سه شنبه 7 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نشست "سعدی، خاک شيراز و بوی عشق" در دانشگاه حافظ؛ اسلامی ندوشن: سعدی در نزد فارسی‌زبانان، "معلم اول" است، ايسنا

نشست «سعدی، خاک شيراز و بوی عشق» با بررسی کتاب شيرين بيانی در دانشگاه حافظ شيراز برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) در فارس، کوروش کمالی سروستانی در اين نشست با بررسی کتاب‌شناسی سعدی گفت: اگرچه در کتاب‌های مختلفی که درباره سعدی در دهه‌های گذشته منتشر شده و نيز کتاب‌های تاريخ و ادبيات فارسی، بخش‌هايی به زندگی، دوران و آثار سعدی اختصاص يافته است؛ ولی کتاب «سعدی، خاک شيراز و بوی عشق» از نگاه شيرين بيانی به عنوان يک تاريخ‌دانِ متخصص دوران مغول، برای اولين‌بار به گونه‌ای گسترده، به اين موضوع پرداخته است.

مدير مرکز سعدی‌شناسی افزود: اين کتاب در سه بخش و ۱۰ فصل سامان يافته و تاريخچه شيراز و زندگی سعدی و اوضاع اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی روزگار او را مورد بررسی قرار داده است. مؤلف کتاب بر اين باور است که قدمت شهر شيراز هفت‌هزار سال است، نکته‌ای که تاکنون به آن پرداخته نشده و بايد در مورد آن تأمل کرد.

کمالی ادامه داد: علاوه بر اين، مؤلف، زندگی سعدی را در چهار مرحله تولد و نوجوانی، جوانی، ميان‌سالی و کهنسالی مورد تحليل قرار می‌دهد و معتقد است که شيخ اوحدالدين کرمانی، شيخ شهاب‌الدين سهروردی، شيخ روزبهان بقلی شيرازی و فردوسی تأثير زيادی بر سعدی داشته‌اند.

او افزود: اگرچه تاريخ‌های مختلفی به عنوان سال تولد و مرگ سعدی در تذکره‌ها، مقالات و کتاب‌های گوناگون آمده؛ اما خانم بيانی با تاريخ تولد ۶۰۰ تا ۶۰۶ هجری و تاريخ مرگ ۶۹۴ هجری موافق است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




مدير مرکز سعدی‌شناسی افزود: تاريخ‌نگاری زندگی شاعران کلاسيک ايران می‌تواند درون‌متنی يا فرامتنی باشد و گاه نيز آميزه‌ای از هر دو. برآيند هر پژوهشی بستگی تام به نوع نگاه و استناد به منابع دارد و به همين دليل هيچ پژوهشی آخرين پژوهش نيست.

در ادامه، عبدالرسول خيرانديش با برشمردن ويژگی‌های کتاب «سعدی، خاک شيراز و بوی عشق» بر اين نکته تأکيد کرد که استادی چون شيرين بيانی با توجه به اشراف عميق به تاريخ دوران مغول که قرن‌های هفتم و هشتم شيراز و ايران را دربرمی‌گيرد، توانسته نشان دهد که در دوران حکومت ايلخانان با همه سختی‌ها و رنج‌ها و فراز و نشيب‌ها چگونه شاعری چون سعدی منادی حق‌مداری، اخلاق‌گرايی، عدالت‌محوری و کم‌آزاری می‌شود و می‌تواند در گلستان و بوستان دنيايی بيافريند که تاکنون برای ما ملموس و دوست‌داشتنی است.

او افزود: سعدی همچون فردوسی در دوران بحرانی سوختن ريشه‌های فرهنگ با آتش مغول، بار ديگر به احيای اين ريشه‌ها پرداخت؛ ريشه‌هايی که درختان برومندش امروز نيز سبز و ماندگارند.

ابوالقاسم فروزانی - استاد دانشگاه شيراز - نيز در ادامه اين نشست با بررسی انديشه و نگاه سعدی به جهان پيرامون و جهان درون، از او به عنوان مصلحی ياد کرد که انديشه‌ها و آرمان‌شهرش در گلستان و بوستان تاکنون درخشنده است و افزود: شهر شيراز با داشتن مفاخری چون سعدی توانسته است جايگاه ويژه‌ای در تاريخ فرهنگی ايران زمين داشته باشد.

در ادامه، محمدعلی اسلامی ‌ندوشن با بررسی ويژگی‌های شهر شيراز، دو شاعر بزرگ آن سعدی و حافظ را مکمل هم دانست و گفت: در ميان گويندگان زبان فارسی، هيچ دو تنی را نمی‌يابيم که مانند سعدی و حافظ به هم نزديک و در عين حال متفاوت باشند. اين دو در يک شهر و در يک اقليم به فاصله کوتاهی به دنيا آمده و در جامعه و فرهنگ مشابهی زندگی کرده‌اند. تولّد حافظ بيست سالی بعد از مرگ سعدی و مرگش صد سالی پس از درگذشت اوست.

اين پژوهشگر افزود: در آغازِ شاعری خواجه بزرگ، خاطره سعدی هنوز زنده بوده و شايد بعضی از کسانی که او را از نزديک شناخته بودند، هنوز در قيد حيات به سر می‌بردند. روشن بود که شمس‌الدّين محمّد، شاعر نوخاسته بلندپرواز نمی‌توانست از جاذبه نفوذ چنين همشهری‌ای برکنار بماند که هنوز خانه‌اش و اعتکاف‌گاهش برقرار بود و مزارش مورد بازديد انبوه مردم قرار می‌گرفت و چه بسا که خويشانش در گوشه و کنار شهر ديده می‌شدند.

اسلامی ندوشن با بيان اين‌که شيوه غزل‌سرايی حافظ نيز با سعدی همان تشابه و تغاير را عرضه می‌کند، تصريح کرد: از يک‌سو در هيچ خط و عبارتی نيست که سرمشق او در برابرش نباشد و کمال مطلوب او رسيدن به همان ستيغی است که شيخِ تيزپا آن را درنورديده بود. ما در ديوان ده‌ها نمونه بارز می‌بينيم که بوی و نشانه سعدی از آن‌ها می‌آيد. در مجموع، برای من اين تصوّر هست که اگر سعدی در شيراز سر بر نياورده بود، تکامل يافتن حافظ به گونه‌ای که هست، ناممکن می‌نمود.

او ادامه داد: با اين حال، از سوی ديگر، تباين نيز در ميان هست و از لحاظ شخصیّت، سعدی مردی است پرتحرّک، زودجوش و زبان‌آور، از طبايعی که در اصطلاح روانشناسی می‌گويند «برون‌گرای»؛ در حالی‌که حافظ ساکن‌صفت، تودار، کم‌جوشش و خلاصه «درون‌گرای» است.

اسلامی ندوشن معتقد است: از لحاظ فکری حافظ بيش‌تر بر لايه زيرين انديشه ايرانی حرکت کرده است و سعدی بر لايه رويين و به عبارت ديگر حافظ مقدار زيادی ترجمان وجدان ناآگاه تاريخ ايران و سعدی ترجمان وجدان آگاه است؛ بنابراين در ميان اين دو همان نزديکی و دوری ديده می‌شود که ميان وجدان آگاه و ناآگاه و اين دو در مواردی به هم می‌رسند و در مواردی فاصله می‌گيرند. سبک گويندگی آنان نيز بر همان روال و به همان نسبت دور و نزديک می‌شود.

او با بيان اين‌که غزل‌های حافظ از غزل‌های سعدی غليظ‌تر و متنوّع‌تر است، گفت: از آن‌جا که حافظ کتاب ديگری ننوشته، کلّ جهان‌بينی او در غزل گنجانده شده؛ ولی سعدی حرف‌های ديگرش را در بوستان و گلستان و قصايد بر قلم آورده است و در غزل عمدتاً به عشق‌ورزی ناب قناعت ورزيده و به طور کلّی حافظ چکيده‌گوست و گِرد تربيت عملی و نصيحت نمی‌گردد.

اگر گاهی اشاره‌ای در اين‌باره داشته باشد، در چند کلمه می‌گويد و درمی‌گذرد؛ به طور مثال «ز هم‌صحبت بد جدايی جدايی» يا: «با دوستان مروّت با دشمنان مدارا»، زيرا سعدی داعيه اصلاح جامعه را دارد و حافظ در پی بيان ماهیّت جامعه است.

اين پژوهشگر ادبيات فارسی اضافه کرد: حافظ بدبين‌تر از آن است که اميد به اصلاح مردم ببندد و از آن رو حتّا در ساعات خوش‌بينی، تنها پالايش و پيرايش درون‌فردی را آرزو می‌کند. وسواس زندگی او صراحت و خلوص و در نتيجه دست يافتن به حقيقت است، دريدن پرده پندار.

او با اشاره به تشابه‌ها و تغايرها در شعرهای اين دو شاعر بزرگ شيرازی خاطرنشان کرد: تشابه‌ها و تغايرها را که سبک سنگين کنيم، سعدی و حافظ مکمّل يکديگر می‌شوند و از توأمان آن دو آينه‌ای به دست می‌آيد که جامعه ايران فرسوده را می‌توان در آن نگريست. بعيد می‌نمايد که در زبان ديگری بتوان دو کتابی يافت که با اين دقّت و تمامیّت يک دورانِ دراز سرگذشت قومی، در آن فشرده و ضبط شده باشد.

اسلامی‏ ندوشن ادامه داد: از اين‌رو در بررسی‌هايی که از سعدی و حافظ بشود، حاصل کار تنها نقد و بازشناخت دو گوينده بزرگ نيست؛ بلکه افکندن روشنی بر تاريخ ايران است؛ همان‌گونه که شناخت آن دو نيز با کمک گرفتن از تاريخ ايران میّسر می‌شود.

او درباره تاريخ حيات حافظ و سعدی و شرايط آن دوران، گفت: اين دو نفر در يکی از سياه‌ترين دوره‌های تاريخ ايران يعنی دوره مغول‌زده از يک شهر برخاستند،. پديد آمدن‌شان در ميان کشتار و انحطاط و ناايمنی، هم مرموزیّت سير زمانه را می‌نمايد و هم زايندگی و نبوغ ايرانی را که در هر حال می‌تواند نخشکد؛ ولی دوره‌ مغول هر چند استثنا بود، چندان ناآشنا نبود. پيش از آن هجوم مهاجمان ديگر چون تُرک و غُز و امثال آن‌ها نوعی جريان شبه مغول ايجاد کرده بود و البتّه در کنار آن‌ها نزاع‌های فرقه‌يی هم متوقّف نمی‌شد، به طوری که هيچ نسلی نبود که جنگ و شهربندان و قحطی و عسرت نديده باشد.

ندوشن ادامه داد: با آن‌که رويدادهای عجيب و گاه توجيه‌ناپذيرِ تاريخ کمياب نيست، برخاستن اين دو از يک شهر، به فاصله‌ای اندک، خالی از غرابتی نمی‌تواند بود و اين عجيب‌تر می‌نمايد چون بنگريم که پيش از آنان از فارس و شيراز تقريباً هيچ گوينده صاحب‌نامی برنخاسته بود. البتّه دو استثنا که خود تا حدّی وضع استثنايی دارند، در اين ميان هست؛ يکی حسين منصور حلّاج (مقتول ۳۰۹هـ.ق.) از بيضا که به عربی شعر می‌گفت و ديگری روزبهان بقلی (۵۲۲ـ۶۰۶هـ.ق.) از فسا، معروف به شيخ شطّاح، که در ادبیّات شطح مقام ممتازی دارد و حافظ را هم به او عطف توجّهی بوده است.

اين پژوهشگر درباره تاريخ ادبيات فارسی نيز اظهار کرد: ادب فارسی که از خراسان بزرگ سر برآورد، از بخارا و سمرقند تا بلخ و توس و نيشابور، شمار عمده‌ای از بزرگان فکر و ادب ايران را در خود پرورد و پس از آن بخش‌های ديگر نيز بی‌نصيب نماندند و در اين ميان، فارس دير پا به عرصه نهاد، گرچه اين ديری سرانجام به بهترين نحو جبران شد. فارس به همراه خراسان، در ميان سرزمين‌های ايران از همه پرتاريخ‌تر بوده است.

او در ادامه گفت: اگر بنای تخت ‌جمشيد، در چند فرسخی شيراز، در نوع خود بی‌نظير است، دو کتاب سعدی و حافظ هم هرچند هم‌پايه‌هايی در جهان داشته باشند، واجد اختصاص‌هايی هستند که مشابه‌شان را نمی‌توان يافت. اين اختصاص‌ها زاييده اختصاص‌های تاريخ ايران‌اند. با حرکت پرپيچ و خمی که اين تاريخ کرده و از تنگناها و پرتگاه‌هايی که گذشته، بايد حيرت کنيم که هنوز رمقی از آن باقی است.

به اعتقاد اسلامی‏ ندوشن، در آن‌چه مربوط به تاريخ ايران است، سعدی و حافظ بهره مشترک گرفته‌اند و می‌شود گفت که شيره آن را مکيده و نوش و تلخش هر دو را به صورت اثر بيرون داده‌اند. منتها برخورد آنان با تاريخ جا به جا متفاوت می‌شود. چون دو رهرو راه انديشه‌اند که پی در پی به هم می‌رسند و از هم جدا می‌شوند. من گمان دارم که در نهايت، هر دو يک چيز می‌خواهند که بيرون‌شدی از بن‌بست زندگی ايرانی، يا کلّی‌تر بگوييم زندگی بشری است.

اسلامی با بيان اين‌که فارسی‌زبانان سعدی را معلم اول می‏دانند، تصريح کرد: چنان‌که می‌دانيم سعدی طیّ ۷۰۰ سال گذشته در نزد مردم فارسی‌زبان «معلّم اوّل» شناخته می‌شده و از ميان سه بزرگ ديگر يعنی فردوسی، مولوی و حافظ بيش‌تر از ديگران رايج و تأثيرگذار بوده است.

او ادامه داد: در مکتب‌خانه‌ها آموختن فارسی با گلستان و بوستان آغاز می‌شده و اين آشنايی و انس تا آخر عمر ادامه می‌يافت و زندگی نمونه و شايسته از روی نصايح او طرح‌ريزی و عشق‌ورزی از دريچه غزل‌های او نگريسته می‌شد که به همين سبب يعنی به سبب اين «عامیّت»، مهابتی را که مثلاً فردوسی و مولوی به ذهن‌ها القا می‌کردند، سعدی به آن درجه نمی‌رسيد.

به اعتقاد اسلامی‏ ندوشن، در واقع مردم او را به خود نزديک‌تر و با خود رايگان‌تر از آن می‌ديدند که بر همان مصطبه تفخيمش بنشانند و او را همنشين و هم‌زانوی خود می‌ديدند. همان‌گونه که در زندگی قدم‌هايش متحرّک بود، پس از مرگ نيز آثارش بر هر موضعی جاری می‌گشت، مانند آب روان، سیّال و شفّاف.

او ادامه داد: سعدی دارای مجموعیّتی است که هيچ گوينده ديگر در زبان فارسی به آن دست نيافته و اين، هم به او بزرگی بخشيده و هم قدری او را ارزان‌نمای نشان داده؛ زيرا بشر آسان‌تر می‌تواند بر يک خط نظاره‌گر باشد تا بر چند خط و سعدی چندخطّی است. او در هيچ يک از مصاديق شناخته‌شده به طور کامل نمی‌گنجد: نه رند است و نه عارف؛ نه ديندار متعارف و نه بی‌دين؛ نه روحانی خالص و نه قانع به جسم؛ ولی گرايش به هر يک از آن‌ها مقداری در او هست، آميزه‌ای است از همه آن‌ها.

اسلامی‏ ندوشن با اشاره به وضعيت ادبيات معاصر فارسی نيز اظهار کرد: در ۵۰ سال اخير که آشنايی ايرانيان با آثار مغرب‌زمين بيش‌تر از گذشته بوده و توجّه به انسجام و استدلال فزونی گرفته و استنتاج‌های قاعده‌مند (فرمولی) بيش‌تر از استنباط‌های موضعی و موردی جواز قبول يافته، سعدی کم‌تر از گذشته تحسين بی‌چون و چرا به خود اختصاص داده و کم‌تر از هم‌پايه‌هايش چون فردوسی و مولوی و حافظ در معرض کنجکاوی و بحث بوده است.

او در ادامه گفت: من خود نيز شريک اين غفلت بوده‌ام؛ زيرا گرچه سعدی نخستين گوينده‌ای است که از طريق او به لطف زبان فارسی و جاذبه شعر راه يافتم و بسيار به او مديونم، تا امروز کم‌تر توفيق يافته‌ام که به اين موهبت، چنان‌که بايد، ادای حق‌شناسی کرده باشم.

اين استاد دانشگاه افزود: ما چه سعدی را بپسنديم و چه نپسنديم، بايد اعتراف کنيم که فردی اعجاب‌انگيز است. او نيز با همه تعادل فکر و روشنی بيان، می‌پيوندد به گروه رمزدارانی چون مولوی و حافظ و پيش از آنان سنايی و عطّار و چرا نگوييم خيل عارفان ديگر که چکيده نظر و سرگذشت آنان در تذکرة الاوليای عطّار آورده شده است.

به گزارش ايسنا، شيرين بيانی هم در اين نشست گفت: سعدی شيرازی يکی از چهار سخن‌گوی کم‌نظير ايران در طول زندگی پربار نزديک به يک قرنی خويش، چهار مرحله متمايز را تجربه کرده و گذرانيده است؛ در حالی‌که اين چهار مرحله، چون دانه‌های گردنبندی درشت و درخشان به يک رشته مستحکم ولی ظريف، کشيده شده که رشته زندگی وی را ساخته و پرداخته است.

او ادامه داد: هنگامی که در هر يک از اين مراحل نظر می‌افکنيم، درمی‌يابيم که در عين چندگانگی، يگانگی و هماهنگی خاصی در بين آن‌ها وجود دارد و يا بهتر گفته شود، آن رشته پيوند دانه‌ها، حقيقت‌جويی، يافتن فلسفه و حکمت و زندگی و در نهايت راهبری خلق برای يک زندگی نيکو و شادکام و ساختنِ در حدّ امکان‌ يک «آرمان‌شهر» است که بتواند توسعه‌ای جهانی يابد. همچنان‌که پيش از او فردوسی و هم‌زمان با او مولانا جلال‌الدين چنين کرده‌اند.

بيانی در ادامه با تشريح مراحل زندگی سعدی شيراز، به بازگشت او از سفر طولانی‌اش به شيراز اشاره و تصريح کرد: در زمانِ‌ بازگشت به شيراز، سعدی چهل و اندی ساله بوده که اوج بلوغ جسمی و روحی يک انسان در اين سن است که او با ورود به اين بلوغ و با دستيابی به جهان‌بينی ژرف و وسيع، يافتن هرآن‌چه که در جست‌وجويش بود و بازنگری در حال و کار خود و اين‌بار، سفر به درون خويشتن، به اين نتيجه رسيده است: که گشودند از درونِ جان، درِ‌ تحقيق سعدی را و آن‌گاه در خود «رسالتی» می‌يابد که بايد آن‌را به انجام رساند و آن در حدّ توان، ساختن يک «آرمان‌شهر» است.

به اعتقاد اين استاد دانشگاه، به‌همين دليل سعدی در سوّمين مرحله از مراحل چهارگانه زندگی، ‌خود را «آموزگار» می‌خواند و شغل، مقام و کار خويش را در اين کلمه خلاصه می‌کند. ابتدای اين دوره، اوج شکوفايی شيرازِ عهد سلغری، از سويی و زندگی سعدی از سوی ديگر است. او مورد قبول حکومت و مردم قرار دارد و پس از آن‌که مغولان از مرکز، تبريز، بر حکومتِ فارس پنجه انداخته‌اند، مع‌هذا هنوز سلغريان بر منطقه احاطه دارند و اينک سعدی موعظه می‌کند، پند می‌هد.

او افزود: اين سوّمين مرحله، پربارترين مراحل زندگی اوست؛ زيرا به پختگی کامل رسيده، «گلستان» و «بوستان» را نگاشته و در خانه ـ خانقاه خود، در زير کهندز باستانی در گوشه‌ای دنج و زيبا که خود آن را «بوستان» ناميده، سکنا گرفته و به ارشاد شاگردان و مريدانِ خود از هر گروه پرداخته است.

بيانی گفت: سعدی با رسيدن به ‌قول خودش «دانايی» دريافته که برای حصول به هدف خويش، يعنی نيکبخت ساختن انسان‌ها، می‌بايست با هر يک از آنان به طريقِ خاصِ خودِ وی روبه‌رو شود. «عوام و خواص» به معنی عرفانی آن از يکديگر جدا هستند. «عوام»‌ را می‌بايست از طريق شريعت و «خواص» را از راه طريقت ارشاد کرد و تحت تعليم و تربيت قرار داد. از اين‌روی روش تربيتی دوگانه خويش را پيش می‌گيرد. از بين همه مشرب‌های عارفانه ـ‌ صوفيانه، «طريقت فتوّت»‌ را که جنبه کردارگرايانه تصوّف و با طبيعت او سازگارتر است، برمی‌گزيند و به کار می‌بندد. خود را «پيرکهن» می‌خواند و می‌نويسد: «جوانمردا، از تو تا خدای يک قدم راهست. دانی چه کنی؟ خود را فراموش کن و با لطف او دست در آغوش کن».

اين استاد دانشگاه اضافه کرد: سعدی سرانجام با در پيش گرفتن راهی که در نوجوانی، پدرش پيش پای وی نهاده و او مدّتی دراز تجربیّات ديگری را به آن افزوده بود و با احساس هميشگیِ وجود رسالتی در خود، برای ساختن «آرمان‌شهر»ی که انسان‌ها در آن با آرامش و نيک‌بختی به‌سر برند، از همه مظاهر و مواهب آفريدگار سود می‌جويد. همه غرايز، حواّس و نيروهای مادّی و معنوی انسان ـ خليفة الله، يا بهتر گفته شود جسم و روح، هر دو را از سويی و «ابر و باد و مه و خورشيد و فلک» از سوی ديگر را به کار وامی‌دارد و تا حدّی گرايش‌های «وحدت وجودی» خود را نمايان می‌سازد.

بيانی ادامه داد: سعدی مردی «اهل نظر»‌ و يا بهتر گفته شود «مفتی اصحاب نظر» است. بهار را که نمادی از يک زندگی نو، جوان، ‌زيبا، با طراوت و عطرآگين است، در همه مراحل زندگی، در فلسفه حيات خويش می‌گنجاند و آن‌را از لابه‌لای باغ‌ها، دشت‌ها، جويبارها، نسيم و نغمه بلبلانِ شيراز به بيرونش می‌کشد. اين مرد بزرگ که بايد او را «پيام‌آور بهار» و «شکفته‌گر طبيعت»‌ نيز ناميد، در کار آن ‌است تا بهشت را از آسمان به زير کشد؛ آن‌را در کتاب‌هايش جای دهد تا مردمان، جاودانه بخوانندش و آنان نيز بهشتی شوند.

آخرين سخنران اين نشست، حسن امداد - نويسنده و پژوهشگر - بود که بر نقش سعدی در فرهنگ اسلامی و ايرانی تأکيد کرد و مکتب سعدی را دارای پيروانی دانست که از قرن هفتم تاکنون به استقبال شعرهای او رفته و يا غزل او را تضمين کرده‌اند.

او در اين‌باره افزود: بی‌ترديد، بدون سعدی، حافظ اين‌گونه نبود و حافظ وامدار سعدی است و شهر شيراز نيز وامدار شاعران بزرگی چون سعدی و حافظ است که توانسته‌اند با آثار خود اين شهر را در اذهان ايران و جهانيان به جايگاهی برسانند که امروز شهر شيراز با شعر و ادب پيوند خورده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016