شنبه 31 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نفت قربانی انرژی هسته‌ای شد، مردم قربانی حکومت! بابک داد

بابک داد
لج‌بازی اتمی حکومت تا فروپاشی ايران ادامه خواهد داشت. رفتار آن‌ها باعث شده تا دشمنی‌های فلج‌کننده بر عليه کشور بسيج شوند. و برای آن‌که شکم‌مان سير بماند، نفت را که ثروت نسل‌های مختلف ايرانيان است، برای آرد و گندم و مرغ به تاراج می‌برند!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

برگشتيم به روش تهاتر و دادوستد که در عهد قديم رايج بود! داريم نفت می دهيم تا آرد بگيريم. کود پتروشيمی می دهيم تا گندم بگيريم. چرا؟ چون مسئولان می گويند می خواهيم از وابستگی به نفت در آييم و به انرژی هسته ای برسيم! اين را البته مسئولان جمهوری اسلامی می گويند تا ميزان بلاهتی که مرتکب می شوند، زير چتری از خيرخواهی پنهان بماند. اما اگر می خواهيد اصل ماجرا را بدانيد کمی تأمل کنيد. اين موضوع خود شماست که شايد الان از صف طويل مرغ يا نان به خانه برگشته ايد. می خواهم يک نگاه کلی به اين موضوع بياندازيم.

در طی اين سالها غرب برای آنکه آژانس انرژی اتمی بتواند بر صلح آميز بودن برنامه هسته ای ايران نظارت کند، چندين بسته پيشنهادی به ايران ارائه داد. هدف آژانس؛ نظارت بر صلح آميز و استاندارد بودن فعاليتهای اتمی ايران بود. مانند نظارتی که سازمان دامپزشکی بر کشتارگاهها می کند تا از بهداشتی بودن محصولات گوشتی مطمئن شود. يا نظارتی که وزارت بهداشت بر فعاليت رستورانها می کند. طبيعی است اگر يک رستوران از ورود مأموران بهداشت جلوگيری کند، احتمال فعاليت غيربهداشتی و غيرمجاز در آن رستوران می رود. همانطور که وقتی جمهوری اسلامی برای ورود کارشناسان فنی آژانس بين المللی انرژی اتمی مانع درست می کرد، حتی خوش بين ترين کشورها مثل روسيه هم با رفتار ايران موافقتی نداشتند. چاره کار برخورد سازمانهای نظارتی با متخلف است.

ايران ادعا می کرد برای صنعت کشاورزی و برق و اينترنت به انرژی اتمی نيازمند است و با اين تبليغات، عده ای از مردم ناآگاه را هم که از حقوق اوليه انسانی محرومند، به ميدان آورد تا شعار بدهند و "حق مسلم" خود را فرياد بزنند. اما بسته پيشنهادی غرب به ايران اين بود که در قبال نظارت فنی آژانس، ما به شما کمکهای علمی می کنيم تا صنعت کشاورزی و يا مشکل برق کشورتان حل شود. در نيروگاه بوشهر ياريتان می کنيم. اينترنت شما را گسترش می دهيم. نمی خواهم بگويم غربيها خوبند. اما آنها لااقل در ظاهر تعهداتی دادند که بايد به آن عمل می کردند. و وقتی ايران هيچکدام از شروط را نپذيرفت، دنيا داوری کرد که مسئوليت کارشکنی ها به عهده ايران است.

مذاکرات رسيد به سال ۱۳۸۵. يعنی شش سال قبل که آقای علی لاريجانی نماينده رهبری در مذاکرات هسته ای بود. او در سخنانی تاريخی گفت "غرب می خواهد با آب نبات سر ما را گرم کند!" اشاره او به بسته پيشنهادی غرب درباره کمک به صنعت کشاورزی و برق و اينترنت ايران بود. لاريجانی گفت: "ايرانی ها هوش و حواس دارند و تفاوت اينکه دانش هسته ای را داشته باشند و يا به برخی تجهيزات و امکانات در زمينه اينترنت و کشاورزی دست يابند را می فهمند. نبايد فکر کنيد که می توانيد با آب نبات سر ما را گرم کنيد. آيا مشکل ما اينترنت و يا مسائل مربوط به کشاورزی است؟ و يا اينکه بحث ما در مساله هسته ای می باشد؟" [روزنامه های ۶ شهريور ۱۳۸۵]

آن آب نبات را امروز داريم از هند و پاکستان می گيريم! آن هم در مقابل دادن نفت، که ثروت بزرگ نسلهای امروز و فردای ايرانيان است. به اين می رسيم اما آخر ماجرا را هم بشنويد. القصه؛ کارشکنی های جمهوری اسلامی برای اينکه نظارت آژانس را قبول نکرد، چنان بالا گرفت که سازمان ملل ناگزير شد قطعنامه های تحريمی بر عليه ايران تصويب کند. رئيس جمهور آن قطعنامه های تحريمی را "کاغذپاره" ناميد و با لحنی کوچه بازارای به سازمان ملل گفت: "آنقدر قطعنامه صادر کنيد تا قطعنامه دانتان پاره شود!" بعد از چند سال مذاکره، عاقبت ماه قبل زمان عمل به آن کاغذپاره ها رسيد. از ماه قبل شصت درصد نفت ايران روی دست دولت ماند! بانکهای جهان معامله با ايران را متوقف کردند. بيمه های نفتکش ها و کشتی های ايران متوقف شد. و تأثير آن "کاغذپاره ها" در عرض کمتر از يک ماه، به داخل خانه من و شما هم رسيد و قيمت همه چيز و بخصوص مواد غذايی را چند برابر کرد! عده ای از مسئولان واقع بين گفتند در شرايط وخيم اقتصادی مانند "شعب ابيطالب" هستيم، اما آيت الله خامنه ای که گرداننده اصلی فعاليتهای اتمی نظام است گفت: برعکس ما در شرايط پيروزيهای بزرگی مثل بدر و خيبر قرار داريم!

حالا شما بهتر از ما از صف مرغ و نان و گرانی و فساد خبر داريد. مسئولان هم خبر دارند، برای همين دست به کار شده اند! زيرا هنوز نمی خواهند گرسنگی و فقر چنان به مردم فشار بياورد که ناگهان طغيان کنند و رشته امور از دستشان در برود. آنها در اين خيالند که مردم را تا رسيدن به هدفی که حکومت دارد، کمی راضی نگه دارند. در حدی که بتوانند بعد از ساعتها انتظار با ارائه کارت ملی، مرغ ۴۷۰۰ تومانی بگيرند!

حالا خبردار می شويد که ايران به هندوستان «نفت» داده و به جای آن «آرد» گرفته است! می شنويد به پاکستان هم «کود پتروشيمی» می دهد تا «گندم» بگيرد! [منابع خبری را در زير اين نوشته خواهيد ديد] می شنويد که حکومت راضی شده نفت را «قربانی» انرژی اتمی کند. آنها دارند «انرژی نقد نفت» را با «مواد غذايی» معاوضه می کنند تا شما را کمی آرام نگه دارند و به «انرژی نسيه هسته ای» دست پيدا کنند! کمی فکر کنيم. با آن همه مخفی کاری اتمی، آيا آنها می خواهند با انرژی هسته ای نيروگاه برق بسازند؟ يا خيالات ديگری در سر دارند؟ آيا حکومت واقعا" انرژی هسته ای را برای رفاه حال شما مردمی می خواهد که دائم تحقيرتان می کند و در تنگنای تحريم اقتصادی محتاج نان شب شده ايد؟ آيا دنيا حق ندارد به انگيزه اتمی مقامات ايران مشکوک باشد؟

يعنی می توان باور کرد که جمهوری اسلامی اينهمه فشار را تحمّل می کند تا به انرژی هسته ای دست پيدا کند و برای مردم نيروگاه برق و تجهيزات پزشکی درست کند؟ اگر حکومت دلسوز برق و پيشرفت پزشکی اين مردم است چرا برای رفاه مردم دست از لجبازی کودکانه با جهان برنداشت و چرا با دنيا مدارا نکرد تا لااقل صنعت کشاورزی مملکت را از وابستگی به «آرد هندوستان» نجات بدهد؟ حالا دولت دارد گندم و آرد را که «محصول کشاورزی» است از پاکستان و هند می گيرد و به جای آن ثروت ملی ايرانيان يعنی «نفت» را می دهد. و تازه دلخوش است که آن آب نبات يعنی «صنعت کشاورزی» را از کشورهای غربی نگرفته است! محصول مهمتر است يا صنعت؟ اين را شما قضاوت کنيد.

لجبازی اتمی حکومت تا فروپاشی ايران ادامه خواهد داشت. رفتار آنها باعث شده تا دشمنی های فلج کننده بر عليه کشور بسيج شوند. و برای آنکه شکممان سير بماند، نفت را که ثروت نسلهای مختلف ايرانيان است، برای آرد و گندم و مرغ به تاراج می برند! و تازه مشکلات از روزی جدی تر خواهند شد که اين حکومت به اورانيوم غنی شده برای ساخت بمب هم دست پيدا کند. آن روز، علاوه بر قحطی امروزی، بايد سياهی جنگ را هم بر سرزمين و کشورمان در نظر بگيريم.

ما هزاران بار در کودکی زمزمه کرده ايم "مبادا که ايران ويران شود!" امروز ايران دارد ويران می شود. و اين ايران، متعلق به همه ماست. کاری بايد کرد!

فرصت نوشتن. روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com

فيس بوک همگانی بابک داد
www.facebook.com/babakdad.page

ـــــــــــــــــــــــــ
منابع خبری

ورود آرد از هند در مقابل نفت. خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910430000610

معاوصه کود اوره پتروشيمی با گندم پاکستان. خبرگزاری مهر
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1654827


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016