در همين زمينه
12 مرداد» بيانيهی کانون نويسندگان ايران به مناسبت درگذشت محمد نوری14 خرداد» بيانيه کانون نويسندگان ايران به مناسبت دهمين سالگرد درگذشت هوشنگ گلشيری 21 فروردین» بيانيهی کانون نويسندگان ايران در سوگ منصور خاکسار
بخوانید!
30 شهریور » پخش سريالهاي ايراني از تلويزيون ترکيه، ايسنا
30 شهریور » تهيهكنندگان «24» «سرزمين مادري» را به روي آنتن ميبرند، ايسنا 30 شهریور » بازگشت محمدرضا سرشار به جایزه کتاب سال منتفی است، مهر 30 شهریور » 10 درصد پناه جویان جهان در ایران به سر می برند!، مهر 30 شهریور » اکبر عبدی به خانه برگشت - گلایههای عبدی از تهیه کنندگان فیلم، مهر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! صمد، چهرهی حيرتانگيز تعهد! بيانيه کانون نويسندگان ايرانصمد بهرنگی، داستاننويس، منتقد، مترجم، پژوهشگر و معلم کودکان، هنگام مرگ در شهريور سال ۱۳۴۷ تنها ۲۹ سال داشت و از عمر ادبی او بيش از ۶-۵ سال نمیگذشت. از چاپ نخستين داستان او، تلخون، در سال ۱۳۴۲ که برگرفته از افسانههای مردم آذربايجان است، تا آخرين اثرش، ماهیسياه کوچولو، که در سال ۱۳۴۷ به چاپ رسيد، پنج سال فاصله است. در همين زمان کوتاه او چندين داستان زيبا برای کودکان، مجموعهيی از مقالهها و چند ترجمه و پژوهش در کارنامهی خود ثبت کرد؛ در همان حال که همواره معلم کودکان محروم روستاهای آذربايجان بود. صمد در اصل نويسنده- معلم بود و آگاهی بخشيدن را هدف اصلی خود میدانست؛ چرا که در مقابل جهل و خرافاتِ جان¬سخت و گسترده¬ی دوران که حکومت¬ها و بنيان¬های سنتی نگهبانی میکردند چاره را در آگاه کردن کودکان می¬ديد. هم از اين رو حتی در داستان¬های خود معلمی است که به ترويج علم قلم گردانده است. تلاش¬های صمد در مقام آموزگار، و آثار او، نشان¬گر انسانی است در تب و تابِ انتشارِ آن¬چه می¬داند و سخت بی¬تاب برای روشن ساختن ذهن کودکان و ديگر مخاطبان خود. صمد، در زمانه¬ی بريدنِ زبان¬ها و جلوه¬فروشیِ بی¬مايگان، نه زبان در کام کشيدن را ضامن بقای خويش قرار داد و نه نام-خواهی را هدف خود کرد. چه، به هر نام و به هر جای که توانست نوشت: "ص. آدام"، "ص. قارانقوش"، "چنگيز مرآتی"، "بابک"، "آدی باتميش"، "داريوش نواب مراغه¬ای"، "افشين پرويزی"، "سولماز"، "داص" و . . . از جمله نام¬های ادبی او است که جان¬پناهی بود برای مصون ماندن از تيغ سانسور و ممنوعيت قلم. کانون نويسندگان ايران Copyright: gooya.com 2016
|