گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 شهریور» گزارشی ديگر از ملاقات با مادر بزرگ آرژانتينی، منيره برادران17 مرداد» منصوره بهکیش، عضو گروه مادران عزادار: توسط بازجویم از حکم زندان مطلع شدم 12 مرداد» دورتموند (آلمان) ـ تجمع حامیان مادران پارک لاله در اعتراض به حکم زندان منصوره بهکیش، چهارم اوت 6 تیر» نماينده مجلس ششم: یقین دارم دخترم را نیروهای امنیتی کشتند 5 تیر» گزارش انور ستاری از نشست کمیسیون پارلمان اروپا در امور ایران
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مادران پارک لاله ايران در مراسم سالگرد محسن هاشم زاده، پدر مسعود هاشم زاده از کشته شدگان جنبش سبز، شرکت کردندتنی چند از مادران پارک لاله برای همدردی و همراهی با خانواده داغدار هاشم زاده در مراسم سالگرد آقای محسن هاشم زاده (پدر مسعود) که در روز چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۱ در شهرستان رشت- روستای خشک بيجار- در کنار مزار مسعود برگزار شد، شرکت کردند. سالی ديگر گذشت. سالی که برای مادری داغدار و همسری غمخوار سراسر تکرار خاطرات تلخی است که در اين چهار سال اخير بر او و خانواده اش گذشته است. خانواده ی گرمی که تا پيش از آن سر چشمه ی اميد و آرزوهايش بود. او چهار پسر داشت و همسری مهربان، از زندگی ساده ی خود چه انتظاری داشت جز سلامتی و سربلندی و بهروزی آن ها. اما چه راحت اميد او پژمرد. ابتدا پسر رشيدش را در سال ۱۳۸۸ تنها به اين خاطر که نمی خواست به نام او دروغ را، فريب را و سالوس را بر صدر بنشانند، به ناجوانمردانه ترين شکل از او ستاندند. بعد از آن نوبت يارغارش شد. او که به جد پيگير بود تا حق فرزند به ناحق کشته شده اش را بستاند و بی عدالتی و ستم را رسوا کند. اما بار از دست دادن نور چشم اش بسيار سنگين بود و چنان توانش را کاست که مقابله با سرطان را نيارست و دو سال بعد همسرش را تنها گذاشت. اينک او تنهاست و تنها نيست. سن زيادی ندارد. گر چه گاهی طاقت از کف اش می رود ولی زير بار اين همه درد و غم تاب می آورد. زيرا او مادر است. سه فرزند ديگر دارد که هر کدام برايش مسعودی ديگر هستند، همين او را محکم و قوی کرده است. او ايمان دارد که روز جوابگويی فرا خواهد رسيد. او می خواهد يک دادگاه عدالت گستر به دادش برسد چيزی که نه تنها خواست اوست بلکه در طول سی و سه سال عمر اين حکومت آرزوی مادران بسياری بوده است. آن ها می دانند که نمی توانند فرزندان عزيز خود را باز پس گيرند. در پی جبران آسيب هايی که در اين همه سال ديده اند هم نيستند، بلکه تنها و تنها يک چيز تمام فکرشان را مشغول کرده و برای آن تلاش می کنند. آنها می خواهد راه تکرار جنايت را ببندند تا ديگر هيچ کس نتواند با هر پشتوانه ای خود را برحق و ديگران را فاقد حق بداند و بر آنان حکم براند و هر گاه خواست حتی بدون هيچ دليل آن ها را از بين ببرد. آری مادران صبر و انتظار، استوار و محکم رسيدن آن روز را چشم در راه هستند. مادران پارک لاله ايران Copyright: gooya.com 2016
|