جمعه 21 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سخنی دوستانه با جناب دکتر عبدالکریم سروش، ف.م.سخن

sokhan.jpg
حال حکومت اسلامی با تبه کاری های خود چهره ی کتاب مقدس مسلمانان را نیز ملوث کرده. دکتر سروش بر خود فرض می داند این آلودگی را به هر صورت که هست پاک کند. دست به دامن عرفان می شود و مولانا و تعابیر جدیدی از قرآن کریم بیرون می کشد. اما این به دست و پا زدنی می ماند که غریق را بیشتر غرق می کند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پیش از ورود به بحث عرض کنم که من ابداً مخالفتی با دین و مذهب ندارم و بسیار برای عقاید و آیین ها احترام قائلم. این احترام البته تا آن جاست که دین و مذهب وارد امور حکومتی و تشکیلات قضایی و قانون گزاری نشود و احترام دیگر عقاید و اندیشه ها را حفظ کند. به چنین دینی دین شخصی می گویم و در مقابل آن دین دولتی یا حکومتی را می گذارم که اگر با بودن اولی صد در صد موافق ام با بودن دومی صد در صد مخالف ام تحت هر اسم و رسم و ایسمی که باشد. به عبارتی هر ایدئولوژی -لاهوتی یا ناسوتی- که بخواهد بر انسان حکومت کند و حرمت انسان و فردیت و عقایدش را زیر پا بگذارد با آن نمی توانم موافقتی داشته باشم.

این ها را گفتم که بگویم آن چه خواهم گفت در جهت مخالفت با دین اسلام و مذهب شیعه و روش عرفانی و عقاید و نظریات جناب دکتر سروش نیست و خواندن دیدگاه های ایشان به شرط این که نخواهد بر من و دیگران حکومت کند بسیار هم آموزنده است و نثر لطیف و سرشار از نکات باریک و ظریف ایشان هم دقیقا با محتوا جور است و حامل خوبی برای آن می باشد.

اما توصیه ی دوستانه ی من. توصیه ای در حد یک شاگرد به استاد بسیاردان اش. آن چه جناب دکتر سروش در قسمت دوم مطلب "رویاهای رسولانه" در سایت گرامی جرس نوشته اند به اعتقاد من کمکی به دین و ایمان کسی نمی کند. بخصوص اکنون که دین و ایمان مردم بازیچه ی دست حکومت جهل و جور شده است این صحبت ها جز داغ دل مومنان را تازه کردن نتیجه ای نمی دهد. به عبارتی اگر مثلا قرار است فردا کس یا کسانی امثال آقای دکتر سروش سکان کشور را به دست بگیرند٬ باز کشور با چنین عقایدی به قهقرا خواهد رفت که اگر لازم باشد در مورد آن جداگانه بحث خواهم کرد.

با عرض معذرت -العیاذ بالله- آن چه جناب دکتر در باره ی حضرت محمد (ص) و موضوع وحی نوشته اند در عالم روان شناسی اسکیزوفرنی حاد نام دارد. این که کسی با خودش حرف بزند٬ کسی گمان کند که کس دیگری در او حلول کرده٬ کسی که تصور می کند رویاهایش عین واقعیت است٬ کسی که فرشته می بیند٬ کسی که آتشی می بیند عظیم که انسان ها در آن تا ابد سوزانده می شوند٬ شیطان می بیند٬ جن می بیند٬ احساس می کند که به طرف آسمان پرواز می کند و از منظومه ی شمسی می گذرد و وارد جهان های موازی می شود٬ کسی که خواب اش با بیداری پهلو می زند و امثال این ها٬ باز هم با عرض معذرت دچار بیماری روانی و اسکیزوفرنی از نوع وخیم آن است که باید به نزد روان پزشک برود و خودش را معالجه کند. حقیقتا نمی دانم چگونه باید در این زمینه سخن بگویم که دل کسی نشکند و به ایمان و اعتقاد کسی بی احترامی نشود. ولی اگر دو سه کتاب روان شناسی بخوانیم و بعد مطلب جناب دکتر سروش را مطالعه کنیم همین نتیجه را می گیریم که عرض کردم.

من در دیوانه خانه که بودم٬ دیوانه ی قبل از من بر روی دیوار حرف قشنگی نوشته بود. نوشته بود: "اگر بیماری اسکیزوفرنی و پارانویا نبود٬ هنر ناب و هنرمند بزرگ هم نبود". مذهب موسی و مذهب عیسی و مذهب حضرت محمد هم تا زمانی که مذهب شخصی ست قابل احترام است حتی اگر با هنر ناب پهلو بزند. هیچ اشکالی ندارد که حضرت عیسی مرده زنده کند یا حضرت موسی با خدا کشتی بگیرد یا حضرت محمد معراج کند تا جایی که این ها داستان باشد برای شنیدن و احتمالا برای مردم آزاری نکردن و انسان خوب بودن. ولی به محض این که هر یک از این ادیان بخواهند بر جامعه حکومت کنند می شوند محصول عقاید "هنرمند بزرگی" که به اجرا گذاشتن حرف هایش برای عموم مردم و جامعه خطرناک است. بلایی ست که بر سر ما آمده و هنوز داریم چوب اش را می خوریم. برای این که بدانید وضعیت پارانویای آقایان به کجا کشیده آخرین اطلاعیه وزارت اطلاعات را در سایت رادیو فردا بخوانید که مردم را از خوردن سالاد و یخ در طول مسافرت منع می کند! آری به همه ی ادیان می توان اعتقاد داشت و آسیبی هم به خود و جامعه نزد. ولی وقتی بخواهیم کتاب های آسمانی را چه تورات چه انجیل چه قرآن تفسیر و به قول جناب دکتر تعبیر کنیم٬ و نتیجه ی آن را برای بهتر کردن دنیای مردمان تجویز کنیم آن وقت کار خراب می شود. کاش قرآن بر خلاف نظر دکتر شریعتی خوانده نمی شد و بر روی رف خانه ها و در جلد سبز رنگ اش باقی می ماند. همه به آن احترام می گذاشتند٬ همه از آن امید می گرفتند٬ همه از آن بر آورده شدن آرزوهای شان را تقاضا می کردند. بزرگان دین و ادب هم به گفت و گو در باره ی ریزه کاری ها و چیزهایی شبیه به همین که آقای دکتر می نویسند می پرداختند و کاری به کار جامعه نداشتند. عیسی به دین خود بود و موسی به دین خود و مسلمان بر اساس تفاسیر و تعابیر و استفتائات (مدرن ترین اش را در اینجا بخوانید)٬ آزاری به دیگران نمی رساند.

حال حکومت اسلامی با تبه کاری های خود چهره ی کتاب مقدس مسلمانان را نیز ملوث کرده. دکتر سروش بر خود فرض می داند این آلودگی را به هر صورت که هست پاک کند. دست به دامن عرفان می شود و مولانا و تعابیر جدیدی از قرآن کریم بیرون می کشد. اما این به دست و پا زدنی می ماند که غریق را بیشتر غرق می کند. اگر دانشی به نام روان شناسی نبود٬ اگر موضوع خواب و خواب دیدن و رویا در خواب و رویا در بیداری توسط پزشکان تجزیه و تحلیل نشده بود و به عنوان بیماری روانی شناخته نمی شد٬ آن گاه می شد به سخنان دکتر با اعجاب و تحیر گوش کرد و راهی جدید برای مقابله با تبه کاری های حکومت اسلامی یافت ولی افسوس که در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم و دل و روده ی هر چیزی از ریز و درشت توسط دانشمندان بیرون کشیده شده و زیر ذره بین قرار گرفته و امروز هم به مدد تکنولوژی ارتباطات همگان تقریبا به هر نوع اطلاعاتی دسترسی دارند بنابراین کشف این که گفته های آقای سروش در اصل -و با عرض معذرت- بیان بیماری روحی حضرت است کار دشواری نیست.

این ها را بدون ذره ای بد دلی نوشتم چرا که احترام دین داران را واجب می دانم. امیدوارم این سخنان دوستانه باعث دلگیری جناب دکتر از این قلم نشود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016