یکشنبه 24 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شش نارواگويی در باب ازدواج همجنسگرايان، مجيد محمدی

مجيد محمدی
ازدواج همجنسگرايان نه تنها هنجار ازدواج را تضعيف نمی‌کند بلکه آن را تقويت می‌کند... همچنان که نهاد فحشا و بعد رابطه‌ی آزاد ميان زنان و مردان، ميان خانواده و ازدواج با رابطه‌ی جنسی، ابزارهای پيش‌گيری ميان رابطه‌ی جنسی و توليد مثل، و توليد مثل آزمايشگاهی ميان ازدواج و توليد مثل فاصله انداختند، برگرفتن کودک و بزرگ کردن وی در خانواده نيز ميان ازدواج و رابطه‌ی جنسی برای توليد مثل فاصله انداخت

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

در سخنان منتقدان همجنسگرايی و ازدواج همجنسگرايان مطالبی از سوی افراد گفته می شود که در ظاهر بجا و مقبول می نمايند اما با غور در آنها می توان بی پايه و سست بودنشان را آشکار کرد. ذيلا شش افسانه را که در اين حوزه گفته شده و تکرار شده‌اند مورد بررسی قرار می دهم.

۱. پس ازدواج با حيوانات را نيز به رسميت بشناسيم
می گويند اگر ازدواج همجنسگرايان را تاييد کنيم پس از آن ازدواج با حيوانات يا اشيا نيز ممکن است باب شود. اين نوع استدلال که دامنه بحث را به لوازم ناخواسته و پيامدهای نامربوط می کشاند چندان در ميان مخالفان آزادی و برابری نادر نيست. سالها پيش می گفتند اگر از روحانيت انتفاد کنيد روزی عليه انها اسلحه برمی داريد يا اگر سانسور لغو شود روابط جنسی با محارم ترويج خواهد شد.
مقايسه‌ی يک رابطه‌ی انسانی که بر اساس اختيار و اراده‌ی دو طرف شکل می گيرد با رابطه‌ی انسان و حيوان و دومی را نتيجه‌ی اولی دانستن کمال بی سليقگی و بی انصافی است. اين نوع استهزا در واقع می خواهد بگويد که ازدواج همجنسگرايان غير طبيعی و غير عادی است. اما چه کسی عادی و غير عادی را تعريف می کند. اين مفاهيم برساخته‌ی جامعه اند و جوامع می توانند در دوره‌های مختلف برساخته‌هايشان را تغيير دهند و دستکاری کنند. اگر افراد و اراده‌ی مختار آنها را به رسميت بشناسيم قراردادهای ميان آنها را که به افراد ديگری ضرری نمی رساند به رسميت خواهيم شناخت. دوست داشتن و دوست نا اشتن‌های ديگران در اينجا نمی تواند معيار قرار گيرد.

۲. از ازدواج به خانواده و بعد رابطه‌ی جنسی و توليد مثل
سنتگرايان و فقه گرايان، ازدواج، خانواده، توليد مثل و رابطه‌ی جنسی را به هم پيوند زده و يک مجموعه‌ی انفکاک ناپذير از هم معرفی می کنند اما همچنان که نهاد فحشا و بعد رابطه‌ی آزاد ميان زنان و مردان ميان خانواده و ازدواج با رابطه‌ی جنسی، ابزارهای پيش گيری ميان رابطه‌ی جنسی و توليد مثل، و توليد مثل آزمايشگاهی ميان ازدواج و توليد مثل فاصله انداختند، برگرفتن کودک و بزرگ کردن وی در خانواده نيز ميان ازدواج و رابطه‌ی جنسی برای توليد مثل فاصله انداخت. اکنون ازدواج همجنسگرايان نيز به عنوان عنصری تازه رابطه‌ی پويا ميان چهار عنصر فوق را تا حدی تغييرخواهد داد.

۳. مفهوم ازدواج تغيير خواهد کرد
مخالفان ازدواج همجنسگرايان چنين استدلال می کنند که ازدواج هميشه ميان افرادی از دو جنس تعريف شده و اين نوع ازدواج مفهوم آن را تغيير خواهد داد. کسانی که چنين استدلال می کنند از کارکردهای متعدد ازدواج و تغيير و تحولات تاريخی در مفهوم و نهاد ازدواج و خانواده غفلت می کنند. پيوند دادن والدين زيست شناختی به فرزندان تنها يکی از آن کارکردهاست. ازدواج، والدين غير زيست شناختی را به فرزندانی که برگرفته شده‌اند، و فرزندان همسر و شوهر از جمله به والدين همجنسگرا پيوند می دهد. علاوه بر اين، ازدواج درگاهی به پذيرش مسئوليت‌های اجتماعی و زندگی مشترک با ديگران، روشی مطمئن برای روابط جنسی بدون مخاطره، امنيت مالی و احساسی، ايجاد شبکه‌های خانوادگی و پيوند دادن زوجها و فرزندانشان به جامعه نيز هست (البته برای همه‌ی اين کارکردها می توان رقبايی نيز در جوامع نشان داد). بخش عمده‌ی اين کارکردها بر ازدواج همجنسگرايان نيز اطلاق دارد.
تنها ازدواج همجنسگرايان نيست که مفهوم ازدواج را تا حدی دستکاری خواهد کرد. در گذشته ازدواج معانی متفاوتی داشته و در حال تغيير بوده است: از چند همسری به سوی تک همسری، از ازدواج موقت به ازدواج دائم، از انتقال مالکيت دختران از رئيس يک خانواده به رئيس خانواده‌ای ديگر، از عدم حقوق مالکيت برای زنان در نهاد خانواده تا حقوق اندک و بعد حقوق مساوی، و از ارث نابرابر برای زوج و زوجه تا ارث برابر.

۴. برای بچه‌ها خوب نيست
مخالفان ازدواج همجنسگرايان بر اين باورند که بچه‌ها بهتر است با والدين زيست شناختی خود زندگی کنند. اين سخن درست است اما از آن نمی توان نتيجه گرفت که ازدواج همجنسگرايان نادرست است. بزرگ ترين چالش برای زندگی بچه‌ها با والدين زيست شناختی خود ازدواج همجنسگرايان نيست بلکه شکست ناهمجنسگرايان در ازدواج و ماندن در ازدواج است. افزايش طلاق و خانواده‌های تک والد باعث شده بسياری از کودکان نتوانند با والدين زيست شناختی خود زندگی کنند.
ازدواج همجنسگرايان نه تنها هنجار ازدواج را تضعيف نمی کند بلکه آن را تقويت می کند. همجنسگرايان می توانند همانند ناهمجنسگرايان به تربيت فرزندان در خانواده‌هايی با دو والد بپردازند. هيچ مطالعه‌ای نشان نداده که کودکانی که در خانواده‌های همجنسگرا بزرگ می شوند آينده‌ی بدتری از کودکان بزرگ شده در خانواده‌های نا همجنسگرا دارند.

۵. عليه دين است
مخالفان همجنسگرايی به متون دينی اديان ابراهيمی تمسک می جويند تا نشان دهند که اين رابطه عليه دستورات الهی است. اما ازدواج همجنسگرايان نه عليه دين است و نه عليه ازادی‌های دينی. عليه دين نيست چون بسياری از همجنسگرايان ديندارند و تفسيرهای همساز با همجنسگرايی نيز از متون دينی حتی قران امکان پذير است. عليه آزادی های دينی نيز نيست چون هيچ روحانی يا موسسه‌ی دينی به اجرای مراسم ازدواج همجنسگرايان مجبور نخواهد بود تا کسی عليه دستورات دينی‌اش عمل کند. ازدواج يک نهاد عرفی است که اديان نيز آن را تاييد کرده اند. اين نهاد عرفی می تواند مشروعيتش را از ديگر نهادهای عرفی مثل شهرداری‌ها اخذ کند.

۶. تنها دولت سکولار می تواند مشکل را حل کند
کسانی که می خواهند پای دول را به اين ميدان بکشند در پی آنند که دولت مجاز بودن ازدواج همجنسگرايان را يکباره در سراسر يک کشور به اجرا بگذارد. اينان بر اين باورند که يک کشور نمی تواند چند قانون داشته باشد. اين سياست به همان اندازه نادرست است که سياست ممنوع کردن همجنسگرايی يا ازدواج همجنسگرايان توسط دولت مرکزی در سراسر کشور. تصميم گيری در امور اجتماعی بايد به شهرها و مناطق مختلف واگذار شود تا قوانين و مقررات بر اساس تغيير افکار عمومی در هر منطقه تغيير يابد. ممکن است مثلا مردم شهر چالوس بسيار زودتر از مردم شهر يزد پذيرای ازدواج همجنسگرايان شوند و مردم هر دو منطقه بايد بتوانند خود در اين مورد تصميم بگيرند.

برابری خواهی در همه‌ی حوزه ها از جمله در حيطه‌ی ازدواج و خانواده و از سوی افرادی با گرايش‌های جنسی متفاوت در کنار مطالبه‌ی اختيار و آزادی در تصميم گيری نيروهايی جدی در جوامع بشری هستند که دولت‌ها مجبورند با آنها کنار بيايند يا با دستکاری در يکی از ديگری فرار کنند از همين جهت تحقق برابری و اعمال اختيار و آزادی انسان‌ها را تنها نمی توان بر دوش دولت ها گذاشت گرچه نيابد از هيچ نهاد و قدرتی در اين حوزه صرف نظر کرد.

مجيد محمدی (جامعه شناس)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016