سه شنبه 15 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

۹۰ ورزشی؛ ۹۰ سياسی! جهان ورزش

ديشب اگر از حرف های محمد دادکان، رييس سابق فدراسيون فوتبال ايران بگذريم، اتفاق جالب توجه ديگری نيز در برنامه ۹۰ افتاد. اگر سری به سايت شبکه ۳ سيما بزنيد و برنامه های اين شبکه در روز دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸ را ببينيد متوجه می شويد که قرار بود برنامه نود ساعت ۲۳ آغاز شود و ۱۸۰ دقيقه معادل ۳ ساعت طول بکشد.


به گزارش روزنامه “جهان ورزش” اين برنامه البته با چند دقيقه تاخير آغاز شد و عادل فردوسی پور، تهيه کننده و مجری ۹۰ دليل آن را طول کشيدن سريال شبکه ۳ اعلام کرد. نود اما در ساعت ۱:۲۵ دقيقه بامداد امروز به پايان رسيد. در حالی که قرار بود ۳ ساعت طول بکشد و بعد از ساعت ۲ بامداد تمام شود.

فردوسی پور حتی حدود ساعت ۰۰:۳۰ دقيقه بامداد اعلام کرد «۱ ساعت و نيم ديگر در خدمت دکتر دادکان خواهيم بود» و در خلال صحبت هايش بارها گفت «اميدواريم فرصت کافی داشته باشيم و دوستان در تلاشند که زمان برنامه را اضافه کنند.»

دست آخر هم بخشی از صحبت های علی کفاشيان، رييس فدراسيون فوتبال، مسابقات ليگ يک و يکی، دو برنامه ديگر را پخش نکرد و ضمن عذرخواهی گفت:«به دليل فشرده شدن برنامه فرصت نشد ساير بخش ها را پخش کنيم.» او به فشرده شدن برنامه اشاره کرد نه طولانی شدن صحبت های دادکان.

از طرفی دومين باری که نود آمار اس ام اس های ارسالی را پخش کرد نشان می داد ۱۰۴۲۸۸۱ نفر به گزينه ۳ رای دادند. اين آمار حدود ساعت ۲۳:۴۰ دقيقه شب پخش شد که با توجه به گذشت تنها ۳۰ دقيقه از آغاز برنامه آماری فوق العاده می نمود. نه فقط تا آن موقع که تا دقايقی بعد ۷۷ درصد اس ام اس های ارسالی مربوط می شد به گزينه ۳٫ اما آخرين باری نود آمار اس ام اس ها را نشان داد ۱۱۳۰۱۵۴ نفر به گزينه ۳ رای داده بودند. يعنی با گذشت حدود يک ساعت و ۴۵ دقيقه از برنامه کمتر از ۹۰ هزار نفر به اين گزينه رای دادند. نسبت اس ام اس های ارسالی به گزينه ۳ حتی ۲ درصد کاسته شده بود و آخرين آمار ۷۵ درصد برای گزينه ۳ را نشان می داد تا اين شک به وجود آيد که اس ام اس هايی که با مضمون ۳ به شماره ۲۰۰۰۹۰ ارسال می شدند اصلا شمرده نمی شدند. اين ها فقط آمار و احتمالاتی است که در مورد برنامه ديشب وجود دارد و سند درستی در دسترس نيست. شايد هم انتقادهای دادکان از محمد علی آبادی و کفاشيان باعث شد عده زيادی تصميم بگيرند ضعف مديران را دليل اصلی افت فوتبال ايران بدانند و به گزينه يک رای بدهند. اما آيا کسی ترمز برنامه ۹۰ را کشيد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




سخنان صريح و بی پرده دادکان

همچنين سايت تابناک روايت کاملی از سخنان انتقادی شب گذشته دادکان را منتشر کرد. اين وبسايت نوشت: برنامه نود اين هفته همانگونه که پيش‏بينی می‏شد مجدداً با اقبال شديد مردم به واسطه موضوع جنجالی و فضايی که آن را احاطه کرده بود همراه شد و بسياری از واقعياتی که اکثر چهره‏ها و مسئولان ورزش از بيانشان، به واسطه عواقبش هراس دارند، توسط ميهمان ويژه اين برنامه که محمد دادکان رئيس سابق فدراسيون فوتبال بود، بيان شد تا برخلاف بسياری از ارزيابی‏ها، او که در چند قدمی کرسی‏ رياست فوتبال بود برخلاف بسياری که برای اين کرسی‏ها دست و پا می‏زنند، با طرح برخی مسائل، حضورش را عملاً در اين جايگاه منتفی سازد.

نود اين هفته يکی از جذاب‏ترين برنامه‏های دوران پخشش را به نمايش گذاشت که با محافظه‏کاری کمتری نيز همراه بود تا بسياری از واقعيات فوتبال ايران به تصوير کشيده شده و تعداد کثيری از اشخاصی که مستقيم يا غيرمستقيم در طول زمان اين برنامه نامشان به ميان کشيده شد، در روزهای پيش رو صراحتاً يا به صورت شفاف در قبال آنچه برای مردم به نمايش درآمد و واقعيت‏های تاسف بار فوتبال ايران را تنها تا حدودی روايت کرد، مورد اشاره قرار گيرد.

اين برنامه با وجود فضای بازی که به همراه داشت تا دادکان زبان حال فوتبال باشد، با مسائلی نيز همراه شد که اصلی‏ترين آنها حضور فردوسی‏پور در مقام وکيل مدافع مديران فعلی فدراسيون فوتبال بود، حال آنکه خود اين مديران حاضر نشده بودند به صورت زنده در برنامه حاضر شوند و پاسخگوی افشاگری‏های دادکان باشند و اين در جای خود قابل تامل است. البته فردوسی‏پور به خوبی دادکان را به چالش کشيد و با بيان ابهاماتی که راجع به دوره مديريت رئيس پيشين فدراسيون مطرح بود، نقش يک تماشاچی را در روز يکه تازی دادکان که پس از حضور بيژن ذوالفقارنسب در برنامه، تا انتها روی صندلی ميهمان نشسته بود، ايفا نکرد.

از سويی ديگر روند چينش گزينه‏های مسابقه پيامک که احتمال می‏رفت با توجه به برخی فضاسازی‏های سياسی اصلاً برگزار نشود نيز قابل تامل بود، چرا که برخلاف انتظار، گزينه‏‏ها طبق حروف الف از يک تا سه قرار نگرفته بودند و گزينه سوم خداحافظی نسل طلايی بازيکنان بود؛ حال آنکه بايد بر طبق حروف الفبا اين گزينه در صدر قرار می‏گرفت، ضعف مديريت فوتبال به عنوان گزينه دوم انتخاب می‏شد و ضعف فنی مربيان گزينه سوم می‏شد! حال بايد پرسيد چرا عملاً گزينه‏ها به طور کامل جابجا شده است.

در اين برنامه که با کنايه دادکان به فردوسی‏پور با بيان اين مطلب که «بعد از سه سال و نيم ياد ما کرديد که ما هم در خدمت شما باشيم، صميمانه سپاسگزارم» آغاز شد، ابتداً گزارشی با اين رويکرد نگاهی به آنچه از جام جهانی آلمان تاکنون بر سر فوتبال ايران آمده به مدت حدوداً ۸ دقيقه پخش شد. در اين گزارش ابتداً تصاوير ديدارهای ايران در جام جهانی آلمان با گزارش فردوسی پور پخش شد و در ادامه چنين آمد: «افت فوتبال ايران از سال ۲۰۰۶ و پس از حذف از مرحله گروهی جام جهانی شروع شد. تيم ملی قبل از حضور در جام جهانی روزهای شيرينی داشت، در بوسان به شکل خاطره انگيزی قهرمان شد، در سال ۲۰۰۴ و در جام ملت‏ها، بهترين بازيها را ارائه کرد و سوم شد و در ادامه بدون اينکه کسی را عذاب دهد و به حماسه نياز داشته باشد، راهی جام جهانی شد.

اين موفقيت‏ها و حضور دائم ايران زير رتبه ۲۰ فيفا و بازی کردن چند لژيونر ايرانی در سطح اول فوتبال جهان، اين توقع را برای خيلی‏ها پيش آورد که ايران در جام جهانی به راحتی از گروهش صعود می‏کند اما آنچه در آلمان به نمايش گذاشت با روياها تفاوت زيادی داشت. با رفتن برانکو ايوانکوويچ و محمد دادکان از راس تيم ملی و فدراسيون فوتبال، فصل جديدی در فوتبال ايران گشوده شد؛ فصلی که اکثر روزهايش ابری بود. فدراسيون فوتبال ايران تعليق شد، بی‏برنامگی به اوج رسيد و کميته انتقالی زمام امور را به طور موقت در دست گرفت. در اين ميان مسئولان سازمان تربيت بدنی که اعتقاد داشتند نيمکت تيم ملی با يک مربی وطنی زيباتر می‏شود برای انجام پروژه زيباسازی خودشان، از فرمول ابتکاری و منحصر به فرد خرد جمعی استفاده کردند. همانطور که پيش بينی می‏شد، ثمره خرد جمعی کسی نبود جز امير قلعه نويی. پايان فاز ايرانی کردن نيمکت تيم ملی حذف در مرحله يک چهارم نهايی جام ملت‏های آسيا در سال ۲۰۰۷ بود.

با توجه به قدرت نصفه و نيمه مدعيان سنتی قاره، اين بهترين فرصت برای ايران بود که پس از سی و يک سال قهرمان آسيا شود اما اين عراق بود که از اين فرصت استفاده کرد و ايران که با يک لشگر کامل به مالزی رفته بود، يک ناکامی ديگر را تجربه کرد. بعد از اين اوضاع بدتر هم شد و تيم ملی ماه‏ها بدون سرمربی ماند چرا که اعضاء کميته انتقالی برای مذاکره با مربيان خارجی و به توافق نرسيدن با آنها با يکديگر مسابقه می‏دادند!

در آن روزها هدايت تيم ملی به دست منصور ابراهيم زاده سپرده شد و او هم مدام صفر – صفر می‏کرد تا اينکه علی کفاشيان وارد ميدان شد. دونده سابق و مدير پرشور فعلی در ابتدا برای آنکه به اهالی فوتبال ثابت کند کاملاً به نظر کارشناسان احترام می‏گذارد، با آنها جلسه گذاشت و وقتی پيشکسوتان به اتفاق رای به مربی وطنی دادند، او باب مذاکره با خاوير کلمنته را باز کرد. مديران جديد فدراسيون آوردن کلمنته را به ايران يک پيروزی بزرگ می‏‏دانستند و آنقدر ذوق زده شده بود که استقبال از اين مربی اسپانيايی نزديک بود تلفات هم بر جای بگذارد!

آمدن و نيامدن کلمنته هم چند روزی فوتبال ايران را سرکار گذاشت و کار به نوه او هم کشيده شد و در ادامه محمد علی آبادی با بيان اين جمله که مربی پروازی نمی‏خواهيم، کلمنته را پراند. باز هم روز از نو، روز نو! کفاشيان و دوستان يک فهرست پنج نفره شامل افشين قطبی، بيژن ذوالفقارنسب، مجيد جلالی، محمد مايلی کهن و امير قلعه نويی را پيش رو خودشان قرار دادند. در اين ميان عده‏ای معتقد بودن مسائل حاشيه‏ای نقش اصلی را در انتخاب بازی می‏کند؛”دايی: در انتخاب مربی تيم ملی لابی هرکی پرزورتر و قوی تر باشد، اون مربی تيم ملی می‏شود”.

بعد از چند روز علی دايی را از بين آنها انتخاب کردند که اين انتخاب خود سرمربی را هم شوکه کرد؛”دايی: اينکه من بخواهم سرمربی تيم ملی بشم، خودمم مثل شما شوکه شدم به علی دايی گفتند که بيا صحبت بکن و کارات رو بکن” اين در حالی است که شواهد نشان می‏داد فرد انتخابی افشين قطبی است و به همين دليل مربی پرسپوليس با همه خداحافظی هم کرده بود اما دايی که با کسی لابی نکرده بود، به يک باره هدايت تيم ملی را به دست گرفت. دايی ماموريت داشت ايران را به جام جهانی برساند. در مرحله اول ايران با سوريه، امارات و کويت هم گروه بود و يک شروع ضعيف، پايانی مقتدرانه را تجربه کرد و ايران به مرحله بعد راه پيدا کرد. با توجه به گروه ايران و نحو صعود آسيايی‏ها به جام جهانی، خيلی‏ها انتظار داشتند، اين بار هم ايران صعودی بی‏دردسر را تجربه کند.

ايران در سه بازی اول ۵ امتياز به دست آورد، با اين حال دور و بر تيم ملی حواشی بسياری وجود داشت. منتقدان از کيفيت بازی تيم ملی چندان راضی نبودند و می‏گفتند آن پنج امتياز به لطف درخشش رحمتی و خوش شانسی به دست آمده است. رابطه نه چندان مطلوب دايی با برخی ستاره‏های تيم ملی و رسانه‏ها هم، يکی ديگر از مشکلات هميشگی تيم ملی بود. به هر ترتيب تيم ملی با اين شرايط با تيم کره جنوبی مساوی کرد و پای به مرحله مقابل عربستان گذاشت.

ايران در حضور يکصدهزار نفر، بازی يک – هيچ برده را دو بر يک باخت تا دايی شديدترين انتقادات را بشنود و يک روز بعد هم از اخراجش مطلع شود. کفاشيان قبلاً گفته بود از دايی تا آخر قراردادش حمايت می‏کند اما او تقصری نداشت، چون حتی ليوان هم دستش نبود، چه برسد به اختيار سرمربی تيم ملی؛ “فردوسی پور: اعضاء هيات رئيسه فدراسيون فوتبال بدون اجازه آقای دايی اين ليوان را اين ور نمی‏گذاشتيد؛ يعنی يک جوری بود که علی دايی بر همه چيز فوتبال ما کاملاً تسلط داشت. / کفاشيان: اصلاً ليوانی دست ما نبود که کنار بگذاريم!” بعد نوبت مايلی کهن بود که ۱۵ روز سرمربی تيم ملی شود. او به طرز عجيبی سرمربی تيم ملی شد و به شکل عجيب تری با نوشتن چند بيانيه تاريخی کنار رفت تا بالاخره تيم ملی نصيب قطبی شود. در اين ميان اين رسش پيش می‏آيد که اگر قطبی مربی ايده‏آل ايران بود، چرا در آن دو مرتبه قبلی انتخاب نشد.

به هر حال قطبی مثل يک قهرمان وارد ايران شد و قول داد ايران را به جام جهانی می‏رساند، چون دو کره را مثل کف دستش می‏شناسد اما کف دست قطبی آنقدر ناواضح بود که حتی با آوردن جادوگر هم نتوانست بفهمد آن وسط چه خبر است! بدين ترتيب فوتبال ايران به شکل ناباورانه‏ای، جام جهانی ۲۰۱۰ را از دست داد تا يک ناکامی بزرگ ديگر در کارنامه‏اش ثبت شود. باخت‏های تيم ملی همچنان ادامه دارد و خيلی‏ها حسرت سال ۲۰۰۶ را می‏خورند.

آنها می‏گويند، ای کاش به جام جهانی می‏رفتيم و اين بار هر سه بازی را می‏باختيم. به غير از تيم ملی حال و روز ليگ برتر ايران هم خيلی بهتر نيست. باشگاه‏های ايران در گل خوردن در ليگ قهرمانان آسيا با هم رقابت داشتند. تيم ملی اميد ايران از سال ۱۹۷۶ به بعد ديگر رنگ المپيک را نديده است، درست مثل تيم ملی که از آن سال تا به حال ديگر قهرمان آسيا نشده است و ان وقت باز هم مدعی هستيم تيم برتر قاره آسيا هستيم. در اين ميان اين سوال پيش می‏آيد که عامل اصلی اين ناکامی‏ها، چه کسی است؟»

دادکان پس از پخش اين آيتم جالب، عنان کلام را به دست گرفت و با اشاره به وعده‏های داده شد در چند سال اخير عنوان کرد: «گفتند در بازيهای آسيايی سوم می‏شويم و بعد گفتند چهارم می‏شويم. می‏ترسم تا زمان اين بازيها به دهم و يازدهم برسند. گفتند بايد چهارم جام جهانی شويم. اگر شدند بيايند بگويند چگونه شدند و اگر هم چنين نشد، بيايند برای مردم شفاف سازی کنند و بگويند چرا اين وعده‏شان محقق نشد و شفاف سازی کنند که چه اتفاق در اين مدت افتاده است؟»

وی ادامه داد: «بعد از اين جريان رسيدم به جايی که می‏دانستم نمی‏توانم با مسئولان ورزش کار کنم و مسئولان وقت سازمان تربيت بدنی هم خيلی مشکلات را برای من و همکارانم ايجاد می‏کردند. من جمله مثلاً داوری را محروم کرده بوديم، اينها می‏گفتند ببخش و ما نمی‏بخشيديم و خيلی مسائل ديگر. مثلاً قابی را از قبل به فيفا داده بوديم که بر روی هتل و اتوبوس‏های ما (در جام جهانی آلمان) نصب شود و توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نيز تاييد شده بود و در فاصله ۱۰ روز مانده بود به مسابقات، نامه‏ای از سازمان ارسال کردند که اين تابلو را تغيير دهيد؛ مگر چنين چيزی ممکن است؟ يا در حالی که شما می‏بينيد در کشور ژاپن و کشور کره قبل از جام جهانی، جشن صعود می‏گرفتند، در کشور خودمان بايد حاشيه‏های سازمان تربيت بدنی را نسبت به فوتبال کشور دفع می‏کرديم. اين مشکلات ادامه پيدا کرد تا شبی که تيم ملی می‏خواست به آلمان اعزام شود و جشن پرواز بود که در اين جشن پرواز، جايگاه را قرق کردند و همکاران بنده (مسئولان وقت فدراسيون فوتبال) را نيز راه ندادند و اختلافات از اينجا شدت گرفت.»

دادکان در ادامه به اين گفته فردوسی پور که در آن مدت ميان سازمان ورزش و فدراسيون فوتبال تعاملی وجود نداشت، صحه گذاشت اما تاکيد کرد: «ابتدای اين شرايط از جانب من نبود اما ون برای مجموعه فعال در فدراسيون فوتبال يک ارزش و شانی قائل بودم، نمی‏گذاشتم هر چيزی بشود. مثل اينکه (علی آبادی) می‏گفتند دادکان می‏رود و يک نيروی جوانی می‏آيد و اين کار را می‏چرخاند. بعد ما فهميديم نيروی جوان تر خودش بوده و آقای کفاشيان که می‏خواستند اين سمت را احراز کنند. يکی‏شان را که فيفا نگذاشت و نفر دوم هم که آقای کفاشيان بود، در اصل همان نفر اول بود، با اين تفاوت که فاميلی‏هايشان تفاوت می‏کرد(!) واگرنه نقشی را برای فوتبال نمی‏خواستند بازی کنند. می‏خواستند اين جايگاه را بگيرند و به امروز برسانند که صحنه‏هايش را نمايش داديد. هدف فقط تخريب بود.»

رئيس پيشين فدراسيون فوتبال در اين بينابين که بحث گرم گرفته بود، گريزی به سوابقش زد: «صحبت‏هايم تند نيست. از همه نيز بيشتر مملکتم، مردمم و نظامم را دوست دارم و بعد از انقلاب هم اين شکلی نشدم. آنهايی که من و خانواده‏ام را می‏شناسند، من در يک خانواده مذهبی به دنيا آمدم و از سال ۱۳۵۲ مو و ريشم همين شکلی بوده است. اگر حرفی می‏زنم، دلم برای کشورم و مردمم می‏سوزد.» و در همين اثناء مجری برنامه، حرف‏های دادکان را ناتمام گذاشت و برای آنکه نزد مخاطب چنين القاء نشود برنامه‏ای برای له کردن رئيس سابق ورزش در حال اجرا است، تاکيد کرد: «يک توضيحی بايد بدهم و با توجه به اينکه ما احتمال می‏داديم فضای بحث به اين سمت بيايد، اين فضا را داريم که مهندس علی آبادی يا آقای کيومرث هاشمی هر وقت دوست داشتند، توضحياتشان را بدهند.» تا اين بار نوبت دادکان باشد که کلام فردوسی پور را قطع کند و تاکيد نمايد که هر آنچه بيان کرد، نود پخش کرده و اگر قرار باشد روزی آنها دعوت شوند، دادکان نيز محق است که حضور داشته باشد.

دادکان در ادامه سندی که قبلاً در ايسنا منتشر شده بود و در واقع نامه دادکان به سازمان تربيت بدنی را با موضوعيت لزوم تغيير اساسنامه فدراسيون برای جلوگيری از تعليق فوتبال ايران منتشر کرد که پای مهدی قدمی معاون اسبق ورزش قهرمانی و حرفه‏ای سازمان ورزش را نيز وسط کشيد. فردوسی پور متن پاسخ علی‏آبادی و دستور پاراف شده از سوی قدمی بر روی نامه دادکان را چنين خواند: «مهندس علی آبادی نظر مساعدی در خصوص نحوه انتخاب رئيس و اعضاء مجمع عمومی (تغيير اساسنامه) ندارد… فدراسيون‏های خارجی نبايد سفارتخانه‏های کشورهای خارجی باشند… آقای دادکان همکاران جنابعالی کلاً عقل و تدبير را تعطيل کرده‏اند! پرداختن به مسائل پرتنش در اين مقطع چه معنايی دارد… نياز نيست اساسنامه تغيير کند!» دادکان با مورد اشاره قرار دادن اين مکاتبه گفت: «وقتی من اين را نوشتم، حال شما می‏گوييد بيايند پاسخگو باشند؟!»

دادکان با کشيده شدن بحث به ماجرای اخراجش پس از بازی به آنگولا، يادآور شد: «صحبت اخراج بنده از قبل از بازيها بود که من اگر نشان جام جهانی را نيز با تيم ملی ايران به دست بياورم، ديگر نمی‏گذارند در فوتبال کشور باشم.» که در اين لحظه فردوسی‏پور حرف‏های وی را قطع کرد و گفت: «هرچه سعی می‏کنم نمی‏توانم در خصوص آن اتفاقات واژه لج و لجبازی را نگويم، نمی‏شود و چنين اتفاقاتی بود که حرف‏هايی در ادامه راجع به آن دارم.» و مجدداً دادکان ادامه داد: «پذيرفتيم علی رغم اينکه تيم ملی بازيهای خوبی انجام داد و در هر سه بازی تا دقيقه ۶۷ نتيجه بازی مساوی بود. از دقيقه ۶۷ به بعد نتيجه عوض شد و نه به کادر فنی تيم ملی اجازه داده شد در يک برنامه از موجوديت تيم ملی دفاع کند و يک کارشناس هم نيامد، بنشيند و واقعيت را برای شما بگويد. وقتی تايم ول بازی ايران و پرتغال تمام شد و داشتم با کارتی که می‏توانستم به وسيله آن به رختکن بروم، از جلوی رختکن پرتغال رد شدم و ديدم وقتی آقای اسکولاری برای بازيکنان صحبت می‏کرد، تمامی بازيکنان ايستا بوند ولی به رختکن خودمان رسيدم، تمام بازيکنان خوابيده بودند و پاهايشان روی صندلی بود. تيم ملی پرتال تيم را دواند، بازيکنان ما دويدند. آقای کارشناس که می‏آيی و اين جا می‏شينی و می‏گويی ايران بايد پرتغال را ببرد، مگر ايران می‏تواند پرتغال را ببرد؟! حالا که تيم ملی به بحرين می‏بازد چرا نمی‏آيد بگويد شرافت ملی زير سوال رفت و آن موقع که به پرتغال باختيم، عنوان کردند، برانکو و دکتر دادکان حيثيت ملی را زير سوال بردند؟!»

فردوسی‏پور در پاسخ به گفته‏های دادکان از افزايش توقعات و انتظارات با وعده‏های داده شده توسط دادکان و ديگر مسئولان سخن به ميان آورد: «پرتغال را مساوی می‏کنيم و مکزيک و آنگولا را نيز می‏بريم. خود شما هم يک سری مصاحبه کرده بوديد که انتظارات را بالا برده بوديد. مثلاً يک مصاحبه با راديو صدای آلمان داشتيد که گفته بوديد ايران از شانس صعود به مرحله دوم برخوردار است و در يک مصاحبه ديگر هم در تاريخ ۸۴/۱۰/۸ گفته بوديد، ايران بی‏ترديد در جام جهانی شگفتی‏ساز خواهد شد.» و دادکان در پاسخ به اين گفتمان که ديگر شکل مجادله به خود گرفته بود، عنوان کرد: «شگفتی‏ساز يعنی به مرحله دوم رفتن و شرايط مساوی داريم، يعنی به مرحله بعد رفتن؟ البته بنده رئيس فدراسيون فوتبال هستم» که فردوسی پور در جوابش گفت: «خب علی آبادی هم می‏گويد من رئيس سازمان ورزش هستم و دوست دارم تيمم به مرحله دوم صعود کند.»

دادکان که تازه گرم شده بود، تلاشی برای بی‏پاسخ گذاشتن نکرد و عنوان نمود: «اگر يک روز بخواهم سياست‏های سازمان ورزش را بگويم، نقش رئيس سازمان تربيت بدنی اظهارنظر راجع به بازيهای تيم ملی نيست و نقشش، يک نقش کلان، نظارتی و هدايتی است. ايشان در اذهان عمومی نمی‏تواند بگوی، تيم ببرد يا ببازد.»

فردوسی‏پور با يادآوری شرايط و مشکلاتی که در آن مقطع برای تيم ملی به وجود آمد، نتايج حاصله را تا حدودی منبعث از اين موارد که از ميان آنها به مصدوميت برخی بازيکنان کليدی و عدم برگزاری بازيهای تدارکاتی مناسب اشاره کرد دانست که دادکان در پاسخ نقش عدم حمايت مجموعه ورزش از فدراسيون فوتبال و تيم ملی در آن مقطع و تنها شدن فدراسيون را بسيار پررنگ خواند که مجدداً قطبی مقصر بخشی از اين عدم حمايت‏ها را خود دادکان خواند و ماجرای حضور بکن بائر و عدم اجازه دادکان برای ملاقات علی آبادی با بکن بائر ذکر کرد که دادکان نيز گفت: «چرا نمی‏گوييد قبل از اين جايگاه ويژه را می‏گيرند و مسئولان فدراسيون فوتبال را به جايگاه راه نمی‏دهند» که مجری اعتقاد داشت، می‏شد آنجا به خاطر فوتبال کوتاه آمد که دادکان حرف‏هايش را قطع کرد و گفت: «دعوا بر سر رياست داشتيم. من که گفته بودم می‏روم و ايشان هم می‏خواست رئيس شود. بعد هم ديديد کانديدا شد که رئيس شود. اگر ايشان طمعی به رياست فدراسيون فوتبال نداشت ثبت نام نمی‏کرد. آقای فردوسی پور، شما وقتی رئيس سازمان هستی و مثلاً ۹۰ هستی، سراغ ۸۹ می‏روی؟ دنبال اين می‏روی که رئيس فدراسيون هم شوی؟ دنبال دبيرکلی کميته ملی المپيک هم می‏روی؟ دنبال ورزش باستانی می‏روی؟»

وی در ارتباط با اين پرسش فردوسی‏پور که گفته می‏شود در دوره‏اش تنها بر تيم ملی بزرگسالان تمرکز شده و در رده‏های پايه فعاليت صورت نپذيرفته، تاکيد کرد: «کيومرث هاشمی که سرپرست فدراسيون فوتبال شد، نامه تبريکی برايش نشوتم که در آن قيد کردم اول استقلال فدراسيون فوتبال از بين نرود و دوم تيم‏های پايه که برايش زحمت کشيده شده است، حفظ شود. ما برای تيم‏های پايه‏ای نزديک به سه سال زحمت شبانه‏روزی کشيدم و از ۸ سال بالا آورديم و اين دوستان ما هم زحمت کشيدند ولی می‏خواهيم اين سوال را بپرسم که مگر تيم پايه ايران که در آسای اول شد، در اين يک سالی که آقای کفاشيان و همکارانشان آمدند، درست شد؟» و فردوسی‏پور متر را نتايج هر دوره اعلام کرد که دادکان يادآور شد، آن موقع تيم ملی اصلاً محروم بوده و نمی‏توانسته در مسابقات شرکت کند.

فردوسی‏پور در ادامه با به چالش کشيدن نوع درآمدزايی فدراسيون، عنوان کرد: «اگرچه جذب منابع مالی از بازاريان يک حرکت خوب و کار راه انداز است اما به نظر می‏رسد در فدراسيون در دوره شما که گفته می‏شود يک فدراسيون شسته رفته با سه ميليارد موجودی (جايزه صعود به جام جهانی) حساب تحوی گرفته‏ايد، سيستم مالی دقيق و نظام‏مندی نبوده است.» که دادکان نيز چنين پاسخ داد: «يک بخشی‏اش اين کمک‏ها بوده اما يک بخش عظيمی نيز خود فدراسيون بوده است. چرا نمی‏گوييد وقتی ما رفتيم در حساب فدراسيون يک ميليارد و هشتصد ميليون تومان پول به انضمام ۴ ميليارد و دويست ميليون تومان جايزه فيفا برای صعود به جام جهانی بود و در واقع فدراسيون را با شش ميليارد تومان بودجه تحويل داديم. ما از جوراب تيم ملی تا روی کلاه پول درآورديم و اگر می‏گوييد چون به جام جهانی صعود کرديم، اسپانسر شده‏اند، بايد متذکر شوم که ايرانول اسپانسر تيم‏های ملی بود. پس برای بخش اقتصادی برنامه داشتيم. اين سيستمی که الان هست خوب است که ده ميليارد بدهکاريم.» که فردوسی‏پور عنوان کرد: «الان که اصلاً سيستم نداريم!»

در ادامه بخش اول صحبت‏های کفاشيان پخش شد که در مهم‏ترين بخش‏های آن عنوان شد: «پتانسيل فوتبال ايران بالا است ولی سرمايه‏گذاری اندازه پتانسيل نبوده است. مديريت هم در حد متوسط بوده ولی با همه اينها تغييرات مربيان در عملکرد تاثيرگذار بوده است.» وی به رنکنيگ فيفا اشاره کرد و با اشاره به جايگاه کره و ژاپن، اين رنکينگ را معيار خوبی ندانست و برای آنکه حرفش را بيشتر ثابت کند، عنوان کرد: «حتی استراليا در جايگاه ۶۰ است»، حال آنکه مشاهده رنکنيگ فيفا نشان می‏دهد، استراليا در جايگاه بيست و يکم فوتبال جهان است!

وی اعتراف کرد در زمان دادکان، فدراسيون فوتبال يکی از بهترين ترازهای مالی را داشته است و در مقابل گفت: «در آن زمان ۲۰۰ هزار دلار با پوما قرارداد بسته شده بود اما الان ۸۰۰ هزار دلار است.» که البته همين نشان می‏دهد وضعيت مالی فدراسيون فوتبال ايران در اين زمان چقدر خوب است و کاملاً روی پای خود ايستاده و استقلال مالی دارد!

او در ادامه عنوان کرد: «چون قراردادها اجرا نشده بود، اعتماد اسپانسرها از بين رفته بود و نمی‏آمدند جلو و ما يک سال تلاش کرديم که بيايند اما ما از لحاظ جذب اسپانسر از آن موقع ضعيف‏تر بوديم. سايپا اسپانسر شد که تعهداتش را به شکل کامل اجرا نکرد و مکاتبه کرديم تا بتوانيم حق فدراسيون را بگيريم!» و کفاشيان در انتهای بخش اول صحبت‏هايش کارهای علمی صورت پذيرفته در دوره مديريتش را نيز بسيار بسيار بيشتر از دوره قبل خواند و البته نگفت بازخورد اين فعاليت۴های علمی چه بوده است.

پس از اين مجدداً اين برنامه در استوديو پيگيری شد و دادکان از آمارهای قهرمانی تيم ملی در دوره مديريتش سخن به ميان آورد که در بوسان قهرمان شد، در سال ۲۰۰۴ و با ناداوری در جام ملت‏ها سوم شد و به راحتی به جام جهانی صعود کرد و سپس به روند فعاليت‏های عمرانی فدراسيون و کمک‏های صورت پذيرفته به باشگاه‏ها و حتی برخی ديگر از فدراسيون‏ها – به واسطه تمکن مالی فدراسيون فوتبال در آن زمان- اشاره کرد و گفت: «ما دو باشگاه بزرگ کشور که فاقد مکان ثابتی بودند، صاحب ساختمان کرديم يا همين ساختمان فدراسيون فوتبال که يازده ميليارد امروز پولش است، زمان ما خريده شد و ده‏ها هزار متر زمين در آب سر دماوند خريدم که اردوگاه شود و استاديوم بم و آکادمی فوتبال را درست کردم. اينها که مال من نيست، يادگار فوتبال کشور است»

پيشکسوت فوتبال ادامه داد: «آيا کسی آمد به من و همکارانم يک خسته نباشيد، بگويد؟ آقای فردوسی‏پور! خود را بگذار جای من. اگر چهار سال زحمت بکشی، موهايت سفيد شود، پانزده کيلو وزنت کم شود، خانواده‏ات زير فشار باشند و در آلمان حکمت به عنوان نماينده ايران لغو شود، می‏توانی تا ابد ببخشی؟ پانزده کيلو وزنم کم شد ولی بعضی می‏آيد دور شکمشان را گنده می‏کنند. ما آمديم براين مملکت کار کنيم و امروز هم اگر بگويند مسئوليت بپذير، هيچ کاری نمی‏کنم و اگر دوست داريد مرا بگذاريد مسئول پيشکسوتان که به اينها برسم! جايگاهی که در کشور تعريف نشده پيشکسوتان است. الان کسی دوست دارد به صحنه ورزش برگردم که هر روز اعلام می‏کنند پرسپوليس يا فدراسيون می‏آيد؟ من هيچ جا نمی‏روم و اگر بخواهم سمتی قبول نکنم، برای پيشکسوتان خدمت می‏کنم. با توجه به اينکه ممکن است اين يک ساعت و نيمه، نيم ساعت شود و خداحافظی کنيم که از اين اتفاقات افتاده(!) لازم می‏دانم از نوآموز، پهلوان، دانشور، مرتضوی، کاظمی، زمان آبادی، وزيری، درودگر، خداداد، غفاری و در نهايت مجد قوانلو و ياسر رفيق دوست و هيات رئيسه من که اسامی‏شان برای همه مشخص اشت که صادقانه و موثر برای فوتبال کشور کار کردند، تشکر کنم.»

فردوسی‏پور پس از اين مسير بحث را مجدداً به سمت مسائل فنی سوق داد و چنين طرح پرسش کرد: «زمانی که استاد دانشگاه بوديد، هميشه می‏گفتيد فقط مربی خارجی و بعد در مقطعی که برانکو رفت در يک مقطعی سرمربی گذاشتيد» و بعد برای اينکه ثابت کند حمايت دادکان از مربيان صفر و صد بوده، فيلمی از برنامه آن دوران نشان داده شد که دادکان تاکيد می‏کند برانکو حتی اگر به تيم ملی بازگردد، سرمربی نمی‏شود و نهايتاً مدير فنی می‏شود و شاهرخی سرمربی قطعی است و همزمان می‏تواند هدايت تيم پاس را داشته باشد.

در بازگشت دوربين به استوديو فردوسی‏پور به دادکان تاکيد داشت که او قويا در پی سرمربيگری شاهرخی بوده اما فشاری که مطبوعات و رئيس سازمان تربيت بدنی وقت که مهرعليزاده بوده، باعث شد، برانکو مجدداً سرمربی شود و حتی تاکيد کرد که قرارداد برانکو در دفتر مهرعليزاده امضاء شده و البته اين موضوع را به صورت سوال ادعا کرد تا دادکان اينچنين پاسخ دهد: «چرا اين حرف را می‏زنيد، پس شما هم جزو حاشيه‏سازها هستيد؟ اگر صدای من را آقای مهرعليزاده می‏شوند، زنگ بزند تا مشخص شود، اين مسئله صحت ندارد. من در زندگی‏ام نيازی ندارم که حرفی را دو بار بگويم يا در آن مغلطه کنم و دروغ بگويم. آقای برانکو شب که آمد به هتل رفت و حتی سازمان ورزش خبر نداشت آن سب قرار است، بيايد. صبح روز بعد،دانشور در هتل قرارداد را برد و برانکو امضاء کرد و بعد از آن برای معرفی به دفتر آقای مهرعليزاده رفتيم. همان زمان که اين مصاحبه را با شما انجام دادم، قرارهايمان را از طريق آقای غمخوار در اتريش با آقای برانکو گذاشته بوديم ولی قرارداد را امضاء نکرده بوديم. من اينجا هم آمدم گفتم برانکو سرمربی است، چون هماهنگونه که خودتان می‏دانيد، اگر می‏گفتم سرمربی است تا با هواپيما به تهران می‏رسيد، دويست هزار دلار روی قراردادش می‏گذاشت.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016