یکشنبه 3 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وقتي به آدم خوش نگذرد، ادبيات ايران در هفته يي که گذشت، اعتماد

مرضيه رسولي

ساعت نزديک پنج بعدازظهر است و محمد قائد مي خواهد ناهار بخورد. مي گويد من چه بدي در حق ادبيات کرده ام که آمده ايد سراغ من؟ «صبح بلند مي شوم، صبحانه مي خورم، کامپيوتر را روشن مي کنم و مثل يک فعله شروع مي کنم به بيل زدن تا ساعت دو يا سه بعدازظهر، بعد ناهار مي خورم و از ساعت پنج و شش دوباره کار مي کنم تا ساعت ده، ده و نيم شب. بعد شروع مي کنم به کتاب خواندن تا يک بعد از نصف شب. بدون دليل بيرون نمي روم. نه خير من تهران گرد نيستم و براي رفتن به کتابفروشي هم اول زنگ مي زنم ببينم کتابي را که مي خواهم دارند يا نه. چرا چرا، شده که مثلاً بروم يک کتابفروشي و همين طوري هم کتابي بخرم. اخيراً کتابي خوانده ام از يک آقاي انگليسي که در ايران بوده به اسم اين «د رïزگاردن آو مارترز» يعني «باغ رز گلستان شهدا» که کريستفر دوبليک نوشته و جزيياتي درباره ايران است. کتاب به فارسي ترجمه نشده.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




کتاب «خلقيات ما ايراني ها»ي جمالزاده را خواندم که به نظرم براي 60 ، 70 سال پيش جالب بوده و حالا جالب نيست. نمي رسم زياد رمان بخوانم. سيستم توليد به مصرفي دارم و کتاب هايي مي خوانم که براي کارم لازم است. تازگي رمان ممنوعه آقاي مارکز را خوانده ام. بله به فارسي خواندم. کتاب «توپ هاي ماهوت» از باربارا تاچمن را براي نشر ماهي ترجمه کرده ام که درباره يک ماه اول جنگ جهاني اول يعني ماه آگوست 1914 است و «درباره آيندگان» را اميدوارم در اين ماه ها تمام کنم که به دليل فشارهاي ديگر کار رويش مدام عقب مي افتد. ديگر اينکه الان هم خيلي گرسنه هستم و اگر اجازه بدهيد بايد پروتئين به خودم برسانم.»

نصف عمرم بر فنا

«ناصحان و مشفقان تکليف اين قضيه را روشن کنند که هر آدمي محکوم است در طول زندگي اش چند کتاب بخواند. شاگرد اول کنکور به چند کتاب مسلط است؟ بقيه حاشيه نويسي و حاشيه بر حاشيه است. در زمان ابن سينا کلاً چند جلد کتاب از يوناني و لاتين به عربي ترجمه شده بود؟ وقتي آن انسان فرهيخته به بيست سالگي رسيد آيا امکان داشت کسي کتابي جديد از آستين در آورد و او را با سوالي گير بيندازد؟» (بخشي از نوشته محمد قائد در سايت اش که حرفه هنرمند در شماره بيست و هشتمش چاپ کرده است.)

الان خيلي دير است براي فهميدن اينکه کتاب خواندن نشانه باسواد بودن نيست؟ اصلاً نه زياد کتاب خواندن نشانه سواد و شعور است، نه زياد فيلم ديدن و زياد موزيک گوش کردن و زياد سفر کردن. وقتي کسي ازتان مي پرسد فلان کتاب را خوانده يي يا نه و شما کتاب را نخوانده ايد و کتاب هم کتاب معروفي است، با شرمندگي جواب نه مي دهيد. بيشتر وقت ها واکنشي که به شما نشان مي دهند يا از جنس تمسخر است يا از جنس راهنمايي و هدايت به سمت خواندن کتاب يا تاسف برايتان با اين جمله؛ «پس نصف عمرت برفناست.» شما هميشه کوتاه مي آييد يا مي گوييد که اتفاقاً تصميم دارم بخوانمش اما جواب بهتري وجود دارد که البته با انواع و اقسام کلمه ها مي توانيد تزيينش کنيد و شکل درست تري به آن ببخشيد اما مغز جواب اين است؛ «نخوندم که نخوندم» بعد شما يکي از تجربيات نابتان را در هر زمينه يي به رخش بکشيد و ازش بپرسيد تا حالا خوردن يا پختن فلان غذا را امتحان کرده يي؟ تا حالا توي خيابان ساعت شش عصر يک روز پاييزي از روي سايه آدم هايي که در چند متري از کنارت مي گذرند پريده يي؟ تا حالا زير باران خوابيده يي؟ تا حالا سه روز گرسنگي کشيده يي؟ خيلي جواب هاي ديگر مي توانيد بدهيد به اشخاصي که با سماجت پاپيچ شما مي شوند و مي خواهند کتابخانه سيار ذهنشان را به رخ شما بکشند و خود واقعي شان را پشت کتاب هايي که خوانده اند و چيزهايي که از کتاب ها برايتان بازگو مي کنند، پنهان کرده اند. به قول محمد قائد «آدم موظف نيست هر کتاب مهملي که سابقون نوشته اند بخواند. همين طور تمام کتاب هايي که معاصران مرتکب مي شوند. چه فايده از افزايش معلومات اگر اوقات آدم به خوشي نگذرد؟ کتاب خواندن، جز شب امتحان، وظيفه نيست؛ تفريحي است که مي تواند مفيد باشد.» ولي اگر هيچ کار درخوري در زندگي تان نکرده باشيد که قابل پز دادن باشد چي؟

کتاب هاي تازه

بازار کتاب وضعيت بازار موسيقي پاپ را پيدا کرده. نياز به امتحان پس دادن و تست گرفتن ندارد. همين که شما دست به قلم شديد و چيزي نوشتيد که حجمش به پنجاه صفحه تايپ شده رسيد، مي توانيد ببريد بدهيد دست ناشري تا براي شما چاپش کند. همين فردا مي توانيد امتحان کنيد. البته اينکه کتاب هاي زيادي چاپ شود و همين کتاب ها صنعت نشر را زنده و پويا نگه دارند، کمکي است. اين وسط فقط خواننده ضرر مي کند که مثلاً شروع به خواندن رمان يا داستان ايراني مي کند، چهارتا مي خواند و هيچ چيز عايدش نمي شود و با خودش تصميم مي گيرد ديگر سراغ داستان و رمان ايراني نيايد و به همان کتاب هاي قديمي تر يا ترجمه شده ها قناعت کند. بعد اين وسط کتاب هايي که چيزي براي گفتن دارند ، لابه لاي انبوهي کتاب از انبوه نويسندگان ايراني گم مي شوند. گم مي شوند چون امکان تبليغ برايشان وجود ندارد و لزوماً هم جايزه هاي ادبي که يکي از معدود امکان هاي تبليغ براي کتاب ها هستند، سراغ آنها نمي روند. البته در حال حاضر، وجود اين کتاب ها در بازار کتاب، فرض خوش بينانه يي است. بازار کتاب زنده است. هارولد پينتر و داي ترويس «در جست وجوي زمان از دست رفته» رمان هفت جلدي مارسل پروست را براي تئاتر بازنويسي کرده بودند که حالا نشر هرمس با ترجمه عباس پژمان منتشرش کرده. هارولد پينتر در سال 1972 و به کمک دو نفر ديگر از سينماگران انگليس به نام هاي جوزف لوزي و باربارا بري فيلمنامه يي از روي رمان پروست نوشت. اين فيلم تا حالا ساخته نشده، اما فيلمنامه اش چاپ شد و در راديو هم اجرا شد. متن فعلي را پينتر از روي همان فيلمنامه و اين بار با کمک داي ترويس تهيه کرد که در سال 2000 در لندن چاپ شد. نمايشنامه «در جست وجوي زمان از دست رفته» 101 صفحه و 1800 تومان است. «وقتي براي اولين بار» نوشته هايي از ماجده مطلبي است که کامبيز درم بخش برايشان طرح کشيده است. يک صفحه کتاب نوشته هايي در دو سه جمله است که مدام تکرار شده اند و حروف شان توي هم رفته اند و صفحه مقابل طرحي از کامبيز درم بخش. «وقتي براي اولين بار» را نشر ثالث منتشر کرده، 180 صفحه و چهار هزار تومان است. در صفحه آخر کتاب اسم کتاب هاي ماجده مطلبي نوشته شده که به 10 کتاب مي رسد. کتاب را يواش ورق بزنيد و کاملاً هم باز نکنيد که شيرازه اش به هم مي ريزد. اين جور صحافي دارد. «رقص با توفان» رماني نوشته محمدرضا آريان فر است که نشر افراز منتشر کرده. نويسنده در توضيح اول کتاب نوشته؛ «رقص با توفان فقط يک سوژه چند خطي بود براي نمايشنامه. اما زماني که به حاشيه تئاترمان دقيق شدم، ترجيح دادم بشود قصه يي کوتاه و...» بعد توضيح داده که «رقص با توفان» چطور شده يک داستان بلند. او گفته اين رمان درباره سختي ها و رنج هاي يک دختر از عشاير عرب جنوب ايران در زمان حمله نيرو هاي ارتش صدام است. اين اولين رمان آريان فر است و قبلاً از او مجموعه شعرهاي «جهاني ايمن تر از تبسم هاي تو نيست»، «بيان در قلمرو عشق» و «سهمي از همه ترانه ها» و نمايشنامه هاي «ظهور»، «يزار»، «نقل آخر» و «دو روايت جا مانده از باد» چاپ شده. اما رمان 360 صفحه است و 6800 تومان. «نمي توانم به تو فکر نکنم سيما» مجموعه داستان محمد حسيني است که ثالث منتشر کرده. کتاب شامل هشت داستان است که شده 76 صفحه با قيمت 1800 تومان. کتاب در کاغذ صد گرمي چاپ شده، با فونتي درشت تر از فونت معمول کتاب ها. نشر هرمس يک کتاب ديگر از کتاب هاي آگاتا کريستي منتشر کرده؛ «سيزده معما» ترجمه مهوش عزيزي. اين کتاب در سال 1977 چاپ شده بود. 255 صفحه است و 3700 تومان. «بازي، مهندسي يک رمان» نوشته قاسم کشکولي کتاب تازه ديگري است که ثالث منتشر کرده که قبلاً شايد با اسم ديگري آن را خوانده بوديد. کتاب شامل هفت تمهيد است و گويا چگونگي نوشته شدن يک رمان است و بازي هاي راوي و نويسنده براي خلق يک اثر. «بازي» 94 صفحه است و دو هزار تومان با همان فونت و کاغذ. «نمي توانم به تو فکر نکنم سيما»، زن در پياده رو راه مي رود، ناهيد و رمان نامه آثار ديگر کشکولي هستند. «ريشه هاي زن ستيزي در ادبيات کلاسيک فارسي» تحقيقي از مريم حسيني است که نشر چشمه چاپ کرده. حسيني عضو هيات علمي دانشگاه الزهراست و جلوه هاي زن ستيزي در شعر شاعران کلاسيک و روايت ها و حکايت هاي ادبيات کلاسيک فارسي را بررسي کرده. يک بخش هم به خاقاني زن ستيز و نظامي فمينيست اختصاص دارد. فمينيست هاي جهان و علي الخصوص ايران حالا که فهميده اند خاقاني زن ستيز است نبايد بهش رحم کنند. کتاب 288 صفحه و پنج هزار تومان است. «دعا براي کودکي که زاده نشده» نوشته ايمره کرتيس و ترجمه صبا رستگار هم کتابي است که از سوي نشر خورشيد وارد بازار شده. کرتيس سال 2002 برنده نوبل ادبيات شده. پشت جلد کتاب نوشته شده؛ «نه اولين کلمه يي است که در اين رمان خيره کننده گفته مي شود. راوي ميانسال رمان که نويسنده يي يهودي و اهل مجارستان است، در پاسخ به پرسش آشنايي که مي پرسد «بچه داري؟» اين جواب را مي دهد.» دعا براي کودکي که زاده نشده، 122 صفحه و 2600 تومان است. يک کتاب ديگر هم از زندگي چه گوارا چاپ شده. «زندگي من با چه گوارا» که هيلدا گادئا همسر او نوشته و کيوان سپانلو ترجمه کرده. هيلدا گادئا که اقتصاد خوانده، سال 1955 با چه ازدواج کرده، سال 1959 طلاق گرفته و در سال 1974 هم در هاوانا فوت کرده. او زندگي چندساله اش را با چه خاطره نويسي کرده. «زندگي من با چه گوارا» را انتشارات مازيار چاپ کرده که 286 صفحه است و 4500 تومان. بهمن فرزانه رمان ديگري از گراتزيا کوزيما دلدا برنده جايزه ادبي نوبل سال 1926 ترجمه کرده به اسم «کبوترها و بازها» که نشر ثالث منتشر کرده و 340 صفحه است. بهمن فرزانه قبلاً کتاب هاي «بر لبه پرتگاه»، «خاکستر»، «رقص گردن بند»، «پس از طلاق»، «راه خطا»، «حريق در باغ زيتون»، «راز مرد گوشه گير» و «چشمهاي سيمونه» را از اين نويسنده ايتاليايي به فارسي برگردانده بود. دفتر شعر «مي خواهم بچه هايم را قورت بدهم» سروده رويا زرين که برنده جايزه شعر خورشيد و ايوار شده بود، تجديد چاپ شده. مجموعه شعرهاي پيشين او «زمين به اوراد عاشقانه محتاج است» و «من از کنار برج بابل آمده ام» است که ناشر دومي نيلوفر است.

اصرار و انکار

علي اکبر ولايتي، محمدرضا سرشار، راضيه تجار، سميرا اصلان پور و رضا رسولي به همراه محسن پرويز و فيروز زنوزي جلالي به عنوان هيات مديره تازه انجمن قلم ايران معرفي شده اند. بعد زنوزي جلالي نامه نوشته به محمد حسيني وزير ارشاد و از او خواسته محسن پرويز را در سمت خود ابقا کند.

او نوشته؛ «دکتر محسن پرويز- معاون فرهنگي وزارت ارشاد اسلامي- از آن دست مسوولاني است که بحق در جايگاه شايسته و بايسته يي قرار دارند؛ چراکه هم با روح فرهنگ و ادب جوش خورده اند و هم خود نويسنده و منتقد صاحب نامي هستند که به نحو شايسته يي مشکلات اهل قلم را درک مي کنند و به جرات مي توان گفت- تا آنجا که من به خاطر دارم- تاکنون هيچ فرد ديگري با اين همه اشراف بر ادبيات داستاني اين مملکت عهده دار اين مسووليت مهم نبوده اند. به عنوان نمونه، نگاه کنيد به بسيار اقداماتي که در چهار سال گذشته در عرصه ادبيات رخ داده است؛ از جايزه کتاب فصل بگيريد تا جايزه گام اول، جايزه نقد سال، جايزه پروين اعتصامي، جايزه آل احمد و... به عنوان نويسنده يي نازل قلم از جمع بسيار نويسندگان توانمند به شما پيشنهاد مي کنم در مورد ادامه همکاري ايشان در آن وزارتخانه تامل و ترديد نکنيد، که اگر چنين شد، حتم گوي و ميدان را به کساني سپرده ايد که در خوشبينانه ترين وضع بايد که بيايند و تازه همه چيز را از نو تجربه کنند.» اشاره زنوزي جلالي به اين جايزه هاي دولتي جالب است چون در تمام جايزه ها او يا به عنوان دبير يا برنده جايزه يا داور پاي ثابت است.

حسن محمودي در وبلاگش آدم و حوا (adamohava.ir) در نامه يي سرگشاده جواب بلندي به دفاع زنوزي جلالي از پرويز داده و نوشته؛ «من مي پرسم که اصرار شما بر ابقاي محسن پرويز بر مسند معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چيست؟ شما در مقام يک نويسنده به وزير نامه نوشته ايد و من در مقام نويسنده يي که داستان صبر ايوبم در زمان صدارت آقاي محسن پرويز، به کلي از کتابم حذف شده و يک مجموعه داستان، نزديک به دو سال در اداره کتاب معطل مانده است، از شما مي خواهم دليل اصرارتان را بر ابقاي آقاي محسن پرويز برايم توضيح دهيد. اگر وقتش را داشته باشيد مي توانم نسخه يي از داستان صبر ايوب را براي شما بفرستم و با هم درباره اش حرف بزنيم. اما اگر وقتش را نداريد برايتان مي گويم که نوح، شخصيت داستان صبر ايوب، از جنس جوان هاي روزگار جنگ است که شيداي شهادت است و مي خواهد به مانند دوستانش شهيد شود، اما مادرش نمي خواهد تک پسرش را از دست بدهد و در نهايت، نوح به شهادت مي رسد. اين داستان را دوستان نزديک شما در اداره کتاب آقاي محسن پرويز به کلي غيرقابل چاپ تشخيص داده اند. آن هم در زماني که...» محسن پرويز پزشک است و کتاب هاي «فتق، بواسير، شقاق و خارش» را به همراه چند مترجم ديگر ترجمه کرده، «گوش، حلق و بيني» را به همراه چند نويسنده ديگر نوشته و مولف کتاب «عفونت هاي کليه، مجاري ادراري، پروستات و بيماري هاي مقاربتي» است. او در مراسم افتتاحيه يازدهمين دوره نمايشگاه کتاب خراسان رضوي به سخنان احمدي نژاد اشاره کرد که در نمايشگاه پارسال بر پرداختن به کتاب کودک و موضوع ادبيات داستاني تاکيد کرده بود؛ «رئيس جمهور در آن نمايشگاه نکاتي را متذکر شد که تحت الشعاع فضاي انتخاباتي آن زمان قرار گرفت. اين سخنان رئيس جمهور که سخنان کارشناسي شده از زبان يک مسوول بوده براي ما يک تکليف شده است که بايد آن را پيگيري کنيم.» حالا قرار است ارشاد برود سر وقت اين کتاب ها. پرويز گفته وزارت ارشاد قرار است از کتاب هاي چاپ اول حمايت ويژه کنند. چون ارشاد چند دست ندارد که با هم چند کار را انجام دهد و کتاب هايي که به بيشتر از يک چاپ مي رسند، اگر لغو مجوز شدند، بعداً گله مند نباشند.

تفويض صدور مجوز

بحث هميشگي صنعت نشر يعني صدور مجوز، سوالي است که خبرنگار مهر در نمايشگاه کتاب کرمان از محمد حسيني پرسيده و او هم گفته؛ «ما هم قبول داريم اين روند کند است و ان شاءالله سرعت پيدا خواهد کرد. در اين خصوص و هر مقداري هم که امکان داشته باشد مي توان به استان هاي کشور تفويض اختيار کرد. براي اين منظور هم بايد نيروي انساني ما جدي تر باشند و اگر لازم باشد، تقويت شوند و روندي هم که الان در حال انجام است بايد در جهت تسريع امور بررسي شود.» او گفته؛ «انتظار مي رود ملت ما در عرضه کتاب مانند ديگر حوزه ها در جهان پيشتاز باشد. با توجه به آنچه در افق چشم انداز ايران 1404 ترسيم شده نبايد اين رسالت را فقط به عده يي از نخبگان واگذار کنيم و همه بايد اهل مطالعه باشند.»

اقتدار در فرانکفورت

سليمي نمين رئيس دفتر مطالعات تاريخ معاصر که امسال رفته بود فرانکفورت بعد از بازگشتش گفته؛ «به دليل عملکرد مديريت نمايشگاه و بهره برداري سياسي از آن اعتبار نمايشگاه فرانکفورت به تدريج رو به کاهش است.» بنابراين شيخ عطار سفير ايران در آلمان بر برنامه ريزي سالانه براي حضور مقتدرانه تر نمايشگاه کتاب تهران در نمايشگاه کتاب فرانکفورت تاکيد کرده. حضور مقتدرانه تر. حضور دولت ايران که هميشه در نمايشگاه ها مقتدرانه بوده و اين وسط ناشران هميشه بي نصيب بوده اند. راستي فيلم امسال حضور مقتدرانه ايران در نمايشگاه کتاب فرانکفورت را روي يوتيوب ديديد؟

نمايشگاه در ندامتگاه

رئيس اداره فرهنگي و هنري سازمان زندان هاي کشور گفته؛ «همزمان با هفته کتاب به مدت يک هفته 260 نمايشگاه کتاب در دو هزار و 600 زندان و کانون هاي اصلاح و تربيت سراسر کشور برپا مي شود. در شهر تهران به دليل وسعت و دارا بودن تعداد زيادي زندان، در سال گذشته 35 هزار جلد کتاب به صورت کتابخانه باز در زندان ها توزيع شد. همچنين به دليل استقبال مددجويان و طي نظرسنجي انجام شده از مخاطبان در زندان ها، بيشترين کتاب مورد مطالعه شامل کتاب هاي شعر و ادبيات، داستان و رمان بوده است.» اما مثل اينکه سهميه ندامتگاه اوين از اين همه کتاب و خواندني، فقط روزنامه کيهان است.

روزي روزگاري جايزه

براي سومين بار تاريخ برگزاري جشنواره ادبي روزي روزگاري به تعويق افتاد. مراسم اختتاميه جايزه ادبي «روزي روزگاري» که اولش قرار بود ارديبهشت ماه برگزار شود به اول آبان موکول شد و حالا هم که تا دي ماه به تعويق افتاده است. هفته گذشته اعلام شد اين مراسم با کمک سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران جمعه اول آبان از ساعت 16/30 تا 19 در پرديس فرهنگي شهيد سليماني واقع در يافت آباد برگزار مي شود. اين دفعه هم مثل هميشه مشکلات فني جلوي برگزاري هر مراسم و برنامه يي را گرفت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016