينکه يک رهبر باشد بهتر است؟، و...؛ در عمل آنی که بهتر است و مردم میخواهند میتوانند با آراء خودشان تمديد يا عوض کنند. آن چيزی که مسلم است، آن روز در سال ۵۸، چون مردم از سلطنت خسته شده بودند يک حکومت جمهوری را میخواستند و از سوی ديگر چون اکثريت مسلمان بودند قوانين اسلامی را هم میخواستند و در نهايت حکومت جمهوری اسلامی شد.
*به نظر شما مردم ايران چه آرمانهايی را در اوايل انقلاب تصور میکردند، که بيش از ۹۸درصد رأی مثبت به جمهوری اسلامی دادند و به نظر شما چه مقدار از آن آرمانها بعد از۳۲سال از انقلاب اسلامی به واقعيت پيوسته است؟ و همچنين به نظر شما اگر مردم بعد از مدتی به نتيجهای رسيدند که بايد تغييراتی برای مثال در قانون اساسی ايجاد شود، آيا نبايد اين کار صورت پذيرد؟
در سال۶۱ که تحت عنوان هيئت شورای عالی قضائی خدمت امام راحل بوديم و بنده نيز به عنوان دادستان کل کشور در آن ديدار حضور داشتم، يکی از آقايان شورای عالی قضايی گفت که ما در قوه قضائيه اسلام را پياده کرديم و به اهداف رسيديم. امام گفتند اين حرف را نگوييد چون ما هنوز به هدف خودمان نرسيديم و به اهداف والای اسلامی به اين زودیها نخواهيم رسيد وا گر تنها در مسير اهداف باشيم بايد خوشحال باشيم. عدالت و اينکه جمهوريت و اينکه مردم سرنوشت خودشان را به دست بگيرند و خوشبختی مردم و مسائلی از اين دست، چيزهايی است که نهايت ندارد کما اينکه «کمال» نهايت ندارد، انسان به کمال رسيدنش نهايت ندارد، هر روز انسان میتواند پيشرفت کند. آن روز در سال۵۸ بهترين پيشنهاد اين بود که به جمهوری اسلامی رأی دهيم اما آيا بايد هميشه توقف کنيم و قانون اساسی ما به هيچ وجه عوض نشود؟؛ مگر نديديم که ۱۰سال پس از پيروزی انقلاب، اصول قانون اساسی، آن هم اصول مهم آن، به دستور شخص خود امام خمينی (ره) تغيير کرد؟؛ ديديم که دوباره بعد از اينکه قانون اساسی ۱۰سال بعد از پيروزی انقلاب تغيير کرد دوباره رفراندوم شد و مردم آن قانون اساسی جديد را تأييد کردند. لذا قانون اساسی ما میتواند مانند برخی از کشورهای مترقی مانند فرانسه که هر ۱۰ يا ۱۵ سال يک بار تغيير میکند، تغيير کند. حتی در خود قانون اساسی ما در بخشهای مهم سياسی و اجتماعی و اقتصادی رفراندومهايی پيشنهاد شده و حتی تغيير قانون اساسی نيز در خود قانون اساسی فعلی هم آمده است. اين معنايش اين است ممکن است چيزی ۵ يا ۱۰ سال يا يک مدت زمانی خوب باشد، اما بعد از مدت زمانی آن چيزی که قبلا خوب بود، خوب نباشد و جواب ندهد، همانطور که در احکام اسلامی ما هم اين گونه است. احکام اسلامی ما تابع مفسده است و اگر مفسدهای داشته باشد نبايد اجراء شود. اصلا امام خمينی (ره) مجمع تشخيص مصلحت نظام را برای همين که اگر چيزی به مصلحت نبود اجرا نشود، ايجاد کردند. وقتی چيزهايی که مربوط به احکام خداست بر اساس شرايط مجاز است که انجام نپذيرد، احکامی که بندگان خدا ساختهاند مانند قانون اساسی کشور، که ديگر جای خود دارد و بايد اگر شرايط ايجاب کرد، تغيير کند. اين معنايش اين است که بشر در حال ترقی و زمان در حال تغيير است. هر زمانی شرايط خاص خود را اقتضاء میکند و بشر در حال تجربه میفهمد که چه چيزی خوب يا چه چيزی بد است. اصلا اسلام شکل حکومت را تعيين نکرده و انسانها را در شکل و نوع آن آزاد گذاشته است. به نظر بنده اگر امام خمينی (ره) در شرايط فعلی زنده بودند، حتما با يک رفراندوم ديگر موافقت میکردند؛ کما اينکه ايشان در ۱۲بهمن ۵۷ در بهشت زهرا فرمودند که «۴۰يا ۵۰ سال پيش اگر هم اجداد ما به يک چيزی رأی دادند، الان بايد نسلی که عوض شده و جديد است رأی دهند». اصلا هبچ اشکالی هم ندارد که دوباره رفراندوم برگزار شود و مردم آن چيزی را که میخواهند دوباره ابراز کنند؛ مثل اينکه ما قانون اساسی را دوبار به رفراندوم گذاشتيم، و دومين بار آن مربوط به اصلاح قانون اساسی در سال ۶۸ بود، که وقتی به رأی گذاشته شد رأی خوبی آورد. همچنين نبايد از اينکه بعضی رفراندوم را مطرح میکنند، وحشت کنيم و يا اينکه بگوئيم کسانی که رفراندوم را مطرح میکنند، خائن و يا ظالمند، و به نظر من، حتی آنهايی که دلسوز هم هستند میتوانند رفراندم را مطرح کنند؛ معتقدم هنوز هم مردم ايران نظام جمهوری اسلامی را میخواهند، اگر امروزه هم دوباره رفراندوم برگزار شود و بالای ۵۰درصد هم رأی بياورد، يک مشروعيت بسيار محکم، چه در جامعه و چه در دنيای امروز است که مورد قبول هم خواهد بود.
*گراميداشت روز ۱۲فروردين، چه قدر ضرورت دارد؟
گراميداشت روز ۱۲فروردين به اندازه مردم ايران و انسانيت انسان اهميت دارد، چون انسانيت ما به اين است که آزاديم و در سرنوشت خودمان دخالت کنيم. مردم هستند که سرنوشت خودشان را بايد رقم بزنند و آينده خودشان را انتخاب کنند؛ لذا ما مسئله جمهوريت نظام را بايد خيلی بزرگ بداريم و بدانيم هر کسی که میخواهد نفس جمهوريت نظام را در نظام ما کمرنگ کند، میخواهد به انسانيت انسانها توهين کند و اين افراد، افرادی مغرور، خودخواه و مستبد هستند که میخواهند خود را بر مردم تحميل کنند. در حالی که آنچه را که خدا آفريده و به آن تأکيد کرده، همين آزادی مردم است. ۱۲فروردين، روز جمهوريت است، چرا که تمام مردم به انتخاب خودشان آمدند و اين نظام را برگزيدند و از اين جهت بسيار اهميت دارد و هرکس به آرای مردم و به جمهوری اسلامی اعتقاد داشته باشد، بايد بداند اين روز، روزی بسيار بزرگ است، اگرچه در چند سال اخير، بزرگداشتهای اين روز کمرنگ شده است.