شنبه 15 خرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

طرح سری یا برنامه راهبردی؟ در نقد یادداشت سه گانه محمد جعفری، جواد سلیمانی

جواد سلیمانی
آقای بنی‌صدر که اکنون از انحصار روحانیت بر قدرت ایران گله دارند، خودشان آقای احمد خمینی را برای سمت نخست‌وزیری معرفی کردند، خود ایشان از انقلاب فرهنگی حمایت کردند و حتی در یکی از سرمقاله‌های روزنامه انقلاب اسلامی در نقد یکی از بیانیه‌های نهضت آزادی به دفاع از حزب جمهوری و بنیاد مستضعفان می‌پردازد، از روحانیت به شدت دفاع می‌کند و می‌گوید روحانیت به هیچ وجه انحصارطلب نیستند و این نقدها توطئه‌های آمریکا برای تخریب خط امام است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا، یادداشتی سه گانه از جانب یکی از نزدیکان رئیس جمهور پیشین جمهوری اسلامی جناب آقای بنی صدر (جناب آقای مهندس محمد جعفری، سردبیر انقلاب اسلامی) انتشار یافته که نگارنده در آن با اشاره به جلد سوم خاطرات آقای دکتر یزدی، تحلیلی را ارائه داده اند مبنی بر "طرحی سری برای قبضه قدرت"، و شخص آقای بنی صدر نیز در مصاحبه ای رادیویی با تایید محتوا و نتیجه گیری این مجموعه مقاله ها، سعی در تبرئه خود از تاثیرگذاری بر روند حاکم بر جریانات انقلاب ۵۷ و حوادث پس از آن داشته اند. محتوای این یادداشت ها و این مصاحبه بر یک نکته استوار است و آن تخریب وجهه آقای دکتر یزدی است. ایشان خواسته اند آقای یزدی را بانی، مقصر و تئوریسین از میان رفتن جمهوریت نظام، قبضه قدرت و حکومت مطلق آقای خمینی و روحانیت در ایران و مصادره انقلاب معرفی کنند (تعابیر بکار برده شده استدلال آقایان جعفری و بنی صدر است).

البته ایشان در این نظریه، شخص آقای مهندس بازرگان و آقای مطهری را علیرغم آگاهی از این طرح، مخالف آن و دلسوز جمهوریت معرفی کرده¬اند که علیرغم احساس خطر کردن از آن، با ناآگاهی و غفلت یا با اهداف خیرخواهانه با آن همراه شده اند.

البته چندی است آقای بنی صدر و مجموعه اطرافیان ایشان با انتشار خاطرات و اسناد افراد ذی نفوذ انقلاب با حجم زیادی از اطلاعاتی که از آن بی خبر بودند مواجه شده و توقف ایشان در سال ۱۳۶۰ و تلاش برای بهبود وجهه شخص آقای بنی صدر و مبرا کردن ایشان از آنچه که بر سر ایران آمده است (رجوع شود به اصطلاحات و تعابیر بکار رفته توسط خود ایشان) باعث شده هراز چندگاهی با بازی با جملات و وارونه جلوه دادن مفاهیم، به ایراد اتهام به این اشخاص پرداخته و نیات اشخاص را از وقایع و نقل قول ها بخوانند!

آقای بنی صدر، در مصاحبه خود بیان کردند که آقای یزدی در موردی قول او را ناراست دانسته و ایشان مرا به دروغگویی متهم کرده است، گویا اشاره ایشان به پاسخ آقای دکتر یزدی است که در مصاحبه ای که در جواب این سوال که "آیا صحیح است بنی صدر میگوید كه آقای خمینی در پاریس مشورت های نظری و تئوریک را با او انجام میدادند اما كارهای عملی را به شما سپرده بودند، گفته بودند: نه، چنین چیزی نیست! کارهای عملی یعنی چه؟ در نوفل لوشاتو مسؤولیت کارهای اجرایی یا عملی با مرحوم مهدی عراقی بود. اصلاً ما در آن کارها دخالت نمی کردیم..."، ایشان این پاسخ را اینگونه تفسیر می کنند که آقای دکتر یزدی ایشان را به ناراستی و دروغگویی متهم کرده است اما حقیقت این است که این استدلال صحیح نبوده و ناآگاهی ایشان از این مسائل و طرح ها و ملاقات ها (به اقرار خود آقای بنی صدر) خود تصدیق کننده گفته های آقای یزدی است و در عین اینکه آقای بنی صدر به ناراستی در قول و دروغگویی متهم نمی شوند، گفته های آقای یزدی نیز تایید می شود.

آقای بنی صدر، بنای این طرحِ به تعبیر آقای جعفری سری برای قبضه قدرت را قبل از آغاز جنبش می داند در حالیکه در صفحه ۱۲۷ جلد سوم خاطرات آقای یزدی، این برنامه راهبردی در نوفل لوشاتو، (در دهه آخر سوم مهر ۱۳۵۷، آقای خمینی از حومه پاریس و منزل آقای غضنفرپور به نوفل لوشاتو نقل مکان می کنند) مطرح و مورد تایید آقای خمینی قرار گرفته است. برخلاف آنچه که آقای بنی صدر ادعا دارند، جنبش و حرکت مردم برای انقلاب با محوریت آقای خمینی بسیار پیش از اینها آغاز و مرجعیت آقای خمینی و تبعید چندین ساله ایشان و پایگاه مذهبی روحانیت در بین عموم مردم و شبکه گسترده آنها در مساجد و بازار، حتی در دورترین نقاط ایران، مبلغ مرجعیت و شخصیت کاریزمای ایشان بوده و کمرنگ کردن نقش ایشان و یا تغییر رهبری امکان پذیر نبوده و حوادث پیش و پس از این تاریخ، این مهم را اثبات می کند که سایر جنبش ها و احزابی که همراه و موافق این موج مردمی بوده اند (بغیر از معدودی که در اقلیت بودند) برای سهیم شدن در انقلاب سعی در نزدیکی با شخص آقای خمینی داشته و یا مشروعیت خویش را از ایشان می گرفتند. علیرغم اینکه باید خاطرنشان کرد، عدم اتحاد، انشعابات و رهبری چندگانه و یا تعدد شوراهای با کارکردهای موازی موجب افتراق نیروها شده و ادامه جنبش را با مشکل و شکست مواجه می ساخت، جنبشی که حتی شخص آقای بنی صدر و اکثریت نیروهای ملی گرا و چپ برای پیروزی آن با روحانیون هم پیمان شده بودند.

آقای دکتر یزدی در خاطرات خود آورده است که در گفتگو با آقای خمینی این موضوع را مطرح کرده است که:
"امروز شما رهبر این انقلاب هستید. حالا از موضع یک رهبر، با سایر مراجع رفتارهای خود را دوستانه و صمیمانه تنظیم کنید. ایشان سخنان مرا تأیید کردند. موضوع دیگری که در این گفتگوهای صبحگاهی مطرح کردم این بود که آقا حالا دنیا خوب میداند که ملت ایران و شما چه نمیخواهید، ولی نمیداند چه میخواهید. اینکه بگوییم شاه برود کافی نیست. شاه باید برود، اما چگونه؟ و به علاوه با رفتن او کشور با خلاء روبه رو می شود، ما چه برنامه ای برای بعد از رفتن او داریم؟"

آنچه که مشخص است، منظور آقای دکتر یزدی تعامل آقای خمینی با سایر مراجع و هدفمند کردن و ایجاد برنامه برای جنبش بوده است.

آقای بنی صدر و آقای جعفری، بند اول طرح راهبردی آقای یزدی را که نحوه تشکیل شورای انقلاب و وظایف آن است (و ایضا اختیارات آقای خمینی در شکل گیری شورای انقلاب) را به وظایف حکومت (دولت) و اختیارات آن تعمیم می دهد و با خلط مبحث، حوادث و روند اتفاقات پس از انقلاب را نتیجه این طرح می داند در صورتیکه اختیارات این شورا، که در کتاب خاطرات آقای دکتر یزدی، شورای موقت رهبری نام دارد، به قبل از پیروزی انقلاب محدود شده و نهایت کارایی آن برای بعد از پیروزی، به معرفی افراد برای حضور در دولت موقت محدود می شود. آنچه که در مورد این شورا در خاطرات اقای دکتر یزدی آمده است:

مرحله اول ـ تشکیل یک گروه و یا شورای جمعی جهت بررسی وضعیت کنونی جنبش، ایجاد روابط و بررسی و تهیه تدارکات به منظور اجرای مرحله دوم.

تشكیل شورای موقت رهبری:
به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به آقای خمینی ابراز شده است و در جهت تحقق اهداف مراحل کنونی مبارزه، شورایی به شرح زیر از طرف آقای خمینی تعیین میگردد:

ماده ۱ـ تعداد اعضای این شورا حداقل ۱ نفر میباشد.
تبصره ۱ـ ازدیاد تعداد اعضاء شورا با نظر و رأی آقای خمینی و یا با پیشنهاد شورا و تصویب آقای خمینی خواهد بود.
تبصره ۲- حذف فرد و یا افرادی از این شورا با رأی و نظر آقای خمینی می باشد.
ماده ۱ـ وظایف و اختیارات شورا به شرح زیر است:
الف ـ اجرای دستورات و تصمیمات آقای خمینی.
ب ـ هماهنگ کردن تمامی فعالیتهای اسلامی و ایجاد مرکزیت سازمانی و تشکیلاتی
ج ـ ایجاد و تنظیم روابط خارجی
د ـ مطالعه، بررسی و شناسایی افراد واجد صلاحیت برای شرکت در دولت احتمالی آینده (مرحله ی دوم) و ایجاد تدارکات و آمادگیها برای اجرای مرحله ی دوم.
ماده ۵ـ شورا برای چگونگی انجام وظایف خود نظامنامهای را تنظیم و برای تصویب نهایی به آقای خمینی تقدیم میدارد.
ماده ۱ـ تشکیل این شورا و حدود وظایف و اختیاراتش توسط آقای خمینی به تمامی جناحها و دستهجات به تدریج و بر اساس مصلحت، به تشخیص آقای خمینی، معرفی میشود.
ماده ۳ـ هویت برخی از اعضای این شورا مخفی و برخی دیگر علنی اعلام میگردد.
ماده ۶ـ برخی از اعضای این شورا در داخل کشور و برخی دیگر در خارج از کشور خواهند بود.
ماده ۱ـ مرکز عملیات این شورا حتیالامکان در جایی خواهد بود که خود آقای خمینی حضور دارند و ساکن هستند در صورت عدم امکان منوط به رأی شورا با تصویب آقای خمینی است.
ماده ۱ـ در موارد اختلاف بین اعضای شورا و عدم امکان راه حل (به فلانی- آقای خمینی) رجوع میشود و در صورت عدم امکان اجرای امر منوط به اکثریت آراء با تصویب آقای خمینی است.

با توضیحاتی هم که پیشاپیش در مورد مرجعیت آقای خمینی در روند انقلاب داده شد، نقش ویژه نظارتی بر شورای موقت رهبری جنبش که این طرح برای آقای خمینی قائل شده است و مرکزیت شورا در محل استقرار آقای خمینی، موضوع عجیبی نبوده و نیست. هراس از ساواک و امنیت افراد حاضر در شورای رهبری و پیشگیری از افتراق و سرخوردگی اعضای ارشد جنبش، چرایی مخفی بودن نام افراد این شورا (شورای موقت رهبری جنبش)، و مخفی بودن این طرح را توجیه پذیر می سازد.

در مرحله دوم این طرح، به رفراندوم برای تصمیم گیری در سرنوشت رژیم و انتخابات نمایندگان مجلس قانون اساسی و انتخابات سراسری و انتقال قدرت اشاره شده است و در واقع در فاز دوم جنبش که پس از پیروزی و استقرار دولت موقت است، به صراحت به دموکراتیزه شدن و انتقال قدرت به نمایندگان واقعی مردم، بدون کوچکترین تاثیرگذاری از سوی شخصی، از طریق انتخابات اشاره می کند: مرحله دوم. تاسیس و اعلام دولت موقت. تا در صورت خلع و فرار شاه و امکان در دست گرفتن قدرت سیاسی و جلوگیری از خلاء قدرت سیاسی، عمل نماید. وظیفه این دولت موقت انجام: ۱ـ رفراندم درباره تعیین تکلیف رژیم سلطنتی. ۱ـ اجرای انتخابات به منظور تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید. ۵ـ انجام انتخابات بر اساس قانون اساسی جدید و انتقال قدرت به منتخبین جدید.

طرح آقای بنی صدر برای اداره کشور، از بدو پیروزی، مبتنی بر طرح پایین به بالا بوده و نیازمند برنامه ریزی و صرف هزینه و وقت زیاد و شناسایی و سازماندهی نیروهای انقلابی از کوچکترین گروه ها و برگزاری انتخابات در روستاها و سپس شهر ها و بعد شهرستان ها و استان ها و نهایتا در سطح کشور منوط بوده است، چیزی که در اوضاع بحران زده و روزهای آغازین انقلاب و سازماندهی ضعیف تر انقلابیون در مناطق دوردست ایران، برای دوره موقت امکان پذیر نبوده و عملی نیست، برخلاف این طرح، طرح پیشنهادی آقای یزدی برای دولت موقت، بر تمرکز نیروهای ارشد متمرکز بوده و سازماندهی از بالا، که برای دوره گذار مناسب تر به نظر می رسد. و در عین حال دولت موقت نیز موظف به برگزاری انتخابات و انتقال آرام قدرت می شود. علاوه بر آن در صفحه ۱۳۰ تا ۱۳۷از جلد سوم کتاب خاطرات آقای یزدی، صحبت از طرح دیگری با عنوان سازماندهی نیروهای انقلاب در شوراهای شهرها و استان ها به میان آمده است. در چگونگی ایجاد شورهایهای شهر و ایالت، بر صنفی بودن و دموکراتیزه بودن این شوراها اشاره می شود اما ذکر می شود که شتاب انقلاب بیش از سرعت حرکت ما بود.

تفاوت مرامنامه جنبش و طرح راهبردی برای سازماندهی نیروها، چیزی است که آقای بنی صدر در سخنان خود بدان توجه نکردند، بی شک مرامنامه انقلاب با مفادی که آقای بنی صدر بدان اشاره کردند (در ۱۸ یا ۲۰ سرفصل) و در کتاب اصول راهنمای اسلام امده است یکی است و بیان و مرام انقلاب همان بود که آقای بنی صدر بدان اشاره کردند و عفو عمومی و تمام موارد مطروحه-ی آقای بنی صدر را شامل می شود. اجرایی شدن و یا نشدن مفاد آن مرامنامه به طرح راهبردی آقای یزدی ارتباطی ندارد و طرح شورای موقت رهبری همچون سایر طرح ها برای تشکیل هیئت ها (مثل هیئت های رسیدگی به اعتصابات، انتظامات و ...) جنبش منافاتی با مرامنامه و به اصطلاح آقای بنی صدر، بیان انقلاب ندارد.

تک حزبی بودن در هیچ کجای این طرح راهبردی نیامده است و آقایان جعفری و بنی صدر با عدم طرح برخی نکات، این معنا را به مخاطب القاء می کنند در صورتیکه، صحبت از حذف گروه ها و احزاب از جنبش نه در طرح راهبردی بلکه در جلسه سه نفره آقایان موسوی اردبیلی، مهندس عزت الله سحابی و دکتر یزدی در تاریخ ۹ دی ۱۳۵۷ و در مورد گروه های غیر اسلامی و جبهه ملی در صفحات ۱۷۸ و ۱۷۹ همین خاطرات آمده است:
"در مورد جبهه ملی گفته شد که جناح های مختلف دارد. برخی از آنها نهضت را از اصل و فرع رد می کنند. نمی توانیم به آنها کمترین مجالی بدهیم. جناح های غیراسلامی را باید نفی کرد. اگر خواستند دنباله روی بکنند، بکنند اگر خواستند مخالفت بکنند، با نظر آقا مخالفت کرده اند. این ها مطالب آقای موسوی اردبیلی بود."

همانطور که از متن مشخص است، اول اینکه پیشنهاد رد برخی گروه ها از سوی آقای موسوی اردبیلی داده شده است و ثانیا گروه هایی از جبهه ملی در جنبش جایی نخواهند داشت که نهضت (حرکت انقلابی مردم و نه نهضت آزادی ایران) را رد می کنند.

آقای بنی صدر در ادامه صحبت هایشان سخن از فعالیتی نیک در جهت تشکیل جبهه ای گسترده از احزاب و سازمان های سیاسی مطرح می کنند که به دلیل عدم موافقت آقای منتظری در امضاء بیانیه سه نفره با آقایان طالقانی و بنی صدر، و منوط دانستن آن به کسب موافقت حزب جمهوری اسلامی اجرایی نشد. این بیانیه و این طرح در تشکیل جبهه گسترده، برخلاف تئوری آقای بنی صدر، ارتباطی با اجرایی شدن طرح شورای رهبری نبوده است.

آقای دکتر یزدی در این خاطرات (جلد سوم صفحه ۱۷۰)، از جلسه رفع اختلافی در ۸ دی ۱۳۵۷ بین آقایان بنی صدر و خود با پیشنهاد آقای خمینی و حضور آقای اشراقی سخن به میان آورده و افزوده است آقای بنی صدر با گفتن جمله "تنها راه بهبود روابط او با من این است که او توبه کند" و "خود را به کلی بری از هر نوع خطا و ایراد دانست ولی من باید توبه کنم. بیان چنین موضع متکبرانه ای، جائی برای آشتی و تفاهم باقی نگذاشت" و ۱۰ روز بعد از این جلسه آقای خمینی از آقای یزدی در مورد عضویت آقایان قطب زاده و بنی صدر در شورای موقت رهبری جنبش نظر خواسته است، شورایی که در تاریخ ۲۶ دی اعضایش توسط آقای خمینی تایید می شوند. بدیهی است نباید پس از موضع گیری تند آقای بنی صدر در جلسه رفع اختلاف، انتظار نظر مساعدتری از سوی آقای دکتر یزدی داشت و اگر قضیه برعکس بود، شخص آقای بنی صدر نیز نظر مساعدتری نسبت به آقای یزدی به آقای خمینی انتقال نمی داد. در مورد آقای قطب زاده و دفاع آقای جعفری از ایشان نیز باید گفت نیت خوانی ایشان از منظور آقای دکتر یزدی، اشتباه و منظور ایشان تلاش های آقای قطب زاده و ایضا آقای بنی صدر برای تخریب دولت موقت برای رسیدن به قدرت منظور بوده است.

اما بد نیست به برخی از اقدامات و مواضع آقای بنی صدر که آقای دکتر یزدی را مقصر قبضه قدرت توسط آقای خمینی و روحانیون می داند داشته باشیم:
آقای بنی صدر، روز پس از اشغال سفارت امریکا در ۱۴ آبان ۵۸ در سر مقاله ای در روزنامه انقلاب اسلامی با تیتر " امریکا و انقلاب" گفتند اشغال سفارت آمریکا نشانه کمال هوشیاری مردم و بیانگر قاطعیت نسل جوان امروز کشور در دفاع از استقلال کشور و انقلاب خویش است....یک بار دیگر نسل جوان کشور اراده قاطع خود را به پیروز گرداندن انقلاب اظهار کرد. این نسل نشان داد که سخن امام حرف دل اوست و این ملت تا همه جا حاضر است و همیشه آماده قبول محرومیت های بزرگ بوده و هست. این ملت در اقدام خود نگران عکس العمل های آمریکا نیست."

ایشان و روزنامه تحت مدیریتشان در آن ایام از لزوم بازگرداندن شاه برای محاکمه و اعدام و حمایت از اقدامات جوانان ناپخته موسوم به پیرو خط امام از هیچ کوششی فروگذار نبودند و در مصاحبه ها و متون بازمانده از آن ایام به کرات این موارد دیده می شود.

ایشان در زمان اعدام ها و حذف نیروهای متعهد و دلسورز موسوم به لیبرال نه تنها مخالفتی نکردند بلکه در رزونامه انقلاب اسلامیشان از آن حمایت هم کردند و حتی تعداد اعدام های کم پس از انقلاب را از معنویت آقای خمینی دانستند.

آقای بنی صدر که اکنون از انحصار روحانیت بر قدرت ایران گله دارند، خودشان آقای احمد خمینی را برای سمت نخست وزیری معرفی کردند، خود ایشان از انقلاب فرهنگی حمایت کردند و حتی در یکی از سرمقاله های روزنامه انقلاب اسلامی در نقد یکی از بیانیه های نهضت آزادی به دفاع از حزب جمهوری و بنیاد مستضعفان می پردازد (در سال ۱۳۵۸ نهضت آزادی ایران بیانیه ای منتشر می کند و در آن از انحصارطلبی روحانیت و بنیاد مستضعفان انتقاد می کند)، آقای بنی صدر در سرمقاله ای با نام انحصارطلبی روحانیت، به نقد این بیاینه می پردازد و از روحانیت به شدت دفاع می کند و می گوید روحانیت به هیچ وجه انحصارطلب نیستند و این نقدها توطئه های امریکا برای تخریب خط امام است.

آقای بنی صدر در همین مقاله یا یک مقاله پیش و پس از این مقاله به دفاع از حزب جمهوری در مقابل حزب خلق مسلمان نیز می پردازد و علیه آیت الله شریعتمداری موضع می گیرد. (مرحوم مهندس بازرگان بسیار از حقوق آیت الله شریعتمداری در برابر تخریب هایی که علیه وی می شد، دفاع می کرد)
آقای بنی صدر در زمان عضویت در مجلس خبرگان رهبری بنا به گفته خود ایشان در شماره ۲۶ دی ۱۳۵۸ روزنامه انقلاب اسلامی جزء ۷ نفر نویسنده اصل ۱۱۰ قانون اساسی بوده و حتی آیت الله مکارم شیرازی و شیخ علی تهرانی از رای مثبت و قاطع ایشان به آن اصل (ولایت فقیه) شهادت داده اند. ایشان کسی هستند که در مورد استقرار حکومت اسلامی و خط امامی در شماره ۱۳ دی ۱۳۵۸ روزنامه انقلاب اسلامی و سخنرانی ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ در میدان شهدا از عشق به آیت الله خمینی و فرمانبرداری و عدم اختلاف با ایشان سخن ها از خود به یادگار گذاشته اند.

در پایان بار دیگر این پرسش مطرح می شود، خلط مبحث و اتهام زنی به کسی که در مجلس اول از کسانی بوده که در روز رای به عدم کفایت سیاسی ایشان در مجلس حاضر نشد به چه منظوری صورت می گیرد؟

والعاقبة للمتقین


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016