پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفتگوی ورايتی با عباس کيارستمی‎، کارگردان فيلم کپی برابر اصل: اولين فيلمی نيست که خارج از ايران می‌سازم، ايلنا

فيلم «کپی برابر اصل» عباس کيارستمی به موضوع ازدواج می‌پردازد. کيارستمی آن را در شهر «توسکانی» فيلمبرداری کرده است. خودش می‌گويد: فيلمنامه را اختصاصا برای ژوليت بينوش نوشتم. اصلا همه چيز از خود او آغاز شد. شناخت من از او به عنوان يک زن با آسيب‌پذيری‌ها و حساسيت‌هايش در اين کار دخيل بود.


ايلنا: عباس کيارستمی با فيلم «کپی برابر اصل» در جشنواره امسال کن حضور دارد. اين فيلم که در پاره‌ای موارد طنزآميز است و به موضوع ازدواج می‌پردازد، در شهر «توسکانی» فيلمبرداری شده و از آن به عنوان اولين فيلم اين فيلمساز مؤلف ايرانی نام برده می‌شود که در خارج از ايران ساخته شده است. کيارستمی با خبرنگار ورايتی درباره چالش‌هايی که پروژه کپی برابر اصل برايش به همراه داشته، صحبت کرده است.

*فيلم «کپی برابر اصل» درعين حال که بسيار عميق و پرمغز است، طنزآميز نيز هست و همين موضوع باعث می‌شود بيننده احساس کند که ساخت اين فيلم برايتان سرگرم‌کننده و لذت‌بخش بوده. آيا همينطور است؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




ــ «ژيل ژاکوب» به من گفت که هرگز نبايد بگويی که ساخت فيلم برايت جنبه سرگرم‌کنندگی داشته؛ بايد بگويی ساخت فيلم برايت رنج‌آور بوده، کار سختی بوده، چون در غيراين صورت مردم فکر می‌کنند که فيلمی که ساخت آن برايت سرگرم‌کننده بوده، ارزش ديدن ندارد. اگر برای ساخت فيلمت رنج نکشيده باشی؛ کسی هم نبايد برای تماشا کردن آن حاضر به خريد بليت باشد. به نظر من ژيل ژاکوب بهتر از من می‌داند، ولی با اين حال بايد اعتراف کنم که ساخت اين فيلم برای ما بسيار لذت‌بخش و جزو لذت بخش‌ترين تجارب عمرم بوده. ولی درعين حال نمی‌توانم به توصيه آقای ژاکوب بی‌اعتنا باشم، بنابراين يک تجربه بسيار سخت را که در جريان ساخت اين فيلم برايمان پيش آمد، تعريف می‌کنم: يک سکانس هست که «ژوليت بينوش» در آن مشغول رانندگی است. او درحالی رانندگی می‌کند که دو دوربين خيلی بزرگ در جلويش قرار دارد و به همين علت به هيچ وجه نمی‌تواند مسير پيش روی خود را ببيند. شش نفر مان سوار آن ماشين بوديم و آن روز هم هوا بی‌نهايت داغ بود، و به دليل تابش آفتاب نمی‌توانستيم از کولر استفاده کنيم. حواسم بود که بينوش نمی‌تواند مسير را ببيند، با اين حال به طرز شگفت‌انگيزی رانندگی خود را کنترل می‌کرد. واقعا نمی‌دانم او چطور می‌توانست در آن واحد هم رانندگی کند، هم بازی کند، و هم ديالوگ‌هايش را بگويد. نگران بودم که نکند اتفاقی برايمان بيفتد. ولی اتفاقی نيفتاد. او کارش حرف نداشت.

*ژوليت بينوش در کل فيلم فوق‌العاده بود. آيا فيلم را برای او نوشتيد؟ همکاری شما چگونه شکل گرفت؟
ــ بله، فيلمنامه را به طور اختصاصی برای او نوشتم. اصلا همه چيز از ژوليت بينوش آغاز شد. وقتی بينوش؛ جايزه اسکار را برای فيلم «بيمار انگليسی» برد، يک دوست روزنامه نگار از او پرسيد: "حالا که برنده جايزه اسکار شده‌ای لابد می‌خواهی بازيگر هاليوودی بشوی؟" و او هم در جواب گفت: "حقيقتش، نه. کارگردانی که خيلی دوست دارم با او کار بکنم عباس کيارستمی است. از شنيدن اين حرف او خيلی شگفت‌زده و غافلگير شدم، و دست بر قضا چند ماه بعد او را ديدم. اين مال ۱۲ سال پيش است، و من تقريبا ۱۲ سال در اين فکر بودم که چه پروژه‌ای را می‌توانم بسازم که ژوليت بينوش با آن ارتباط برقرار کند. او يکی دو سال پيش به ايران آمد تا من را ملاقات کند، و من همين جوری داستان اين فيلم را برايش تعريف کردم، بدون آن که اصلا در فکر ساخت آن باشم. وقتی داستان را برايش تعريف کردم واکنشی را که در چهره‌اش ديدم و شور و شوقی را که از خودش نشان داد، باعث شد تا ساختار اين فيلم شکل بگيرد. البته خود روند تعريف کردن داستان باعث شد تا ساختار فيلم شکل بگيرد. فيلم براساس داستانی از من داشت سر و شکل می‌گرفت، و درعين حال شناخت من از او به عنوان يک زن با آسيب‌پذيری‌ها و حساسيت‌ها و آنچه که درمورد روحيه‌اش و همچنين رابطه او با بچه‌هايش می‌دانستم، در کار دخيل بود. ماجر اينگونه آغاز شد.

*از اين فيلم به عنوان اولين اثر شما نام برده می‌شود که در خارج از کشور ايران ساخته شده است.
ــ نه، اين طور نيست. هيچ کدام از خبرنگارانی که با من گفتگو کرده‌اند به اين موضوع توجه نکرده‌اند که من دو فيلم ديگر هم در خارج از ايران ساخته‌ام؛ يکی «ای. بی. سی. آفريقا» و ديگری «بليت‌ها»، ولی فيلم کپی برابر اصل درواقع اولين فيلم «سينمايی» من است که در خارج از ايران ساخته شده است.

*مخصوصا که من خودم بومی شهر فلورانس هستم و برايم جالب بود که شهر توسکانی را برای ساخت فيلم‌تان انتخاب کرديد.
ــ‌ اين فيلم بدون فلورانس اصلا وجود پيدا نمی‌کرد. نويسنده توی فيلم (که قهرمان مرد داستان است) می‌گويد که ايده نوشتن کتابش (که درست مثل فيلم، عنوانش «کپی برابر اصل» است) در شهر فلورانس به ذهنش رسيد. ايده ساخت اين فيلم هم در فلورانس به ذهن من رسيد. ماجرای اين فيلم کمابيش براساس يک داستان واقعی که در فلورانس اتفاق افتاد، ساخته شده است.

*برگرديم به بازيگران فيلم؛ برايم جالب بود که شما در اين فيلم از دو بازيگر غيرحرفه‌ای استفاده کرده‌ايد، يکی «ويليام شيمل» که در واقع خواننده اپرا است، و ديگری «آنجلو بارباگالو»، يکی از تهيه‌کنندگان اين فيلم که نقش کوچکی را بازی می‌کند.
ــ اول فکر می‌کردم قرار دادن يک بازيگر غيرحرفه‌ای درمقابل ستاره‌ای چون «ژوليت بينوش» کار پرمخاطره‌ای است. ولی بعدها در تابستان سال ۲۰۰۸ درحين کارگردانی يک اپرا به محض اين که ويليام شيمل را ديدم، متوجه شدم که چقدر به شخصيت مرد داستان من نزديک است. اين اولين دليلی بود که من پيش خودم فکر کردم او برای اين نقش مناسب است. دليل ديگر اين بود که با خودم گفتم ريسک کردن در اين مورد می‌ارزد. می‌خواستم يک آدم غيرمشهور نقش مرد فيلم را بازی کند چون اين باعث اعتبار بيشتر فيلم می‌شد. من بيشتر دلم می‌خواست او اعتبارش را به فيلم من بياورد تا اينکه واقعا بازی کند. وقتی به عقب نگاه می‌کنم، می‌بينم يک دليل سوم هم وجود دارد، و آن اينکه: شايد دلم می‌خواست بينوش شيوه بازيگری حرفه‌ای‌اش را کنار بگذارد؛ گفتم شايد اگر او درمقابل يک نابازيگر قرار بگيرد، مثل نابازيگرها بازی می‌کند. ولی عملا همه ما غافلگير شديم چون شيمل اتفاق بازی خيلی خوبی از خودش ارائه داد و ژوليت هم درمقابل او از تمام مهارت‌های حرفه‌ای‌اش استفاده کرد و به بيننده اين حس را به طور کامل انتقال داد که شخص صادقی است. همچنين درمورد آنجلو بارباگالو از همان اولين ديدار به او علاقه‌مند شدم؛ او اول درمقابل درخواست من برای بازی کردن مقاومت کرد، ولی درنهايت پذيرفت که بازی کند و من از نحوه بازی او شگفت‌زده شدم، مخصوصا در آنجا که به پسر ژوليت نگاه می‌اندازد که واقعا حرف ندارد.

*اين روزها کجا زندگی می‌کنيد؟
ــ من در تهران زندگی می‌کنم. مدت دو ماه در کشورم نبودم تا فيلم کپی برابر اصل را در ايتاليا بسازم. الان هم در جشنواره کن هستم ولی بعد به کشورم برمی‌گردم.

*کار بعدی‌تان چيست؟
ــ فيلم بعدی‌ام کاری است که قبل از کپی برابر اصل می‌خواستم بسازم ولی ساخت آن به تعويق افتاد. عنوان آن فعلا «پدر و پسر» است. اين فيلم را در ماه سپتامبر و با حضور يک بازيگر حرفه‌ای (حامد بهداد) شروع می‌کنم. گفتن اينکه موضوع اين فيلم درباره چيست کار سختی است چون ساختار روايی ندارد، به همين دليل فکر می‌کنم که بيشتر يک جور کار تجربی خواهد بود. ايده ساخت اين فيلم چندين سال با من بوده. فکر کنم شرکت MK۲ کار پخش بين‌المللی آن را برعهده خواهد داشت.

ورايتی(۱۸ مه ۲۰۱۰)/ نيک ويوارلی/ فرشيد عطايی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016