یکشنبه 27 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اصغر فرهادی خرس نقره ای جشنواره برلين را برد، گفتگو با فرهادی ساعتی پيش از اختتاميه جشنواره برلين، ايسنا و سينمای ما

اصغر فرهادی پس از دريافت خرس نقره‌ای برلين:
خوشحالم که نظر و ديد هموطنانم با نظر هيات داوران برلين نزديک است

خرس نقره‌ای بهترين کارگردانی جشنواره فيلم «برلين» به اصغر فرهادی کارگردان ايرانی برای فيلم «درباره الی» تعلق گرفت.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، پنجاه‌ونهمين جشنواره فيلم برلين شامگاه گذشته ـ ۲۶ بهمن ماه ـ درحالی مراسم اختتاميه خود را برگزار کرد که همچون سال گذشته، نماينده سينمای ايران موفق به کسب جايزه‌ای ارزشمند شد.

هيات‌داوران جشنواره برلين جايزه خرس نقره‌ای بهترين کارگردانی را برای فيلم تحسين‌شده «درباره الی» به اصغر فرهادی» از ايران اعطا کرد. اين فيلم که از همان ابتدای اکران‌ در برلين نظر مثبت منتقدين سينما را به‌دست آورده بود، هفته گذشته در جشنواره فيلم فجر نيز جايزه بهترين کارگردانی را برای «فرهادی» به‌همراه آورده بود.

اصغر فرهادی پس از دريافت خرس نقره‌ای گفت: من متنی از پيش آماده نکردم و هرآنچه در دل دارم بر زبان می‌آورم. خدای را سپاس می‌گويم که بی‌ياری او در اين لحظه دراينجا نايستاده بودم و از مردم شريف سرزمين‌ام ياد می‌کنم و فرهنگ بزرگی که در آن رشد کردم و شما کمتر تصوير دقيقی از آن داريد.

او در ادامه از گروهش در فيلم «درباره‌ی الی» و از فستيوال و مردم برلين هم تشکر کرد.

به گزارش ايسنا، فرهادی در حاشيه مراسم پايانی برلين در گفت‌وگو با خبرگزاری‌های خارجی گفت: چند روز پيش اين فيلم در جشنواره فجر درايران از ديد هموطنانم به عنوان بهترين فيلم برگزيده مردم انتخاب شد. جای بسيار خوشحالی است که نظر و ديد هموطنانم با نظر هيات داوران فستيوال برلين نزديک است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




به گزارش خبرگزاری رويترز، خرس طلای بهترين فيلم جشنواره امسال برلين به «شير اندوه» از پرو، دومين فيلم بلند «کلوديو ليوسا» اعطا شد. اين فيلم همچنين جايزه «فيپرشی» را از فدراسيون بين‌المللی منتقدين فيلم کسب کرد.

جايزه بزرگ هيات‌داوران به همراه تنديس خرس نقره‌ای مشترکا به دو فيلم «همه ديگران» ساخته «مارن آدره» از آلمان و «غول‌» ساخته «آدريان بينيز» از آرژانتين تعلق گرفت.

جايزه خرس نقره‌ای بهترين بازيگر زن را «بيريگيت مينيچ‌ماير» اتريشی برای بازی در «همه ديگران» به‌دست آورد و «سوتيگوی کوياته» از مالی برای فيلم «رودخانه لندن» بهترين بازيگر مرد شناخته شد.

جايزه ويژه هيات‌داوران برای بهترين فيلم‌نامه به «اورن موورمن» و «آلساندرو کامون» برای فيلم «پيام‌آور» اعطا شد.

جايزه ويژه «آلفرد بائور»جشنواره برلين برای يک اثر خلاقانه به «آندره وايدا»، کارگردان نام‌دار لهستانی برای فيلم «حمله شيرين» و همچنين «آدريان بينيز» برای «غول» تعلق گرفت.

در بخش فيلم‌های اول، «رفيع پيتز»، کارگردان ايرانی و عضو هيئت‌داوران، فيلم برتر اين بخش را معرفی کرد. فيلم «غول» به کارگردانی «آدريان بينيز» جايزه ۵۰ هزار يورويی را از آن خود ساخت. اين فيلم محصول مشترک اروگوئه، آلمان، هلند و آرژانتين است.

در بخش کودک‌ونوجوان زير ۱۴ سال، جايزه خرس بلورين به فيلم «قسم می‌خورم کار من نبود» ساخته «فيليپ فالاردو» از کانادا رسيد.

ديگر جوايز جانبی پنجاه‌ونهمين جشنواره فيلم برلين که از سوی هيات‌های داوری مستقل اعطا شدند، عبارتند از:

*جايزه سازمان عفو بين‌الملل و جايزه انجمن خانه سينمای آلمان برای فيلم «طوفان» ساخته «هانس کريستين اشميت»
*جايزه بهترين فيلم معنوی برای «سرباز کوچک» از دانمارک ساخته «آنت اولسن»
*جايزه فدراسيون بين‌المللی سينمای هنری برای دو فيلم «آندر» ساخته «روبرتو کاشتون» و «شادترين دختر روی زمين» ساخته «رادو جود»
*جايزه سينمای اروپا برای فيلم «شمال» از فرانسه
*جايزه گفتمان و ديدگاه برای «گيتی» از آلمان
*جايزه شبکه‌ی توسعه سينمای آسيا برای «درمانگاه محلی دکتر ما» از چين
*جايزه فيلم صلح برای «پيام‌آور» ساخته «اورن موورمن»

***

مصاحبه اختصاصی «سينمای ما» ساعتی پيش از اختتاميه جشنواره
فرهادی: من که شکايت به غير نمی‌برم...


سينمای ما - شيدا شيرازی(برلين): اصغر فرهادی جايزه بهترين کارگردانی را از جشنواره فيلم برلين گرفت. ضمن تبريک اين موفقيت بزرگ مصاحبه اختصاصی خبرنگار سينمای ما (شيدا شيرازی) در برلين را پيش از برگزاری اختتاميه جشنواره فيلم برلين می‌خوانيد. فرهادی در اين گفتگو درباره حاشيه‌های مطبوعاتی اين روزهای فيلم‌اش، انتقاد مطبوعات و آن چه می‌خواسته در اين فيلم منتقل کند، با مخاطبان سايت سينمای ما حرف زده است...


جناب آقای فرهادی، اولا اين‌که تبريک می‌گم برای ساختن بهترين فيلمی که تا به حال ديده‌ام و مرسی که باعث افتخار ما در اين جشنواره شديد.
خواهش می‌کنم.

جناب آقای فرهادی وقتی کارنامه هنری شما را مرور می‌کنيم می‌بينيم که مسئله اصلی در «شهر زيبا» موضوع بخشيدن يا نبخشيدن بود، در «رقص در غبار» مسئله اصلی موضوع ترجيح دادن يک نفر ديگر بر خود شخص بود و در «چهارشنبه سوری» هم شک موضوع اصلی فيلم شده بود. حالا در «درباره الی» مسئله اصلی شده قضاوت که همه اين‌ها مسائل بسيار اساسی بشر هستند و در نهايت هم قاضی خود شخص است که در آن شرايط خاص چه تصميمی بگيرد. فيلم شما تماشاگر را وادار می‌کند که از خود بپرسد:"اگر من جای اين شخصيت بودم چه کار می‌کردم؟" فيلم بعدی شما هم قرار است چنين مسائل بنيادی را مطرح کند؟
واقعا نمی‌دانم که فيلم بعديم راجع به چه خواهد بود. ولی سعی می‌کنم فکر کنم که فيلم بعديم اولين فيلمی‌ ست که می‌سازم. من آگاهانه سعی می‌کنم دنباله‌روی فيلم‌های قبليم نشوم. فکر می‌کنم اين کار را در فيلم‌های قبلی‌ام هم انجام داده‌ام. با شروع هر فيلم به خودم گفته‌ام اين فيلمی است که بايد همه تلاشت را برايش انجام دهی. اميدوارم اين تعريف‌هايی که از فيلم می‌شود از من شناسنامه‌ای نسازد که از خود من جلو بزند.

حتما خودتان باقی خواهيد ماند، چرا که در تمامی فيلم‌های‌تان، با وجود بهتر شدن فيلم، هميشه اصغر فرهادی درش مشهود است.
ممنون

آقای فرهادی سوالی داشتم راجع به انتخاب بازيگران‌تان. آقای مانی حقيقی را که ما به عنوان کارگردان و فيلم‌نامه‌نويس می‌شناسيم چطور شد که در او بازيگری را ديديد؟ و آيا از بازی آقای حقيقی راضی هستيد؟
از نظر من آن چيزی که قرار بود اتفاق بيافتد اتفاق افتاده است و يکی از بازی‌های قابل باور فيلم بازی آقای حقيقی است. من به دليل آشناييم با ايشان هميشه فکر می‌کردم که پتانسيل بازيگری در او هست و قبلا هم گفته بود که در مدتی که در کانادا بوده تاتر کار کرده است و اين در ذهنم مانده بود. وقتی اين فرصت پيش آمد به نظرم آمد که می‌توان اين همکاری را داشت. خوشبختانه ايشان پيشنهاد مرا پذيرفت و به عوامل فيلم پيوست. همين‌طور پيمان معادی هم با اين‌ که نويسنده است در برخوردی که با او داشتم احساس کردم که استعداد فوق‌العاده‌ای در زمينه بازيگری دارد ومی‌تواند خوب بازی کند. الان هم معتقدم که بازی اين دو از بهترين بازی‌های فيلم هستند.

سوال بعديم راجع به نقش سپيده است که به نظرم خيلی نقش پيچيده‌ای است. او که از طرفی مدير و مدبر است و از طرفی ديگر ساده‌انگاری معصومانه‌ای دارد و می‌بينيم نديده و نشناخته به کسی اعتماد کرده است. احساس می‌کنم سپيده شخصيت خيلی پيچيده‌ای است که نمونه‌اش را کمتر ديده‌ايم. چطور به اين نقش پيچيده رسيديد؟
تلاشم اين بوده که اين ويژگی را در تمام شخصيت‌های فيلم رعايت کنيم و آن‌ها تک بعدی نباشند. يعنی بسته به موقعيت واکنش نشان بدهند. يعنی احساس نمی‌شود که از قبل از طرف نويسنده مشخص شده باشد که اين آدم هميشه در هر موقعيت يک واکنش از پيش تعيين شده داشته باشد. به همين دليل است که واکنش شخصيت‌ها بسته به موقعيت‌ها قابل پيش بينی نيست ولی وقتی که کارشان را انجام می‌دهند شما باور می‌کنيد. واکنش‌ها نسبت به موقعيت‌ها باورپذيرند. به همين دليل تلاش کردم که شخصيت‌ها زوايای مختلفی داشته باشند و در موقعيت‌های مختلف رفتارها و واکنش‌های قابل باور ولی غير کليشه‌ای داشته باشند.

ولی شخصيت سپيده در مقايسه با شخصيت‌های ديگر مثل امير يا شهره بسيار ضد و نقيص است. مثلا امير از اول تا آخر فيلم محافظه‌کار است و حتی در آب هم نمی‌رود و يا احمد شخصيت ثابتی دارد اما اين سپيده است که شخصيتی نامتعارف دارد. سوال من اين است که چطور توانستيد به شخصيتی برسيد که در عين غير متعارف بودن بسيار باورپذير هم باشد؟
بسيار سوال سختی است. من با اطمينان نمی‌توانم بگويم اين شخصيت از کجا آمده است. او به هر حال در نگاه اول زنی سرخوش و ساده‌بين به شمار می‌آيد. اهل جمع است و خوشی و خوشبختی ديگران برايش مهم است. او با اين روحيه خوش و رفتارهای ظاهرا بی‌اهميتش يک‌باره مبنای رفتارهای واکنشی ديگران می‌شود. از اينجا به بعد همه چيز پيچيده به نظر می‌آيد و همه چيز معنای ديگر پيدا می‌کند. برای اين‌گونه شخصيت‌سازی من معمولا هنگام نوشتن خودم را به جای شخصيت می‌گذارم. ولی هنوز دقيقا نمی‌دام که اين شخصيت از کجا آمد.

احتمالا از اعماق ذهن‌تان می‌آيند.
بله. اما يک چيز را می‌توانم بگويم و آن اين‌که اين شخصيت‌ها هيچ‌کدام ما به ازای عينی برای من ندارند. البته به جز احمد که يک ما به ازای عينی کمرنگ دارد. اما اين فضا و اين جمع و موضوع رفتن به سفر شمال توسط جوان‌ها در واقعيت وجود دارد. من با يک سری از دوستان عزيز دوره دانشگاهم هر از گاهی به اين‌ جور سفرها می‌رويم که حال و هوای اين سفرها در اين فيلم هست. و همين امروز دو ماه شده است که يکی از آن‌ها مرا برای هميشه تنها گذاشت و ديده از جهان فروبست. يادش گرامی باد.

متاسفم. اما يعنی يک کل را ديده بوديد و جزئياتش را ساختيد.
دقيقا.

و بايد بگويم اين جزئيات را با دقت زيادی هم ساخته‌ايد! من فيلم را دوبار ديدم و بار دوم بود که نگاه‌ها، حرکات دوربين و حتی حرکات سر و دست بازيگران برايم معنای تازه‌ای پيدا کرد. با اين دقتی که شما اين فيلم را ساخته‌ايد، فکر کنم فيلم‌نامه را هم بارها بازنويسی کرده‌ايد. چرا که تمام اين نگاه‌ها و حرکات دوربين وقتی معنا پيدا می‌کند که جريان داستان را بدانيم.
ما مهمترين کاری که قبل از فيلمبرداری انجام داديم اين بود که با گروه، مخصوصا بازيگرها همه زوايای داستان را بازگشايی کرديم. همه می‌دانستند که چه مسيری را بايد بروند، فيلم تصوير مشترکی در ذهن همه پيدا کرده بود. بعد از اين مرحله وارد تمرين شديم. مانند تاتر کمتر صحنه‌های خود فيلم را تمرين می‌کرديم تا تازگيش از دست نرود ولی خيلی از صحنه‌ها را، شب قبل از اينکه بچه‌ها راهی سفر شوند تمرين کرديم. مثلا آقای صابر ابر و خانم علی‌دوستی گر چه در فيلم اصلا همديگر را نمی‌بينند ولی برای شکل‌گيری نو ع روابط‌‌‌شان و تصوری که بايد از شخصيت‌های همديگر پيدا می‌کردند، خيلی با هم تمرين کردند.

يعنی فيلم را قبلا در ذهن‌تان ديده بوديد؟
بله، همه کارها را قبل از اينکه سر صحنه بياوريم تعيين شده بود.

شنيده بودم که می‌گويند کتاب، خودش خودش را می‌نويسد و نويسنده فقط قلم به دست می‌گيرد. اينطور که شما می‌گويد اين موضوع برای فيلم شما هم صادق است.
همينطور است. مثل رانندگی است. شما بی‌آنکه به دست‌های‌تان دستوری بدهيد خودش در سربالايی دنده عوض می‌کند. لحظه خلاقيت، لحظه ناخودآگاهی است. آگاهی‌ها همه قبل از زمان خلاقيت به کار می‌آيند.


آقای فرهادی، همواره در داستان فيلم‌های شما يک بزنگاه وجود دارد. در «چهارشنبه سوری» لحظه‌ای که زن همسايه وارد ماشين می‌شود و در «دايره زنگی»، فيلمی که شما فيلم‌نامه‌اش را نوشته‌ايد، در انتهای فيلم دختر خوب داستان ناگهان چهره عوض می‌کند و بيننده حسابی غافلگير می‌شود. اما در «درباره الی» داستان بزنگاه خاصی ندارد بلکه تمام داستان غافلگيرکننده است و بيننده را با خود می‌کشاند و اين سوال را در ذهن ايجاد می‌کند که اگر من جای تک تک شخصيت‌های فيلم بودم چه کار می‌کردم. سوال من اينجاست که چطور به اين نوع فيلم و روايت رسيديد و چطور شد تصميم گرفتيد فيلمی بسازيد که بيننده را اين طور دنبال خودش بکشاند.
من از اينکه بيننده با رخوت روی صندلی مقابل فيلم بنشيند بدم می‌آيد. فکر می‌کنم درام در قصه، مهمترين ابزار برای از بين بردن اين رخوت است. بيننده بايد در سينمای امروز بخشی از فيلم باشد. فيلم بايد مثل پانتوميم اشاره‌هايی و نشانه‌هايی بدهد و تماشاگر بيانديشد و کشف کند. مهم نيست دقيقا به همه چيزی که من فکر کرده‌ام برسد. مهم انديشه اوست.

به قول مولانا هر کسی از ظن خود شد يار من...
کاملا.

آقای فرهادی، سوال ديگرم در مورد موسيقی متن فيلم است. «درباره الی» موسيقی ندارد و فقط در تيتراژ پايانی فيلم موسيقی «آهنگی برای الی» را داريم، چه هدفی از استفاده نکردن از موسيقی داشتيد؟
چون که «درباره الی» يک فيلم واقع‌گراست و گذاشتن موسيقی روی اين فيلم خلاف اين قرارداد با تماشاگر است. يعنی پررنگ‌تر کردن حضور من به عنوان کارگردان. استفاده از موسيقی يعنی من کارگردان از پشت دوربين به جلوی دوربين آمده‌ام. به نظر من هر چه کارگردان عقب‌تر بايستد و حضورش در فيلم کمرنگ‌تر باشد، فيلم بی‌واسطه‌تر بامخاطب ارتباط می‌گيرد.

و شما هم که موسيقی دريا را داشتيد.
ما موسيقی دريا را داشتيم. وقتی می‌خواستم برای تيتراژ آخر موسيقی انتخاب کنم به آثار زيادی گوش کردم و فکر می‌کردم که هيچکدام‌شان برای تيتراژ فيلم مناسب نيستند. يک شب اين موسيقی را شنيدم و ديدم که خودش است. اما هرچه گشتم اسم آهنگ را پيدا نکردم. از دستيارم خواستم که نام اين موسيقی را پيدا کند. می‌دانيد اسمش چی بود؟

بله، «آهنگی برای الی».
و اين برايم خيلی جالب بود. چطور می‌شود اين اتفاق بيافتد که من برای فيلمی به نام «درباره الی» دنبال موسيقی بگردم و اتفاقا آنی را که می‌پسندم نامش به الی ربط داشته باشد.

بله واقعا جالب است. ولی شما در فيلم‌تان موسيقی دريا را به بهترين نحو استفاده کرده‌ايد.
به نظرم صدای دريا و امواج همان پيش‌زمينه صوتی‌ای را می‌سازد که صدای ترقه‌ها در «چهارشنبه سوری» می‌ساختند.

دقيقا همينطور است. در يک گفتگو با مرحوم شکيبايی، خواندم که درباره داريوش مهرجويی گفته بود و اين که سر صحنه فيلم «بانو» وقت گرفتن نمايی از بيتا فرهی و زمان گفتن: صدا، دوربين، حرکت به نظر می‌آمده گفته باشد: صدا، دوربين ، باد!! چرا که همان وقت يک نسيم وزيدن گرفته و دنباله روسری بانو در باد تکان خورده است. حالا اين حکايت شما شده است و به نظرم شما مثل مهرجويی موسيقی دريا را به خدمت گرفته‌ايد. صدای دريا ابتدای فيلم چنان آرامش‌بخش و مملو از شادی است که با حال وهوای فيلم تناسب دارد و صدای همين دريا در اواسط فيلم چنان مملو از دلهره می‌شود که نياز به هيچ گونه موسيقی‌ای حس نمی‌شود.
درست است.

آقای فرهادی فکر می‌کنيد که حضور فيلم در جشنواره برلين چه کمکی به پخش جهانی فيلم بکند و آيا اميدی به اکران عمومی فيلم در ديگر کشورها هست؟
هنوز برای جواب قطعی به اين سوال زود است و تعدادی پخش‌کننده فيلم را ديده‌اند. تعدادی هم فيلم را برای چند کشور خواسته‌اند. تا اينجا متوجه شدم که فيلمی هست که پخش‌کنندگان خارجی را برای اکران در آن کشورها ترغيب کند.

آيا «درباره الی» در جشنواره‌های بين‌المللی ديگری هم شرکت خواهد کرد؟
من شخصا نمی‌توانم تصميم بگيرم که فيلم در چه جشنواره‌هايی خواهد بود. پخش‌کننده است که تصميم می‌گيرد فيلم را به چه جشنواره‌هايی بفرستد.

يعنی در آينده نزديک هم معلوم نيست که قرار است در چه جشنواره‌ يا جشنواره‌هايی شرکت کند؟
چرا. حدود دو ماه ديگر در جشنواره پيونگ يانگ کره خواهد بود.

آقای فرهادی من در کنفرانس مطبو عاتی درباره الی بودم و چنان که معمول است اکثر رسانه‌های معتبر دنيا هم حضور داشتند. برخلاف تصورم کمتر به حاشيه‌های فيلم اشاره شد. شما و بازيگران هم تلاش کرديد که با عث دامن زدن به اين حاشيه‌ها نشويد. آيا شما فکر می‌کرديد که جلسه با عث مشکلی شود؟
من وقتی به برلين آمدم شنيدم در روزنامه مهم اينجا (اشپيگل) در مورد حاشيه‌های فيلم مفصل مطلب نوشتند و حدس می‌زدم که جلسه به آن سمتی برود. يکی دو سوال هم در اين ارتباط شد که من اشاره کردم که مطبوعات اينجا قضيه را از آنچه هست درشت‌تر جلوه داده‌اند. البته در خبرهای ايران چنان جلوه داده شد که منظور من مطبو عات داخلی بودند. در ايران بايد بگويم که بچه‌های مطبوعات در رابطه با اين فيلم و مشکلاتش خيلی کمک کردند که بی‌جهت فيلم قربانی نشود.
به هر حال من با اين فضاسازی که در بازی روزنامه‌های اينجا شده بود احساس کردم که بيشتر سوالات در مورد اين حواشی خواهد بود. ولی وقتی دو خبرنگار خارجی سوال‌هايی پرسيدند، اينجا تصورشان در مورد کار ما در ايران به هر حال با توهم همراه است، من گفتم مشکل به اندازه‌ای که شما تصور می‌کنيد نبوده است. اساسا خودم هم عادت ندارم که شکايت به غير ببرم و فکر می‌کنم اگر مشکلی هم بوده چرا من آنرا برای رسانه‌های خارجی بازگشايی کنم؟ و خلاصه خوشبختانه جلسه مطبوعاتی هيچ سمت سياسی پيدا نکرد و نه از طرف ما و نه از طرف خبرنگاران سمت و سويی نگرفت.

جايی خواندم که فيلم را با ماجرای آنتونيويی مقايسه کرده بودند.
من اين فيلم را هنوز نديده‌ام، ولی باعث خوشحالی است که فيلمم با آن فيلم مقايسه می‌شود، ظاهرا از نظر موضوع و نو ع کارگردانی خيلی با هم متفاوتند ولی بخش اول قصه يعنی سفر رفتن دسته‌جمعی در هر دو فيلم وجودارد. در مورد «چهارشنبه سوری» هم يادم است بعضی‌ها می‌گفتند اين قصه تکراری است و هزار بار گفته شده، ولی فيلم علی‌رغم آن حرف‌ها ماند و خيلی‌ها دوستش دارند.

آقای فرهادی خيلی از مصاحبه با شما خوشحالم و ممنون از اين‌که وقت‌تان را در اختيار ما گذاشتيد.





















Copyright: gooya.com 2016