شنبه 4 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از قدرتِ دروغ تا دروغِ قدرت، محمدرضا شکوهی فرد

mrshokouhifard@gmail.com

توصیف دروغ

دهخدا در لغت نامه خویش دروغ را «سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقيقت، مقابل راست، مقابل صدق» و بالاخره [معادل] «كذب» مي داند و مصادیق آن را در صدها بيت شعر بزرگاني همچون ابو شكور، اسدي، امير معزي، اوحدي، اورمزدي، جامي، حافظ، خاقاني، خفاف، زلالي، ساوجي، سعدي، سنائي، سيفي، صائب، ظهوري، عنصري، فرخي، كاشي، كمال اسماعيل، كمال خجندي، منجيك، مولوي، ناصر خسرو، نظامي و در آثاري همچون ابداع البدايع و امثال و حكم و براهين العجم و تاج المصادر بيهقي و تاريخ بيهقي و تذكره الاولياء و ترجمان القرآن جرجاني و ترجمه طبري بلعمي و جامع الحكمتين و شاهنامه و قابوسنامه و قريع الفرس و كتاب النقص و گلستان و مجمل التواريخ و القصص و منتهي الارب نشان مي دهد و همه را در برابر عبارت دروغ و دروغ آزمایی و دروغ آزماي و دروغ آزمودن و دروغ كردن و دروغ گرانيدن و دروغ گفتن و دروغگو و دروغگويي و درغگوي و دروغياب و دروغين و دروغيني و دروغينه گرد مي آورد.

كهن ترين اثر منثور يا لوحه اي كه در این مورد در دست داريم دعاي مشهور داريوش كبير در تخت جمشيد است كه به خط ميخي و به اين معنا براي ما باقي مانده است: خداوند اين كشور را از دشمن، از خشكسالي و از دروغ محفوظ دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




سخن گفتن و نوشتن در ذم اين پديده معيوب، ويژه ايراني و ايرانيان و مسلمان و مسلمانان نيست و ضرب المثلهاي فراواني در دنيا يافت مي شود كه هم رونق و هم زشتي آن را نشان مي دهد. چيني ها مي گويند: «قاتل يك بار مي كشد، كسي كه دروغ مي زند هزار بار. لهستانی ها دروغ را مظهر حضور شیطان در کالبد گوینده اش می شمارند و ......................

با نگاهی گذرا بر تاریخ سیاسی معاصر ایران روشن می نماید كه اندر در روابط میان دو نهاد دولت و جامعه دروغ گزینه ای همیشه حاضر، بسيار كارآمد و چند منظوره اي بوده كه همواره با حیات سیاسی این جامعه آميخته گشته و عواقب وخیمی را در پی داشته و مالا خواهد داشت.

ريشه چنين پديده اي در روابط دو نهاد مذکور را مي توان در چارچوب تحليلي مفهوم «قدرت» بهتر و آشكارتر تبيين كرد.

از آنجا که موضوعیت بحث پیرامون نقش این عنصر قبیحه در تعاملات سیاسی عمودی سیستمها با جامعه ایرانیست، ناچاریم مفهوم قدرت را منحصرا در صحنه اجتماعي كشور خودمان مورد تحليل قرار بدهيم.

برای نیل بدین مهم شاید بهترین راه برای این حقیر که آستانه تحقیقی و مطالعاتی ام در این حوزه چندان بسیط نیست، وام گیری از تحلیل جامع استاد همایون کاتوزیان است كه «در جامعه سنتي ايران، دولت از جامعه جدا بوده و نه فقط در رأس بلكه در فوق آن قرار داشته؛ در نتيجه – در تحليل نهايي – دولت پايگاه و نقطه اتكاي محكم و مداومي در درون اجتماع نداشته و به همين دليل نيز از نظر طبقات مردم مشروعيت سياسي نداشته و منافع آنان را نمايندگي نمي كرده است. به اين ترتيب، همه حقوق اجتماعي مآلاً در انحصار دولت بوده و « حقوقي » كه هر فرد، گروه و طبقه اجتماعي ( و حتي كل جامعه ) از آن برخوردار بوده، اساساً بر مبناي اجازه و اراده دولت قرار داشته، يعني در حيطه « امتيازي » بوده كه دولت در هر لحظه مي توانسته آن را ملغي كند. يعني قدرت دولت به هيچ سنت، عرف، قرار داد يا قانون مداومي منوط و مشروط نبوده و اين درست معناي عادي واژه استبداد – يعني خودرايي و خودسري – است » (همايون كاتوزيان 1372، ص 4 )

و این به بیان مختصر یعنی عدم وجود اعتماد ارگانیک میان این دو نهاد

در چنین زمانی چاره ها در حربه ها اندیشیده می شود و چگونگی استفاده از آنها و قطعا امر اخلاقی فارغ از توجیه کاربردی میگرد چه که اساسا متعارض با بنیان های قدرت حاکم است.

دروغ نه صرفا یکی بل اهم فی الاهم این حربه هاست.

وقتی قدرت در نظام رابطه دولت با ملت اینگونه محمل معرفی می یابد، طبعا گسل های کشنده ای در ثبات و ایستائی قدرت پدیدار می گردد که دارنده اش را برای مهار این گسل ها بسمت مباح شمردن استفاده از ابزاری از جنس فرافکنی و مالا دروغ هدایت می کند و این هدایت صدالبته معلول جبری همان ماهیت قدرت و رابطه مضمحل دو نهاد مذکور است.

در حقیقت ماهیت ظهور و حیات قدرت سیاسی است که بستر نشر وبسط دروغ را به عنوان یک حربه اقتدار از سوی مقتدران و نشینندگان بر اسب قدرت مهیا می سازد.

در واقع «دروغ سیاسی» یا «دروغ سیاستمدارن» در شکلی گسترده بازتابی از ساختارهای کارکردی، نمادین و نشانه شناختی و زبان شناختی دروغ در ساخت سیاسی است. بنابراین زمانی که به سراغ دروغ در سطح یک سیستم می رویم باید این نکته را همواره در نظر داشته باشیم که این پدیده ، محور اصلی را تشکیل می دهد که بر پایه آن دروغ در اشکال نهادینه خود شکل می گیرد.

وزن دروغ

((ایران مساله‌ای به نام تشنج هسته‌ای ندارد)).

((امروز تمام رقبای من آزاد هستند و تندترین حرف‌ها را هم علیه من می‌زنند و کسی با آنها کاری ندارد. رسانه‌ها در ایران آزادند و انتقادات خود را آزادانه مطرح می‌کنند)).

((یکی از آزادترین جمهوری‌های دنیا جمهوری اسلامی ایران است. برای اینکه مردم می‌توانند آزادانه در انتخابات شرکت کنند. یک فرقی بین جمهوری ما و جمهوری‌های اروپا و جمهوری آمریکا وجود دارد، در ایران واقعا مردم حاکم هستند و در اروپا و آمریکا پول، حزب و تبلیغات و اگر کسی این عناصر را نداشته باشد، نمی‌تواند وارد سیستم حکومت شود. اما در ایران مردم حاکم هستند. نمونه‌اش بنده که جلوی شما نشسته‌ام. من نه حزب دارم، نه پول و نه قدرت. مردم من را انتخاب کردند چون تصمیم مردم این بود)).

((رسانه‌ها در ایران آزادند و انتقادات خود را آزادانه مطرح می‌کنند)).

((مشارکت 85 درصدی بالاترین درجه مشروعیت یک حکومت است. در ایران انتخابات را مردم برگزار، نظارت و خودشان هم از نتیجه انتخابات مراقبت می‌کنند یعنی همه مراحل انتخابات مردمی است.)).

((کشته شدن وی یک طراحی از قبل بود. خانم ندا آقاسلطان قربانی توطئه علیه ملت ایران شد. آن خانم اصلاً در هیچ تظاهراتی حضور نداشت. در یک محله فرعی در حال حرکت بود که در شرایط مشکوکی به قتل رسید)).

اینها نه مجموعه ادعاهای یک روزنامه نگار یا دست بالا یک نماینده مجلس یا تحلیلگر حامی حلقه قدرت در ایران بل پاسخ های صریح یک رئیس دولت به پرسش های خبرنگار است.

به جرات می توان از هر پاراگراف پاسخ های ایشان چندین دروغ شاخدار استخراج کرد و البته این مشتی نمونه خروار است و نه فقط محمود احمدی نژاد بل کثیری از سکانداران قابق نظام از صدر تا ذیل را شامل می گردد و باز هم البته از آنجا که گوش و چشم مخاطبان به شنیدن و نگریستن به این دست از دروغ پردازی های رئیس دولت کودتا عادت کرده است، خبری از بر آمدن شاخ در میان نخواهد بود و صرفا به طرح تلخندی بر لبان مخاطب می انجامد.

هر کدام از این دروغ ها وزن سنگینی دارند. چنین دروغ هایی را همگی ذیل عنوان دروغ بزرگ می شناسیم.

دروغ های بزرگ

اگر احمدی نژاد را از صف توصیف بزرگترین گویندگان بزرگ ترین دروغ های تاریخ معاصر جهان، موقتا فاکتور بگیرم، بی شک آدولف هیتلر و گوبلز مشهورترینان متصفان سیاسی این صفت هستند.

در صفحهٔ ۵۱ گزارشی که از طرف دفتر خدمات استراتژیک ایالات متحده در مورد شرح حال روحی هیتلر منتشر شده بود چنین آمده است:

((اولین قانون او این است که هیچ‌وقت نگذارید مردم دلسرد شوند، هیچ‌وقت خطا و تقصیری را نپذیرید، هیچ‌وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد، هیچ‌وقت جایی برای جایگزین باقی نگذارید، در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را بر گردن او بیاندازید. مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور می‌کنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید، دیر یا زود آن را باور خواهند کرد)).

در ادامه گزارش اینچنین آمده است:

((قوانین چندگانه مذکور هیتلر، بیش از هر چیز معرف خصوصیات روانشناختی جامعه آلمان و خصایص روحی شخص او بوده است)).

((در ادامه این تحلیل، با نگاهی دوره شناسانه، به این نتیجه می رسد که دوران قدرت دروغ ها پایان یافته است، چه که تعاریف و برداشت های جامعه آلمانی برای همیشه دستخوش تغییرات ساختاری گشته است، به عبارت روشن تر قدرت تشخیص این جامعه بواسطه رشد آگاهی های عمومی در یک فضای منبسط سیاسی چنان صعود داشته که دیگر ممکن نخواهد بود هیتلر ها و گوبلزها با چنین استراتژی هایی کاسب قدرت تمام عیار سیاسی شوند)).

در سال های دهه 1950، جرج اورول نویسنده بریتانیایی با الهام گرفتن از نظام توتالیتاریستی شوروی پیشین و برای افشای آن، کتاب معروف «1984» را نوشت

در این کتاب، دروغ و تحریف تاریخی و زبان شناختی، به مثابه شکل غالب یک حکومت و نظام پیچیده قدرت ارائه می شود که در آن واحد، هم خود و هم جامعه هدف این قدرت خود را تحمیق می کند.

اسلاوی ژیژک در تحلیل نظری دروغ به مثابه یک عنصر همیشه حاضر در ترکیب سیستم های سیاسی سوار بر اسب قدرت، اشاره جالبی دارد:

((ساعت تاریخ از دورانی که قدرتِ دروغ کاربردهای همه جانبه داشت، گذشته ، چرا که بینش جوامع به پدیده ها و متغیرها دچار تحولات بنیادین شده است)).

از این رهگذر، می توان اینگونه برشمرد که قدرت دروغ اگرچه در برهه های سرنوشت سازی از تاریخ می توانست معظٌم سازه های زیستی بشر را ویران کند، اما هممانگون که ذکر گردید دیگر تیغ برنده ای ندارد، چرا که نوع جهان بینی جوامع به مفاهیم و مصادیق دچار تغییرات ماهوی گشته است.

قدرت دروغ در تاریخ سیاسی معاصر سرزمیزن ما خسران های بی شماری را موجب شده است. مصادیق بسیارست، قدرت دروغ توانست نهضت مشروطه را منحرف کند، قدرت دروغ توانست نهضت ملی را تضعیف و تخریب نماید و راستمردی چون زنده یاد دکتر محمد مصدق را خائن جلوه دهد، قدرت دروغ توانست .................... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

جمله می توان اینگونه نوشت که قدرت دروغ دیگر موضوعیتی ندارد و نخواهد داشت چه که قدرت آگاهی و تحول نگاه ها به مفاهیم و رخدادها و سیالیت ذهنی پدیدار گشته در جوامع ضرب این قدرت را به آسانی خنثی می گرداند.

احمدی نژاد می تواند صبح تا شب مقابل دوربین بایستد، پشت تریبون قرار گیرد و هر دروغی را با هر وزنی ایراد نماید، اما وقتی در زمانه ای می زییم که قدرتِ دروغ جای خود را به دروغِ قدرت داده است، این شخص و جریان و نحله دروغ ورز است که خود را هدف قرار می دهد و خسارت و پیامدهای دروغش به میزان وزن آن مستقیما متوجه گوینده و گویندگانش می گردد و کمینه آسیب ها را متوجه جامعه می نماید.

دیگر دروغ قدرتی ندارد چه که مفهوم قدرت سیاسی در ایران خود دروغی بزرگ است که فقط گویندگان و ناشرینش باورش دارند. در حقیقت اگر زمانی این دروغ بود که متضمن ثبات مقطعی قدرت نامشروع حاکمان این سرزمین بود اکنون این قدرت نامشروع است که به حاکمان دروغ می گوید و فردای با ثبات اقتدارشان را نوید می دهد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016