چهارشنبه 31 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عندليب ايران زمين، سال هفتادم بر تو مبارک بادا، عرفان قانعی فرد

مغنی کجايی نوايت کجاست
نوای خوش غمزدايت کجاست

مغنی از آن پرده نقشی بيار
ببين تا چه گفت از درون پرده‌دار

چنان برکش آواز خنياگری
که ناهيد چنگی به رقص آوری

« ساقی نامه حافظ»

در ۷۰ سال پيش – ۱ مهر ۱۳۱۹ – که يک سال قبل از پايان ايام رضا شاهی بود، در چنين روزی ، طفلی پای به عرصه وجود نهاد که امروز مردمان ديارش ، وی را " خسرو آواز ايران " می شناسند.درباره شعرهای برگزيده آوازش اين گمان به ذهن متبادر می شود که آئينه دوران زيستنش بوده و صدايش را پژواک روزگار ناميدند... چه آن زمان که يکی خيال انديش، خواب فرعون می ديد و چه آن دوران که يکی " مخبط دين شان و حکم شان – از پی طومارهای کژبيان" بود به شناعت، هوس مسخ کردن هنر ايران زمين کرده بود....اما شجريان؛ سوز دل دم های سرد را از حنجره اش بازگفت



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




گرچه در آئينه رازگون تاريخ باستان ايران زمين، شه های غافل زمانه که جبرشان به فرياد الله الله خلق ، بی اثر ماند ، حکايتی است در ادب و فرهنگ ما ، که اهل هنری " مهرها روياند از اسباب کين " و مردمان اهل شرم و آزرم را به عتاب از دروغ و جستن فروغ فراخواند تا صبوری اختيار و گمان سپيدی بعد از سحر را يقين کنند...

گاه يکی زان هزار عندليب هنر ايران زمين؛ پيغامش الوداع گفتن مردمان با غم بود که در مرگ سياه ، از زايش برگ و گياه و آوردن صبا گلی ز گلزار اميد و.... چه هنرمندانی که بر مردمان ديار، شور بخشيدند و غم پوشيدند.... نه يوسف بودند نه يعقوب اما غافل نماندند که چرخ گردون بازی بسيار دارد.. و خنده ها از نو زنده شد بر لبان خشکيده چشم به انتظاران.

اما ای عزيز!،

امروز ميلاد هفتادم توست... من و خيل بی شماران مشتاقانت امروز از به شجريان بزرگ، همايون باد گوييم و شکر ايزد که تو و صدايت را زنده نگه داشته است تا خوش منادی کنی زين پس و حکم مسيح گونه شاعران ايران زمين را يک به يک فصيح بخوانی اشعاری که روزگاری برای کج انديشانی جزم باور قبيح می نمود اما آنچه تو از حافظ و مولانا و سعدی و عطار می خوانی همان فلسفه و پيام دين خدای آفرينش است که مرادش، مهربانی و بخشايش و رافت و لطف و انسانيت است که " رحمه اللعالمين " اش خوانند

سالهای سال در کنارت همنوازان خوش قريحه يا بر زخمه زدند يا نی نواختند که صدای تو با نای نی و ساز شان در کوه ها و دشت های ايران زمين پر و بال بگشود و مات کرد خلايق را زان لحن داودی و در ميان جان جانان گفتن شان، دعای خير بود و طول عمر که بدرقه راهت کردند و از هنگام تولدت تا امروزه روز که شمار عمرت رسيد به هفتاد ، خطه ی ايران مهين و عزيز وطن ، چه روزهايی گذرانيد و اين چرخ کج رفتار چه بازی ها انگيخت و چه مدعيان که رفتند و منفور ملت شدند اما تو مانده ای و غير از هر شهر و روستای مام ميهن با کوی و برزن و دروازه اش ، شايد رفته در عالم آوازه ات به نيکويی....

سال هفتادم بر تو مبارک بادا و اميدوارم که آرزويت امسال به تحقق برسد و آن همانا کنسرت تو در استاديوم آزادی تهران است که هفت شب رايگان برای مردمان ديار ايران زمين ، با عشق و آواز رود حريفان، بخوانی و گلبانگ آن خسروانی سرود بر آسمان ايران زنی!.... شايد دف و چنگ را ساز کنی و به آيين خوش، نغمه آواز ونوای مرغ سحر را با اشک شوق و مستی همگان درآميزی... کسی چه داند از پرده تقدير...

erphan.qa@gmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016