سه شنبه 31 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از حضرات آيات عظام صبر نکنيد تا عمامه شما را هم بپرانند تا آقای خامنه ای ديگر برای شما چه مانده است؟

کشکول خبری هفته (۹۷)
ف. م. سخن

حضرات آيات عظام صبر نکنيد تا عمامه شما را هم بپرانند
"حمله حاميان دولت به خاتمی با سلاح سرد در راهپيمايی روز قدس. گزارش خبرنگار سلام حاکی است حاميان دولت با در دست داشتن چاقو قصد تعرض به خاتمی را داشتند که با دخالت مردم نتوانستند به اهداف شوم خود برسند... اين گزارش حاکی است عمامه سيد محمد خاتمی در پی اين حمله از سر او افتاد." «سلام»

اين آقا که مشاهده می کنيد حجةالاسلام خاتمی ست. مردی محترم از خاندانی روحانی، با سابقه ای طولانی در مبارزات انقلابی. مردی دانشمند و باتقوا و مورد اعتماد جامعه روحانيت آن قدر که مسئوليت مرکز اسلامی هامبورگ توسط دکتر بهشتی به ايشان سپرده شد. مردی اهل قلم و انديشه، دارای تاليفات متعدد که با بيش از ۲۰ ميليون رایِ واقعا مردمی به مدت هشت سال رياست قوه ی مجريه را بر عهده داشت. مردی که با طرح گفت و گوی تمدن ها، توجه مقامات کشورهای پيشرفته را به خود جلب کرد و راهی را در پيش گرفت که می توانست به صلح جهانی کمک کند. مردی که چشم دنيا به مدت هشت سال به او دوخته شده بود، شايد بهبودی در روابط ايران با ساير کشورهای جهان به وجود آيد.

در اين عکس مشاهده می کنيد که عده ای از اراذل و اوباش طرفدار محمود احمدی نژاد عمامه ی او را پرانده اند، و اگر مردم و نيروهای حفاظتی به دفاع از او بر نمی خاستند، چه بسا اکنون به شهدای جنبش سبز پيوسته بود. اين جسارت از کجا نشات گرفته است؟ مردی که دنيا به او چشم دوخته بود، چگونه به اين حد از ضعف رسيده است که امروز عده ای بی سر و پا جرئت می کنند تا به او اين گونه تعرض کنند؟

پاسخ ساده است. در زمانی که او قدرت داشت، مردم را پشت سر خود داشت، امکانات قوه ی مجريه در اختيار او بود، مجلس پشتيبان او بود، از قدرت خود استفاده نکرد و به ظلم و تعدی مجال رشد داد. تعرض به حقوق ديگران را ناديده گرفت و با متعرضان مماشات کرد. نتيجه اين شد که می بينيم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




اکنون نوبت آيات عظام رسيده است. همان روندی که از آيت الله العظمی شريعتمداری آغاز شد و به آيت الله العظمی منتظری رسيد و امروز نيز آقايانِ ديگر هدف تعرض اراذل و اوباش حکومتی قرار دارند. اگر آقايان از قدرت امروز خود عليه ظلم استفاده نکنند، به يقين دچار سرنوشت آقای خاتمی خواهند شد. مردم زمانی پشتيبان آقايان خواهند بود که آقايان پشتيبانِ مردم باشند. از دست دادن پشتيبانی مردم کار را به جايی خواهد رساند که بعيد نيست عمامه ی آقايان نيز زير پای اراذل و اوباش حکومتی بيفتد.

الپر و فاطمه ستوده را آزاد کنيد
"پس از صدها بازداشت معترض و مخالف و محاکمات نمايشی، سرکوب بر روی وب نگاران و کاربران اينترنت تشديد و تمرکز يافته است. گزارشگران بدون مرز از دستگيری يکی از قديمی ترين وبلاگ نويسان ايران علی پيرحسينلو مطلع شده است. اين روزنامه نگار و همکار بسياری از روزنامه های توقيف شده اصلاح طلب، شبانگاه ٢٦ شهريور پس از تفتيش منزلش از سوی ماموران اطلاعاتی به همراه همسرش فاطمه ستوده بازداشت و به محل نامعلومی انتقال يافته است. اتهام اين روزنامه نگار و همسرش "اقدام عليه امنيت ملی" اعلام شده است..." «گزارش‌گران بدون مرز»

الپر و همسرش دستگير شدند. خبر در وب‌لاگ‌شهر انعکاس نسبتا وسيعی يافت. الپر يکی از وب لاگ نويسان قديمی اصلاح طلب است که همواره در وب لاگ خود به دفاع از زندانيان اهل قلم بر می خاست و نوشته هايش جملگی در جهت آزادی بيان بود.

بعد از دستگيری الپر، گروهی از وب لاگ نويسان با نوشتن مطلب، تغيير نام وب لاگ، گذاشتن لوگو، خواهان آزادی او و همسرش خانم فاطمه ستوده شدند. لينک مطالب اين وب لاگ نويسان را در وب لاگ خود گرد آورده ام که می توانيد با مراجعه به اين آدرس، نوشته های ايشان را بخوانيد:
http://www.fmsokhan.com/archives/2009/09/oeuu_uuoe_oeoeu.html

در صورتی که مايل باشيد مطلبی در حمايت از آزادی الپر و همسرش بنويسيد، لطف کنيد در بخش نظرات اين پُست آن را مرقوم فرماييد يا اين که لينک مطلب نوشته شده در وب لاگ تان را در آن جا قرار دهيد.

وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند مرگ بر اسرائيل...
" بسيج با بلندگو: مرگ بر اسراييل - مردم: مرگ بر روسيه!" «خبرنامه گويا»

وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند مرگ بر اسرائيل معنی اش برای مردم ما می شود مرگ بر روسيه!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند مرگ بر آمريکا معنی اش برای مردم ما می شود مرگ بر چين!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند آزادی معنی اش برای مردم ما می شود زندان!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند انتخابات آزاد معنی اش برای مردم ما می شود انتصابات پنهان!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند احمدی نژادِ مردمی معنی اش برای مردم ما می شود احمدی نژادِ موردِ نفرتِ مردم!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند ما بمب اتم نمی خواهيم معنی اش برای مردم ما می شود ما بمب اتم می خواهيم!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند خامنه ای رهبر است وارث پيغمبر است معنی اش برای مردم ما می شود خامنه ای زورگو است و وارث استالين است!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند اسلام را روحانيت زنده نگه داشت معنی اش برای مردم ما می شود حکومت ظلم را روحانيت زنده نگه داشت.
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند راه پيمايی ميليونی مردم در حمايت از حکومت معنی اش برای مردم ما می شود راه پيمايی ميليونی مردم در ضديت با حکومت!
وقتی در بلندگوی حکومت فرياد می زنند غزه و لبنان معنی اش برای مردم ما می شود نه غزه، نه لبنان!

کاريکاتوريست های سبز خسته نباشيد
" اين تظاهرات خيابانی تقليد مغلوط و کاريکاتور انقلاب ۱۳۵۷ است." «آيت الله خامنه ای»

بچه های سبز از کاريکاتوری که در راه پيمايی روز قدس کشيديد به سهم خود تشکر می کنم. عجب کاريکاتور موثری بود. قشنگ نقاط ضعف حکومت را بزرگ کرديد. قشنگ واقعيت تلخ حکومت را نشان داديد. کاريکاتورتان البته ميليونی بود، آن هم با نماد سبز. آن ها که نمادشان دشنه و حوض خون است، معلوم است که می خواهند نهال سبز را ريشه کن کنند و بخشکانند. نهال سبز با خون آبياری نمی شود اگر هم بشود، می پژمرد و از بين می رود.

فردا، آقای خامنه ای در يکی ديگر از سخنرانی هايش خواهد گفت کاری که شما کرديد کاريکاتور انقلاب بود. بله. کاريکاتور بود، اما نه کاريکاتور انقلاب، بلکه کاريکاتور سيستم حکومتی او. مردمِ کاريکاتوريست ما با همين کاريکاتورها، متجاوزان به حقوق شان را قرن ها زلّه کرده اند. آن ها را بدون اين که خود بدانند و بفهمند در هم شکسته اند. آن ها را از خانه ی اجدادی شان بيرون رانده اند. حکومت فعلی قوی تر از مهاجمان تازی و مغول نيست که مردم حريف آن ها نشوند. ضربا ت ريز و پيوسته، اين غول بی مغز را از پا خواهد انداخت. زيباترين کاريکاتور البته تصوير زمين خوردن اين غول است. مردم ما به زودی اين کاريکاتور را خواهند کشيد. کاريکاتوری که رنگ زمينه ی آن نه سرخ که سبز خواهد بود.

بازجوی آقای ابطحی چرا وب لاگ ايشان را به روز نمی کنی؟
"وبلاگنويسی از داخل زندان، اگرچه يک پديده ی مهمی شد ولی برای من در اين غربت زندان فرصت بيرون آمدن از اطاق تنهائيم بود وامکانی بود که حرفها ودرد دل هايم را آن گونه که خودم باورداشتم بنويسم و ازغربت و سختی ام تا حدودی کاسته شود. اما اصحاب وبلاگنويسی که همواره همه را به مبارزه با سانسور و فيلتر می خواندند، فرمان وفراخوانی به هک کردن سايت من صادر کردند و اين فرمان افاقه کرد و آدرس رسمی سايت من از کار افتاد. خيلی ها به جد و طنزاشاره کردند که سايت را بازجو می نويسد و يا من تحت فشار آن را به روز می کنم. با سابقه ای که البته از زندان شنيده بوديم، حرف نامربوطی تلقی نمی شد اما اين بار واقعا فضای متفاوتی در زندان بود. لا اقل در مورد من شکنجه و آزاری صورت نگرفته است..." «اومدم. باز اومدم. با IR اومدم؛ وب نوشته های آقای ابطحی از داخل زندان، با آدرسِ وب نوشته ها دات آی آر)»

آقای بازجو!
نماز روزه ات قبول! ان شاء الله در بهترين نقطه ی بهشت يک جای سوپر دولوکس به تو می دهند با يک شلاق طلايی و يک بطری نوشابه ی ملکوتی! آن لحظه که کابل را در هوا می گردانی يا بطری نوشابه را در بدن زندانی فرو می کنی اجرت با خدا خواهد بود. ان شاء الله يک در دنيا بدهی و هزار در آخرت بگيری!

آقای بازجو!
شيوه ی کارت حرف ندارد. ببين تا به حال چه کسانی را به زانو در آورده ای: آيت الله شريعتمداری، نورالدين کيانوری، ناخدا افضلی، عزت الله سحابی، و ده ها نفر ديگر از راست تا چپ، از روحانی تا غير روحانی. دمت گرم. الحق که درسِ روس ها را خوب ياد گرفته ای. چه بسا خود آن ها بخواهند از تو شيوه های دگرگون سازی آدم ها را بياموزند. آقای ابطحی را هم خوب اين رو آن رو کردی. غير از اين از شما انتظار نمی رفت. کسی که به قول خودش سرهنگ عطاريان را به زانو در آورد و زندانی بيست و پنج ساله ی زندان شاه را پشت ميز اعتراف بنشاند، بايد که بتواند يک روحانی شوخ طبعِ اهل قلم را به زانو در آورد. اين که برايش کاری ندارد.

آقای بازجو!
قصد من از نوشتن اين مطلب تعريف و تمجيد از شما نيست، بل که گلايه است. فدای آن فحش های خواهر و مادر و دست سنگين ات شوم! چرا وب لاگ آقای ابطحی را زود به زود به روز نمی کنی. همان طور که ايشان دل اش برای کامپيوتر و وب لاگ تنگ می شود، ما هم دل مان برای نوشته های ايشان تنگ می شود. آخر می دانی، برای ما فرقی نمی کند فکرِ نوشته های او از کجا بيايد. همين که انگشت اش را روی کی برد می گذارد و با آن نثر روان حتی فکری را که تو توی مغزش کرده ای روی صفحه ی سفيد وُرد می آوَرَد برای ما کافی ست.

ببين در آخرين پست اش چقدر قشنگ راجع به نوشابه و نوشابه خوری و کارکرد نوشابه نوشته. آدم حظ می کند از اين همه هوش و ذکاء:
"اين بار نوشابه برای خودم باز نکردم تا مثل آن بار باعث حرف و حديث نوشابه ای داخل زندان شود. تازشم ماه رمضان است و انشاء الله روزهای آخر زندان باشد و ديگر نوشابه مورد استفاده ندارد..." (وب نوشته ها دات آی آر).

آقای بازجو!
واقعا برای شما مصرف نوشابه در ماه رمضان و غير رمضان فرق می کند؟ يعنی واقعا در ماه رمضان استعمال نوشابه ممنوع است؟ يعنی شما واقعا مقيد به اين چيزها هستيد؟ حالا فرقی ندارد که هستيد يا نيستيد ولی لطف کنيد اجازه دهيد آقای ابطحی همين چيزها را بنويسد تا ما از وضعيتی که بر زندان ها حاکم است خوشحال شويم. شايد ما هم بخواهيم به نزد شما بياييم و در دانشگاه شما چيز ياد بگيريم. اصلا يک سوال: چرا شما که می توانيد آدم ها را اين قدر دگرگون کنيد، آن هم در مدت کوتاهِ سی چهل روز، در تلويزيون برنامه نمی گذاريد و ما را بدون اين که اسباب زحمت شما در زندان شويم هدايت نمی کنيد؟ مگر شما حقوق بگيرِ حکومت نيستيد و وظيفه تان عوض کردن افکار آدم ها نيست. چطور آقای ابطحی عوض شود، آقای عطريان فر عوض شود، ده ها و صدها نفر ديگر عوض شوند، ولی ما عوض نشويم؟

آقای بازجو!
ببخشيد سرتان را درد آوردم و وقت تان را گرفتم. برويد با مشت تو سر زندانی سمج بزنيد تا در دفتر اعمال تان اين کار نيک ثبت شود و غرفه ای به غرفه ها و حوری‌يی به حوری های بهشتی تان اضافه شود. نمی خواستم مصدع اوقاتِ شريف تان شوم، و فقط قصدم اين بود که استدعا کنم اجازه دهيد آقای ابطحی –که در اصل روح حلول کرده ی شما در جسم اوست- وب لاگ اش را به روز کند. والسلام.

تفسير خبر کشکولی
* زمزمه های معامله آمريکا و روسيه بر سر ايران «جرس»
** - عرض نکردم که وقتی صحبت پول می شود اين ها حاضرند مادرشان را هم بفروشند؟!

* آيت الله خامنه ای هلال ماه را رويت کرد، بقيه مراجع نکردند! «خبرنامه گويا»
** - پشت بامی که ايشان روی آن قرار دارد خيلی بالاتر از پشت بام ديگران است برای همين توانسته است ببيند. فقط بايد مراقب باشد يکهو از آن بالا با کله پايين نيفتد.

* فشار شديد بر خانواده و دوستان ابراهيم شريفی؛ يکی از افشاکنندگان تجاوز جنسی در زندان، برای انکار تجاوز «کمپين بين المللی حقوق بشر»
** -البته که تجاوز نکرديد. من غلط کردم گفتم تجاوز کرديد. من دروغ گفتم. من از اين دروغ خود توبه می کنم. فقط لطفا به اين آقا بگوييد با من کار نداشته باشد و آن بطری را از [...] بيرون بياورد...

* بازداشت گسترده سبزپوشان مشهدی در روز قدس «خبرنامه گويا»
** بازداشت شدگان- ای امام رضا جان! شما هم اين جوری بر قلوب مردم حکومت می کردی؟! آخ!

* مدودف: اسرائيل به ايران حمله نمی کند «راديو زمانه»
** - خب الحمدلله انگار معامله جوش خورده است. اين حاجی مدودف حرف اش حرف است و توانسته دو طرف دعوا را از خرِ شيطان پياده کند. آدم حَکَم تعيين می کند هم يک همچين حاج آقايی را بايد تعيين کند.

* واکنش منفی روسيه به اظهارات احمدی‌نژاد «راديو زمانه»
** -دِ! همين الان داشتيم تعريف تان را می کرديم ها! حاجی مدودف تو هم رشوه گرفتی؟! لعنت بر شيطان!

آقای خامنه ای ديگر برای شما چه مانده است؟
"جنبش سبز برغم هشدارها و تهديد سپاه، روز قدس را به نمايشی از اعتراض و همبستگی تبديل کرد. شعارهای سبز حتی روی اتوبوس‌های حاميان دولت نيز نقش بستند..." «دويچه وله»

آقای خامنه ای ديگر برای شما چه مانده است؟ اين حکومت در هم شکسته ی زبون را چگونه می خواهيد حفظ کنيد؟ با مشتی اراذل و اوباش قداره بند؟ با عده ای درنده خوی تا بُن دندان مسلح؟ با سرکوب؟ با قتل؟ با شکنجه و تجاوز؟ حفظ اين حکومت ديگر چه ارزشی دارد؟ با اين حکومت، با اين وحشی گری ها، می خواهيد اسلام را گسترش دهيد؟ تشيع را آبرو بخشيد؟ روحانيت را به عرش بَريد؟ با اين گروه خون ريز جبار به کجا خواهيد رسيد؟

ببينيد در دور و اطراف تان چه کسی باقی مانده است؟ دوستان ديروزتان، پايه گذاران حکومت اسلامی، بانيان نظام کجايند؟ از راست تا چپ را تار و مار کرده ايد. از خودی تا غير خودی را زير پا لگدمال کرده ايد. بر روی جنازه ها جشن و پای کوبی به راه انداخته ايد و جام های پر از خون را در مهمانی متجاوزان جنسی به سلامتی يک ديگر سر کشيده ايد.

از ياران قديم تان چه کسی را برای خود نگه داشته ايد؟ از مهندس موسوی، آقای کروبی، آقای رفسنجانی، تا آيت الله های بزرگ را در مقابل خود قرار داده ايد و رفتارتان را علی وار می دانيد؟ به راستی علی (ع) اين چنين حکومت می کرد؟ اگر يک هزارم آن فجايعی که در زندان های شما روی داده است، به علی نسبت داده می شد، يک نفر شيعه در سراسر جهان باقی نمی ماند. علی اگر علی شد و علی ماند به خاطر روايت هايی بود که از مهر و محبت و مردم دوستی اش نقل می کردند. اگر در کتاب های دبستان می نوشتند که علی با کشتن مردم قدرت اش را حفظ کرد، با شکنجه و آزار جنسی، مخالفان اش را از ميدان به در کرد، با دروغ و تقلب حاکمان اش را به مردم تحميل کرد، عمال اش به دختران و پسران در بند تجاوز کردند، به خانه های مردم به خاطر بر آوردن بانگ الله اکبر حمله بردند، آيا علی علی می شد؟

آقای خامنه ای شما ديروز مردم را از دست داديد، امروز دوستان سابق تان را، و مطمئن باشيد بدون مردم و دوستان يک دل، حکومتی باقی نخواهد ماند، که شما در راس آن بنشينيد و حُکم برانيد. آقای خامنه ای ديگر چيزی برای شما باقی نمانده است. بازی را باخته ايد. اين خانه ی در هم شکسته ی از همه جا تَرَک خورده را بايد تَرْک کنيد در غير اين صورت آوار آن بر سرتان خراب خواهد شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016