چهارشنبه 2 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در نقد رمان «پري فراموشي» عنوان شد: فرشته احمدي روايت برعكسي را از زن ارائه مي‌دهد، ايسنا

نشست نقد و بررسي رمان «پري فراموشي» فرشته احمدي روز گذشته (يك‌شنبه، 29 دي‌ماه) برگزار شد.

به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مهدي عاطف‌راد در اين نشست از سري نشست‌هاي نقد والس، با اشاره به دو موضوع راوي و باورپذيري روايتش و همچنين شخصيت‌پردازي در رمان «پري فراموشي»، گفت: اين رمان، رماني روان‌شناختي است؛ به اين دليل بايد شيوه‌ي نقد آن روان‌شناختي باشد. طرح رمان اگرچه ساده است؛ اما لايه‌هاي تودرتويش خواننده را درگير كشف ارتباطات‌شان مي‌كند، كه براي پي‌گيري خواندن رمان، به او انگيزه مي‌بخشد.

اين نويسنده و منتقد ادبي سادگي طرح رمان را ظاهري دانست و افزود: پيچيدگي رمان، در عين سادگي آن را ديرياب كرده است. اين رمان براي اين‌كه عميق فهميده شود، بايد عميق هم خوانده شود؛ نويسنده در اين كتاب، توانسته پيچيدگي‌ها را به سادگي بيان كند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




او يادآور شد: دوسويه‌گرايي عاطفي، توهم و عوارض ناشي از اسكيزوفرني، انزواي اجتماعي و نداشتن دوستاني نزديك، مهمل‌گويي و حساسيت به انتقاد، چيزهايي است كه در راوي ايجاد شده است و خصلت‌هايي چون: آرامش‌گريزي، نفرت از ديگران، تمايل به تنهايي، نقش ‌بازي‌ كردن و فريب‌ دادن، جزيي از رفتار راوي شده است و خود او، به داشتن بعضي از اين خصلت‌ها در رمان اعتراف مي‌كند.

عاطف‌راد ادامه داد: اين ويژگي‌هاي شخصيتي راوي باعث مي‌شود كه درستي روايتش مورد ترديد قرار گيرد و خواننده نمي‌داند از آن‌ها چه برداشتي بايد كند. آيا رويدادهاي رمان واقعا رخ داده است؟ آيا راوي صداقت دارد يا فريب مي‌دهد؟ اين‌ها بحث‌انگيزترين موضوع در نقد اين رمان است. مديا كاشيگر معتقد است، در هم‌آميختگي رؤيا و واقعيت از ويژگي‌هاي اين رمان است. منتقد ديگري هم اعتقاد دارد، در بخش‌هايي از اين رمان، كابوس‌وارگي ادامه دارد.

او يكي از خصلت‌هاي رفتاري راوي را نقش ‌بازي ‌كردن براي ديگران دانست و يادآور شد: ترفند نقش‌ بازي كردن به منظور گمراه كردن، از شگردهاي راوي است. راوي براي نقش‌ بازي‌ كردن مدام ماسك‌هاي گوناگون به چهره مي‌زند تا ديگران را به اشتباه بياندازد و به اعتقاد كاشيگر، شخصيت‌هاي ديگر داستان هم هركدام به نوعي ماسك دارند و اين رمان بازي ماسك‌هاست.

اين منتقد با اشاره به روايت رمان، يادآور شد: مسير روايت اين رمان، مسيري مارپيچي است و در اين مسير، چرخه‌ي مرگ، زندگي و مرگ طي مي‌شود. روايت رمان هم مثل شخصيت رمان، از هم‌گسسته است و از تصويرهاي پاره‌پاره تشكيل شده، كه وقتي در كنار هم قرار مي‌گيرند، تصويري شفاف مي‌سازند. رمان كلاژي از واقعيت و فانتزي است كه تكه‌پاره‌هايي از خيال و واقعيت را در درون رمان انسجام مي‌بخشد. واقعيت بخش‌هاي سفيد رمان را تشكيل مي‌دهد و فانتزي شامل خيال و توهم، بخش‌هاي سياه رمان است.

او فانتزي را سيستم دفاعي راوي براي ايمن ‌داشتن خويش دانست و يادآور شد: درواقع، فانتزي ماسك اصلي راوي است. براي چشم‌ بستن بر واقعيت، او با ماسك فانتزي‌هايش، خود را از دسترس قهاريت وسواس‌آميزي كه ديگران بر او دارند، دور نگه مي‌دارد و خود را به فانتزي و خيال مي‌رساند.

كامران محمدي نيز در اين نشست با اشاره به اين‌كه اين رمان، به نسبت رمان‌هايي كه در دو، سه سال گذشته، خوانده‌، رمان بهتري است، يادآور شد: به نظرم، اين رمان بسيار خوب و استادانه نوشته شده‌ است و بسيار جذاب به نظر مي‌رسد.

اين نويسنده و منتقد ادامه داد: بخش اول اين اثر، برايم جالب‌تر بود؛ شايد اين موضوع به دليل تخيل راوي است كه با زبان شيريني نوشته شده، كه نبود اتفاقات بزرگ را در داستان حس نمي‌كنيد. در اين بخش، حس مي‌كنيم راوي كه اول‌شخص را روايت مي‌كند، آن‌قدر زبان خوبي را انتخاب كرده است كه اصلا احساس نمي‌كني اتفاقي در اين بخش نمي‌افتد.

محمدي با اشاره به اين‌كه رمان‌ها به شوك‌هايي احتياج دارند كه خواننده را از خواب بيدار كنند، ادامه داد: در اين ميان، داستان‌ها و رمان‌هايي هستند كه شوك ندارند؛ اما به گونه‌اي نوشته مي‌شوند كه خواننده بااشتياق آن‌ها را دنبال مي‌كند. بخش اول رمان «پري فراموشي» هم همين‌طور است؛ اما بخش دوم اين‌گونه نيست. در بخش دوم، زندگي روزمره و مداوم است و نقشي كه تخيل در بخش اول بازي مي‌كرد، ديگر در بخش دوم ديده نمي‌شود. به نظرم، تخيل، نقش معجزه را در اين رمان بازي مي‌كند و با خواننده كاري مي‌كند كه وقتي بخش اول را مي‌خواند، خسته نمي‌شود.

او اعتقاد دارد: در بخش دوم اين رمان، كنش بين شخصيت‌هاي داستان وجود ندارد و داستان قدري افت مي‌كند؛ ولي به گونه‌اي نيست كه نشود كار را دنبال كرد. شايد در اين بخش، بايد قدري شوك مي‌بود تا رمان را براي خواننده جذاب كند.

اين روزنامه‌نگار با اشاره به اين‌كه محور اين رمان، تخيل است، يادآور شد: اگر بخواهيم ديدگاه‌هاي روان‌شناختي را وارد كنيم، عقده‌ي الكترا در اين رمان بارز است. در اكثر كارهايي كه زنان داستان‌نويس در اين سال‌ها ارائه داده‌اند، يك نوع مردستيزي وجود دارد؛ اما در اين كار، برعكس، زن‌ستيزي ديده مي‌شود و موضوع اين رمان، موضوع روز است.

او جذابيت بخش اول رمان را ساختار آن دانست و يادآور شد: در بخش اول، ساختار اثر پيچيده و جذاب و مانند سيم تلفن پيچيده است. اما در بخش دوم، اين ويژگي را نمي‌بينيم. بخش دوم، بيش‌تر ساختار خطي دارد؛ در نتيجه، قدري خسته‌كننده مي‌شود.

سپس ميترا الياتي درباره‌ي «پري فراموشي» گفت: اگر بخواهم اين رمان را در يك سطر روايت كنم، بايد بگويم رمان ماجراي خشم و نفرت و انتقام زيرپوستي راوي از مادر است كه داستان با مرگ پدر آغاز مي‌شود و با مرگ مادر پايان مي‌پذيرد. در رمان، نويسنده از اسطوره‌ي پدركشي هنجارگريزي مي‌كند. در اين رمان، تا وقتي پدر زنده است، خانواده برپاست و بعد از مرگ او، همه‌ي پرده‌ها دريده مي‌شود. درواقع، در رمان، خواننده از ابتدا با متن درگير مي‌شود.

اين داستان‌نويس معتقد است: رمان، حادثه‌اي اصلي و مركزي ندارد و هر حادثه وام‌دار حادثه‌ي دروني و بيروني است، كه روايتي كم‌حادثه را بسازد.

او همچنين يادآور شد: ما در اين اثر، به گفته‌هاي راوي اعتماد چنداني نمي‌كنيم؛ چون راوي آن زن پريشان‌انديشي است كه عدم قطعيت را القا مي‌كند. كادربندي درست، انگيزه‌ي روايت و دغدغه‌هاي راوي، مهم‌ترين عاملي است كه خواننده را به دنبال خود مي‌كشد.

الياتي همچنين جنس زبان را در اين اثر، زباني خوب توصيف كرد و گفت: در اين اثر، عقل عرفي و منطق بيروني نقشي ندارد و جاهايي كه مي‌خواهيم باور كنيم كه وارد رئال مي‌شويم، هيچ منطق بيروني را نمي‌توان براي آن يافت. رمان با درون‌مايه‌هايي چون: خشم، ترس، نفرت و تنهايي دست به گريبان است كه به تأثير واحدي مي‌انجامد.

او يكي از ايرادهاي اين اثر را كمبود زبان طنز دانست و ادامه داد: كمبود زبان طنز در اين اثر، نتوانسته است زبان نق‌گونه‌ي راوي را بشكند. ايراد ديگر اين اثر، زياده‌گويي آن است؛ اما در كل، اين اثر، رماني است كه ساختار محكمي دارد.

شهلا زرلكي - ديگر منتقد اين نشست - نيز زبان را يكي از كفه‌هاي سنگين رمان فرشته احمدي دانست و متذكر شد: زبان اين اثر پيراسته و عاري از هر مشكلي بود؛ اما خود اين آراسته‌ بودن به انواع صناعات ادبي، نويسنده را به مرز خطر نزديك مي‌كند. جاهايي فضاسازي‌ها شبيه انشا مي‌شد و نويسنده از استعاره زياد استفاده مي‌كرد.

او يادآور شد: رماني كه در ژانر روان‌شناختي نوشته مي‌شود، ويژگي‌اش اين است كه به صورت پيچيده بيان شود و راوي مدام واگويه‌هاي ذهني‌اش را بيان مي‌كند. درواقع، اين جنس كار، ويژگي‌اش اين است كه مسائل ساده را پيچيده مي‌كند؛ بنابراين به سادگي اثر، كه عاطف‌راد اشاره كرد، اعتقادي ندارم.

اين منتقد و نويسنده متذكر شد: اين كار منطق خود را دارد؛ راوي فضايي مي‌سازد كه وهم و كابوس دارد و ما اين را مي‌پذيريم و دنبال نمي‌كنيم كه چيست.

او با رد نظر محمدي درباره‌ي ساختار بخش اول و ساختار سيم تلفني آن، كه نقطه‌ي قوت اين بخش ذكر شده بود، گفت: به نظرم، بخش اول، به دليل داشتن اين ساختار، نقطه ضعف دارد. اين‌كه جاهايي آن‌قدر اين موضوع زياد بود، خسته‌كننده شده بود و كشش كار را مي‌گرفت. به نظرم، كشش كار بسيار مهم است؛ چيزي كه در كار ايراني‌ها بسيار اندك است؛ اما در بخش دوم، اين موضوع كم و از زياده‌گويي هم كاسته شده بود.

زرلكي يادآور شد: راوي در كار روان‌شناختي مجاز است كه غر و نق بزند؛ در اين اثر اما در جاهايي راوي فكر مي‌كند بيان چيزهايي جالب است؛ ولي براي مخاطب، اين چيزها جذاب نيست، كه در بخش اول، اين موضوع زياد بود.

اين منتقد اوج «پري فراموشي» را پايان‌بندي خوب آن ذكر كرد و افزود: اوج اين كار را پايان‌بندي آن مي‌دانم. در كارهاي ايراني، مشكل پايان‌بندي هميشه وجود دارد؛ اما در اين كار، اين جنبه برعكس بود و پايان اثر سير صعودي داشت.

سپس سعيد طباطبايي با بيان‌ اين‌كه در جمع‌بندي نظر منتقدان متفاوت احساس مي‌كنم نگاه مثبتي به اين كار وجود دارد، گفت: يك دليل ساده‌ي آن، اين است كه ساختار و عناصري كه در اين اثر استفاده شده، كامل است و ساختار متناسبي هم نسبت به موضوع وجود دارد، كه موضوع قابل تأملي را بيان مي‌كند؛ موضوعي كه به اين شكل در جامعه‌ي ما تاكنون مطرح نشده و آن هم موضوع مادركشي است كه موضوع خاصي است.

دبير جايزه‌ي ادبي والس ادامه داد: ادبيات ما، پر از پدركشي است كه اين به اهميت و نقش پدر در تفكر ايراني بازمي‌گردد. در اين اثر، برعكس جرياني كه در طول سال‌ها در ادبيات ما درباره‌ي زنان اتفاق افتاده است، اتفاق مي‌افتد. ما در رمان‌هاي‌مان با شخصيت‌هاي زن، به عنوان خوب مطلق، و مرد به عنوان بد مطلق مواجه شده‌ايم؛ اما در اين رمان، روايت برعكسي داريم؛ پدركشي به مادركشي تبديل شده است و ما پدر را مثبت مي‌بينيم و مادر را منفي.

او همچنين يادآور شد: ضريب استفاده از استعاره در اين رمان بسيار بالاست؛ به اين دليل از اين منظر، رمان ايراني شده است. ساختار رمان اين است كه ما در آن، با نظام به شدت دستوري مواجه‌ايم.

طباطبايي خلق هر داستاني را زاييده‌ي تناقض دانست و توضيح داد: حتما يك عملي بايد باشد كه تناقض آن منجر به رمان شود. اين قضيه در رمان‌هاي اكثر نقاط جهان بسيار پررنگ است؛ اما در اين رمان، تمام چيزهايي كه در كارند، هم‌راستا هستند و سعي نمي‌كنند بازي‌هاي تناقضي ايجاد كنند.

او با اشاره به سنت رمان‌نويسي غربي يادآور شد: اگر بخواهيم از سنت رمان‌نويسي غربي ياد كنيم، حاشيه‌روي‌ها در آن زياد است و اين‌جاست كه به اين حرف فرماليست‌ها مي‌رسيم؛ بهترين رمان‌ها آن‌هايي هستند كه حاشيه‌ي زياد دارند؛ پس رمان «تريسترام شندي» اثر استرن بهترين رمان است؛ اما اين‌جا اين اتفاق نمي‌افتد و ما هم‌راستايي را مي‌بينيم. عنصري كه تا حدودي داستان را نجات مي‌دهد، بحث ترديد است و ما لايه‌هايي از ترديد را در كل رمان مي‌بينيم. به نظرم، چيزي كه توانسته است خلأ تناقض را در رمان پر كند، ترديدهاست. اگر ترديدها مي‌توانست بيش‌تر گسترش يابد، نبود تناقض رمان را جبران مي‌كرد.

اين منتقد در پايان متذكر شد: استفاده از زبان قدر، به اين اثر بسيار كمك كرده است. اگر اين زبان نبود، داستان كشش نداشت. رمان تعريفي بنيادين دارد و آن اين است كه موقعيتي براي تحول و بازسازي شخصيت‌هاست؛ شاهكارها همه اين ويژگي را دارند. در «عاشق» مارگريت دوراس مي‌بينيم كه او از مادرش تنفر دارد و جاهايي هم به او عشق مي‌ورزد. درواقع، اين تناقض به ذات رمان بازمي‌گردد.





















Copyright: gooya.com 2016