جمعه 3 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حرف‌ها و خاطره‌های پوری بنايی، شهلا رياحی، سيمين غفاری، گيتی ساعتچی و محمود بهرامی از حميده خيرآبادی (نادره)، قديمی‌ها

پوری بنايی درباره شادروان حميده خيرآبادی
مجتبی نظری: وقتی از پوری بنايی خواستم درباره شادروان نادره صحبت يا خاطره ای بگويد، اين چنين توضيح داد: تمام زندگی من با نادره پر از خاطره خوب است. بسيار فيلم در کنار ايشان کار کردم و بسيار از خانم نادره درس آموختم و وقتی خبر درگذشت ايشان را شنيدم از ته قلبم ناراحت شدم. عزيزی را از دست داديم که واقعا جايگزين ندارند. خانم نادره بسيار خنده رو و نازنين بود، هر هفته يک بار به همه هنرمندان از جمله من، ناصر ملک مطيعی، نصرت الله وحدت، همايون، ايرن و ... زنگ می زد. اميدوارم آخرين هنرمندی باشد که از دست می دهيم و واقعا ماه فروردن ۱۳۸۹ ماه بسيار بدی برای جامعه هنری بود و چند هنرمند گل را از دست داديم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




اولين فيلمی که با خانم نادره کار کردم فيلم عروس فرنگی بود... وقتی آقای راننده (نصرت الله وحدت) من را پيدا کرد و به خانه آورد خانم نادره نشکون محکم از من گرفت و گفت: دختر جون مرگ شده، کجا بودی؟ و اين نشکون يک خاطره شد. هر وقت او را می ديدم و اين ماجرا را می گفتم، بسيار می خنديديم. هميشه شوخی های زيادی با هم داشتيم و اصلا اين خاطرات را فراموش نمی کنم. روحش شاد.

***

شهلا رياحی درباره شادروان حميده خيرآبادی
مجتبی نظری: وقتی از شهلا رياحی خواستم درباره شادروان نادره صحبت يا خاطره ای بگويد، اين چنين توضيح داد: من امروز در مراسم ختم خانم نادره حضور داشتم، خانم نادره مثل خواهر من بود و واقعا من خواهرم را از دست دادم. واقعا ناراحتم و از خدا می خواهم در آن دنيا روحش شاد و راحت باشد. با خانم نادره بسيار مسافرت های تئاتری داشتيم. جلو و پشت صحنه با هم زندگی می کرديم، همديگر را دوست داشتيم. از طرف خودم و اسماعيل رياحی درگذشت اين بزرگ بانو را به همه هنردوستان و خانواده نادره عزيز تسليت عرض می کنم. از شما تشکر می کنم که در زنده نگه داشتم هنرمندان قديمی تلاش می کنيد.

***

سيمين غفاری درباره شادروان حميده خيرآبادی
مجتبی نظری: وقتی از سيمين غفاری خواستم درباره شادروان نادره صحبت يا خاطره ای بگويد، اين چنين توضيح داد: آخرين فيلمی که با خانم نادره بازی کردم پاشنه طلا بود که اين ايشان نقش عمه من و مادر آقای ناصر ملک مطيعی را بازی می کردند. ايشان بسيار خوب بودند من واقعا از خبر درگذشت خانم نادره غمگين شدم. دختر هنرمندش ثريا قاسمی از خانم های تحصيل کرده سينما هستند و من به ايشان تسليت عرض می کنم. شادروان نادره در کارش حرف نداشت، اين قدر طبيعی بازی می کرد، مثل اينکه در خانه خودش است. با همه هنرمندان سر صحنه بسيار خوب رفتار می کرد و هميشه لبخند بر لبانش بود امکان نداشت نادره را عصبانی ببينيد و هميشه از همه تعريف می کرد.
من به خانم ثريا و دختر ديگرشان خانم پروانه و به تمام دوست داران خانم نادره تسليت عرض می کنم و اميدوارم اين آخرين غم خانواده ثريا قاسمی باشد و می دانم جامعه هنری چه گلی را از دست داد و مرگ شتری است که در خانه همه می خوابد ولی بعضی ها واقعا حيف هستند.

***

گيتی ساعتچی درباره شادروان حميده خيرآبادی
مجتبی نظری: وقتی از گيتی ساعتچی خواستم درباره شادروان نادره صحبت يا خاطره ای بگويد، اين چنين توضيح داد: من در يک دقيقه و دو دقيقه و يک ساعت و... نمی توانم درباره نادره حرف بزنم. بايد يک سال صحبت کنم. خانم نادره اينقدر پر ارزش و خوب بودند و اينقدر دوستشان داشتم و دارم که اگر بخواهم يک کلمه حرف درباره ايشان بزنم بايد فکر کنم و بگويم. نادره بی نظير بود، بی نظير بود بی نظير بود... من از زمان سريال تلخ و شيرين اينقدر با ايشان خاطره دارم که خدا می داند. به خانه شان می رفتم، احوالش را می پرسيدم. آقای نظری فقط شما يک جمله بنويس: همه مدت زمانی که من با ايشان کار کردم از سال ۱۳۵۳ تا الان که در سريال تلخ و شيرين نقش دختر ايشان را بازی می کردم، مثل يک مادر دوستش داشتم و برای من خاطره است.
در اين ۳۵ سال همه اش خاطره شيرين با ايشان داشتم، تلخش را رد کردم. واقعا در اين ۳۵ سال دخترش بودم و وقتی با هم تلفنی حرف می زديم به من می گفت: تو برای من مثل ثريا هستی. نادره برای ما هميشه زنده است.

***

محمود بهرامی درباره شادروان حميده خيرآبادی
مجتبی نظری: وقتی از محمود بهرامی خواستم درباره شادروان نادره صحبت يا خاطره ای بگويد، اين چنين توضيح داد: خدا خانم نادره را بيامرزد. من تئاتر دهقان کار می کردم و خانم نادره هم در تئاتر جامعه باربد مشغول بود. اين خانم اينقدر نسبت به همه بازيگر هايی که در اين دو تئاتر کار می کرند محبت می کرد که هر روز قبل از اجرايشان می آمدند حتما اين بچه ها را دانه دانه می ديدند و می رفتند. ديگر خاطره ای که از ايشان دارم، يک فيلم در کنار ايشان به اسم «جيب بر ها به بهشت نمی روند» کار کردم که سر تا سر فيلم محبت بسياری به همه عوامل فيلم می کرد. خانم نادره را بسيار دوست می داشتم و اميدوارم روحش شاد باشد.

به نقل از [قديمی‌ها]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016