شنبه 22 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جادوي بهار، عباس احمدى (قسمت اول)

[email protected]

اين مقاله در چهار بخش نوشته شده است. در بخش يک، مراسم چهارشنبه سوري ، در بخش دو، آيين سبز کرده سبزه، در بخش سه، سفره ي هفت سين، و در بخش چهار، پديده ي حاجي فيروز، از نظر جادو شناسي، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.

بخش 1- آيين هاي چهار شنبه سورى

يكى از مراسم نوروز در ايران، مراسم چهار شنبه سورى است. در مراسم چهار شنبه سورى، چهار آيين به چشم مى خورد: آيين قاشق زنى، آيين پريدن از روى آتش، آيين شكستن كوزه، و آيين بازكردن قفل. براى كند و كاو در اين مراسم، از عصر علم به عصر مذهب و از عصر مذهب به عصر جادو مى روم.

۱-آيين قاشق زنى

در مقاله ى“چَمچهَ گَلين “ نشان دادم كه يكى از مراسم چهار گانه ى چهار شنبه سورى، يعنى مراسم “قاشق زنى “، شبيه به مراسم “چَمچهَ گَلين “ است. در آن مقاله براى اولين بار اين فرضيه را مطرح كرديم كه آيين قاشق زنى، مانند مراسم چمچه گلين، يك نوع جادوى تقليدى براى باران سازى است. در قاشق زنى نيز، مانند مراسم چَمچَه گَلين، دختر بچه ها به در خانه ها مى روند و صاحب خانه ها به آن ها مواد غذايى مى دهند. “قاشق “ در مراسم قاشق زنى، مانند “چَمچَه “ در مراسم “چَمچَه گَلين “، مظهر و سمبول و نماد روح درختى و روح بارورى و بركت است. در آن گفتار، ادعا كردم در مراسم قاشق زنى، قسمت آب پاشيدن و قسمت آش پختن، از بين رفته است.به دنبال پيدا كردن اين قسمتهاى گمشده بودم كه به مطلب زير در كتاب نيرنگستان نوشته ى زنده ياد صادق هدايت، برخورد كردم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




“اگر كسى ناخوش داشته باشد، به نيت سلامتى او، در شب چهار شنبه سورى ظرفى برداشته مى رود در خانه ى همسايه ها را مى كوبد و بدون آن كه چيزى بگويد با قاشق به آن ظرف مى زند. صاحب خانه يا خوراكى يا پول در ظرف او مى اندازد. آن خوراكى ها را به ناخوش مى دهند و يا با آن پول چيزى مى خرد و به ناخوش مى خوراند تا شفا يابد. در همين شب كوزه ى آبى زير ناودان رو به قبله مى گذارند (۲) “

اگر خاطرتان باشد، در مراسم چمچه گلين نيز عروسك مخصوصى را زير ناودان رو به قبله مى گذارند. گرچه در نمونه اى كه صادق هدايت آورده است، با خوراكى هاى مراسم قاشق زنى، آش نمى پزند تا فديه ى آناهيتا كنند، اما صفت جادويى اين خوراكى ها در خاصيت شفادهندگى آن هاست كه مى تواند بيماران را شفا دهد.ممكن است بعضى از دوستان ايراد بگيرند كه درست است كه يك قدم به مقصود خود نزديك تر شده اى ولي هنوز رسم آش پختن را به طور مستقيم نشان نداده اى.ايراد آن ها درست است. براى رفع اين ايراد، نمونه زير را مى آورم.

“ از ديگر آيين هاى چهار شنبه سورى، قاشق زنى مى باشد. زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشق و كاسه ى مسى بر مى داشتند و به در خانه هاى مردم رفته، به طورى كه شناخته نشوند، شروع به قاشق زنى مى كردند. مردم در كاسه هاى آنها مواد غذايى و يا پول مى ريختند. از پول و مواد جمع آورى شده از راه قاشق زنى، آش بيمار و يا آش امام زين العابدين بيمار (ع) مى پختند.(۳) “

همان طور كه مى بينيد، آش حضرت زين العابدين بيمار (ع) در مراسم قاشق زنى معادل آش حضرت فاطمه ى زهرا (ع) در مراسم چمچه گلين است. مى دانيم كه هردوى اين آش ها، در اصل، به عنوان فديه اى براى آناهيتا، ايزد بانوى بارورى و بركت، پخته مى شده است. بعد از حمله ى اعراب به ايران، بسيارى از آيين هاى باستانى، براى مصون ماندن از حمله ى قشريون متعصب، تحت نام امامان و ائمه ى اطهار عليهم السلام به زندگى خود ادامه دادند.

۲- آيين پريدن از روى آتش

به عقيده ى من آيين پريدن از روى آتش نوعى جادوى سرايتى به شمار مى روند.براى اثبات اين فرضيه، ابتدا، چند نمونه از نقاط مختلف ايران مى آورم و سپس آن ها را از نظر جادو شناسى مورد تجزيه و تحليل قرار مى دهم.

نمونه ها

نمونه ى اول - در شاهرود، زنان روستاى “دهملا “، در شب چهار شنبه سورى،سر سه كوچه، سه كپه ى آتش روشن مى كنند. سپس كوزه ى كهنه اى را كه به آن “كِل تُنگُو “ مى گويند از پشت بام به زمين مى اندازند و با خود مى گويند “نحسى به در “.(۱)


نمونه ى دوم - در خور، نزديك نايين، استان اصفهان، جشن چهار شنبه سورى با افروختن شاخه ى درخت خرما به دست كدبانوى خانه شروع مى شود. در اين شب، بانوى خانه، آتش افروخته را از بام به كوچه مى اندازد و مى گويد: “ اﻻ به در، بلا به در، دزد و هيزا، زده به در “ (۱)


نمونه ى سوم - در شب چهارشنبه سورى باﻻى بام خانه آتش روشن مى كنند. در كوزه پول سياه انداخته و غروب آفتاب آن را از باﻻى بام در كوچه مى اندازند و مى گويند: “ درد و بلام بره تو كوزه بره تو كوچه"(2)


نمونه ى چهارم - شب چهار شنبه، بته ى خشك را، در هفت كپه يا سه كپه، آتش مى زنند و همه ى اهل خانه از كوچك و بزرگ از روى آن مى پرند و مى گويند: “زردى و رنجورى من از تو،سرخى و خرمى تو از من “ (۲)


تحليل

اولين سوال اين است كه چرا در مراسم چهار شنبه سورى، مردم آتش روشن مى كنند؟


به عقيده ى بسيارى از محققان، از جمله دكتر مهرداد بهار، در آخر سال، ارواح مردگان و يا فروهر ها براى ديدار بستگان شان از آسمان به زمين مى آيند و مردم آتش روشن مى كنند تا ارواح مردگان به آسانى خانه ى بستگان شان را پيدا كنند. دليلي هم كه براى اين فرضيه مى آورند اين است كه آريا ها مردمانى مرده پرست اند و اين مراسم نوعى آيين نيا پرستى است (۳).

آخوند ها نيز مى گويند مراسم روشن كردن آتش در مراسم چهار شنبه سورى ياد آور آتش پرستى گبر هاست و به همين دليل با آن مخالفت مى كنند.

اما من نظر ديگرى دارم. من مى گويم كه مراسم پريدن از روى آتش نوعى جادوى سرايتى است. بوميان ايران، معتقد بودند كه با تماس با آتش مى توانند، در يك لحظه ى كوتاه، زردى و رنجورى خودرا به آتش بدهند و در عوض سرخى و خرمى آتش را به خود منتقل كنند. اين موضوع به وضوح در نمونه چهارم به چشم مى خورد، در آن جا كه هنگام پريدن از روى آتش مى گويند: “ زردى و رنجورى من از تو، سرخى و خرمى تو از من “ اين يك نوع جادوى سرايتى است كه دو موجود از راه تماس، صفات خود را به يكديگر “سرايت “ مى دهند.

۳ - آيين شكستن كوزه

نكته اى كه فرضيه ى ما را در برابر فرضيه ى “مرده پرستى آريايى ها “ و نيز در برابر فرضيه ى آخوندىِ “آتش پرستى گبر ها “ تقويت مى كند مراسم شكستن كوزه است. در اين مراسم، مردم درد و بلاى خودرا از راه جادوى سرايتى به كوزه منقل مى كنند و كوزه را از پشت بام به كوچه مى اندازند تا به اين ترتيب رنجورى و بيمارى را از خانه ى خود دور كنند. به عنوان مثال، در نمونه سوم در كوزه پول سياه مى اندازند و غروب آفتاب آن را از باﻻى بام در كوچه مى اندازند و مى گويند: “درد و بلام بره تو كوزه بره تو كوچه “.

ارتباط بين پريدن از روى آتش و شكستن كوزه

اگر فرضيه ى ما در مورد مراسم پريدن از روى آتش درست باشد بايد در بعضى از اين مراسم به جاى كوزه، بته ى مشتعلي را از بام به كوچه بياندازند و درد و بلا را به اين ترتيب از خود دور كنند.يعنى، ابتدا بته اى را آتش بزنند و درد و بلاى خودرا به آن منتقل كنند و سپس آن را از بام به كوچه بياندازند. اين نمونه ى شگفت انگيز را در نايين پيدا مى كنيم.در نايين، كدبانوى خانه به جاى كوزه، شاخه ى درخت خرما را آتش مى زند و از بام به كوچه مى اندازد و مى گويد: “اﻻ به در، بلا به در، دزد و هيزا، زده به در “.در اين جا بخوبى مى بينيم كه آتش، نقش كوزه را بازى مى كند. در بعضى از مراسم نيز گرچه آتش را از بام به كوچه نمى اندازند، اما پس از پريدن از روى آتش و انتقال دادن بيمارى و رنجورى به آتش، خاكستر آن را جمع كرده و از خانه بيرون برده و در سر چهار سو ها مى ريزند. در اين زمينه به اين نمونه توجه كنيد.


“در قديم رسم بر اين بود كه زنى خاكستر بوته ها را جمع كرده و در سر چهار سو ها مى ريخت و در بازگشت به خانه مى پرسيدند كيه؟.او مى گفت منم.بعد مى پرسيدند از كجا آمده اى؟ او مى گفت از عروسى. سپس مى پرسيدند چه آورده اى؟ او مى گفت تندرستى. آن وقت در خانه را به رويش باز مى كردند.(۳) “


در اين نمونه، به خوبى مى بينيم كه خاكستر جادويى را، مانند كوزه ى كهنه، از خانه به دور مى ريزند تا با اين آيين جادويى، بيمارى و رنجورى (= نحوست) را از خانه ى خود دور كنند.

۴ - آيين باز كردن قفل

در اين جا، به چهارمين آيين مراسم چهار شنبه سورى، يعنى به آيين “بازكردن قفل “ مى پردازم.به عقيده ى من، آيين “بازكردن قفل “ نوعى جادوى تقليدى براى جفت گيرى و كامجويى است.ابتدا به اين چند نمونه از كتاب كوچه توجه كنيد:


نمونه ها

نمونه ى اول - “ در خراسان در شب چهار شنبه سورى دخترى كه دم بخت است قفلي را به زنجيرى بسته به گردن خود آويزان مى كند به طورى كه قفل ميان دو پستان او قرار مى گيرد.و بعد، وقت غروب مى رود سر چهار راه، كليد قفل را زير پاى راست خود مى گذارد و يك عدد آيينه ى كوچك هم زير پاى چپ خود قرار مى دهد و منتظر مى نشيند.هر مردى از آن جا رد مى شود صدا مى كند: اى آقا، بيا اين قفل را باز كن. آن شخص كليد را از زير پاى راست دختر بر مى دارد و قفل را باز مى كند.پس از آن دختر آينه را از زير پاى چپ خود بيرون مى آورد و به صورت خود نگاه مى كند.(۲) “


نمونه ى دوم - “ در شب چهار شنبه سورى گوشه ى چادرِ دخترِ خانه مانده را سوراخ مى كنند و قفلي از آن مى گذراننند و مى بندند.بعد دختر با يكى از پيرزن هاى خويش سر چهار راهى مى ايستد و از هر مردى كه مى گذرد مى پرسد: اى آقا، اسم شما محمد است؟ اسم شما علي است؟ اگر جواب مثبت باشد كليد را به دست او مى دهد و خواهش مى كند قفل را باز كند. بعد مشتى نقل و نبات به او مى دهد.(۲) “

نمونه ى سوم - “ در شب چهار شنبه سورى، دختر هايى كه بخت شان بسته است (يعنى شوهر گيرشان نمى آيد) قفلي را بسته به زنجيرى آويخته به گردن خود مى اندازند كه قفل روى سينه ميان دو پستان شان قرار مى گيرد. بعد وقت غروب مى روند سر راه چهار راه. هر سيد كه رد مى شود صدا مى كنند كه بيايد قفل را باز كند تا بختشان باز شود.(۲) “


نمونه ى چهارم - “ پيش از در آمدن آفتاب، دختر قفلي را بر مى دارد و به كمر مى بندد، آن را كليد مى كند و كليدش را به كمر مى اندازد و به راه مى افتد. قفل را چنان بسته كه عابران ببينند. آنگاه مرد عابرى كه مطلب دستگيرش مى شود پيش مى آيد و قفل را باز مى كند (۲) “


تحليل

قفلي كه اين دختران دم بخت به گردن مى اندازند، به وضوح سمبول آلت تناسلي زنانه است و باز كردن قفل نيز سمبول جفتگيرى بين زن و مرد است.اين مراسم، يك نوع جادوى تقليدى براى كامجويى و پيدا كردن جفت است.دختر نوبالغ، مى خواهد طبيعت را مجبور كند كه از عمل چرخيدن كليد در قفل تقليد كند و كليد نرينه اى براى قفل مادينه ى دختر جوان فراهم آورد.

***

منابع:

۱- مقاله ى “تنوع مراسم نوروز در ميان ايرانيان “، نوشته ى مارى پرهيزكارى، روزنامه ى دوران امروز، يكشنبه 21 اسفند 1379، صفه ى ۹

۲ - كتاب كوچه، احمد شاملو، حرف “ب “، صفحه ها ى 834 - 832

۳ - مقاله ى “زردى من از تو سرخى تو از من “، نوشته ى محمد رضا ارشاد، روزنامه ى همشهرى، سه شنبه 23 اسفند 1379

**********************************************************************


بخش 2 - آيين سبزكردن سبزه

ايرانيان دو هفته پيش از فرارسيدن نوروز در خانه هايشان سبزه سبز مى كنند و سيزده روز پس از آغاز نوروز يعنى در روز سيزده بدر آن را از خانه هايشان بيرون مى آورند و به رودخانه مى اندازند. پرسشي که در اين جا پيش مي آيد اين است که چرا ايرانيان سبزه سبز مي کنند؟ اين رسم از کدام زمان متداول شده است؟ فونکسيون و کارکرد آن چيست؟ براي پاسخ به اين پرسش ها از عصر علم به عصر مذهب، و از عصر مذهب به عصر جادو مي رويم و ريشه هاي اين آيين کهنسال را در آن جا جستجو مي کنيم.


در عصر جادو، هنوز ايزدان و خدايانى مانند مهر و ناهيد و هرمزد، ظهور نكرده بودند. زيرا ذهن بدوى بوميان ايران نمى توانست به موجودات مجرد در ماوراى طبيعت مادى فكر كند.هرچه بود طبيعت بود و انسان كه براى تسلط بر آن مى كوشيد. در آن عصر، آنها نمى توانستند از ايزدانى مانند ايزد بانوى آناهيتا براى سبز كردن طبيعت كمك بگيرند. تنها سلاح آنها براى فرمان راندن بر طبيعت، آيين هاى جادويى بود. آنها واقعا معتقد بودند كه “ شبيه، شبيه مى آورد “ آنها در خانه هايشان،سبزه سبز مى كردند تا طبيعت را مجبور كنند از اين عمل آنها تقليد كند و سبز شود. بشر در عصر علم، دريافت كه هيچ رابطه ى علت و معلولي بين سبز كردن سبزه در خانه و سبز شدن طبيعت در باغ و بستان وجود ندارد.اما در عصر جادو، بوميان ايران معتقد به اين رابطه ى علت و معلولي بودند. امروزه، كاركرد جادووى اين آيين مقدس فراموش شده است و مراسم سبز كردن سبزه به صورت يكى از سنت هاى ملي در آمده است.


مراسم به آب انداختن سبزه در روز سيزده بدر

سوال دومى كه پيش مى آيد اين است كه چرا سبزه اى را كه با اين همه زحمت در خانه هاى شان سبز كرده اند، در روز سيزده بدر از خانه بيرون مى آورند و آن را به رودخانه مى اندازند؟ چه رمزى در اين عمل نهفته است؟ مى دانيم كه سبزه ى شاداب روز اول فروردين، به تدريج زرد و پزمرده مى شود به نحوى كه در روز سيزده ى فروردين، چندان چيزى از آن شادابى و سر سبزى روز اول در آن باقى نمانده است. بوميان ايران، با مشاهده ى اين جريان، معتقد بودند كه رنجورى و زردى و بيمارى از آن ها به سبزه “سرايت “ كرده است و بايد اين سبزه ى جادويى را در روز سيزده بدر، از خانه بيرون ببرند و در رودخانه بياندازند تا آب روان آن را با خود ببرد. “انداختن سبزه در رودخانه “ يك نوع جادوى سرايتى است. اين آيين شبيه به آيين “انداختن كوزه ى كهنه از بام به كوچه “ در شب چهار شنبه سورى است. و همان طور كه در مقاله ى قبل، نشان دادم، “پريدن از روى آتش “ نيز از همين خانواده است. زيرا در آن مراسم نيز با پريدن از روى آتش، زردى و رنجورى خودرا به آتش مى دهند و سپس خاكستر اين آتش جادويى را از خانه بيرون مى برند و در كوچه مى ريزند. از نظر جادوى سرايتى، سبزه ى زرد شده معادل كوزه ى كهنه و معادل آتش خاكستر شده مى باشد. بايد ابتدا رنجورى و زردى و بيمارى اى را كه از خود به سبزه و يا به كوزه و و يا به آتش “سرايت “ داد. و سپس سبزه ى زرد شده را به آب روان انداخت تا آب اين سبزه ى جادويى را با خود ببرد.و يا كوزه ى كهنه را از بام به كوچه پرتاپ كرد تا اين كوزه ى جادويى تكه تكه و نابود شود. ويا آتش خاكستر شده را از خانه به كوچه ريخت تا باد اين خاكستر جادويى را با خود ببرد. اگرسبزه ى زرد شده و يا آتش خاكستر شده و يا كوزه ى كهنه در خانه بماند، بيمارى و زردى و رنجورى نيز در بدن آن ها باقى خواهد ماند و به قول معروف “دچار نحسى “ خواهند شد. معناى كلمه ى “نحسى “ از نظر علم جادو شناسى دقيقا همين تعريفى است كد در اين جا آورده ايم. نحسى يعنى بيمارى و زردى و رنجورى.حتى امروزه نيز معتقديم كه اگر روز سيزده به صحرا نرويم و سبزه را به رودخانه نياندازيم،به “نحوست سيزده “ دچار مى شويم. گرچه ما كاركرد جادويى اين مراسم را فراموش كرده ايم ولي وحشت ها و ترس هاى وابسته به تابو هاى عصر جادو هنوز با ماست.


ارتباط بين مراسم چهار شنبه سورى و مراسم به آب انداختن سبزه

در اينجا مى توان اين سوال را مطرح كرد كه اگر پريدن از روى آتش و انداختن كوزه از بام به كوچه براى “رفع نحوست “ است، پس بايد خويشاوندى و قرابتى بين مراسم چهار شنبه سورى و مراسم سيزده بدر وجود داشته باشد. براى اثبات اين فرضيه، بايد نمونه اى را نشان بدهم كه در آن نمونه ، مراسم چهار شنبه سورى نه در شب چهار شنبه بلكه در شب سيزده ى نوروز انجام شده باشد. تعجب نكنيد، درست شنيديد، اگر فرضيه ى من درست باشد بايد در بعضى از نقاط ايران، چهار شنبه سورى را شب سيزده نوروز برگزار كنند. ابتدا فكر مى كردم كه پيدا كردن اين حلقه ى مفقوده، ممكن نيست تا آن كه در كتاب نيرنگستان به اين نمونه ى عجيب و شگفت آور برخورد كردم:

در ده “سجن “ از توابع شاهرود، در شب سيزده، سر سه كوچه،سه بوته ى آتش دست مى كنند و از روى آن مى پرند و مى گويند: “سيزده به در، چهارده مبارك باد “

همان طور كه مى بينيد، در شاهرود، چهار شنبه سورى به شب سيزده افتاده است. اين موضوع يك بار ديگر نشان مى دهد كه مراسم “به رودخانه انداختن سبزه “ در روز سيزده بدر، از نظر جادوى سرايتى شبيه به مراسم “ شكستن كوزه “ و مراسم “پريدن از روى آتش “ در شب چهار شنبه سورى است.

مراسم گره زدن سبزه

در روز سيزده بدر، دختران نوجوان و نوبالغ، به اميد پيدا كردن شوهر، سبزه ها را گره مى زنند و مى خوانند: “سيزده بدر، سال ديگه خونه ى شوهر “. اولين سوالي كه بپيش مى آيد اين است كه معناى اين “گره “ چيست و اصوﻻ “گره “ سمبول چه چيزى است و چرا دختران نوبالغ اين كار را مى كنند؟ براى پاسخ به اين سوال بايد به مراسم “بازكردن قفل “ در شب شهار شنبه سورى توجه كنيد. سوآلي كه در اين جا مطرح است اين است كه چه ارتباطى بين آن “قفل “ چهارشنبه سورى و اين “گره “ ى سيزده بدر موجود است؟ براى پاسخ به اين سوال، نمونه ى زير را مى آورم كه در آن به جاى قفل از گره ى دستمال استفاده شده است.

“در شب چهار شنبه سورى، دختران دم بخت، كه آرزوى تشكيل خانواده داشتند، دستمالي را گره مى زدند و در گذر گاه به ناشناسى مى دادند تا گره ى دستمال را باز كند.(۱) “

اين گره ى دستمال مى تواند شبيه به گره اى باشد كه در روز سيزده بدر، دختران به سبزه مى زنند. تنها فرقى كه با هم دارند اين است كه در اين جا از دستمال استفاده مى شود و در آن جا از سبزه. با اين حساب، گره ى سبزه معادل گره ى دستمال و گره ى دستمال معادل قفل و قفل معادل آلت تناسلي زنانه است. باز كردن گره ى سبزه مانند باز كردن گره ى دستمال و يا باز كردن “قفل “ ،سمبول جفت گيرى جنسى است.به عبارت ديگر، مراسم گره زدن سبزه نوعى جادوى تقليدى براى جفت يابى و جفت گيرى است.

***

منابع:

۱ - مقاله ى “نوروز، آيين ستايش بهار و انسان “ ماهنامه ى پژواك، مارچ 2001، صفحه ى 25


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016