گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
28 اردیبهشت» و باز خرداد میآيد! علی کلائی19 اردیبهشت» شيرين کوردستان، دختر ايران، علی کلائی 30 فروردین» سحرگاه خونين، ۴۰ سال پيش، علی کلائی، سايت ملی مذهبی 22 فروردین» از صبا تا ندا، ما چه کرديم؟ علی کلائی، ملی مذهبی 21 فروردین» توطئه ای سه جانبه عليه حقوق بشر در ايران، علی کلائی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سه روز و چهار سال و درس تاريخ، علی کلائیشباهتها عجيب است. هدف ثابت است. انسانيت، آزادی و برابری و استقلال و اصول انسانی و همه نيکیهايی که میتوان يافت. همان که ياسپرس گفت. شرح تلاش آدمی برای آزادی که تاريخ است. دشمن نيز ثابت است. طاغوت است. ظالم است. يک بار تاج دارد و بار ديگر عمامه و بار ديگر عربی سخن میگويد و سبيل دارد و عفلقی است. اما ماجرا ثابت است. دشمنی با آزادی استتاريخ و تقويم بازی رويدادهاست و اين بازی رويدادها روايت حوادث. روزها پشت سر هم قرار می گيرند. هر کدامشان سالی را نشانه می رود تا چکيده تاريخ نسلی را و عصری را در ماهی و روزهايی بنشانند. تا روزهايی در پس هم قرار گيرند و معنايی داشته باشند برای آنان که اهل خرد اند. بايد به تقويم با دقت نگريست. گاهی تقويم خالی خود حرفهای بسياری دارد. مانند اين سه روز که گذشت و می گذرد و ما تنها نظاره می کنيم. بر لب جوی روزگار نشسته ايم و تنها گذر عمر می بينيم. طول عمر را نگاه می کنيم و از عرضش غافليم. دو، سه و چهار از ماه خرداد. هر کدام نشان يکسال. ۱۳۷۶، ۱۳۶۱ و ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱. سه روز و شليک توپ تاريخ به ۴ سال. ۴ واقعه و رويداد که تاريخ را برای ايرانيان به هم می دوزد و همه با يک وجه. انسان ايرانی و تلاشش برای آزادی، استقلال و برابری. تلاش انسان ايرانی برای بودن و شدن. راستی چه تفاوتی است بين مبارزی که مسلحانه می جنگد در برابر استبداد و مبارزی که برای نجات خاک ميهن از چنگال ديو بی شاخ و دم بی خردی می جنگد و مبارزی که اين بار روش ديگری را بر گزيد تا ايرانی آزادتر ببيند؟ تضاد اصلی هر سه اينها يک امر است. مبارزه با طاغوتی که هر بار در يک چهره خود را نشان می دهد. يکبار چهره اين طاغوت نظام استبداد شاهی است. يکبار نظام استبداد شيخی و يکبار مجنون عفلقی متجاوز. و همه در يک راستايند. ماجرا از سال ۵۰ شروع می شود. امير پرويز پويان. اين تئوريسين رشيد مبارزه مسلحانه و اين رد کننده تئوری بقا. پويان فدائی است. فدائی خلق و هر چه دارد از برای خلق در طبق اخلاص نهاده است. تضادش با استبداد و امپرياليسم است از برای خلق. يا طواغيت زمانه اش است. مبارزه ای انسانی برای حقوق اساسی انسان. معلمی فدا و گذشت در عصری که مبارزه اش از نوع شهادت بود و ايثار و مبارزه مسلحانه الگو و روش مبارزه روزگار. پويان نماد است. نماد نسلی که مذهبی نيست. اما دل در گرو انسانيت و برابری و ازادی دارد. دل در گروه انسانی ترين اصول انسانی دارد و می جنگد و جان می دهد برای ايستادگی. پويان آموزگاری کرد. اموزگاری فدا و شهادت. سال بعد ۱۳۵۱. ۴ خرداد. ۵ سردار دوران به رهبری حنيف بنيانگذار. سردارانی که مجاهدان خلق اند و فرماندهان ميدان شهادت خود شدند. فرياد سردار حنيف نژاد که خود فرمان آتش داد. با الله اکبر. و اين الله اکبر اينجا نه تنها يک شعار مذهبی که نفی انا ربکم اعلايی شاهنشاهی است که فرعونی می کند. که طاغوت است و خون می ريزد. با کودتا بر سر کار آمده و ۱۵ خرداد به راه انداخته و همه راههای مبارزه مسالمت آميز را بسته است. عصر عصر مبارزه مسلحانه است. حنيف جوان اول روزگار خود و ۴ شير جوان ايران زمين. عاشقانه و با فدای حداکثری و اهل زنده گی و اهل عشق و اهل روزگار. شهادت را بر گزيدند. برای چه؟ برای موضوع مشترک تاريخ به نام انسان. برای آزادی که به تعبير ياسپرس تاريخ شرح تلاش آدمی برای آن است. جوان اولان دوران خنديدند. به مرگ خنده زدند و زنده گی ديگری را انتخاب کردند. باز هدف انسان است. آزادی است و برابری و اصولی ترين اصول انسانی و دشمن و قاتل طاغوت است و فرعونی که ظالم است و می کشد و خون ميريزد. ديکتاتوری که خون می ريزد. ۳ خرداد ۱۳۶۱. خرمشهر آزاد شد. اين بار صحنه ديگری است. ديوی از فرصت انقلاب يک مردم استفاده کرده است. از فرصت انقلابی که هنوز پا نگرفته است و ديکتاتوری ای که درون ايران در حال پا گرفتن است و ارتشی که متلاشی شده است (حداقل نيروی زمينی آن) و امده که بخشی از اين خاک را که فقط خاک نيست. خانه است. کاشانه است. زنده گی است. محل آزادی است. محل برابری انسان ايرانی است بربايد. قرار داد پاره می کند و قهقهه سر می دهد و تنوره می کشد و می آيد. جوانانی در برابرش در خونين شهر می ايستند. محمد جهان آرا نمادشان است. و چه زيباست که هر عصر که شهيد دارد و شاهد، نمادهايش جوان اند و جوان اولان روزگار خود. و ۳ خرداد روز پيروزی است. روز بازپس گيری اين خاک است. روز آزادی خرمشهر است و همه اين تلاشها برای آزادی است. آزادی خاک. آزادی انسان ايرانی از چنگال بيگانه که البته گرفتار ديکتاتور ديگری می شود. اما تلاش قهرمانان ۳ خرداد و شهدايی مانند جهان آرا ستودنی است. باز مسئله انسان است و آزادی و دشمن طاغوت است و جبار و ظالم. شباهت ها در سه روز متوالی است و همه با يک متن شبيه به هم و با دشمنانی و جبارانی شبيه به هم. شباهت ها عجيب است. هدف ثابت است. انسانيت، آزادی و برابری و استقلال و اصول انسانی و همه نيکی هايی که ميتوان يافت. همان که ياسپرس گفت. شرح تلاش آدمی برای آزادی که تاريخ است. دشمن نيز ثابت است. طاغوت است. ظالم است. يکبار تاج دارد و بار ديگر عمامه و بار ديگر عربی سخن می گويد و سبيل دارد و عفلقی است. اما ماجرا ثابت است. دشمنی با آزادی است. با انسان ايرانی آزاد است. و قهرمانان دورانی نيز همه جوان است. يک جا پويان جوان است و يک جا حنيف جوان و سعيد جوان و اصغر و رسول و محمود جوان و يکجا محمد جوان است و يکجا خيل جوانانی است که گمنام آمدند تا آنچه آقا! می خواهد نشود و ننويسيم الف و بعد برايمان ب بخوانند. قهرمانان دورانی نيز همه جوان است. انگار اين جوان است که بازوی تغيير و همراه آزادی و کمک کار انسانيت است. سه روز در ۴ سال. و همه در يک راستا و تاريخ مبارزات ملتها برای آزادی همه اينچنين است. فراز ها و فرودهای بسيار دارد. سربالايی ها و سرپائينی ها. اما هدف يکی است. مقاومت در سربالايی ها سهولت سرپائينی ها را به دنبال دارد که اگر انسان اهل مقاومت باشد به سهولت می رسد. به درستی که پس از هر سختی ای گشايشی است. به شرطی که اهل سختی باشيم و همراه با سير تکاملی روزگار و شنونده نبض زمانه برای روزگار گشايش و با برنامه که هی روز به تقويم اضافه نکنيم. که در بزنگاه تغيير با برنامه باشيم و تا انقلابمان دزديده نشود و تا جنبشمان ابتر نماند. سه روز در ۴ سال برايمان درس است. درس بودن و آموختن و توشه گيری برای امروز ما که کجاييم و کجا بايد باشيم و چه می کنيم و چه بايد بکنيم. تا فردای ايران چه بايد بشود و چه می شود. همه اش با ماست. خداوند سرنوشت هيچ قومی را تغيير نمی دهد مگر اينکه خودشان اهل تغيير باشند. درس بگيريم و اهل تغيير باشيم. ايستاده بر آرمان و سينه سپر در گاه مبارزه. تضاد اصلی تاريخ را و ظلم و ستم را نبايد فراموش کرد. بايد اهل باشيم و آموزش گيرنده و اهل آموختن. و در پايان! بگذاريد بپرسيم از معلمی شهيد که جوان اولان زمانه چگونه اند. هدی صابر شهيد در باب جوان اولان زمانه اينچنين می گويد: «شما نيز انسانهايی بوديد به سان دگر هم نوعان تان، با چند مميزه در انديشه، در گفتار، در رفتارتان. Copyright: gooya.com 2016
|