چهارشنبه 13 شهریور 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حمله به سوریه، چرا؟ اکبر گنجی

اکبر گنجی
در این که رژیم سکولار حافظ و بشار اسد مرتکب جنایات هولناک زیادی شده اند، شک و تردیدی وجود ندارد. اما حمله نظامی به سوریه- تحت هر عنوان و هدفی- راه حل به شمار نمی رود، بلکه بر مسائل و مشکلات خواهد افزود و منطقه را گرفتار دور باطی خشونت کرده و بر نفرت و کینه و انتقام خواهد افزود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

نسخه پی دی اف مناسب چاپ

طرح مسأله: دولت اوباما بر این نکته تأکید می کند که حمله نظامی به سوریه- با اجازه کنگره- قطعی است.

همه می پرسند: چرا؟
پاسخ ساده این است: استفاده از سلاح های شیمیایی(گاز سارین). ارزش ها و رویه های جهانی مخدوش شده و اگر با سوریه برخوردی صورت نگیرد،ممکن است این عمل در همین کشور،توسط ایران و یا توسط دیگران تکرار شود، پس اسد باید تنبیه شود.

آیا مسأله به همین سادگی است؟ منتقدان چه می گویند؟ اهداف متفاوت دولت های طرفدار حمله نظامی به سوریه چیست؟ پیامدهای خواسته و ناخواسته این عمل کدام است؟ راه حل های انسانی برای صلح و دموکراسی در منطقه چیست؟

یکم- پرسش ها و نقدها پیرامون اصل اتهام: ناقدان چند پرسش/نقد مطرح می سازند:

اولاً: با این که دولت های غربی، اتحادیه عرب، سازمان ناتو،و... در استفاده از سلاح هسته ای هیچ گونه تردیدی ندارند، اما برخی از محققان سلاح های شیمیایی در اصل استفاده تردید کرده اند(دولت آمریکا کشته شدگان را نزدیک 1500 تن اعلام کرد ولی سرویس های اطلاعاتی فرانسه دستکم 281 تن را تأیید کرده اند). به سه مورد زیر در گزارش خبرگزاری فرانسه بنگرید:

الف- جان هارت- رئیس پروژه امنیت شیمیایی و بیولوژیکی مؤسسه تحقیقات صلح بین‌المللی در استکهلم- می گوید که او هنوز شواهد غیر قابل ردی که نشان دهد اصولاً سلاح شیمیایی بکار رفته ندیده است: "ویدئو هایی که من در چند ساعت گذشته دیده‌ا‌م هیچ کدام چیزی دقیقی‌ نشان نمی‌دهند که حاکی از استفاده از یک مواد فسفری که بروی اعصاب اثر میگذارند باشد".

ب- پااولا ونینن- مدیر وریفین، مؤسسه تائید اجرای کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی در فنلاند- می‌گوید: "در حال حاضر من هنوز متقاعد نشده‌ام [که سلاح شیمیایی استفاده شده]، به این دلیل که آنهائی که [ظاهرا] به مردم مجروح کمک می کنند خود هیچ گونه لباس مخصوص و دهان بند طبی ندارند. در حالت واقعی‌ خود آنها هم مجروح خواهند شد و علائم آن را خواهند داشت".

پ- گوین وینفیلد- سردبیر مجله س ب ر أان ورلد که تخصص آن سلاح‌های شیمیایی است- می‌گوید شواهد حاکی‌ از آن نیست که مواد شیمیایی که در سلاح‌های شیمیایی که ارتش سوریه دارد، بکار برده شده است: "ما هنوز گزارشی که حاکی از آن باشد که دکتر‌ها و پرستار‌ها خود در حال مرگ هستند، که نشان از استفاده از سلاح‌های شیمیایی می‌باشد، را ندیده ایم. این خود حاکی از آن است که درجه مسمومیت در سطح سلاح شیمیایی سرین نیست. آن احتمالا چیزی در سطح پائین تر است".

ت- هارتص اسرائیل گزارش داد که کارشناسان غربی که بخشی از ویدئو ها را دیده‌اند شک دارند که مواد شیمیایی در سطح سلاح بکار برده شده است، اگر چه آنها تاکید دارند که به هیچ نتیجه گیری قطعی بدون دیدن تمام شواهد و قرائن نمی‌توان رسید. این روزنامه همچنین گزارش داد که آقای دن کسزتا- افسرسابق لشکر سلاح شیمیایی آمریکا و یکی‌ از مهمترین مشاوران این موضوع در بخش خصوصی- گفت: "هیچ یک آن آنهائی که به مجروحین کمک می کنند خود دارای لباس‌های مخصوص نیستند که از آنها در برابر سلاح شیمیایی محافظت می‌کند. بنابر این مواد شیمیایی استفاده شده در سطح سلاح‌های ارتش سوریه نیستند". همین طور، استیو جانسون- که متخصص شناخته شده در مورد اثرات در معرض مواد شیمیایی خطرناک قرار گرفتن در دانشگاه کرنفیلد در انگلستان، که با وزارت دفاع انگلستان در مورد سلاح‌های شیمیایی کار کرده است- گفت: "بر اساس جزئیاتی که ما دیده ایم، تعداد بالای قربانی در یک ناحیه بزرگ باید حاکی از پخش وسیع مواد شیمیایی باشد. در این صورت قربانیان آن باید دارای مقدار زیادی مواد شیمیایی بر روی [بدن و لباس] خود باشند، که به آنهایی که به آنها کمک می کنند هم صدمه خواهد رساند، ولی‌ ما یک چنین چیزی نمی‌بینیم".

ثانیاً: تاکنون دولت آمریکا شواهد و قرائن قویی برای استفاده رژیم سکولار جنایتکار اسد از سلاح شیمیایی ارائه نکرده است. به نوشته نیویورک تایمز، جان کری در نطق کوتاهش 24 مرتبه از عبارت "ما می دانیم" در مورد استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرد و اینک به پرچمدار حمله نظامی به سوریه در دولت اوباما تبدیل شده است.

اما از کجا معلوم که مخالفان اسلام گرای تندرو(القاعده، جبهه النصرة) یا میانه رو(اخوان المسلمین) از این سلاح ها استفاده نکرده باشند؟ چرا همه کشته شدگان کودکان و زنان و مردان بی گناه غیرنظامی هستند، و حتی یک تن از مخالفان اسد در میان کشته شدگان نیست؟

ثالثاً: به گزارش خبرگزاری رویترز در 30 مه 2013، پلیس ترکیه ۱۲ نفر را دستگیر کرده که به عضویت در سازمان‌های تروریستی متهم بودند و از آنها مواد شیمیایی کشف شد. روز نامه‌های ترکیه هم گزارش دادند که ۱۲ نفر عضای جبهة النصرة در ترکیه دستگیر شدند که از آنها ۲ کیلو سرینم ماده شیمیایی برای سلاح هسته‌ای، بدست آورده شده بود(به این ویدئو بنگرید).

در همین دوران، خانم کارلا دل‌ پونته- عضو سوئیسی گروه تحقیق کننده سازمان ملل- گفت که احتمالا شورشیان از سلاح شیمیایی بر علیه ارتش سوریه در ماه آوریل استفاده کرده بودند. دل پونته در مصاحبه با تلویزیون سوئیس گفت که "سوء ظن قوی و محکم" وجود دارد که شورشیان دست به این عمل زده اند، اگر چه اثبات قطعی آن غیر ممکن است. وی افزود که هیچ نشانه ای‌‌ از این که ارتش سوریه این کار را کرده بدست نیامد.

رابعاً: چرا دولت آمریکا در برابر استفاده صدام حسین از سلاح های شیمیایی علیه نظامیان ایران و مردم خود در حلبچه که به کشته شدن حداقل 5 هزار تن انجامید، نه تنها سکوت کرد، بلکه با سری کردن اسناد به کمک صدام حسین شتافت؟ این یک بام و دو هوایی چگونه قابل توجیه است. حتی کری در سخنان خود گفت:"ایران قربانی سلاح های شیمیایی شد". آیا دولت آمریکا که اطلاعات پیش روی نیروهای نظامی ایران را در اختیار صدام حسین قرار داد تا او با سلاح های شیمیایی آنان را نابود سازد(رجوع شود به اسناد منتشر شده توسط فارن پالیسی)، در آن موارد ارزش ها و رویه های جهانی را مخدوش نمی کرد؟ آناتول لیون- عضو ارشد بنیاد آمریکای جدید و استاد دپارتمان مطالعات جنگ کاج لندن- در نیویورک تایمز 10/6/92 در این مورد نوشت:"در سال 1988 زمانی که صدام در حلبچه در برابر نیروهای ایرانی و مخالفان کُرد از سلاح شیمیایی استفاده کرد، آمریکا برای آن که به ایران در جنگ با عراق کمک نکرده باشد، در برابر این حمله سکوت اختیار کرد".

خامساً: چرا دولت آمریکا اسناد خود را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه نمی کند؟ پوتین طی مصاحبه ای همین درخواست را مطرح کرد و افزود که این یک ادعای بی‌نهایت بی‌ پایه است که ارتش سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده است، برای این که آنان هیچ سودی از این کار نمی برند.

سادساً: دولت آمریکا که خود در جنگ عراق از سلاح های شیمیایی استفاده کرده،چگونه می تواند دیگران را بابت همین عمل مجازات کند؟ وبسایت کامون دریمز نوشته: "آمریکا در حالی‌ سوریه را متهم به استفاده از سلاح شیمیایی می‌کند که خود استفاده کننده سریالی(پست سر هم) سلاح‌ها در جهان بوده است". در مورد استفاده دولت آمریکا از اورانیوم ضعیف شده در عراق، به مقاله های هافینگتون پست، الجزیره و Democracy Now بنگرید.

سابعاً: چرا اوباما که در دوران بوش بارها اعلام کرده بود که بدون قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل دولت مجاز به حمله به هیچ کشوری نیست، اینک قصد دارد با نقض قوانین بین الملل دست به اقدام زند؟ حتی وبسایت فاکس نیوز طی مقاله ای سخنان پیشین اوباما در خصوص ضرورت مجوز شورای امنیت سازمان ملل را به او یادآور شد(همچنین به مقاله "حمله بدون مجوز به سوریه؛ مغایر با حقوق ملل" بنگرید).

دوم- هدف اوباما: نیروهای رژیم سکولار اسد طی ماه های گذشته پیشروی های زیادی داشته و مخالفان با تمامی کمک هایی که از آمریکا، دولت های غربی، عربستان سعودی، قطر، ترکیه و...دریافت کرده اند، به شدت تضعیف شده اند. هدف دولت اوباما وارد آوردن ضربه های اساسی بر سازمان نظامی اسد است تا با تضعیف اساسی آن، موازنه قوا میان مخالفان و دولت شکل گیرد. اوباما در 12/6/92 گفت:

"حمله به سوريه محدود و بازدارنده خواهد بود و قرار است که توانايی‌های رژيم اسد را تضعيف کند".

مایکل رتنر-استاد حقوق دانشگاهای کلمبیا و ییل، رئیس بازنشسته مرکز حقوق قانون اساسی‌، و رئیس کنونی مرکز حقوق بشر و قانون‌های اساسی‌ در اروپا که در برلین اقامت دارد- گفته است:

"تمامی‌ مطبوعات و کارشناسان راجع حمله شیمیایی صحبت می کنند، و قبول هم کرده‌اند که بشار اسد این کار را کرده، ولی‌ نمی‌گویند که اینها همه بهانه است. این تکرار دوباره عراق است با همان بهانه ها. در دو ماه گذشته آمریکا به شورشیان پول و اسلحه داده که اسد را سرنگون کنند، ولی‌ نیروهای اسد در حال پیشرفت هستند. پس، بر طبق گزارش نیویورک تایمز، اوباما می‌خواهد مراکز مهمی‌ در سوریه را بمباران کند که اصلاً ربطی‌ به سلاح شیمیایی ندارند، و هدف آنها تضعیف اسد است. از لحاظ قانونی‌ اوباما باید از دو دسته قوانین پیروی کند، اگر بخواهد حمله قانونی باشد. اول قوانین بین‌المللی: حمله به سوریه باید یا در دفاع از خود باشد، که چون سوریه به آمریکا حمله نکرده، قابل قبول نیست، یا باید رضایت شورای امنیت را بدست آورد، که شورا این کار را نخواهد کرد. از لحاظ داخلی‌: اعلام جنگ به یک کشور خارجی‌ با کنگره آمریکا است، ولی‌ اوباما قصد ندارد از کنگره این اجازه را بگیرد، چون اولاً می‌خواهد قدرت رئیس جمهور در این مورد را حفظ کند، ثانیاً معلوم نیست به اندازه کافی‌ در کنگره حمایت برای این کار وجود داشته باشد"[البته بعد از این گونه انتقادات اوباما مسأله را به کنگره ارجاع داده و نمی توان به طور قطع گفت که کنگره مجوز صادر خواهد کرد].

اما ادوارد لوتوک- محقق مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی- در نیویورک تایمز بهترین تبیین را از سیاست دولت اوباما ارائه کرده است. می نویسد که پیروزی اسد یا مخالفان، که گروه های اسلام گرای سلفی چون القاعده در آنها دست بالا را دارند، به زیان منافع ملی آمریکا است. پیروزی اسد یعنی پیروزی ایران، و پیروزی مخالفان یعنی پیروزی تروریسم و القاعده. پس باید جنگ را تا بی نهایت ادامه داد:

"در شرایط فعلی یک بن بست طولانی مدت، تنها نتیجه ای است که به منافع آمریکا لطمه نخواهد زد...تنها یک نتیجه وجود دارد که می تواند برای ایالات متحده مطلوب باشد: یک بن بست بی انتها. درگیری ارتش اسد و متحدان ایرانی و حزب اللهی آن در جنگ علیه نیروهای افراطی القاعده، چهار دشمن واشنگتن را گرفتار جنگ علیه خودشان کرده و مانع حمله به آمریکایی ها یا متحدان آمریکا خواهد شد. این که این بهترین گزینه حال حاضر است، تاسف انگیز و در واقع فجیع است اما حمایت از آن به معنی اقدامی ظالمانه علیه مردم سوریه نخواهد بود. هدف آمریکا باید حفظ این بن بست باشد. و تنها راه دستیابی به این هدف تجهیز مخالفان در زمانی است که به نظر می رسد نیروهای اسد در حال قدرت گرفتن هستند و از سوی دیگر توقف ارسال تسلیحات در زمانی است که به نظر می رسد مخالفان در حال پیروزی هستند. این استراتژای به سیاستی که دولت اوباما تا به امروز اتخاذ کرده، نزدیک است...یک حرکت قاطعانه به هر سویی که باشد، آمریکا را به مخاطره خواهد انداخت؛ در این مرحله، بن بست تنها گزینه سیاسی عملی موجود است".

نیویورک تایمز 10/6/92 در مقاله دیگری به طرح همین هدف پرداخته و نوشته است: "آمریکا نمی‌خواهد هیچ یک از طرف‌های درگیر در سوریه، پیروز نبرد شوند".

آلون پینکاس- سرکنسول پیشین اسرائیل در آمریکا- در مصاحبه با بی بی سی فارسی در 12/6/92 همین مدعا را تأیید کرده و گفته است:

"آنهایی که در صورت سرنگونی بشار اسد جایش را خواهند گرفت احتمالا به اندازه او، یا حکومت حزب بعث بد، غیرقابل اعتماد یا خطرناک هستند. هم اسرائیل و هم آمریکا - هرچند رسما این مساله را تایید نمی‌کنند - اداره سوریه توسط یک بشار اسد تضعیف و زخمی شده را به هرج و مرجی که پس از سقوط رژیم او به راه خواهد افتاد، ترجیح می‌دهند".

سوم- منافع ملی آمریکا و متحدانش
: موضوع اساسی در تمامی بحث ها، منافع ملی آمریکا و متحدان آن است. اوباما در 23 اوت 2013 به CNN گفت:

"تصور می‌کنم که آمریکایی‌ها از من انتظار دارند به عنوان رییس جمهور کاری را انجام دهم که چشم انداز آن بر پایۀ منافع بلندمدت کشورمان باشد. گاهی چیزهایی را می‌بینیم که ما را به واکنش سریع و ورود به آن فرا می‌خواند، ورودی که به پایان خوبی نخواهد داشت و حتی با تحمیل هزینه‌های بالا ما را به شرایط دشوارتری سوق می‌دهد و اوضاع منطقه را پیچیده‌تر می‌کند".

اوباما در روز جمعه گفت: "حمله شیمیایی در سوریه تهدید به منافع امنیتی آمریکا و متحدانش در منطقه، از جمله اسرائیل و اردن محسوب می شود".

رابرت هانتر- سفیر پیشین آمریکا در ناتو- در 26 اوت نوشت که اولین وظیفه اوباما تأمین منافع ملی آمریکا است، نه هیچ چیز دیگری. او ادامه می دهد:
اجازه بدهید امیدوار باشیم که در آینده سرویس‌های اطلاعاتی دوباره اطلاعات را برایمان تحریف نمی‌کنند، همانگونه که در جریان جنگ شوم عراق در سال 2003 اتفاق افتاد و نتیجۀ آن همچنان در حال تهدید منافع آمریکا در خاورمیانه و ثبات منطقه است. به علاوه، بازگشت به عقب دشوار است زمانی که ایالات متحده آمریکا به طور مستقیم وارد مبارزه - حتی محدود- شود، بسیار سخت است که باور کنیم بشار اسد آنقدر احمق است که از سلاح شیمیایی استفاده کند، مگر اینکه کنترل و فرماندهی ارتش آنقدر ضعیف بوده که برخی از افسران آن بدون اجازۀ اسد دست به این کار زده باشند. اگر به این اصل توجه کنیم که چه کسی از وضعیت موجود منتفع می‌شود؟ متوجه می‌شویم که از ورود آمریکا به جنگ سوریه و سقوط دولت، تنها شورشیان و حامیان آنها(منجمله القاعده و شاخه‌های آن) منتفع خواهند شد. این حرکت می‌تواند حتی احتمال افزایش قربانیان و بالا بردن کشتار علیه علویان سوریه را به همراه داشته باشد. اما در صورتی که وارد جنگ شویم، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ نتایج بد بارآمده سبب مسلح شدن و تجهیز و آموزش افرادی همچون اسامه بن لادن و توسل به آن برای خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان و از همه بدتر بزرگترین اشتباه سیاست خارجی آمریکا در طول تاریخ یعنی حمله به عراق در سال 2003 شد.حال عربستان سعودی، قطر و ترکیه تلاش می‌کنند تا رژیم اقلیت علوی- شاخه‌ای از شیعه- را سرنگون کنند. حتی اگر آنها موفق به این کار شوند، اقدام متقابل و تشدید تنش در منطقه متوقف نخواهد شد...برای اوباما دیر است که از اعراب حاشیه خلیج فارس بخواهد که از حمایت خود از بنیادگرایان اسلامی از بدترین نوع آن و گسترش آن در منطقه دست بردارند؛ از مصر گرفته تا پاکستان و افغانستان؛ جایی که متعاقباً نیروهای آمریکایی نیز کشته می‌شوند...بگذارید به خاطر بیاوریم که در افغانستان پس از آنکه طالبان را ساقط کردیم و یا در عراق پس از 2003 چه اتفاقی افتاد؟ هیچیک از اینها وضعیت بهتری در مقایسه با دیگری ندارد؛ حتی اگر اینگونه هم باشد، آمریکا هزاران نیروی انسانی و تریلیون‌ها دلار برای آن خرج کرده است. برای اوباما دیر است اما خوشبختانه برای دولت اوباما استراتژیک فکر کردن برای خاورمیانه خیلی دیر نیست؛ دیدن این که منطقه خاورمیانه از شمال آفریقا تا جنوب غربی آسیا همگی قسمتی از یک نقشه هستند و باید سیاست ماهرانه‌ای را در این منطقه براساس منافع آمریکا در پیش گیرد".

بدین ترتیب، محل نزاع، نه حقوق بشر و دموکراسی، که "منافع ملی" آمریکا و متحدان آنان است. داگلاس هرد- وزیر خارجه پیشین و از اعضای حزب محافظه کار- در مخالفت با مداخله نظامی بریتانیا در سوریه گفت: "به عمر من قد نخواهد داد که ببینم که چگونه بمباران و موشک باران مستقیم سوریه می تواند از رنج مردم سوریه بکاهد. به نظر من این حملات صرفا به گسترش و شدت گرفتن جنگ داخلی در سوریه می انجامد".

مسأله مهم این است: ممکن است دولت ها در تشخیص "مناقع ملی" شان دچار خطاهای اساسی شوند. همه دولت ها- اعم از استبدادی و دموکراتیک- بارها در عمل این خطای فاحش را نشان داده اند. ضمن آن که منافع ملی دولت های گوناگون، متفاوت است. همان گونه که ذکر شد، هدف آمریکا و اسرائیل،به نوشته نیویورک تایمز، جنگ بی پایانی است که هیچ پیروزی نداشته باشد و این را به سود منافع ملی خود قلمداد می کنند.

چهارم- بازی عربستان سعودی و قطر
: نقش مخرب این دو کشور در تحولات منطقه و کلنگی کردن آن غیر قابل کتمان است. خصوصاً عربستان سعودی که توسط شاهزاده بندر- با هماهنگی کامل اسرائیل- طراحی خاورمیانه جدید را برعهده گرفته است. به شاهد و قرینه زیر بنگرید:

الف- سخنان برژینسکی دارای اهمیت بسیار است. او می گوید:

"در پایان سال ۲۰۱۱، جنگ در سوریه همه گیر شد که توسط عربستان و قطر حمایت می شد. اوباما، ناگهان، بدون هیچ گونه آمادگی اعلام می‌کند که اسد باید برود. بعد در بهار ۲۰۱۲، بر طبق یک گزارش بسیار افشاگرانه نیویورک تایمز در ۲۴ مارس ۲۰۱۲ یعنی‌ سال انتخابات در آمریکا، سازمان سیا به مدیریت ژنرال دیوید پتراوس سعی‌ می‌کند که تلاش‌های عربستان و قطر را با تلاش‌های ترکیه پیوند بزند. آیا این یک موضع گیری استراتژیک بود؟ چرا ما ناگهان تصمیم گرفتیم که سوریه باید بی‌ ثبات شده و دولت آن سرنگون شود؟ آیا این را اصلاً به مردم آمریکا توضیح داده ایم؟ بعد در اواخر ۲۰۱۲ ورق بر علیه شورشیان به نحوی بر گشت. معلوم شد این نیرو‌ها همه "دمکرات" نیستند. بنابراین تمامی‌ سیاست در این مورد مورد بررسی‌ دوباره قرار گرفت...وقتی‌ که در مورد حمله دانالد رامسفلد با من مشورت کرد، من گفتم "حمله کن، طالبان را سرنگون کن، و بلافاصله آن کشور را ترک کن". ولی‌ در مورد سوریه مساله این است که این کار تاثیر بی‌ ثباتی دارد که به جاهای دیگر هم سرایت خواهد کرد. لبنان و اردن هر دو آسیب پذیر هستند. عراق ممکن است وارد جنگ شود و به جنگ ‌شیعه و سنی بپیوندد، و ممکن است که ما با ایرانیها برخورد نظامی داشته باشیم. وضع بسیار غیر قابل پیش بینی‌ است".

خبرنگار از او می پرسید: "آیا این واقعا یک واکنش زنجیره‌ ای‌‌ به تاخیر افتاده نیست؟ رویای نئوکان‌ها وقتی‌ که وارد عراق شدند این بود که اشغال عراق یک تاثیر دمینویی در خاورمیانه ایجاد کند، به طوری که ما رژیم ها را یکی پس از دیگری سرنگون کنیم".

پرزینسکی: "ممکن است همین طور باشد. اینها(نئوکان) امیدوارند که حوادث سوریه آبروی از دست رفته آنها در مورد عراق را به آنها باز گرداند. ولی‌ چیزی که ما باید در نظر داشته باشیم این است که شرایط منطقه بسیار انفجاری تر‌ از زمانی‌ است که به عراق هجوم برده شد. نظرات اینها (نئوکان ها) با این نظریه که راست افراطی در اسرائیل هم از آن حمایت می‌کند که می‌گوید منافع استراتژیک اسرائیل در این است که همسایه‌های او بی‌ ثبات شوند، مسموم شده است. ولی‌ من فکر می‌کنم که این نظریه یک فاجعهٔ دراز مدت برای اسرائیل است که اگر اتفاق بیفتد نفوذ آمریکا در منطقه را هم به کلی‌ از میان خواهد برد. برای من منافع ملی‌ آمریکا مهم است".

ب- مجله نیشن طی مقاله ای مبسوط به نقش شاهزاده بندر پرداخته است. در بخشی از آن آمده است:

"بهار عربی‌ حالا در کنترل عربستان و یکی‌ از زیرمجموعه‌های آن درمانده است. پس باید شناخت بهتری از شاهزاده بندر داشت که به صورت مهمترین سیاستمدار ماکیاولی در آمده است و رهبری تلاش‌های عربستان را به عهده دارد. فقط ۱۲ سال پیش بود که بندر سفیر عربستان در آمریکا بود، و سعی‌ داشت به مردم آمریکا توضیح دهد که چگونه ۱۵ شهروند کشور او در حمله تروریستی[11 سپتامبر] به آمریکا شرکت داشتند. ارتباطات بین عربستان و القاعده واضح شده بود. تروریست‌ها پیروان وهابی گری بودند که توسط عربستان بودجه تبلیغ آن تامین می شود. و بن لادن متعلق به یکی‌ از با قدرت‌ترین خانواده‌های ثروتمند عربستان بود...ولی‌ جنگ آمریکا با تروریست‌ها به صورت جنگ آمریکا با آنهایی در آمد که هیچ نقشی‌ در حمله تروریستی نداشتند. نتیجه این بود که ایران، بعد از سرنگونی صدام حسین، بسیار قدرتمند تر‌ شد. حالا ادعا می شود که ایران ‌شیعه دشمن آزادی است، در حالی‌ که ایران هیچ نقشی‌ در حمله تروریستی نداشت، چون از سوریه حمایت می‌کند. علی رغم این که بسیاری از شورشیان سوریه طرفدار القاعده هستند، رابطه اسد با ایران باز‌های آمریکا را ناراحت می‌کند. عربستان هم مرتب اسباب بازی‌های جنگی گرانقیمت ما - اسلحه آمریکایی - را خریداری می‌کند. چیز بیشتری لازم است گفته شود؟ حالا بهار سعودی است، و گزارش وال استریت ژورنال به خوبی تلاش‌های عربستان برای تغییر خاور میانه آن طور که این کشور دوست دارد را توصیف می‌کند. تلاش‌های عربستان در سوریه فقط یکی‌ از این کار هست. عربستان از نظامیان مصر برای سرنگونی اخوان هم حمایت کرد، و آن حمایت را با مقدار زیادی پول نقد نشان داد. ۱۲ میلیاردی دلاری که که عربستان، کویت، و امارات به مصر داده‌اند برای از بین بردن تروریسم نیست. وال استریت ژورنال می‌نویسد، "یک نسل قبل بندر، در نقشی‌ که شبیه نقش او در سوریه است، به سیا کمک کرد که مجاهدین افغانی را مسلح کند که در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی مقاومت می کردند. این چنین بود که بن لادن به افغانستان آمد. حتی قبل از آن بندر به سیا کمک کرده بود که به شورشیان کنترا در نیکاراگوئه اسلحه بفرستد".

پ- وال استریت ژورنال 25 اوت 2013 درباره ی نقش شاهزاده بندر نوشته است:

شاهزاده بندر بن سلطان رئیس سرویس اطلاعاتی عربستان همچنان با مراکز فرماندهی مخالفان مسلح سوریه ، کاخ الیزه ، کاخ کرملین و دولت های دیگر کشورها برای اجرای اولویت نخست سیاست خارجی عربستان یعنی براندازی نظام سوریه در ارتباط است. بندر بسیار به آمریکا سفر نمی کند زیرا "عادل الجبیر" سفیر عربستان در واشنگتن مأمور شده است تا کنگره و اعضای مردّد دولت باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا را برای حمایت بیشتر از طرح براندازی نظام سوریه ترغیب کند. رؤسای سرویس های اطلاعاتی عربستان، آمریکا ، اردن و متحدان این کشورها تلاش می کنند که نزدیک مرزهای سوریه و اردن به مسلح کردن و آموزش مخالفان بپردازند . با این حال شماری از مسئولان آمریکایی نگران افتادن سلاح های ارسال شده برای افراد مسلح، به دست گروه های وابسته به القاعده هستند. بندر و عادل به علت برتری ارتش سوریه، پیروزی گروه های مسلح را پیش بینی نمی کنند؛ ولی امیدوار هستند که کفه ترازوی قدرت را به نفع این گروه ها سنگین تر کنند تا بتوانند دمشق پایتخت سوریه را تحت کنترل در آورند. دستگاه دیپلماسی عربستان به همراه کردن تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا مانند جان مک کین و لیندسی گراهام با سیاست براندازی نظام سوریه اکتفا نکرد بلکه نمایندگانی را مانند سناتور بن نلسون که طرفدار دخالت آمریکا در بحران سوریه نبودند، به سوی خود جلب کرد به نحوی که بن نلسون پس از دیدار با عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان در ریاض اعلام کرد که آمریکا از هر طرحِ مورد توافق قدرت های اصلی منطقه خاورمیانه حمایت خواهد کرد و یک مسئول ارشد سرویس اطلاعاتی آمریکا نیز اعلام کرد که عربستان نقشی اساسی در بحران سوریه ایفا می کند و نباید نادیده گرفته شود. منابع خبری به روزنامه وال استریت ژورنال اعلام کردند که عربستان توانست برای طرح براندازی نظام سوریه تابستان سال 2012 یک مرکز عملیاتی را در اردن احداث کند که این مرکز دارای فرودگاه و انبارهای اسلحه است و شاهزاده سلمان به سلطان معاون وقت بندر بر این مرکز مستقیماً نظارت می کرد . عربستان همچنین توانست موافقت آمریکا را برای تهیه و ارائه گزارش های اطلاعاتی و آموزش دادن به عوامل این مرکز عملیاتی کسب کند.منابع مذکور اعلام کردند که پادشاه عربستان آوریل 2013 نامه ای شدید اللحن به اوباما فرستاد و در این نامه گفت که اعتبار آمریکا در صورت اجازه دادن به بشار اسد برای تحت کنترل درآوردن اوضاع سوریه زیرسؤال خواهد رفت .عربستان هفته گذشته تلاش بیشتری را برای تحریک آمریکا جهت اقدام نظامی ضد سوریه به کار برد و با اشاره به ادعای استفاده نظام سوریه از سلاح شیمیایی در استان ریف دمشق، اعلام کرد که اوباما باید به وعده برخورد با نظام سوریه در صورت زیرپا گذاشتن خط قرمز عمل کند".

ت- نویسنده دیگری می گوید که بندر- یا "شاهزاده جهاد"- دولت عربستان را متقاعد کرد که یک میلیشیا قوی برای سعد حریری نخست وزیر سابق لبنان و دشمن حزب‌الله بر پا کند. شورشیان سوریه یک فرمانده دارند و آن بندر است. این همان مردی است که ماجرا جویی نظامی او در بیروت شکست خورد، ولی‌ حالا دارد سعی‌ می‌کند که تعادل قوا در سوریه را به نفع شورشیان عوض کند. وی جنگ جویان چچن و همین طور سنی را مسلح کرده و به سوریه فرستاده است. او فرمانده آنها، حامی‌ مالی‌ و تسلیحاتی آنها، و سخنگوی آنها است. بعد از ۲۰۰۶ بندر بود که پادشاه عربستان را متقاعد کرد که برای حریری میلیشیا درست کند. ۲۰۰ میلیون دلار خرج این کار کرد، ولی‌ در اولین نبرد در بیروت در ۲۰۰۸ فقط بعد از چند ساعت جنگ این میلیشیا تارو مار شد. در حال حاضر هم برای وی هیچ چیز مهم تر از سوریه نیست، او درباره یمن، عراق، و لبنان صحبت نمی کند، و فقط به دنبال شکست ایران و حزب‌الله است. او درباره سوریه خوشبین است، و می‌گوید که هشت ماه فرصت دارد که شورشیان را در سطح بالا مسلح کند و تعادل قوا را به طوری عوض کند که رژیم سوریه دست بالا را نداشته باشد. او تصور می‌کند که تا دو ماه آینده میوه کارهای خود را خواهد چید، و مسیر جنگ عوض خواهد شد. در عین حال، مشکلات زیادی وجود دارند، از جمله شکاف‌های زیاد بین شورشیان و این حقیقت که عربستان قادر نیست که ماهیانه بیشتر از ۳۰۰ شورشی را آموزش دهد.

ث- شاهزاده بندر اخیراً به مسکو سفر کرد و دیداری با پوتین داشت. به نوشته ال مونیتور، بندر به پوتین می گوید: تروریست‌های چچن را ما کنترل می‌کنیم. اینها (که به سوریه هم فرستاده شده‌اند) هیچ نقشی‌ در آینده سوریه نخواهند داشت. در آینده سوریه یک کشور دمکراتیک خواهد بود[در حالی که عربستان یک رژیم کاملاً منحط با فاصله کهکشانی با دموکراسی و حقوق بشر است]. بهار عربی‌ منجر به این شده است که چند کشور از دست بروند. در لیبی‌ گروه‌های تندرو و رادیکال حضور دارند. در مصر تجربه اخوان را داشتیم. ما از ژنرال السیسی حمایت می‌کنیم، و شما هم باید همین کار را بکنید. ما می توانیم امنیت بازی‌های المپیک که سال آینده در روسیه برگزار خواهد شد را تضمین کنیم (به شرطی که با روسیه به توافق برسیم). ما نمی خواهیم با روسیه در مورد نفت و گاز رقابت کنیم. ما حاضریم که میلیارد‌ها دلار در روسیه سرمایه گذاری کنیم، و با روسیه در مورد ثبات قیمت نفت همکاری کنیم، به شرطی که روسیه- خصوصاً در شورای امنیت سازمان ملل- دست از حمایت از سوریه بردارد. در مورد ایران هم بخاطر برنامه هسته‌ای آن و نقشش در سوریه ما خواهان رسیدن به توافق با روسیه هستیم. هر توافقی بین ما برای غرب هم قابل قبول خواهد بود.

پوتین در پاسخ او می گوید: دوستی‌ روسیه با ایران قرن‌ها به عقب بر می گردد. ایران همسایه روسیه است، و روسیه از تلاش ایران برای تولید سوخت برای رآکتور هسته‌ای حمایت می‌کند. روسیه ۱۰ سال است که آگاه هست که تروریست‌های چچن توسط عربستان حمایت می شوند. روسیه معتقد است که سوریه راه حل نظامی ندارد، و دولت کنونی سوریه باید در آینده آن کشور دارای نقش باشد. روسیه تحولات مصر را دنبال می‌کند، ولی‌ معتقد است که نظامیان مصر باید محتاطانه عمل کنند، وگرنه آن کشور وارد جنگ داخلی‌ خواهد شد.
تا حدی که من می فهمم، همین اندازه شاهد از نقش مخرب شاهزاده بندر کفایت می کند. شاهزاده بندر که صدها میلیارد دلار نفتی را پشتوانه دارد، به همراه اسرائیل، دو هدف را تعقیب می کند:

الف- حذف اسلام گرایان میانه رو و برکشیدن اسلام گرایان سلفی. اخوان المسلمین- نسبت به سلفی ها/وهابی ها- نیروهای تجدید نظر طلب، میانه رو، قائل به بازی حزبی و انتخاباتی به شمار می روند. بندر به دنبال حذف این گونه نیروها- به عنوان مثال با راه انداختن کودتای مصر و سرکوب بی رحمانه اخوانی ها- است تا نیروهای خودش(سلفی ها/وهابی ها) را برکشد(رجوع شود به مقاله "کودتای مصر: محور عقلانیت علیه ارتجاع"). اسرائیل هم طبعاً به اسلام گرایان میانه رو روی خوش نشان نمی دهد، بلکه اسلام گرایان بسیار تندرویی چون القاعده مطلوب اوست.

ب- به گفته رهبران عربستان سعودی، جنگ افغانستان و عراق موجب افزایش قدرت ایران در سطح منطقه شد. سعود الفیصل- وزیر امورخارجه عربستان- به واشنگتن پست گفت: "آمریکایی‌ها بعد از 9 سال عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند!". هدف اصلی رهبران عربستان سعودی مقابله با قدرت ایران است. مطابق اسناد ویکیلیس، رهبران عربستان دائماً زمامداران آمریکا را برای حمله نظامی به ایران تحت فشار گذارده و گفته اند که: "سر مار ایران را قطع کنید". باز هم مطابق اسناد ویکیلیس، بندر پس از سال 2006، شروع به ساختن یک میلیشیای سلفی در لبنان کرد که اینک تعداد اعضای آن به 10 هزار تن بالغ می شود. جنگ سوریه، جنگ نیابتی مورد تأیید اسرائیل است.

خبرگزاری رویترز نیز ضمن گزارشی نوشته که عربستان و اسرائیل برای هدفی مشترک که همان متقاعد کردن آمریکا برای حمله به سوریه است، تلاش می‌کنند. هر دوی آن‌ها بر دوست مشترکشان در کاخ سفید فشار می‌آورند تا پاسخی سخت به بشار اسد بدهد. و هر دوی آن‌ها همزمان نگاهی مداوم بر دشمن مشترکان در منطقه دارند؛ ایران. اکنون نه اسرائیل و نه عربستان دیگر مثل سابق اطمینان ندارند که آمریکا بتواند از چیرگی ایران بر جهان عرب جلوگیری کند. عربستان که ایران را رقیبی برای نفوذ خود در منطقه می‌داند، با حمایت از مخالفان دولت سوریه و تلاش برای سرنگونی بشار اسد به مواجهه به طرح‌های ایران نه فقط در سوریه، بلکه در تمام کشورهای عربی پرداخته است. پیشتر افشای اسناد محرمانه دیپلماتیک آمریکا، نشان داده است که ملک‌ عبدالله تا چه حد مشتاق اقدام نظامی آمریکا علیه ایران است. در یکی از این اسناد، فرستاده عربستان از واشنگتن می‌خواهد که برای پایان دادن به تهدیدات هسته‌ای تهران، "سر مار را قطع کند".

[برای خواندن بخش دوم مقاله روی این لینک کلیک کنید]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016