رنجنامه محمدرضا معتمدنيا، زندانی سياسی به رهبر جمهوری اسلامی: شجاعت داشته باشيد و خواست ملت را بپذيريد
کلمه ـ محمدرضا معتمدنيا زندانی سياسی که اين روزها در اعتصاب غذا به سر می برد طی نامه ای به رهبری با انتقاد از عملکرد وی سوالهايی را مطرح می کند که اين روزها از زبان بسياری در خلوت و جلوت شنيده می شود. از مردم عادی در کوچه و خيابان و اتوبوس و تاکسی تا فعالان و روزنامه نگاران دربند و رها. سوال هايی که هر بار پاسخش يا دشنام ها و اتهام هايی بوده از جانب افراد يا رسانه های وابسته با جناح حاکم و يا احضار و بازجويی و شکنجه و تنبيه و صدور حکم و افزايش حکم برای آنان که دربندند.
به گزارش کلمه، اين زندانی سياسی در نامه ی خود تاکيد کرده است: اينک شما بر سر يک دوراهی تاريخی قرار داريد، يک راه همسويی با اراده ملت و احترام به حق انتهاب آزادانه آنان بر سرنوشتشان است و انتخاب ديگر تقابل با ملتی است که طی ۱۵۰ سال گذشته خيزش و انقلاب را در مقابل حاکميت فردی و تحميل اراده سلطانی سامان داده و به سرانجام رسانده است؛ فرصت را دريابيد چه بسا که در آينده با الزام ها روبرو شويد نه با انتخاب ها.
محمدرضا معتمدنيا که تا چندی پيش به عنوان زندانی گمنام از او ياد می شد امروز در نامه اش به معرفی خود پرداخته و هر روز روشنتر از قبل می شود ماهيت انقلابی و ميهن دوستی و جهادگر آنان که فتنه گر ناميده شدند.
مشاور شهيدان باهنر و رجايی و همراه سبز مردم ميرحسين موسوی که اين روزها در اعتراض به حبس ميرحسين و کروبی و خانم رهنورد در اعتصاب غذا به سر می برد در پايان نامه ی خود تصريح کرده است: آنچه که امروز نجات بخش شما خواهد بود «شجاعت» است. شجاعت در پذيرش اشتباه، شجاعت در پذيرش خواست و اراده ملت و از همه مهمتر شجاعت در مقابل هوس قدرت و مقام. شايد برای کوتاه مدت بتوان بر پاره ای از امور سرپوش گذاشت اما به زودی همه واقعيت ها آشکار و در معرض داوری افکار عمومی، تاريخ و در مرحله بالاتر ذات اقدس الهی قرار خواهد گرفت که هيچ چيز نزد او پوشيده و مستور نيست برای شما بدنامی دارد که بگويند در برابر آنها که دشمنان خارجی و استکبار بين المللی می ناميد پس از مدتی فشار تحريم و تهديد تن به گفتگو و مصالحه می دهيد و اما در برابر ملت خود حاضر به خضوع و گفتگو با نمايندگان واقعی آنها نيستيد و در سرکوب آنها بی پروا عمل می کنيد.
معتمد نيا، هفته ی گذشته در پيامی از زندان اوين، اعلام کرده بود تا رفع کامل حصر خانگی نخست وزير امام اعتصاب غذای تر خواهد کرد، از دوشنبه شب وارد اعتصاب خشک شده است.
معتمدنيا که بعد از ظهر يکشنبه با دستور مسئولان زندان اوين به سلول انفرادی بند٢۴٠ منتقل شده بود ظهر روز گذشته به دليل بدحالی و افت شديد فشار به بيمارستانی خارج از زندان منتقل شده و پس از ساعاتی به انفرادی بند ۲۴۰ بازگردانده شد.
متن کامل اين نامه سرگشاده که در اختيار کلمه قرار گرفته به شرح زير است:
جناب آيت الله خامنه ای
فريادی که امروز از درون زندان بر می آورم هر چند برای شما تکراری و ملال آور است ليکن نزد من رنج نامه ای است از آرزوها و آرمان های برباد رفته ای که مشاهده بازيچه قرار گرفتن آنها محنت و عذاب حبس را بر من صد چندان می کند.
اين روزها به حکم تجربه و تامل در اوضاع و احوال جنابعالی، اميد بستن به کارگر افتادن هر نوع پند و اندرز و يا انتقادی به امری ناممکن شبيه شده است. اما چه کند فردی چون من که يک عمر عمل به تکليف را سرلوحه خود قرار داده و حق گويی را همچون سر مشقی وام گرفته از اوليا الله پيش روی خود می داند پس من آن می کنم که بايسته است و باز هم اميد آنکه شما آن کنيد که شايسته.
از آنجا که می دانم در مرام حضرتعالی نظر به «ما قال» جايی ندارد در ابتدا خالی از فايده نمی دانم که قدری از «محمدرضا معتمد نيا» که امروز چيزی بيشتر از يک زندانی سياسی و همراهی کوچک در جنبش سبز نيست و البته افتخاری بالاتر از اين نيز سراغ ندارد با شما سخن بگويم شايد کمکی برای توجيه سينه چاکان و دل سپردگان به «تئوری فتنه» جنابعالی؛ گرچه خود به خوبی واقفيد که اين بله قربان گويان دست به سينه را تنها با توسل به دلارهای نفتی و بذل و بخشش هايی ملوکانه می توان در رکاب نگاه داشته؛ و الا اين عده تا خيالشان از بابت مواجب و مزايا راحت نباشد شما را تا روضه رضوان هم همراهی نمی کنند.
باری اول کسی که به من درس مقاومت و آزادگی به من آموخت کسی نبود جز شهيد بزرگوار محمدعلی رجايی، ۵ سال شاگردی اين آموزگار حق و عدالت در دبيرستان پهلوی تهران دريچه ای رو به من گشود که به حول و قوه الهی تا امروز آن را به روی خود نبسته ام. آشنايی با آن معلم و توجه ويژه ای که ايشان به من داشت سبب شد تا چندی بعد و با پايان يافتن دوره مبارزه عليه رژيم ستم شاهی و آغاز فصل نظام مقدس جمهوری اسلامی وعده داده شده، طی قريب به ۳ دهه که فعاليت در چارچوب نظام حمهوری اسلامی را – بهترين راه خدمت رسانی به معلمم می دانستم اخلاص و قناعت و بی توقعی را به عنوان مهمترين آموزه های شهيد رجايی سعی کردم نصب العين خويش سازم. از همين رو با خواهش از آن شهيد در سال ۵۹ به جبهه های جنگ اعزام شدم و پس از مدتی حضور در سنگر دفاع از ميهن به عنوان مشاور و نماينده و بازرسی ويژه شهيد رجايی معرفی و در پی نخست وزيری شهيد باهنر در حکمی که از سوی ايشان دريافت کردم با اختيار حل و فصل امور محوله به عنوان مشاور و نماينده و بازرس ويژه ايشان منصوب شدم. اندکی پس از ضايعه شهادت آن دو بزرگوار دغدغه ای نداشتيم جز تلاش برای پيروزی جنابعالی در انتخابات رياست جمهوری و برای يادآوری بد نيست که اشاره کنيم به ماجرای تهيه تصاويری از شما با پيراهن يقه دار و انتشار آن در قالب پوسترهای تبليغاتی که توسط اينجانب و با هزينه شخصی در سطح کشور پخش شد.
در همان ايام به خوبی به ياد دارم که چه گفتگو هايی ميان شما و جناب آقای مهدوی کنی در جريان بود و البته چه قرارهايی گذارده شد که پس از پيروزی در آن انتخابات هيچ گاه اجرايی نشد. چندی بعد بنا به اعتماد مهندس موسوی به عنوان مشاور و نماينده و بازرسی ويژه ايشان مشغول به کار شدم و از همين رو نيک می دانم که کينه و حقدی که امروز در درون شما نسبت به نخست وزير محبوب امام ريشه دوانده از کجا ناشی می شود؛ وقتی در جلسه آخر هيئت دولت در پايان اولين دور رياست جمهوريتان که در دفتر رياست جمهوری برگزار شد در روی پله ها جناب مهندس ميرحسين را تهديد به تعويض کرديد من آنجا بودم و از نگاه خصمانه آن روزتان هراسی نگران کننده در دلم افتاد.
در سال ۶۵ به عنوان مسئول بازسازی صنايع مناطق جنگی و نماينده وزارت صنايع در جنگ معرفی شدم و خدمت در فاو و کارخانه يخ سازی در مناطق جنگی و واحد های سنگ سازی در غرب و جنوب از افتخارات من است که مشاور اجرايی قرارگاه مهندسی رزمی خاتم هم بودم.
اکنون که هويت و کارنامه به تعبير حضرتعالی اين «فتنه گر» روشن شد بگذاريد به عنوان مسلمانی و شيعه ای که پس از رحلت حضرت امام خمينی روزی تصور می کرد همزمان با نصب رهبر جديد مرجعی نير برای تقليد امور شرعی يافته که عادل و آگاه است لختی با شما سخن بگويم و صد البته نه از موضع يک مقلد که بايد عرض کنم هيچ گاه به «بقای بر ميت» اعتقادی نداشته و ندارم، آری فاش می گويم آن تصور از آيت الله خامنه ای که من برای خويش ساخته بودم، حالا قريب به سه سال است که به کام مرگ فرو رفته است.
جناب آقای خامنه ای
عدالت از جمله اوصافی است که در تمامی ايام و اعصار صفتی پسنديده و گويا به قولی شرط انسانيت بوده است؛ در اينجا قصد ندارم به عنوان رهبر يا مرجعی که از عدل، عدول کرده خطابتان کنم بلکه تنها به مثابه فردی که بايد برای متصف به صفت انسان بودن حداقلی از انصاف را رعايت کند، عتابتان می کنم و انذار می دهم.
طی مدت قريب به يکسالی که در بندهای مختلف زندان اوين از سلول های انفرادی و بازداشتگاه های امنيتی تا بند ۳۵۰ در حبس به سر برده ام با صحنه هايی مواجه شدم که پذيرش رخداد آن در سايه نظامی که با عنوان صدها هزار شهيد و جانباز شکل گرفته برايم تلخ و باور ناپذير است. با خود می گويم چگونه ممکن است ميراث خوار آن همه فداکاری و ايثار که جنابعالی باشيد، به خود اجازه می دهد که جوانی ۲۰ ساله را صرفا به اتهام پيامکی انتقادی عليه حکومت يا شخص رهبر آن مقدار در سلول انفرادی و زندان نگاه دارد که خود در دوره مبارزه عليه طاغوت پهلوی حتی يک دهم آن را هم به عنوان يکی از رهبران نهضت تجربه و چه بسا تصور هم نکرده است. والله که پشيزی انصاف هم بد نيست.
واقعيت آن است که اينجانب هنوز به اين باور نرسيده ام که حضرت عالی ميزان و ملاک ايمان افراد را اعتقاد به شخص خودتان تلقی می کنيد و نعوذبالله همچون فرعون ادعای خدايی در سر داريد. ليکن با اين همه در پاسخ به اين پرسش در مانده ام که با چه توجيهی سيل ميليون ها مخالف خود را که البته بارها در خيابان های تهران و شهرستان ها جاری شده است يکسره فتنه گر و ميکروب می خوانيد و آيا احتمال نمی دهيد که در ميان آنها مومنانی نيز باشند که تنها با سياست های شما مخالفند و آيا حضرت آيت الله تاکنون اين حديث شريف را نشنيده اند که حضرت صادق فرمود «حرمت مومن از شان حرمت کعبه است»
گرچه هنگامی که جان و حرمت خون مخالفان خود را در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ به هيچ انگاشته و با اردو کشی ناميدن تظاهرات قانونی و مشروع مردم زمينه را فراهم ساختيد که فردای آن روز به يکی از تلخ ترين و خونبار ترين سرکوب های پس از انتخابات بدل شود، بحث از آبرو و حيثيت مومنان مخالف شما امری عبث می نمايد. و مگر در ادامه همان سياستگذاری علنی نبود که عده ای از ماموران و قضات دست نشانده که پيش از اين موارد مکرر تبعيت خويش از ولايت جنابعالی را اثبات کرده بودند برای تقويت هرچه بيشتر سطح شکنجه ها در بازداشتگاه های مختلف از جمله کهريزک را بدان پايه رساندند که از شدت قساوت آن دستکم ۴ جوان کشته شدند و بر عده فراوان ديگری چنان آسيب های جسمی و روحی وارد آمد که معلوم نيست چه زمانی آثار آن مرتفع شود. و شما بدانيد که نمونه های قتل حاصل از شکنجه در دنيا به استثنای مواردی چون حکومت های بشار اسد و قذافی و هيتلر امری نادر و کمياب است.
جناب آقای خامنه ای
وضع معيشتی مردم امری نيست که با تبليغات تلويزيونی و وارونه نمايی حقايق و ارائه آمار های دروغين از تورم و بيکاری بتوان آن را پوشاند. دستاورد عمده دولت منصوب و محبوب شما طی قريب به ۷ سال گذشته چيزی نيست جز به راه انداختن موجی که هر روز گروه های بيشتری از مردم را در بر می گيرد و بی محابا در جريان است و نامی بر آن جز «موج فلاکت» نمی توان گذاشت. طی اين مدت نه تنها نفت بر سر سفره مردم نيامد بلکه اميد به تهيه اندک نان و نمکی هم رو به زوال رفته است، حضرتعالی عادت داريد که عموم مشکلات را به گردن عوامل خارجی و در يک کلام «دشمن» می اندازيد ولی هم اينجانب و هم شما و هم بخش های وسيعی از مردم وضعيت معيشتی دوره جنگ و دفاع مقدس را به خوبی به خاطر دارند، شرايطی که دشمن متجاوز بخش هايی از خاک مقدس ميهنمان را اشغال کرده و در مقاطعی شهرهای بزرگ نيز از اصابت موشک ها در امان نبودند، اما نخست وزير حضرت امام و دولتش توانسته بود با نازل ترين سطح در آمد و تحت تحريم های جدی وضع معيشتی مردم را سر و سامان دهد و در عين حال کليه منابع کشور را در خدمت دفاع از مرزها قرار دهد امری که عامل عمده آن را فارغ از کاری و لياقت دولت ايشان می توان در پاک دستی و روحيه خدمت وی جستحو کرد و البته که باور به همين صفات بود که مردم را نيز با ايشان همدل ساخته و خاطره ای نيک را از دولت جناب آقای مهندس موسوی در خاطره ها به جای گذاشت.
اما امروزه در شرايطی که تنها در دوره اول رياست جمهوری آقای احمدی نژاد مجموع درآمد های نفتی برابر با تمامی تاريخ فروش نفت ايران بوده است و در آمدهای حاصل از آزادسازی قيمت ها و حذف يارانه ها فروش شرکت ها و املاک دولتی به طور بی سابقه ای افزايش يافته است مردم با چنان وضع نابسامانی مواجهند که هيچ کس اطمينانی نسبت به فردای خويش ندارد، با وجود سرکوب های وسيع، روزی نيست که از اقصی نقاط کشور خبر نرسد که صدها کارگر به دليل عدم دريافت حقوق و يا اخراج دست به تجمع نزده باشند. وضعيت واحدهای توليدی کوچک و بزرک نيز که اظهر من الشمس است و آمارهای رسمی منتشر شده نيز حکايت از توقف فعاليت درصد قابل توجهی از آنها دارد. بی انضباطی مالی و فساد دستگاه اداری تا بدان جاست که تنها در يک روز ارزش پول ملی بيش از۲۰٪ نزول می کند و مردم هراسان همچون جنگ زدگان در مقابل بانک ها و صرافی ها صف های شبانه روزی جهت خريد ارز تشکيل می دهند. اين همان رونق و جهاد اقتصادی بود که وعده داده بودند؟ و آيا در چنين شرايطی سردادن شعار «توليد ملی» حکايت از توسل به سياست فريب و فرافکنی ندارد؟
به همين گذشته نه چندان دور گاهی بياندازيد، در سال «جهاد اقتصادی» مهمترين رويداد در خود توجه چيزی نبود جز اختلاس ۳۰۰۰ ميلياردی که هوش از سر جامعه دزدان در سراسر دنيا ربود و صد البته که اين تنها گوشه ای از فساد عظيمی است که تحت زعامت حضرتعالی در حال وقوع است؛ گرچه فرموده ايد: که حرف و حديث در اين مورد «کش» پيدا نکند اما باور کنيد اگر دزدی با اين ابعاد در عصر ايران باستان هم روی داده بود خبر آن تا به امروز از خاطره ها محو نشده و همچو برگی از تاريخ محفوظ می ماند شما طی سالهای گذشته با کنايه و يا گاه به صراحت از دولت های قبلی به دليل اشرافی گری و ريخت و پاش از منبع بيت المال انتقاد کرده ايد اگر چه حتما انتقادهای به دولت های گذشته واد است اما برای من جالب است که چگونه با آنکه هيچ گاه ردپايی از چنين پرونده ی فسادی افشا نشده جنابعالی در خصوص فساد مالی دولتی که با اذعان صريح نمايندگان مجلس، معاون اول آن متهم به سوء استفاده کلان در پرونده مفتضح بيمه ايران است و رييس بانک ملی آن يعنی خزانه دار دولت به دليل دست داشتن در اختلاس بزرگ اکنون در جزاير گمنام فراری است هيچ گاه سخن نمی گوييد و دم فرو بسته ايد.
و محبوبيت حضرت عالی در ميان عموم مردم؟ اگر در چنين رويای شيرينی هستيدبايد بگويم که خير، اين نمايشی که برگزار کرديد نه تنها حماسه ای غرور آفرين نبود بلکه تراژدی غم باری بود در رثای جمهوريت برباد رفته نظام مقدس جمهوری اسلامی. آيا برگزاری انتخابات در شرايطی که بخش عمده ای از منتقدان جريان حاکم با در زندان هستند و يا با احکام حبس روبرو هستند و احزاب مستقل منحل و توقيف شده، هيچ روزنامه و رسانه آزادی حق اظهار نظر و انتقاد ندارد، امری افتخار آفرين است؟ اينکه حضرت عالی چند روز مانده به انتخابات داد سخن سر دهيد و ميزان مشارکت را پيش بينی بفرماييد و همان شود که بايد، مايه مباهات است؟ خير؛ اگر چنين بود و در دنيا بابت برگزاری چنين انتخابات هايی نشان افتخار به رهبران می دادند که بايستی بيشترين مدال افتخار را بر روی سينه صدام معدوم و حسنی مبارک مخلوع جستجو کرد. برگزاری چنين انتخابات هايی اگر مشروعيت آفرين بود که هيچ گاه بهار عربی به راه نمی افتاد و لرزه بر تن ديکتاتورهای خاورميانه نمی انداخت.
جناب آقای خامنه ای
امروز که در حبسم و ضعف ناشی از اعتصاب غذا را تحمل می کنم يکی از عمده ترين دردهايی که قلبم را می فشارد حبس و حصر رهبران جنبش سبز و وضعيت جناب مهندس موسوی و همسر دانشمند و گرانقدرش سرکار خانم زهرا رهنورد و همچنين حجت الاسلام مهدی کروبی است. به صراحت عرض می کنم که آنچه با اين بزرگواران کرديد لکه ننگی است که تا ابد از دامان شما و مجموعه حلقه به گوشتان پاک نمی شود. من می دانم که هنوز به جهت حفظ ظاهر هم شده در محل کار و بيت خود تصويری از حضرت امام راحل بر روی ديوار نگاه می داريد اما نمی دانم که چگونه شرم نمی کنيد وقتی به اين تصوير نگاه می کنيد در حالی که نزديکترين و محبوب ترين ياران حضرت امام را يا چون آقايان موسوی و کروبی در حصر و حبس کرده ايد يا چون سيد مظلوم خاتمی و يا روحانی شجاع و انقلابی جناب آقای هاشمی رفسنجانی آماج تهمت ها و حملات اعوان و انصارتان قرار می دهيد کسانی که به شک به مراتب نسبت به شما در شکل گيری و پيروزی انقلاب و در دوره مبارزه عليه استبداد پيشگام تر بودند.
و فی الحال نيز دلبستگی بيشتری نسبت به جنابعالی به آرمان های اوليه انقلاب و امام و خواست و اراده ملی دارند. دائما دم از خط امام می زنيد اما عملکردتان چيزی جز عقده گشايی نسبت حضرت امام و نزديکان آن رهبر مردمی نيست. آيا فراموش کرديد همين آقای هاشمی که امروز در زمره خواص بی بصيرت است نقشی عمده و بی بديلی در انتخاب شما به رهبری داشت؟ بر شاخه نشسته و بن می بريد؟ اکنون آقايان جنتی، احمد خاتمی و مصباح يزدی خواص با بصيرت شما شده اند؟ چرا نظر حضرت امام را در خصوص برخی از اين خواص بيان نمی فرماييد تا معلوم شود ادعای در خط حضرت امام بودن حضرت عالی تا چه پايه واقعی و جدی است؟
من به شما مشفقانه توصيه می کنم که کينه و حسادتی که نسبت به جناب ميرحسين موسوی در دل داشتيد و در جريان انتخابات رياست جمهوری اخير و با مشاهده ميزان محبوبيت ايشان در دل توده های مردم آن هم پس از بيست سال سکوت، صد چندان شد از قلب خود بيرون کنيد و باور بفرماييد که شايد بتوان نام «ميرحسين موسوی» را از روی برگه های رای ميليون ها ايرانی بيرون کشيد اما علاقه ای را که نسبت به اين خدمتگذار صديق و قهرمان مبارزه با استبداد و دروغ در قلوب ملت رسوخ کرده نمی توان با سرکوب و تهمت و ياوه گويی از دل ها زدود.
جناب آقای خامنه ای
در پايان اين نامه سرگشاده می خواهم بگويم آنچه که امروز نجات بخش شما خواهد بود «شجاعت» است. شجاعت در پذيرش اشتباه، شجاعت در پذيرش خواست و اراده ملت و از همه مهمتر شجاعت در مقابل هوس قدرت و مقام. شايد برای کوتاه مدت بتوان بر پاره ای از امور سرپوش گذاشت اما به زودی همه واقعيت ها آشکار و در معرض داوری افکار عمومی، تاريخ و در مرحله بالاتر ذات اقدس الهی قرار خواهد گرفت که هيچ چيز نزد او پوشيده و مستور نيست برای شما بدنامی دارد که بگويند در برابر آنها که دشمنان خارجی و استکبار بين المللی می ناميد پس از مدتی فشار تحريم و تهديد تن به گفتگو و مصالحه می دهيد و اما در برابر ملت خود حاضر به خضوع و گفتگو با نمايندگان واقعی آنها نيستيد و در سرکوب آنها بی پروا عمل می کنيد.
اينک شما بر سر يک دوراهی تاريخی قرار داريد، يک راه همسويی با اراده ملت و احترام به حق انتهاب آزادانه آنان بر سرنوشتشان است و انتخاب ديگر تقابل با ملتی است که طی ۱۵۰ سال گذشته خيزش و انقلاب را در مقابل حاکميت فردی و تحميل اراده سلطانی سامان داده و به سرانجام رسانده است؛ فرصت را دريابيد چه بسا که در آينده با الزام ها روبرو شويد نه با انتخاب ها.
وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ (در متن نامه ذکر نشده اما مربوط به سوره بقره آيه ۲۰۴ است)
سوخته نظام و انقلاب
محمدرضا معتمدنيا
اعتصاب کننده غذا
زندان اوين