در همين زمينه
3 آذر» ورزشگاههای ويران، ميراث دولت نهم در برنامه نود، تغيير2 آذر» محمد دادکان: شکست تيم ملی فوتبال دور از شان فوتبال ايران است، به جای علی آبادی که مقصر اصلی اين فجايع است عذرخواهی می کنم، ايلنا 15 مهر» محمد دادکان: مديرعامل باشگاه پرسپوليس نمیشوم، ايسنا 29 شهریور» پورمحمدي: برنامه نود از فردا چالشيتر از قبل روي آنتن ميرود، فارس 9 شهریور» تازه ترين حرف های محمد دادکان: اشتباه دايی، فاجعه جامجهانی، بیثباتی فوتبال و نمره منفی به علیآبادی، مهر
بخوانید!
16 دی » مقدماتی جام ملتهای آسيا: پيروزی تيم ملی برابرسنگاپور و قطعی شدن صعود، ديدار تشريفاتی با تايلند، مهر
16 دی » ردهبندی برترين ليگهای فوتبال جهان اعلام شد: ليگ ايران در ردهی پنجاهم دنيا، ايسنا 16 دی » روته مولر از مربيگری استقلال کناره گيری کرد، مهر 16 دی » مهدی مهدوی کيا در فهرست فروش اينتراخت، يک ميليون يورو قيمت پيشنهادی، مهر 16 دی » مقدماتی جام ملتهای آسيا: ژاپن هم به جام ملتها صعود کرد، مهر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ۹۰ ورزشی؛ ۹۰ سياسی! جهان ورزشديشب اگر از حرف های محمد دادکان، رييس سابق فدراسيون فوتبال ايران بگذريم، اتفاق جالب توجه ديگری نيز در برنامه ۹۰ افتاد. اگر سری به سايت شبکه ۳ سيما بزنيد و برنامه های اين شبکه در روز دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸ را ببينيد متوجه می شويد که قرار بود برنامه نود ساعت ۲۳ آغاز شود و ۱۸۰ دقيقه معادل ۳ ساعت طول بکشد.
فردوسی پور حتی حدود ساعت ۰۰:۳۰ دقيقه بامداد اعلام کرد «۱ ساعت و نيم ديگر در خدمت دکتر دادکان خواهيم بود» و در خلال صحبت هايش بارها گفت «اميدواريم فرصت کافی داشته باشيم و دوستان در تلاشند که زمان برنامه را اضافه کنند.» دست آخر هم بخشی از صحبت های علی کفاشيان، رييس فدراسيون فوتبال، مسابقات ليگ يک و يکی، دو برنامه ديگر را پخش نکرد و ضمن عذرخواهی گفت:«به دليل فشرده شدن برنامه فرصت نشد ساير بخش ها را پخش کنيم.» او به فشرده شدن برنامه اشاره کرد نه طولانی شدن صحبت های دادکان. از طرفی دومين باری که نود آمار اس ام اس های ارسالی را پخش کرد نشان می داد ۱۰۴۲۸۸۱ نفر به گزينه ۳ رای دادند. اين آمار حدود ساعت ۲۳:۴۰ دقيقه شب پخش شد که با توجه به گذشت تنها ۳۰ دقيقه از آغاز برنامه آماری فوق العاده می نمود. نه فقط تا آن موقع که تا دقايقی بعد ۷۷ درصد اس ام اس های ارسالی مربوط می شد به گزينه ۳٫ اما آخرين باری نود آمار اس ام اس ها را نشان داد ۱۱۳۰۱۵۴ نفر به گزينه ۳ رای داده بودند. يعنی با گذشت حدود يک ساعت و ۴۵ دقيقه از برنامه کمتر از ۹۰ هزار نفر به اين گزينه رای دادند. نسبت اس ام اس های ارسالی به گزينه ۳ حتی ۲ درصد کاسته شده بود و آخرين آمار ۷۵ درصد برای گزينه ۳ را نشان می داد تا اين شک به وجود آيد که اس ام اس هايی که با مضمون ۳ به شماره ۲۰۰۰۹۰ ارسال می شدند اصلا شمرده نمی شدند. اين ها فقط آمار و احتمالاتی است که در مورد برنامه ديشب وجود دارد و سند درستی در دسترس نيست. شايد هم انتقادهای دادکان از محمد علی آبادی و کفاشيان باعث شد عده زيادی تصميم بگيرند ضعف مديران را دليل اصلی افت فوتبال ايران بدانند و به گزينه يک رای بدهند. اما آيا کسی ترمز برنامه ۹۰ را کشيد؟ سخنان صريح و بی پرده دادکان همچنين سايت تابناک روايت کاملی از سخنان انتقادی شب گذشته دادکان را منتشر کرد. اين وبسايت نوشت: برنامه نود اين هفته همانگونه که پيشبينی میشد مجدداً با اقبال شديد مردم به واسطه موضوع جنجالی و فضايی که آن را احاطه کرده بود همراه شد و بسياری از واقعياتی که اکثر چهرهها و مسئولان ورزش از بيانشان، به واسطه عواقبش هراس دارند، توسط ميهمان ويژه اين برنامه که محمد دادکان رئيس سابق فدراسيون فوتبال بود، بيان شد تا برخلاف بسياری از ارزيابیها، او که در چند قدمی کرسی رياست فوتبال بود برخلاف بسياری که برای اين کرسیها دست و پا میزنند، با طرح برخی مسائل، حضورش را عملاً در اين جايگاه منتفی سازد. نود اين هفته يکی از جذابترين برنامههای دوران پخشش را به نمايش گذاشت که با محافظهکاری کمتری نيز همراه بود تا بسياری از واقعيات فوتبال ايران به تصوير کشيده شده و تعداد کثيری از اشخاصی که مستقيم يا غيرمستقيم در طول زمان اين برنامه نامشان به ميان کشيده شد، در روزهای پيش رو صراحتاً يا به صورت شفاف در قبال آنچه برای مردم به نمايش درآمد و واقعيتهای تاسف بار فوتبال ايران را تنها تا حدودی روايت کرد، مورد اشاره قرار گيرد. اين برنامه با وجود فضای بازی که به همراه داشت تا دادکان زبان حال فوتبال باشد، با مسائلی نيز همراه شد که اصلیترين آنها حضور فردوسیپور در مقام وکيل مدافع مديران فعلی فدراسيون فوتبال بود، حال آنکه خود اين مديران حاضر نشده بودند به صورت زنده در برنامه حاضر شوند و پاسخگوی افشاگریهای دادکان باشند و اين در جای خود قابل تامل است. البته فردوسیپور به خوبی دادکان را به چالش کشيد و با بيان ابهاماتی که راجع به دوره مديريت رئيس پيشين فدراسيون مطرح بود، نقش يک تماشاچی را در روز يکه تازی دادکان که پس از حضور بيژن ذوالفقارنسب در برنامه، تا انتها روی صندلی ميهمان نشسته بود، ايفا نکرد. از سويی ديگر روند چينش گزينههای مسابقه پيامک که احتمال میرفت با توجه به برخی فضاسازیهای سياسی اصلاً برگزار نشود نيز قابل تامل بود، چرا که برخلاف انتظار، گزينهها طبق حروف الف از يک تا سه قرار نگرفته بودند و گزينه سوم خداحافظی نسل طلايی بازيکنان بود؛ حال آنکه بايد بر طبق حروف الفبا اين گزينه در صدر قرار میگرفت، ضعف مديريت فوتبال به عنوان گزينه دوم انتخاب میشد و ضعف فنی مربيان گزينه سوم میشد! حال بايد پرسيد چرا عملاً گزينهها به طور کامل جابجا شده است. در اين برنامه که با کنايه دادکان به فردوسیپور با بيان اين مطلب که «بعد از سه سال و نيم ياد ما کرديد که ما هم در خدمت شما باشيم، صميمانه سپاسگزارم» آغاز شد، ابتداً گزارشی با اين رويکرد نگاهی به آنچه از جام جهانی آلمان تاکنون بر سر فوتبال ايران آمده به مدت حدوداً ۸ دقيقه پخش شد. در اين گزارش ابتداً تصاوير ديدارهای ايران در جام جهانی آلمان با گزارش فردوسی پور پخش شد و در ادامه چنين آمد: «افت فوتبال ايران از سال ۲۰۰۶ و پس از حذف از مرحله گروهی جام جهانی شروع شد. تيم ملی قبل از حضور در جام جهانی روزهای شيرينی داشت، در بوسان به شکل خاطره انگيزی قهرمان شد، در سال ۲۰۰۴ و در جام ملتها، بهترين بازيها را ارائه کرد و سوم شد و در ادامه بدون اينکه کسی را عذاب دهد و به حماسه نياز داشته باشد، راهی جام جهانی شد. اين موفقيتها و حضور دائم ايران زير رتبه ۲۰ فيفا و بازی کردن چند لژيونر ايرانی در سطح اول فوتبال جهان، اين توقع را برای خيلیها پيش آورد که ايران در جام جهانی به راحتی از گروهش صعود میکند اما آنچه در آلمان به نمايش گذاشت با روياها تفاوت زيادی داشت. با رفتن برانکو ايوانکوويچ و محمد دادکان از راس تيم ملی و فدراسيون فوتبال، فصل جديدی در فوتبال ايران گشوده شد؛ فصلی که اکثر روزهايش ابری بود. فدراسيون فوتبال ايران تعليق شد، بیبرنامگی به اوج رسيد و کميته انتقالی زمام امور را به طور موقت در دست گرفت. در اين ميان مسئولان سازمان تربيت بدنی که اعتقاد داشتند نيمکت تيم ملی با يک مربی وطنی زيباتر میشود برای انجام پروژه زيباسازی خودشان، از فرمول ابتکاری و منحصر به فرد خرد جمعی استفاده کردند. همانطور که پيش بينی میشد، ثمره خرد جمعی کسی نبود جز امير قلعه نويی. پايان فاز ايرانی کردن نيمکت تيم ملی حذف در مرحله يک چهارم نهايی جام ملتهای آسيا در سال ۲۰۰۷ بود. با توجه به قدرت نصفه و نيمه مدعيان سنتی قاره، اين بهترين فرصت برای ايران بود که پس از سی و يک سال قهرمان آسيا شود اما اين عراق بود که از اين فرصت استفاده کرد و ايران که با يک لشگر کامل به مالزی رفته بود، يک ناکامی ديگر را تجربه کرد. بعد از اين اوضاع بدتر هم شد و تيم ملی ماهها بدون سرمربی ماند چرا که اعضاء کميته انتقالی برای مذاکره با مربيان خارجی و به توافق نرسيدن با آنها با يکديگر مسابقه میدادند! در آن روزها هدايت تيم ملی به دست منصور ابراهيم زاده سپرده شد و او هم مدام صفر – صفر میکرد تا اينکه علی کفاشيان وارد ميدان شد. دونده سابق و مدير پرشور فعلی در ابتدا برای آنکه به اهالی فوتبال ثابت کند کاملاً به نظر کارشناسان احترام میگذارد، با آنها جلسه گذاشت و وقتی پيشکسوتان به اتفاق رای به مربی وطنی دادند، او باب مذاکره با خاوير کلمنته را باز کرد. مديران جديد فدراسيون آوردن کلمنته را به ايران يک پيروزی بزرگ میدانستند و آنقدر ذوق زده شده بود که استقبال از اين مربی اسپانيايی نزديک بود تلفات هم بر جای بگذارد! آمدن و نيامدن کلمنته هم چند روزی فوتبال ايران را سرکار گذاشت و کار به نوه او هم کشيده شد و در ادامه محمد علی آبادی با بيان اين جمله که مربی پروازی نمیخواهيم، کلمنته را پراند. باز هم روز از نو، روز نو! کفاشيان و دوستان يک فهرست پنج نفره شامل افشين قطبی، بيژن ذوالفقارنسب، مجيد جلالی، محمد مايلی کهن و امير قلعه نويی را پيش رو خودشان قرار دادند. در اين ميان عدهای معتقد بودن مسائل حاشيهای نقش اصلی را در انتخاب بازی میکند؛”دايی: در انتخاب مربی تيم ملی لابی هرکی پرزورتر و قوی تر باشد، اون مربی تيم ملی میشود”. بعد از چند روز علی دايی را از بين آنها انتخاب کردند که اين انتخاب خود سرمربی را هم شوکه کرد؛”دايی: اينکه من بخواهم سرمربی تيم ملی بشم، خودمم مثل شما شوکه شدم به علی دايی گفتند که بيا صحبت بکن و کارات رو بکن” اين در حالی است که شواهد نشان میداد فرد انتخابی افشين قطبی است و به همين دليل مربی پرسپوليس با همه خداحافظی هم کرده بود اما دايی که با کسی لابی نکرده بود، به يک باره هدايت تيم ملی را به دست گرفت. دايی ماموريت داشت ايران را به جام جهانی برساند. در مرحله اول ايران با سوريه، امارات و کويت هم گروه بود و يک شروع ضعيف، پايانی مقتدرانه را تجربه کرد و ايران به مرحله بعد راه پيدا کرد. با توجه به گروه ايران و نحو صعود آسيايیها به جام جهانی، خيلیها انتظار داشتند، اين بار هم ايران صعودی بیدردسر را تجربه کند. ايران در سه بازی اول ۵ امتياز به دست آورد، با اين حال دور و بر تيم ملی حواشی بسياری وجود داشت. منتقدان از کيفيت بازی تيم ملی چندان راضی نبودند و میگفتند آن پنج امتياز به لطف درخشش رحمتی و خوش شانسی به دست آمده است. رابطه نه چندان مطلوب دايی با برخی ستارههای تيم ملی و رسانهها هم، يکی ديگر از مشکلات هميشگی تيم ملی بود. به هر ترتيب تيم ملی با اين شرايط با تيم کره جنوبی مساوی کرد و پای به مرحله مقابل عربستان گذاشت. ايران در حضور يکصدهزار نفر، بازی يک – هيچ برده را دو بر يک باخت تا دايی شديدترين انتقادات را بشنود و يک روز بعد هم از اخراجش مطلع شود. کفاشيان قبلاً گفته بود از دايی تا آخر قراردادش حمايت میکند اما او تقصری نداشت، چون حتی ليوان هم دستش نبود، چه برسد به اختيار سرمربی تيم ملی؛ “فردوسی پور: اعضاء هيات رئيسه فدراسيون فوتبال بدون اجازه آقای دايی اين ليوان را اين ور نمیگذاشتيد؛ يعنی يک جوری بود که علی دايی بر همه چيز فوتبال ما کاملاً تسلط داشت. / کفاشيان: اصلاً ليوانی دست ما نبود که کنار بگذاريم!” بعد نوبت مايلی کهن بود که ۱۵ روز سرمربی تيم ملی شود. او به طرز عجيبی سرمربی تيم ملی شد و به شکل عجيب تری با نوشتن چند بيانيه تاريخی کنار رفت تا بالاخره تيم ملی نصيب قطبی شود. در اين ميان اين رسش پيش میآيد که اگر قطبی مربی ايدهآل ايران بود، چرا در آن دو مرتبه قبلی انتخاب نشد. به هر حال قطبی مثل يک قهرمان وارد ايران شد و قول داد ايران را به جام جهانی میرساند، چون دو کره را مثل کف دستش میشناسد اما کف دست قطبی آنقدر ناواضح بود که حتی با آوردن جادوگر هم نتوانست بفهمد آن وسط چه خبر است! بدين ترتيب فوتبال ايران به شکل ناباورانهای، جام جهانی ۲۰۱۰ را از دست داد تا يک ناکامی بزرگ ديگر در کارنامهاش ثبت شود. باختهای تيم ملی همچنان ادامه دارد و خيلیها حسرت سال ۲۰۰۶ را میخورند. آنها میگويند، ای کاش به جام جهانی میرفتيم و اين بار هر سه بازی را میباختيم. به غير از تيم ملی حال و روز ليگ برتر ايران هم خيلی بهتر نيست. باشگاههای ايران در گل خوردن در ليگ قهرمانان آسيا با هم رقابت داشتند. تيم ملی اميد ايران از سال ۱۹۷۶ به بعد ديگر رنگ المپيک را نديده است، درست مثل تيم ملی که از آن سال تا به حال ديگر قهرمان آسيا نشده است و ان وقت باز هم مدعی هستيم تيم برتر قاره آسيا هستيم. در اين ميان اين سوال پيش میآيد که عامل اصلی اين ناکامیها، چه کسی است؟» دادکان پس از پخش اين آيتم جالب، عنان کلام را به دست گرفت و با اشاره به وعدههای داده شد در چند سال اخير عنوان کرد: «گفتند در بازيهای آسيايی سوم میشويم و بعد گفتند چهارم میشويم. میترسم تا زمان اين بازيها به دهم و يازدهم برسند. گفتند بايد چهارم جام جهانی شويم. اگر شدند بيايند بگويند چگونه شدند و اگر هم چنين نشد، بيايند برای مردم شفاف سازی کنند و بگويند چرا اين وعدهشان محقق نشد و شفاف سازی کنند که چه اتفاق در اين مدت افتاده است؟» وی ادامه داد: «بعد از اين جريان رسيدم به جايی که میدانستم نمیتوانم با مسئولان ورزش کار کنم و مسئولان وقت سازمان تربيت بدنی هم خيلی مشکلات را برای من و همکارانم ايجاد میکردند. من جمله مثلاً داوری را محروم کرده بوديم، اينها میگفتند ببخش و ما نمیبخشيديم و خيلی مسائل ديگر. مثلاً قابی را از قبل به فيفا داده بوديم که بر روی هتل و اتوبوسهای ما (در جام جهانی آلمان) نصب شود و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نيز تاييد شده بود و در فاصله ۱۰ روز مانده بود به مسابقات، نامهای از سازمان ارسال کردند که اين تابلو را تغيير دهيد؛ مگر چنين چيزی ممکن است؟ يا در حالی که شما میبينيد در کشور ژاپن و کشور کره قبل از جام جهانی، جشن صعود میگرفتند، در کشور خودمان بايد حاشيههای سازمان تربيت بدنی را نسبت به فوتبال کشور دفع میکرديم. اين مشکلات ادامه پيدا کرد تا شبی که تيم ملی میخواست به آلمان اعزام شود و جشن پرواز بود که در اين جشن پرواز، جايگاه را قرق کردند و همکاران بنده (مسئولان وقت فدراسيون فوتبال) را نيز راه ندادند و اختلافات از اينجا شدت گرفت.» دادکان در ادامه به اين گفته فردوسی پور که در آن مدت ميان سازمان ورزش و فدراسيون فوتبال تعاملی وجود نداشت، صحه گذاشت اما تاکيد کرد: «ابتدای اين شرايط از جانب من نبود اما ون برای مجموعه فعال در فدراسيون فوتبال يک ارزش و شانی قائل بودم، نمیگذاشتم هر چيزی بشود. مثل اينکه (علی آبادی) میگفتند دادکان میرود و يک نيروی جوانی میآيد و اين کار را میچرخاند. بعد ما فهميديم نيروی جوان تر خودش بوده و آقای کفاشيان که میخواستند اين سمت را احراز کنند. يکیشان را که فيفا نگذاشت و نفر دوم هم که آقای کفاشيان بود، در اصل همان نفر اول بود، با اين تفاوت که فاميلیهايشان تفاوت میکرد(!) واگرنه نقشی را برای فوتبال نمیخواستند بازی کنند. میخواستند اين جايگاه را بگيرند و به امروز برسانند که صحنههايش را نمايش داديد. هدف فقط تخريب بود.» رئيس پيشين فدراسيون فوتبال در اين بينابين که بحث گرم گرفته بود، گريزی به سوابقش زد: «صحبتهايم تند نيست. از همه نيز بيشتر مملکتم، مردمم و نظامم را دوست دارم و بعد از انقلاب هم اين شکلی نشدم. آنهايی که من و خانوادهام را میشناسند، من در يک خانواده مذهبی به دنيا آمدم و از سال ۱۳۵۲ مو و ريشم همين شکلی بوده است. اگر حرفی میزنم، دلم برای کشورم و مردمم میسوزد.» و در همين اثناء مجری برنامه، حرفهای دادکان را ناتمام گذاشت و برای آنکه نزد مخاطب چنين القاء نشود برنامهای برای له کردن رئيس سابق ورزش در حال اجرا است، تاکيد کرد: «يک توضيحی بايد بدهم و با توجه به اينکه ما احتمال میداديم فضای بحث به اين سمت بيايد، اين فضا را داريم که مهندس علی آبادی يا آقای کيومرث هاشمی هر وقت دوست داشتند، توضحياتشان را بدهند.» تا اين بار نوبت دادکان باشد که کلام فردوسی پور را قطع کند و تاکيد نمايد که هر آنچه بيان کرد، نود پخش کرده و اگر قرار باشد روزی آنها دعوت شوند، دادکان نيز محق است که حضور داشته باشد. دادکان در ادامه سندی که قبلاً در ايسنا منتشر شده بود و در واقع نامه دادکان به سازمان تربيت بدنی را با موضوعيت لزوم تغيير اساسنامه فدراسيون برای جلوگيری از تعليق فوتبال ايران منتشر کرد که پای مهدی قدمی معاون اسبق ورزش قهرمانی و حرفهای سازمان ورزش را نيز وسط کشيد. فردوسی پور متن پاسخ علیآبادی و دستور پاراف شده از سوی قدمی بر روی نامه دادکان را چنين خواند: «مهندس علی آبادی نظر مساعدی در خصوص نحوه انتخاب رئيس و اعضاء مجمع عمومی (تغيير اساسنامه) ندارد… فدراسيونهای خارجی نبايد سفارتخانههای کشورهای خارجی باشند… آقای دادکان همکاران جنابعالی کلاً عقل و تدبير را تعطيل کردهاند! پرداختن به مسائل پرتنش در اين مقطع چه معنايی دارد… نياز نيست اساسنامه تغيير کند!» دادکان با مورد اشاره قرار دادن اين مکاتبه گفت: «وقتی من اين را نوشتم، حال شما میگوييد بيايند پاسخگو باشند؟!» دادکان با کشيده شدن بحث به ماجرای اخراجش پس از بازی به آنگولا، يادآور شد: «صحبت اخراج بنده از قبل از بازيها بود که من اگر نشان جام جهانی را نيز با تيم ملی ايران به دست بياورم، ديگر نمیگذارند در فوتبال کشور باشم.» که در اين لحظه فردوسیپور حرفهای وی را قطع کرد و گفت: «هرچه سعی میکنم نمیتوانم در خصوص آن اتفاقات واژه لج و لجبازی را نگويم، نمیشود و چنين اتفاقاتی بود که حرفهايی در ادامه راجع به آن دارم.» و مجدداً دادکان ادامه داد: «پذيرفتيم علی رغم اينکه تيم ملی بازيهای خوبی انجام داد و در هر سه بازی تا دقيقه ۶۷ نتيجه بازی مساوی بود. از دقيقه ۶۷ به بعد نتيجه عوض شد و نه به کادر فنی تيم ملی اجازه داده شد در يک برنامه از موجوديت تيم ملی دفاع کند و يک کارشناس هم نيامد، بنشيند و واقعيت را برای شما بگويد. وقتی تايم ول بازی ايران و پرتغال تمام شد و داشتم با کارتی که میتوانستم به وسيله آن به رختکن بروم، از جلوی رختکن پرتغال رد شدم و ديدم وقتی آقای اسکولاری برای بازيکنان صحبت میکرد، تمامی بازيکنان ايستا بوند ولی به رختکن خودمان رسيدم، تمام بازيکنان خوابيده بودند و پاهايشان روی صندلی بود. تيم ملی پرتال تيم را دواند، بازيکنان ما دويدند. آقای کارشناس که میآيی و اين جا میشينی و میگويی ايران بايد پرتغال را ببرد، مگر ايران میتواند پرتغال را ببرد؟! حالا که تيم ملی به بحرين میبازد چرا نمیآيد بگويد شرافت ملی زير سوال رفت و آن موقع که به پرتغال باختيم، عنوان کردند، برانکو و دکتر دادکان حيثيت ملی را زير سوال بردند؟!» فردوسیپور در پاسخ به گفتههای دادکان از افزايش توقعات و انتظارات با وعدههای داده شده توسط دادکان و ديگر مسئولان سخن به ميان آورد: «پرتغال را مساوی میکنيم و مکزيک و آنگولا را نيز میبريم. خود شما هم يک سری مصاحبه کرده بوديد که انتظارات را بالا برده بوديد. مثلاً يک مصاحبه با راديو صدای آلمان داشتيد که گفته بوديد ايران از شانس صعود به مرحله دوم برخوردار است و در يک مصاحبه ديگر هم در تاريخ ۸۴/۱۰/۸ گفته بوديد، ايران بیترديد در جام جهانی شگفتیساز خواهد شد.» و دادکان در پاسخ به اين گفتمان که ديگر شکل مجادله به خود گرفته بود، عنوان کرد: «شگفتیساز يعنی به مرحله دوم رفتن و شرايط مساوی داريم، يعنی به مرحله بعد رفتن؟ البته بنده رئيس فدراسيون فوتبال هستم» که فردوسی پور در جوابش گفت: «خب علی آبادی هم میگويد من رئيس سازمان ورزش هستم و دوست دارم تيمم به مرحله دوم صعود کند.» دادکان که تازه گرم شده بود، تلاشی برای بیپاسخ گذاشتن نکرد و عنوان نمود: «اگر يک روز بخواهم سياستهای سازمان ورزش را بگويم، نقش رئيس سازمان تربيت بدنی اظهارنظر راجع به بازيهای تيم ملی نيست و نقشش، يک نقش کلان، نظارتی و هدايتی است. ايشان در اذهان عمومی نمیتواند بگوی، تيم ببرد يا ببازد.» فردوسیپور با يادآوری شرايط و مشکلاتی که در آن مقطع برای تيم ملی به وجود آمد، نتايج حاصله را تا حدودی منبعث از اين موارد که از ميان آنها به مصدوميت برخی بازيکنان کليدی و عدم برگزاری بازيهای تدارکاتی مناسب اشاره کرد دانست که دادکان در پاسخ نقش عدم حمايت مجموعه ورزش از فدراسيون فوتبال و تيم ملی در آن مقطع و تنها شدن فدراسيون را بسيار پررنگ خواند که مجدداً قطبی مقصر بخشی از اين عدم حمايتها را خود دادکان خواند و ماجرای حضور بکن بائر و عدم اجازه دادکان برای ملاقات علی آبادی با بکن بائر ذکر کرد که دادکان نيز گفت: «چرا نمیگوييد قبل از اين جايگاه ويژه را میگيرند و مسئولان فدراسيون فوتبال را به جايگاه راه نمیدهند» که مجری اعتقاد داشت، میشد آنجا به خاطر فوتبال کوتاه آمد که دادکان حرفهايش را قطع کرد و گفت: «دعوا بر سر رياست داشتيم. من که گفته بودم میروم و ايشان هم میخواست رئيس شود. بعد هم ديديد کانديدا شد که رئيس شود. اگر ايشان طمعی به رياست فدراسيون فوتبال نداشت ثبت نام نمیکرد. آقای فردوسی پور، شما وقتی رئيس سازمان هستی و مثلاً ۹۰ هستی، سراغ ۸۹ میروی؟ دنبال اين میروی که رئيس فدراسيون هم شوی؟ دنبال دبيرکلی کميته ملی المپيک هم میروی؟ دنبال ورزش باستانی میروی؟» وی در ارتباط با اين پرسش فردوسیپور که گفته میشود در دورهاش تنها بر تيم ملی بزرگسالان تمرکز شده و در ردههای پايه فعاليت صورت نپذيرفته، تاکيد کرد: «کيومرث هاشمی که سرپرست فدراسيون فوتبال شد، نامه تبريکی برايش نشوتم که در آن قيد کردم اول استقلال فدراسيون فوتبال از بين نرود و دوم تيمهای پايه که برايش زحمت کشيده شده است، حفظ شود. ما برای تيمهای پايهای نزديک به سه سال زحمت شبانهروزی کشيدم و از ۸ سال بالا آورديم و اين دوستان ما هم زحمت کشيدند ولی میخواهيم اين سوال را بپرسم که مگر تيم پايه ايران که در آسای اول شد، در اين يک سالی که آقای کفاشيان و همکارانشان آمدند، درست شد؟» و فردوسیپور متر را نتايج هر دوره اعلام کرد که دادکان يادآور شد، آن موقع تيم ملی اصلاً محروم بوده و نمیتوانسته در مسابقات شرکت کند. فردوسیپور در ادامه با به چالش کشيدن نوع درآمدزايی فدراسيون، عنوان کرد: «اگرچه جذب منابع مالی از بازاريان يک حرکت خوب و کار راه انداز است اما به نظر میرسد در فدراسيون در دوره شما که گفته میشود يک فدراسيون شسته رفته با سه ميليارد موجودی (جايزه صعود به جام جهانی) حساب تحوی گرفتهايد، سيستم مالی دقيق و نظاممندی نبوده است.» که دادکان نيز چنين پاسخ داد: «يک بخشیاش اين کمکها بوده اما يک بخش عظيمی نيز خود فدراسيون بوده است. چرا نمیگوييد وقتی ما رفتيم در حساب فدراسيون يک ميليارد و هشتصد ميليون تومان پول به انضمام ۴ ميليارد و دويست ميليون تومان جايزه فيفا برای صعود به جام جهانی بود و در واقع فدراسيون را با شش ميليارد تومان بودجه تحويل داديم. ما از جوراب تيم ملی تا روی کلاه پول درآورديم و اگر میگوييد چون به جام جهانی صعود کرديم، اسپانسر شدهاند، بايد متذکر شوم که ايرانول اسپانسر تيمهای ملی بود. پس برای بخش اقتصادی برنامه داشتيم. اين سيستمی که الان هست خوب است که ده ميليارد بدهکاريم.» که فردوسیپور عنوان کرد: «الان که اصلاً سيستم نداريم!» در ادامه بخش اول صحبتهای کفاشيان پخش شد که در مهمترين بخشهای آن عنوان شد: «پتانسيل فوتبال ايران بالا است ولی سرمايهگذاری اندازه پتانسيل نبوده است. مديريت هم در حد متوسط بوده ولی با همه اينها تغييرات مربيان در عملکرد تاثيرگذار بوده است.» وی به رنکنيگ فيفا اشاره کرد و با اشاره به جايگاه کره و ژاپن، اين رنکينگ را معيار خوبی ندانست و برای آنکه حرفش را بيشتر ثابت کند، عنوان کرد: «حتی استراليا در جايگاه ۶۰ است»، حال آنکه مشاهده رنکنيگ فيفا نشان میدهد، استراليا در جايگاه بيست و يکم فوتبال جهان است! وی اعتراف کرد در زمان دادکان، فدراسيون فوتبال يکی از بهترين ترازهای مالی را داشته است و در مقابل گفت: «در آن زمان ۲۰۰ هزار دلار با پوما قرارداد بسته شده بود اما الان ۸۰۰ هزار دلار است.» که البته همين نشان میدهد وضعيت مالی فدراسيون فوتبال ايران در اين زمان چقدر خوب است و کاملاً روی پای خود ايستاده و استقلال مالی دارد! او در ادامه عنوان کرد: «چون قراردادها اجرا نشده بود، اعتماد اسپانسرها از بين رفته بود و نمیآمدند جلو و ما يک سال تلاش کرديم که بيايند اما ما از لحاظ جذب اسپانسر از آن موقع ضعيفتر بوديم. سايپا اسپانسر شد که تعهداتش را به شکل کامل اجرا نکرد و مکاتبه کرديم تا بتوانيم حق فدراسيون را بگيريم!» و کفاشيان در انتهای بخش اول صحبتهايش کارهای علمی صورت پذيرفته در دوره مديريتش را نيز بسيار بسيار بيشتر از دوره قبل خواند و البته نگفت بازخورد اين فعاليت۴های علمی چه بوده است. پس از اين مجدداً اين برنامه در استوديو پيگيری شد و دادکان از آمارهای قهرمانی تيم ملی در دوره مديريتش سخن به ميان آورد که در بوسان قهرمان شد، در سال ۲۰۰۴ و با ناداوری در جام ملتها سوم شد و به راحتی به جام جهانی صعود کرد و سپس به روند فعاليتهای عمرانی فدراسيون و کمکهای صورت پذيرفته به باشگاهها و حتی برخی ديگر از فدراسيونها – به واسطه تمکن مالی فدراسيون فوتبال در آن زمان- اشاره کرد و گفت: «ما دو باشگاه بزرگ کشور که فاقد مکان ثابتی بودند، صاحب ساختمان کرديم يا همين ساختمان فدراسيون فوتبال که يازده ميليارد امروز پولش است، زمان ما خريده شد و دهها هزار متر زمين در آب سر دماوند خريدم که اردوگاه شود و استاديوم بم و آکادمی فوتبال را درست کردم. اينها که مال من نيست، يادگار فوتبال کشور است» پيشکسوت فوتبال ادامه داد: «آيا کسی آمد به من و همکارانم يک خسته نباشيد، بگويد؟ آقای فردوسیپور! خود را بگذار جای من. اگر چهار سال زحمت بکشی، موهايت سفيد شود، پانزده کيلو وزنت کم شود، خانوادهات زير فشار باشند و در آلمان حکمت به عنوان نماينده ايران لغو شود، میتوانی تا ابد ببخشی؟ پانزده کيلو وزنم کم شد ولی بعضی میآيد دور شکمشان را گنده میکنند. ما آمديم براين مملکت کار کنيم و امروز هم اگر بگويند مسئوليت بپذير، هيچ کاری نمیکنم و اگر دوست داريد مرا بگذاريد مسئول پيشکسوتان که به اينها برسم! جايگاهی که در کشور تعريف نشده پيشکسوتان است. الان کسی دوست دارد به صحنه ورزش برگردم که هر روز اعلام میکنند پرسپوليس يا فدراسيون میآيد؟ من هيچ جا نمیروم و اگر بخواهم سمتی قبول نکنم، برای پيشکسوتان خدمت میکنم. با توجه به اينکه ممکن است اين يک ساعت و نيمه، نيم ساعت شود و خداحافظی کنيم که از اين اتفاقات افتاده(!) لازم میدانم از نوآموز، پهلوان، دانشور، مرتضوی، کاظمی، زمان آبادی، وزيری، درودگر، خداداد، غفاری و در نهايت مجد قوانلو و ياسر رفيق دوست و هيات رئيسه من که اسامیشان برای همه مشخص اشت که صادقانه و موثر برای فوتبال کشور کار کردند، تشکر کنم.» فردوسیپور پس از اين مسير بحث را مجدداً به سمت مسائل فنی سوق داد و چنين طرح پرسش کرد: «زمانی که استاد دانشگاه بوديد، هميشه میگفتيد فقط مربی خارجی و بعد در مقطعی که برانکو رفت در يک مقطعی سرمربی گذاشتيد» و بعد برای اينکه ثابت کند حمايت دادکان از مربيان صفر و صد بوده، فيلمی از برنامه آن دوران نشان داده شد که دادکان تاکيد میکند برانکو حتی اگر به تيم ملی بازگردد، سرمربی نمیشود و نهايتاً مدير فنی میشود و شاهرخی سرمربی قطعی است و همزمان میتواند هدايت تيم پاس را داشته باشد. در بازگشت دوربين به استوديو فردوسیپور به دادکان تاکيد داشت که او قويا در پی سرمربيگری شاهرخی بوده اما فشاری که مطبوعات و رئيس سازمان تربيت بدنی وقت که مهرعليزاده بوده، باعث شد، برانکو مجدداً سرمربی شود و حتی تاکيد کرد که قرارداد برانکو در دفتر مهرعليزاده امضاء شده و البته اين موضوع را به صورت سوال ادعا کرد تا دادکان اينچنين پاسخ دهد: «چرا اين حرف را میزنيد، پس شما هم جزو حاشيهسازها هستيد؟ اگر صدای من را آقای مهرعليزاده میشوند، زنگ بزند تا مشخص شود، اين مسئله صحت ندارد. من در زندگیام نيازی ندارم که حرفی را دو بار بگويم يا در آن مغلطه کنم و دروغ بگويم. آقای برانکو شب که آمد به هتل رفت و حتی سازمان ورزش خبر نداشت آن سب قرار است، بيايد. صبح روز بعد،دانشور در هتل قرارداد را برد و برانکو امضاء کرد و بعد از آن برای معرفی به دفتر آقای مهرعليزاده رفتيم. همان زمان که اين مصاحبه را با شما انجام دادم، قرارهايمان را از طريق آقای غمخوار در اتريش با آقای برانکو گذاشته بوديم ولی قرارداد را امضاء نکرده بوديم. من اينجا هم آمدم گفتم برانکو سرمربی است، چون هماهنگونه که خودتان میدانيد، اگر میگفتم سرمربی است تا با هواپيما به تهران میرسيد، دويست هزار دلار روی قراردادش میگذاشت.» Copyright: gooya.com 2016
|