در همين زمينه
4 آذر» رابطه، فرهنگ و میل جنسی، مژگان کاهن4 آبان» خودارضایی: از باورهای فرهنگی تا نگرشهای علمی، مژگان کاهن، راديو زمانه 26 بهمن» بررسی هويت فرهنگی نوجوانان مهاجر ايرانی، مژگان کاهن 2 خرداد» گزینش های ما در عشق از دیدگاه روانشناسی، مژگان کاهن 5 اردیبهشت» از هراس "میل جنسی"... تا "لذت بودن"، مژگان کاهن
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تلفيق دانش جنسی مدرن با سنت يا شتر سواری دولا دولا، در نقد مطلب حميدرضا شيرمحمدی، مژگان کاهنهمزيستی دانش جنسی مدرن با افکار کهنه ای که به قرن ها پيش تعلق دارد و زن را به عنوان عروسکی می بيند که با فشار يک دگمه حاضر به هم خوابگی با شوهرش است چگونه امکان پذير است؟ علم جنسی محصول تحولات عظيم اجتماعی - علمی جامعه غرب است که يکی از مهم ترين پايه هايش برابری حقوقی زن و مرد استسخنی در باب مقاله دکتر حميد رضا شير محمدی: "تعريف و مقايسه ی مفهوم رابطه جنسی در شريعت شيعی، دانش نوين جنسی و قوانين ايران"
ايشان به نوعی می خواهند نشان دهند که دريافتی که مذهب و سنت ها از مسائل جنسی دارند می تواند به موازات دانش نوين جنسی به حضور خود ادامه دهند، بدون آنکه احتياج باشد آنها را با هم در تناقض و تشابه قرار داد. ايشان معتقدند که قوانين شرعی و سنتی هيچ تاثيری روی سلامت يک رابطه ی جنسی نمی توانند داشته باشند يعنی يک جامعه می تواند همزمان نگاه اجتماعی - حقوقی باستانی خود را از رابطه جنسی زن و مرد حفظ کند و دانش مدرن جنسی را در خود رشد دهد، بدون اينکه اين دو با هم در تضاد قرار بگيرند. ولی نکته ی بسيار مهمی که در اين طرز تلقی فراموش می شود اين است که اگر مسائل جنسی را از دو ديدگاه دانش مدرن جنسی و ديدگاه های مذهبی - سنتی بررسی کنيم متوجه يک تناقض عميق بين آن ها می شويم. تناقضی که آنها را در دو جهت متضاد قرار می دهد. در تعريف هايی که متخصصين دانش سکسولوژیِ و نيز روانشناسان از يک رابطه ی سالم جنسی بين دو انسان بالغ مطرح می کنند، اهميت تمايل متقابل جنسی در طرفين نکته ای اساسی است و اگر رابطه ی جنسی تنها ارضاء يکی از طرفين را هدف قرار دهد، اين رابطه از نوع سالمش خارج شده و تبديل به رابطه ای ناسالم می شود. در حقيقت نکته ای که در استدلال های آقای شير محمدی فراموش می شود، اين است که زمانی که به رابطه ی زن و مرد بيشتر بصورت "خدمات جنسی زن به مرد" و "دريافت پول" در مقابل آن نگريسته می شود، بدن زن تبديل به شیء می شود که آن را در جهت اهداف اقتصادی در اختيار مرد قرار می دهد. خود اين تعريف کافی است که رابطه ی جنسی را از شکل سالمش خارج کند. زيرا دو طرفه بودن ميل جنسی در آن ناديده گرفته می شود و ميل جنسی تبديل به يک نياز کاملا مردانه می شود. زن در اين تعريف سنتی از رابطه ی جنسی، بهای سنگينی را می پردازد. بهای سنگين اين "داد و ستد"، ناديده گرفتن طبيعی ترين غرايز زن که همانا تمايلات جنسی اش می باشد است. چرا که در اين تعريف سکس برای زن ابزاری می شود برای بدست آوردن امکانات اقتصادی. کافی است کمی به اين اصطلاح "خدمات جنسی" دقيق شويد تا دريابيد به چه ميزان رابطه ی انسانی زن و مرد را در حد يک داد و ستد "پول در مقابل سکس" پايين می آورد و در نتيجه روابط جنسی، عملکرد اصلی خود را از دست می دهد. در فرهنگمان به روشنی تاثير اين نگرش بطور بارز نمايان گر است. حتی به خود زن هم اين باور القا شده است که لذت جنسی پديده ای مردانه است. دوست عزيز! شما نمی توانيد از دانش مدرن جنسی صحبت کنيد و مفاهيمی مثل "خدمات جنسی" و "تمکين" را با آن در تعارض نبينيد. اين قوانين که مربوط به قرن ها پيش است در منافات مستقيم با برداشت ها و داده های جديد علمی - اجتماعی می باشند. پديده ی "تمکين"که در آن زن ناچار است عليرغم ميلش و فقط برای ارضاء شوهرش با او رابطه بر قرار کند، خود به تنهايی می تواند رابطه ی جنسی- عاطفی زن و مرد را مختل کند و از اين رابطه، رابطه ای کاملا ناسالم بسازد و اين مسئله ای است که در کشورهای سنتی با آن مواجه هستيم. در کشور های سنتی، کم نيستند زن هايی که رابطه ی جنسی را بعنوان يک "انجام وظيفه" تلقی می کنند و حاصل آن شمار بی اندازه ی زن هايی است که دچار سرد مزاجی و ساير اختلاات جنسی می باشند. دوست گرامی! همزيستی دانش جنسی مدرن با افکار کهنه ای که به قرن ها پيش تعلق دارد و زن را به عنوان عروسکی می بيند که با فشار يک دگمه حاضر به هم خوابگی با شوهرش است چگونه امکان پذير است؟ علم جنسی محصول تحولات عظيم اجتماعی - علمی جامعه ی غرب است که يکی از مهم ترين پايه هايش برابری حقوقی زن و مرد است. ما در حقيقت تا موقعی که بخواهيم خود را در منطق غلط اين سنت ها قرار دهيم ديگر نمی توانيم از علم و دانش سخن بگوييم. زيرا پايه ی اساسی علم، به زير سوال بردن تمام پيش فرض هاست و تا موقعی که در زمينه های اجتماعی - حقوقی علمی برخورد نکنيد، نمی توانيد دانش نوين جنسی را پيش ببريد يکی از اشکالات اساسی استدلال های شما اين است وقتی از علم و اهميت ان سخن می گوييد تنها به دانش جنسی بسنده می کنيد و فراموش می کنيد که "حقوق" و "دانش اجتماعی" نيز جزو علوم به حساب می آيند و ديدگاه ها در زمينه های حقوقی و اجتماعی نيز در طی قرن ها متحول شده اند و مذاهب و سنت ها نمی توانند قادر به اداره و تامين احتياجات حقوقی - اجتماعی جوامع کنونی با ساخت پيچيده شان باشند.بدين ترتيب هواداری و حمايت از اين قوانين، در تضاد با هر نوع بينش علمی است. در بخش دوم مطلبتان از اين هم فراتر می رويد و در دام استدلال های خود می افتيد و عنوان می کنيد که اگر به واقعيت هايی که در دادگاه های ايران در زمينه ی خانواده و مشکلات زناشويی است انتقادی داريد، نه بخاطر سنتی بودن آنهاست، بلکه بخاطر اين است که قدری از کادر سنتی خارج شده اند. برای شما اين قانون چند همسری نيست که ايراد دارد بلکه اشکال قضيه اين است که شوهر بدون اجازه ی همسراولش قادر به ازدواج مجدد نيست! و يا اينکه چرا در موارد جدايی، بدون اينکه تمکين زن به مرد بررسی شود مهريه به اجرا در می آيد! بعد هم به اين نتيجه می رسيد که فمينيست ها کلاهشان را هم تازه بايد هوا بيندازند که هيچکس در هنگام طلاق، تمکين زن به مرد را چک نمی کند و يا اينکه بدون اجازه ی زن اول( برای آدم هايی که نمی توانند رشوه های کلان بپردازند) نمی توان تجديد فراش کرد! و اينگونه خود را وارد دليل پردازی هايی می کنيد که از کسی که خود را مدافع علم و دانش می داند بعيد به نظر می رسد. آيا فکر نمی کنيد منطقی تر باشد که همان گونه که از دانش نوين جنسی دفاع می کنيد، ازاهميت گسترش علم در زمينه های حقوقی - اجتماعی نيز دفاع کنيد؟ آيا فکر نمی کنيد بجای وارونه ديدن مسائل منطقی تر است که برای حق طلاق برابر برای زن و مرد مبارزه کرد؟ آيا فکر نمی کنيد يکی از مشکلات اصلی جامعه تفاوتی است که قانون در قبال جنسيت افراد قائل می شود؟ آيا علمی تر نيست که بجای اثبات عدم تعارض بين شرع و علوم نوين با نگاهی ريشه ای اين قوانين نابرابر را به تصوير کشيد و در جهت کنار گذاشتن مذهب از حوزه هايی که به علم تعلق دارد گام برداشت؟ البته اين که سعی می کنيد خود را در شرايطی که در آن کار می کنيد منطبق کنيد می تواند قابل فهم باشد، ولی اشکال قضيه اين است که استدلال هايتان از کادر علمی خارج می شود و بيشتر حالت توجيه سيستمی را پيدا می کند که هيچ چيزش بر اساس منطق نيست. راستش را بخواهيد از شما که سايت دانش نوين جنسی تان جزو معدود سايت هايی است که اطلاعات نسبتا درستی در زمينه های جنسی در اختيار فارسی زبانان قرار می دهد، انتظار داشتم که نگاه علمی تری نسبت به مسائل اجتماعی- حقوقی داشته باشيد.زيرا ذهن "يک بام و دو هوايی"مانع تحول فکری است . مژگان کاهن روانشناس وب لاگ: *** در اين زمينه: Copyright: gooya.com 2016
|