چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تک‌روی‌ها و تک‌رأی‌ها! سخنی با "پطرس‌های فداکار" وطنم! بابک داد

بابک داد
در دنيا سدهای کوچکی هستند که با انگشت يک پطرس دوست‌داشتنی و فداکار نجات پيدا می‌کنند! اما يکی از سدهايی که با هيچ فداکاری پطرس‌واری نمی‌شود آن را حفظ کرد، سد مطالبات مردم و قهر آنان با نظامی است که با قدرت سرکوب و هراس‌آفرينی حکومت می‌کند و برای تظاهر به دموکراسی "نمايش انتخاباتی" برگزار می‌کند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


من "پطرس فداکار" را دوست دارم؛ اما ناگزيرم با او صريح باشم! پطرس از روی فداکاری، انگشت خود را در روزنه ای فرو کرد که در ديواره ی سد روستايش ايجاد شده بود تا از شکسته شدنش آن و سيلاب ويرانگر جلوگيری کند. او با اين کارش قهرمان شد! اما فراموش کرد به پطرس های بعد از خودش يک حقيقت را بگويد: "هر سدی را با يک انگشت نمی توان حفظ کرد!" اما ظاهرا" آقای خاتمی در دوازدهم اسفند اين حقيقت را ناشنيده گذاشت و با «تک رأی» خود در دماوند انگشتی در سد قهر مردم از نظام فرو کرد. سد تحريم اما بر سر حکومت خراب شد. اين بار هم پطرس فداکار ديگری با راه انداختن کمپين «تک رأی به مطهری!» قصد دارد همان کار نافرجام را انجام دهد. من پطرس های وطنم را دوست دارم اما ترديد دارم اين حرکتهای انگشتی نتيجه ای بدهند.

در دنيا سدهای کوچکی هستند که با انگشت يک پطرس دوست داشتنی و فداکار نجات پيدا می کنند! اما يکی از سدهايی که با هيچ فداکاری پطرس واری نمی شود آن را حفظ کرد، سد مطالبات مردم و قهر آنان با نظامی است که با قدرت سرکوب و هراس آفرينی حکومت می کند و برای تظاهر به دموکراسی "نمايش انتخاباتی" برگزار می کند. حکومتی که انتخابات قبلی را به خاک و خون کشيده و حتی به قوانين انتخاباتی تبعيض آميز خودش هم پايبند نمانده است. روز جمعه ۱۵ ارديبهشت مرحله دوم انتخاباتی برگزار می شود که در مرحله اولش، زير ۲۸ درصد مشارکت ثبت شد و کمتر از دو سوم از کرسی های پارلمان با رأی ضعيف و پراکنده پر شدند و تکليف بيش از يک سوم آن يعنی ۶۵ صندلی به مرحله دوم موکول شد. اين خود نشانه ای گوياست از اينکه تحريم ملی دوازدهم اسفندماه نتيجه بخش بود. مردم با انتخاباتی که بر گور قربانيان انتخابات قبل برگزار می شد و آراء آن در بيت رهبری تقسيم می شد "قهر" کردند. تا قبل از ظهر روز ۱۲ اسفند، خلوتی بی سابقه ای در شعبه های اخذ رأی مشاهده می شد و اگر سيد محمد خاتمی عزيز انگشت خود را در روزنه آن سد تحريم ملی فرو نمی کرد، امکان نداشت آراء حتی از ۲۰ درصد هم بالاتر برود. انتخابات دوزادهم اسفند با چنان سردی برگزار شد که جنجال خبری رأی دادن آقای خاتمی در دماوند، توانست يک تنه تمام آن انتخابات را تحت تأثير قرار بدهد. باور کنيد من پطرس های فداکارمان را دوست دارم. ولی ناگزيرم به آنها صريح بگويم اين سد نافرمانی ملی را با انگشت نمی توان حفظ کرد. چنانکه هذيان گويی حاکميت درباره شکست تحريم انتخابات هنوز ادامه دارد.

به نظرم ايده «تک رأی به مطهری» که از طرف آقای مهدی خزعلی پيشنهاد شده، مثل «تک رأی بی اثر» آقای خاتمی در دماوند، اقدامی جنجال ساز و بی ثمر است. حکومت در پايان تمام اين جنجالهای بيهوده که خزعلی و موافقان و مخالفانش بر سر اين ايده عجيب به پا کرده اند، در نهايت بيشتر از يک ليوان آب يخ صرف نخواهد کرد و اين حرارت زودتر از آنچه فکر می کنند، فروکش خواهد کرد. آنچه متأسفانه بعد از اين تکروی های بی اثر و "عملگرايی های مينياتوری!" در ميان مردم و نخبگان باقی می ماند، یأس بيشتر و سرخوردگی های افزون تر از عملگرايی حقيقی است. و اين پرسش بزرگ باز هم بيشتر خودنمايی خواهد کرد که چرا نخبگان ما از زايش يک ايده عملگرايانه و ارائه يک نسخه درمان قطعی عاجزند؟

اصرار آقای خزعلی بر اين «تک رأی» و دلايلی که برای مؤثر بودنش بيان کرده، بخش بسيار کمی از نخبگان سياسی را قانع کرده تا باورکنند اين اقدام، يک کار موثر خواهد بود و يا حاکميت را متوجه چيزی و مجبور به تمکين از نظر مردم خواهد کرد. اگرچه از زاويه طرفداران محدود نظريه خزعلی، همين عمل کوچک هم، برای آنها که «عملگرايی در چارچوب نظام» را تقديس و تبليغ می کنند، بهرحال قدمی به حساب می آيد. امثال من «نتيجه گرا» را اما قانع نمی کند.

با اين حال ذرّه ای در انگيزه خيرخواهانه آقای خزعلی ترديد نمی کنم و مخالف نظريه پردازيهای توّهم آميز هستم. مطمئنم او "گمان می کند" راهی که يافته نتيجه می دهد. مشکل اينجاست که دلايلی که ارائه می کند، منطقی و قانع کننده نيست. آقای خزعلی اصرار دارد مردم به يک کانديدای اصولگرا «تک رأی» بدهند، اما نمی گويد چرا؟ برای اثبات نظرش می گويد "روز ۱۲ اسفند اصلاح طلبان تک روی کرده و رأی داده اند!" می گويد:"فراکسيون اقليت مجلس هيچ کاری نکرده و مطهری بيشتر از آنها انتقاد کرده است!" او راست می گويد. اما شايد نمی داند حاکميت برای رضای خدا به آقای مطهری آزادی بيان نداده تا در قامت يک منتقد سخنان آتشين بگويد. حاکميت به دنبال تأسيس يک اپوزيسيون درونی و قابل کنترل است. اپوزيسيونی که با نقش درجه دومی، "نمايش دموکراسی اسلامی" را تکميل می کند و به وقتش فرياد می زند و به وقتش خاموش می شود. آقای خزعلی نمی گويد آيا به دليل اينکه اقليت مجلس هشتم به زعم ايشان خاموش بوده اند، بايد به اپوزيسون خودساخته و قابل کنترل حکومت (مانند آقای مطهری) رأی بدهيم؟ اين چه استدلالی است که از چاله يک اقليت خنثی، به چاه يک اقليت حکومتی بيفتيم؟ آيا چون اصلاح طلبان به زعم آقای خزعلی در دوزادهم اسفندماه رأی داده اند – که داده اند و اشتباه بزرگی هم کرده اند- اين بار بايد تحريم ملی انتخابات را با يک «تک رأی» به يک منتقد برساخته ی همين حکومت (علی مطهری) بی اثر کنيم؟

آقای خزعلی عزيز دو اشتباه بزرگ می کند. او به شيوه همان کسانی توّسل و عمل می کند که از آنان انتقاد می کند؛ يعنی حکومت و اصلاح طلبان!

اول: آقای خزعلی برای مبارزه با حکومتی که منتقدش هست، شبيه خود حکومت فکر و عمل می کند و يک "قهر ملی" را فدای يک تک روی شخصی می کند! يعنی رأی ندادن ميليونها نفر را قربانی تک رأی يک شخص می کند و بنابراين خود را مجاز به تکرار همان اشتباه (يعنی تک رأی دادن) می داند. آيا ما برای مخالفت با همين طرز فکر (يعنی مخالفت با ترجيح فرد بر رأی مردم) مبارزه نمی کنيم؟ آيا تمام مشکل ما با ديکتاتوری همين نيست که خواسته يک فرد و يا اقليت را بر انتخاب يک ملت تحميل می کند؟ چرا برای اقدام اعتراضی، ما هم بايد آلوده به همان طرز فکر بيماری شويم که با آن مخالفيم؟ آيا اين اشتباه نيست که موفقيت تحريم ميليونی انتخابات را با «تک رأی خاتمی در دماوند» تاخت می زنيم و يک رأی را بر ميليونها "نه" برتری می دهيم؟ آيا به دليل مشابهی يعنی برتری دادن شخص رهبر بر يک ملت، با اين حکومت ديکتاتوری مبارزه نمی کنيم؟ چرا خودمان به روشها و استدلال همان حکومت بايد عمل کنيم؟

ايراد بعدی جناب خزعلی اين است که برای انتقاد از اصلاح طلبانی که مخفيانه رأی داده اند و او به درستی اين روش را محکوم می کند، به همان شيوه اشتباه اصلاح طلبان متوّسل می شود! يعنی ضمن انتقاد از اصلاح طلبان برای همان «تک رأی هايی» که در دماوند دادند، شيوه ناپسند خود آنان را دوباره به کار می گيرد و پيشنهاد حضور در نمايش انتخاباتی و دادن «تک رأی» به مطهری را مطرح می کند! آيا مخالفت آقای خزعلی با تک رأی های مخفيانه اصلاح طلبان، مجوزی به او می دهد تا همان تکروی را در مرحله دوم انتخابات در پيش بگيرد؟

اشتباه بعدی و بزرگتر آقای خزعلی اين است که گمان می کند چون فراکسيون اقليت مجلس هشتم بی اثر بوده، بايد به انتخاب يک منتقد (آقای مطهری) تن داد که با حمايت حکومت آزادی انتقاد دارد. و توجه نمی کند که اين انتخاب، عمل به نمايشی است که حکومت طراحی اش کرده است.

فرض کنيم همه چيز مطابق خواسته جناب خزعلی پيش برود و آقای مطهری (که خود حکومت مايل است او را به عنوان يک صدای منتقد قابل کنترل در مجلس حفظ کند) با رأی بالايی هم به مجلس نهم راه بيابد. آيا مطهری نقشی بيشتر از آنچه تاکنون داشته، خواهد داشت؟ تازه در اين حالت، ما به تکرار روندی رأی داده ايم که در مجلس هشتم هم شاهدش بوديم. آقای مطهری هر از گاهی مخالفتی با دولت و انتقاد ملايمی از حاکميت می کند. انتقادی و ادعايی مطرح می کند و به وقتش هم هروقت بزرگان صلاح بدانند "خاموشی" می گزيند! آيا در اين انتخاب تکراری، عملگرايی و ابتکاری ديده می شود؟ آيا اين اقدام می تواند پيامی رساتر از تحريم ملی انتخابات داشته باشد؟ آيا هدف اين انتخاب(!) از سوی حاکميت فهم می شود؟ مثلا" حاکميت به احترام رأی بالای آقای مطهری، با رياست او بر مجلس نهم موافقت می کند؟ بعيد است اما تازه اگر چنان شود، آيا مطهری به عنوان رئيس مجلس می تواند در چارچوب نظام کنونی اقدام مؤثری انجام بدهد؟ به نظرم انتخاب آقای مطهری (اگر تنگ نظری شورای نگهبان بگذارد که آراء او بالاتر از لاريجانی و حداد عادل شمارش شود!) در نهايت حاکميت را در طرحی پرده بعدی نمايش دموکراسی خود راحت تر می کند و حکومت را در موضع طلبکارانه تری قرار می دهد تا به مردم ايران و جهان بگويد: "بفرماييد! اين هم نماينده مخالفان ما که با رأی و مشارکت بالای همانهايی که انتخابات را تحريم کرده بودند، توانست به مجلس راه پيدا کند! اين هم پارلمان رنگين کمانی ما!"

به عقيده من تلاش برای مطرح کردن «تک رأی به مطهری» به عنوان يک صدای مخالف در مجلس، متأسفانه تن دادن به همان هدفی است که حکومت برای برساختن يک اپوزيسيون واکسينه شده و قابل کنترل در مجلس نهم دارد. من مطمئنم آقای خزعلی قصد ندارد عامدانه يک "پاس گل" به تيم حاکميت بدهد و آنها را در موقعيت برتر قرار دهد. اما متأسفانه ايده «تک رأی به مطهری» در نهايت، فقط نتيجه دلخواه حاکميت را به دنبال خواهد داشت و هيچ خيری برای مردم در آن متصوّر نيست.

باور کنيد من پطرس فداکار را دوست دارم. اما اين بار از پطرس های فداکار وطنم خواهش می کنم يک بار بگذارند معنای کار جمعی را بدون تلخی «تک روی ها» و «تک رأی ها» درک کنيم. اين خوب نيست که تا يک "روزنه اميدی" باز می شود، يک پطرس فداکاری پيدايش می شود و انگشتش را در آن فرو می کند! ما سالها به "استقامت اشخاص" مثل آقای خاتمی و تمام زندانيان و ديگران برای اصلاح اوضاع دل بستيم و بها داديم. نظام اصلاح ناپذير بود و سد مطالبات ملی ترک بزرگی برداشت. ای کاش اين اشخاص محترم هم برای يک بار، به مداومت و "استقامت ملی" در اين تحريم ها و قهرها بها بدهند و انگشت در روزنه سد مطالبات مردم فرو نکنند و باور کنند نافرمانی مدنی و قهر ملی، زودتر و بهتر نتيجه می دهد. "نه ملی به انتخابات متقلبانه" در دوازدهم اسفند نتيجه خيلی بزرگی داد. کارهای ملی را با تک روی ها و تک رأی های خود خنثی نکنيم؛ چون "خنثی شدنی" نيست.

فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
فيس بوک بابک داد
www.facebook.com/babakdad.page


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016