پنجشنبه 17 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش دوازدهم)، روحيات ايرانيان و "بدفرمانی"، عمار ملکی

عمار ملکی
با توجه به اين که نوع حرکت های اعتراضی مردمان يک کشور، رابطه‏ای تنگاتنگ و متناسب با روحيات و خلقيات آن ها دارد، از اين‏رو به بررسی برخی ويژگی های اخلاقی ايرانيان که آن ها را مستعد "بدفرمانی" کرده است، می‏پردازيم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


[email protected]

در بخش گذشته، حرکت اعتراضی «بدفرمانی مدنی» توصيف و تعريف شد و ويژگيهای آن مشخص گرديد. در بخش بعد به بررسی موارد بدفرمانی مدنی در جامعه ايران پرداخته می‎شود، اما پيش از آن در اين بخش نگاهی کوتاه به روحيات و جامعه‏شناسی مردم ايران خواهيم داشت تا پيش زمينه و مشخصات رفتاری ايرانيان که آنها را مستعد بدفرمانی ساخته است، برايمان مشخص شود.

روحيات ايرانيان و «بدفرمانی»

خصوصيات اخلاقی افراد هر جامعه که در اثر عوامل مختلفی شکل می‏گيرد، بيانگر نوع رفتار آنها در رويارويی با مسايل و مشکلات خواهد بود. اين روحيات اخلاقی و رفتاری مردمان، ناشی از عوامل تاريخی، نژادی، طبيعی و سنتهای اقتصادی و مذهبی هستند که برخی ريشه‏ای عميق و طولانی دارند. بعضی ديگر عوامل کوتاه مدت و گذرا نيز مانند مشکلات سياسی، اجتماعی، اقتصادی، نوع حکومت و عادتهای عمومی بر شکل‏گيری برخی از اين روحيات و خلقيات تاثيرگذار هستند و با تغيير هر يک از اين عوامل، اين خصوصيات نيز در مدت کوتاهی محو می‏شوند.
خلقيات ايرانيان با توجه به سابقه طولانی و تاريخی تمدن و فرهنگ ايران، متاثر از بسياری عوامل قديم و جديد می‏باشد که در اين‏باره کتابهای بسياری درباره جامعه شناسی مردمان ايران و بررسی خصوصيات رفتاری، روحيات، خلقيات و علل وجود آنها به رشته تحرير درآمده است.
با توجه به اينکه نوع حرکتهای اعتراضی مردمان يک کشور، رابطه‏ای تنگاتنگ و متناسب با روحيات و خلقيات آنها دارد، از اين‏رو به بررسی برخی ويژگيهای اخلاقی ايرانيان که آنها را مستعد «بدفرمانی» کرده است، می‏پردازيم.
در اين بخش با استناد به چند کتاب در اين زمينه مانند کتاب «خلقيات ما ايرانيان» (نوشته مرحوم محمد علی جمالزاده) و همچنين کتاب «جامعه شناسی خودمانی» (نوشته حسن نراقی) که نثری ساده و روان دارد، به برخی رفتارها و اخلاقيات ايرانيان که مرتبط با بحث ما می‏باشد، مروری اجمالی خواهيم داشت. بديهی است در اينجا تنها به برخی خصوصيات رفتاری ايرانيان که از نظر نويسنده، تاثير گذار بر نحوه رفتار اعتراضی بدفرمانی توسط آنها می‏باشد، پرداخته می‏شود و ديگر خصوصيات اخلاقی - رفتاری مثبت يا منفی مردم ايران، مورد نظر نخواهد بود.
همچنين ممکن است برخی خصوصياتی که ذکر خواهد شد تا حدی خوشايندمان نباشد ولی اگر باعث گردد که ما را به خودشناسی و رفع ايراداتمان ترغيب کند، نبايد از بيان آنها برآشفته شويم، بلکه شايد بتوانيم به علت های درونی و بيرونی آن پی برده و خود را اصلاح کنيم تا آينده‏ای بهتر و پر اميد تر داشته باشيم. به قول شاعر:
آينه گر عيب تو بنمود راست
خود شکن، آينه شکستن خطاست

ظاهرسازی و عدم‏صداقت

گفته شد که يکی از خصوصيات «بدفرمانی مدنی»، حفظ ظاهر تبعيت از قانون در عين سرپيچی باطنی از آن می‏باشد درحالی‏که در «نافرمانی مدنی» شخص نافرمان، به طور آشکار از قانونی که آنرا ناعادلانه می‏داند، سرپيچی می‏کند و در ظاهر نيز به نقض قانون معترف است. اين ويژگی ظاهر‏سازی، خواه‏ناخواه نوعی رياکاری و عدم صداقت را در بر خواهد داشت. در بررسی وجود اين خصوصيت در ما ايرانيان کتاب جامعه شناسی خودمانی می‏نويسد:
"رنگ به رنگ شدن، بوقلمون صفتی، نان را به نرخ روز خوردن يعنی حاکم معزول را لگد زدن، از جلو ميز حاکم منصوب دست به سينه و عقب عقب از در خارج شدن و صدها مثال قابل دسترس ديگر... که مجبوريم همه به هم دروغ بگوييم و هر ناملايمی را به جای اعتراض صريح، با تظاهر به خود هموار کنيم. اين است که برای هيچ مرجعی و برای هيچ مقامی ارزش واقعی قائل نيستيم. به قوانين هم که گفتم پای‏بندی نشان نمی‏دهيم، بلکه تسليم می‏شويم، ولی از روی باور هرگز اطاعت از قوانين نمی‏کنيم. چون اين جرات را نداريم که رو در رويش بايستيم و صراحتا با او مخالفت کنيم." (۱)
عدم صراحت ايرانيان که ما را به مردمانی تعارفی نيز مشهور کرده است و شايد بتوان آنرا بخشی از ويژگی ظاهر سازی ما دانست، تاثير زيادی در ترجيح رفتار اعتراضی ما به شکل غيرعلنی دارد. ما ايرانيان حتی در مواجهه با يکديگر، در روابط خانوادگی، روابط دوستانه و روابط کاری، انتقادهايمان را صريح ذکر نمی‏کنيم و بديهی است که اعتراض در برابر دولت و حکومت که ديگر جای خود دارد.
متاسفانه به نظر می‏رسد روحيه عدم صداقت و دروغگويی از ويژگيهای بارز ما ايرانی‏ها شده است و در نوشته‏های نويسندگان ايرانی و بسياری از ناظران خارجی که مدتی را در ايران بسر برده اند نيز به اين خصلت بارها اشاره شده است. ميرزا آقا خان کرمانی در روزنامه شفق در سال ۱۳۱۱ در اين‏باره می‏نويسد:
"[ايرانيان] پايبند هيچ يک از مکلفات اخلاقی نيستند... دروغ می‏گويند، فريب می‏دهند، مانند خاکشير به هر مزاجی می‏سازند. در مقابل هر باری تسليم می‏‏شوند و اين کار را زبر و زرنگی می‏دانند. از خود رای و اختيار زيادی ندارند. امروز از يک چيز تعريف می‏کنند و فردا با لحن زننده‏ای همان چيز را تکذيب می‏کنند. مبالغه و خوش‏آمدگويی را به جايی می‏رسانند که مقام فرشتگان را به يک نفر می‏دهند و لحظه‏ای بعد همان شخص را، مجسمه وقاحت و جانشين ابليس می‏خوانند." (۲)
در ميان خارجيان نيز، درباره روحيه عدم‏صداقت ايرانيان، بسيار گفته شده که در اينجا به بعضی از آنها، از کتاب «خلقيات ما ايرانيان» اشاره می‏شود:
جيمس موريه انگليسی، مولف کتاب مشهور «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، هم در اين کتاب و هم در «سياحت نامه» های خود در ايران، مطالب بسياری درباره اخلاق ما نوشته است و شايد هيچکس مانند او داد سخن را در اين باب نداده باشد. او در نکوهش ايرانی‏ها در کتاب حاجی بابا گفته:
"به ايرانيان دل مبنديد که وفا ندارند و آدم را به‏دام می‏اندازند. دروغ ناخوشی ملی و عيب فطری ايشان است و قسم، شاهد بزرگ اين معنی. قسم های ايشان را ببينيد، سخن راست را چه احتياج به قسم است. بجان تو، بجان خودم، بمرگ اولادم، بروح پدر و مادرم، به مرگ تو، بنان و نمک، به پيغمبر، بقرآن، به حسن، به حسين، از اصطلاحات سوگند ايشان است..." (۳)
گوبينو دانشمند معروف فرانسوی در کتاب خود که «سه سال در ايران» نام دارد و آقای ذبيح الله منصوری آنرا بفارسی ترجمه نموده، درباره اخلاق ايرانيان مطالب بسياری دارد و از آن جمله می‏نويسد:
"... محال است شخصی بتواند بگفته آنها اعتماد نمايد زيرا هر چه می‏گويند، غير از آن‏است که فکر می‏کنند و آنچه فکر می‏کنند غير از گفتار آنهاست." (۴)
پروفسور براون در کتاب خود «يک سال در ميان ايرانيان» می‏نويسد:
"... معدنشناس بلژيکی می‏گفت که يکی از معايب بزرگ ايرانيها اين است که ظاهر و باطن آنها با يکديگر فرق دارد و در حالی که ظاهرا اظهار خصوصيت می‏کنند، در باطن دشمن انسان هستند..." (۵)
استيلن ميشو از اساتيد دانشگاه ژنو در کتاب خود موسوم به نامه‏های مشرق‏زمين درباره ايرانيان چنين نوشته است:
"ايرانی هميشه شخصيت مخصوص به خودش را حفظ می‏نمايد و اين شخصيت عبارت است از يک نوع نرمی و انعطاف پذيری که به هر شکلی در می‏آيد و برای يک نفر مغرب زمينی که معتاد به صراحت و تشخيص صريح بين خوبی و بدی است، باعث انزجار خاطر می‏گردد. آنچه ما را در مورد ايرانيان به وحشت می‏اندازد، اين است که ما هرگز وقتی با يک نفر ايرانی سر و کار پيدا می‏کنيم، نمی‏توانيم بفهميم که درستی عقيده او از چه قرار است و درباره امور چگونه فکر می‏کند. حتی اگر بيست سال هم با او معاشر و محشور باشيم، ضمير او بر ما مجهول خواهد ماند... ايرانيان عقيده راسخ و قطعی ما را درباره دروغ نمی‏فهمند و مخفی داشتن فکر و عقيده و مستور داشتن نظر و انديشه و اظهار داشتن عقيده‏ای که کاملا برخلاف عقيده آنهاست، برای آنکه بحکم «کتمان» نه تنها برای آنها بلکه برای قاطبه اهالی مشرق‏زمين، کاری است بسيار طبيعی." (۶)
ژان لارتگی روزنامه نويس فرانسوی در کتابش به نام «ويزا برای ايران» که درسال ۱۹۶۲ در پاريس بچاپ رسيده است، می‏نويسد:
"با مطالعه در تاريخ ايران، علل و اسباب پاره‏ای از جنبه‏های اخلاقی ايران و علی‏الخصوص اين بی‏اعتنائی کامل آنها به راستگويی و حقيقت‏گويی روشن می‏گردد و علت واقعی، همان چيزی است که گوبينو آنرا به «کتمان» تعبير نموده است. کتمان، در حقيقت عبارت است از همان نرمی و ملايمتی که چه بسا بصورت همان بی‏حالی و بی‏اعتنائی معروف ايرانيان جلوه‏گر می‏شود و حکم نقاب و ماسکی را پيدا می‏کند که پنداری ايرانيان بصورت خود زده‏اند. اين کتمان در واقع با خستگی روحی فرقی ندارد و عبارتست از رغبت مفرطی که ايرانيان عموما بنفع و سود فوری و به «دم را غنيمت دان» دارند و بدبينی و بی‏اعتقادی و بی‏ايمانی که از خصايص اخلاقی آنهاست، از همينجا سرچشمه می‏گيرد." (۷)
اگر چه آنطور که ذکر شد، بسياری درباره روحيه عدم صداقت در ايرانيان داد سخن داده اند، ليکن نبايد فراموش کرد که وجود ظلم و اجحاف و نبود حاکمانی درست و صادق در ايجاد اين روحيه در ايرانيان در طول تاريخ، تاثير بسياری داشته است. جالب است که مورخ بزرگ هرودوت که او را ابوالمورخين خوانده‏اند، بيست و چهار قرن پيش در حق پارسيان دوره هخامنش چنين گفته است که:
"ايرانی مجاز نيست از چيزی که عملش قبيح و غير مجاز باشد، سخن براند و در نظر آنها هيچ چيز شرم انگيزتر از دروغ گفتن نيست." (۸)
همچنين ونسان مونتی که درکتاب کثيرالانتشار «ايران» درباره روحيه دورويی و دروغگويی ايرانيان می‏نويسد، در خصوص ضمير و روح ايرانيان چنين نوشته است:
"در پشت پرده، روح ملتی پنهان است که از دوران طفوليت منهوب و درهم‏کوفته است چون بنااميدی خو گرفته است. درست است که از چندی بدين‏طرف ديگر معلم مدرسه، شاگردانش را با چوب نمی‏زند ولی طفل خردسال و جوان، از ظلم و بيدادی که راه و رسم حکومت گرديده است، چه انتظاری می‏تواند داشته باشد." (۹)
حتی ژان لارتگی که نظراتش درباره روحيه کتمان‏کاری ايرانيان در بالا ذکر گرديد، در جای ديگر از کتاب خود می‏نويسد:
"هر چند ايرانيان قرنهای زيادی است که در تحت حکومتهای سست و فاسد زندگی کرده‏اند و رسما و بصدای بلند، به زرنگی و نادرستی خود می‏نازند، اما عجب آنکه صادقانه برای درستی و پاکی احترام عميقی قائلند." (۱۰)
اين خصوصيات اخلاقی و رفتاری ايرانيان که متاسفانه ريشه‏ای عميق و تاريخی دارد، شايد تا حدی روشن‏تر می‏سازد که چرا ايرانيان «بدفرمانی» را به «نافرمانی» ترجيح می‏دهند.

مسئوليت ناپذيری و عدم مقاومت

"اکثريت ما ايرانی‏ها کمتر موقعی است که مسئوليتی را که بر عهده داريم، بجا آوريم و يا بهتر است بگوييم، «مسئوليت کامل» امری را بپذيريم. اين مسئوليت می‏تواند مربوط به انجام کاری باشد که بر عهده‏مان گذاشته‏اند و يا مسئوليت و پاسخگويی در برابر کاری است که انجام داده‏ايم." (۱۱)
اين بی‏مسئوليتی باعث می‏شود که نوعی سرهم‏بندی و پشت‏هم‏اندازی در تمامی اقدامات ما ايرانی‏ها خود را نشان دهد. طبيعتا وقتی که می‏خواهيم اعتراض هم بکنيم، چون آنرا هم نمی‏خواهيم مسئولانه انجام دهيم، حاضر به مقاومت و پرداخت هزينه برای اعتراضمان نخواهيم بود و تلاش می‏کنيم تا حد امکان، اعتراض خود را به گونه‏ای ابراز کنيم که مسئوليت و دردسری برايمان ايجاد نکند. جمال‏زاده در توصيف اين اخلاق ايرانيان می‏نويسد:
"چطور می‏خواهی دلم به حال اين مردم دوز و کلکی مزاج نسوزد که برای حل و فصل معضلات امور و مشکلات دنيا، تنها به سه طريق معتقدند که عبارتست از «سرهم بندی»، «ماست مالی» و روش مرضيه «ساخت و پاخت». اين هر سه از مبتکرات فکر بديع و از کشفيات قريحه سرشار خودشان است و در اين ميدان، الحق که گوی سبقت را از جهان و جهانيان ربوده‏اند." (۱۲)
در همين باره گوبينو ديپلمات فرانسوی در کتاب «سه سال در ايران» در مورد ايرانيان می‏نويسد:
"زندگی مردم اين مملکت عبارتست از سر تا پا يک رشته توطئه و يک سلسله پشت سرهم اندازی. فکر و ذکر هر ايرانی، فقط متوجه اين است که کاری را که وظيفه اوست، انجام ندهد. ارباب، مواجب گماشته خود را نمی‏دهد و نوکر تا می‏تواند ارباب را سرکيسه می‏کند. از بالا گرفته تا پايين، در تمامی مدارج و طبقات اين ملت، جز حقه‏بازی و کلاه‏برداری بی‏حد و حصر و بدبختانه علاج ناپذير، چيز ديگری ديده نمی‏شود و عجيب آنکه اين اوضاع دلپسند آنان است و تمامی افراد هر کس به سهم خود از آن بهره‏مند و برخوردار می‏شوند و اين شيوه کار و طرز زندگی روی‏هم‏رفته از زحمت آنان می‏کاهد و به همين دليل کمتر کسی حاضر به تغيير اين وضع است." (۱۳)
مهندس مهدی بازرگان در کتاب کوچک ولی با اهميت «سازگاری ايرانی» روحيه عدم مقاومت و به تعبير زيبای خودش «سازگاری» ايرانيان را با چند مثال تاريخی به شکل ملموس توضيح می‏دهد و بيان می‏دارد که راز ماندگاری اين ملت را شايد بتوان در خصوصيات عدم مخالفت و عدم سرسختی مسئولانه آنها جستجو نمود:
"وقتی بنا شد ملتی به طور جدی با دشمن روبه‏رو نشود، تا آخرين نفس نجنگد و بعدِ مغلوب‏شدن سرسختی و مخالفت نکند، بلکه تسليم اسکندر شود و آداب يونانی را بپذيرد، اعراب که می‏آيند در زبان عربی کاسه داغتر از آش شده، صرف و نحو بنويسد يا کمر به خدمت خلفای عباسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند، در مدح سلاطين ترک چون سلطان محمود غزنوی که بر تختش می‏نشيند، آبدارترين قصائد را بگويد، غلام حلقه به گوش چنگيز و تيمور و خدمتگزار و وزير فرزندانشان گردد، يعنی هر زمان برنگ تازه‏وارد درآيد و بهرکس و ناکس تعظيم و خدمت کند، دليل ندارد که نقش و نام چنين مردمی از صفحه روزگار برداشته شود. سرسخت‏های يکدنده و اصولی‏ها هستند که در برابر مخالف و متجاوز می‏ايستند و به جنگش می‏روند، يا پيروز می‏شوند و يا احيانا شکست می‏خورند و وقتی شکست خوردند، حريف چون زمينه سازگاری نمی‏بيند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو می‏شود، از پا درشان می‏آورد و نابودشان می‏کند. در حمله مغول ديديم که شرق و شمال ايران بعلت مختصر مقاومتی، با خاک يکسان شد، ولی امرای فارس تسليم شدند و ايالت فارس سالم ماند." (۱۴)
در همين باره ژان لارتگی روزنامه نويس فرانسوی از قول گوبينو می‏نويسد:
"اگر ايرانيان توانسته‏اند در مقابل آن همه حمله و هجوم و استيلا استقامت بورزند و زنده بمانند، تنها از راه همين خم کردن گردن و سرفرودآوردن بوده است، در صورتيکه اگر می‏خواستند سربازان و سلحشوران شجاعی باشند و بجنگند و مبارزه کنند، بلاشک بکلی از ميان رفته، قلع و قمع و ريشه کن شده بودند و بهمين ملاحظه در مقابل وحشيگری و سبعيت و زور و نادانی و خشونت، هوشمندی و مهارت را سپر خود ساختند و بهمين وسيله توانستند اسرار خود را در سينه پنهان و محفوظ بدارند و خلاصه آنکه از برکت همين سلاح «کتمان» که بعدها در مقابل تعصبهای مذهبی بکار بردند، توانستند زنده بمانند." (۱۵)
او در جای ديگر همچنين می‏گويد:
"ايرانی آدمی است سازگار که با همه چيز می‏سازد ولو گاهی هم ژاندارم زهر خود را باو بچشاند و يا از دست ارباب آزار ببيند." (۱۶)
بهرحال اين عدم مقاومت و همرنگی در رويارويی با دشمن خارجی و يا داخلی، اگر چه ممکن است که به استحاله آن دشمن بيانجامد، ولی بی‏تاثير در تخريب شخصيت اين چنين مردمی نيز نخواهد بود، هرچند رمز ماندگاری آنها نيز می‏شود. نراقی اين مساله را اينگونه به تصوير می‏کشد:
"در اين بازی ايرانی عجب صبری هم دارد... در تهاجم دشمن، اول کمی مقاومت می‏کند، اگر حريف نشد تسليم می‏شود و بعد همرنگ. وقتی جلب اعتماد کرد به آرامی آن چنان استحاله‏ای در دشمن غالب بوجود می‏آورد، آن چنان پدری از صاحب بچه در می‏آورد و تغيير فرم و رفتاری به دشمن می‏دهد که هيچ چيزش شبيه روز اولش نيست... ولی خودش هم چيزهايی را که از دست داده، چيزهای کمی نبوده. بالاخره سرآمد همه‏ی آنها شرفش بوده، غرور و افتخارش بوده." (۱۷)
مبارزه و اعتراض جدی و پايدار در برابر ظلم و تجاوز، نيازمند حدی از روحيه‏ی مقاومت و مسئوليت‏پذيری می‏باشد و در صورتيکه اين روحيه در ملتی ضعيف گردد، باعث می‏شود که آن ملت يا ديگر مقاومت و اعتراضی از خود بروز ندهد و يا آنکه مردمان به شکلی هوشمندانه و زيرکانه به اعتراضی دست بزنند که نياز به مقاومتی جانانه و مسئولانه نباشد. از اين‏روست که شايد اين خصوصيات تا حدی باعث انتخاب بدفرمانی مدنی توسط ايرانيان می‏گردد.

خودمداری و منفعت‏طلبی

در بررسی خصوصيات «بدفرمانی مدنی» گفته شد که يکی از مشخصات آن محافظه‏کاری و منفعت‏طلبیِ فردی آن است، درحالی‏که در نافرمانی مدنی اساسا اعتراض بر پايه منفعت و خير جمعی صورت می‏پذيرد. شايد رويکرد ما ايرانيان به بدفرمانی به جای نافرمانی از خصيصه خودمداری و منفعت‏طلبی که تا حد زيادی در ما وجود دارد، ناشی می‏شود.
کتاب «در پيرامون خودمداری ايرانيان»، "گرايش انسان به زندگی در محدوده‏ی رفع نيازها و تحقق منافع و مصالح شخصی و خصوصی، بی‏واسطه‏ی آنی و فوری (۱۸) را به عنوان تعريف خودمداری ارائه می‏دهد و "حکومت استبدادی را به عنوان عامل اصلی سياسی- اجتماعی خودمداری ايرانيان" (۱۹) در نظر می‏گيرد. از سوی ديگر يادآور می‏شود که "خودمداری، متناظر با مسئوليت ناپذيری در خصوص وظايف اجتماعی فرد است." (۲۰)
کتاب جامعه‏شناسی خودمانی درباره اخلاق خودخواهی ايرانيان، می‏نويسد:
"مطلب بعدی خودخواهی ايرانی است. يعنی اينکه تمامی مسائل، حوادث، اتخاذ تصميمها، قانون‏ها و حتی سرد و گرم‏ها يک متری دارد به نام خودم که تمامی دنيا را با آن متر می‏کند. کمتر اتفاق می‏افتد که بگويد فلان قانون که به تازگی در دولت يا مجلس وضع شد، به ضرر من است ولی در مجموع قانون سودمندی است ولی برای بقيه مردم خيلی مفيد است... و با اين روحيه نفع‏طلبی فردی، اگر همين حضرت قانون‏گذار شد، چگونه می‏شود از او توقع بی‏نظری را در اتخاذ تصميمش داشته باشيم، مگر آنکه اصلا قانون جديد، در حيطه منافعش دخالتی نداشته باشد" (۲۱)
رابرت گرنت واتسن انگليسی در سال ۱۸۶۵، در کتاب خود موسوم به «تاريخ ايران در دوره قاجاريه» در باب اين اخلاق ما ايرانيان سخنانی دارد. او می‏نويسد:
"... يک فرد ايرانی شايد کمتر از هر فرد ديگری در روی زمين حاضر است در راه منافع کشور خود قدمی بردارد و وقتی او در فکر صلاح وطن خويش است که البته هيچگاه و به‏هيچ‏وجه با منافع شخص او قابل قياس نيست..." (۲۲)
در اين باره ژان لارتگی در وصف ايرانيان در موقع ملی شدن نفت، نکات جالبی از رفتار متضاد ما ايرانيان می‏نويسد:
"برای ما اروپاييها که در ايران می‏زيستيم، ايرانی... آدمی بود که همواره نفع و سود خود را بر نفع و سود جامعه مقدم می‏داشت... ولی همين ايرانی روزی رسيد که انگليسيها را از خاک ايران بيرون انداخت و بدون اينکه کمترين اعتنايی بمنافع خود داشته باشد، يکی از بهترين سرچشمه‏های نفت دنيا را خشکاند و رسما اعلام نمود که خودکشی را بر حيات تعبدآميز ترجيح می‏دهد" (۲۳)
در بيان فوق کاملا آشکار است که در دورانهايی، هر چند کوتاه، که حکومتهای ملی و غيراستبدادی (مانند دولت ملی دکتر مصدق) در کشور حاکم بوده‏اند، چگونه اين روحيه خودمداری و منفعت‏طلبی تضعيف گشته و جای خود را به ترجيح منافع ملی داده است.
اما از آنجا که دوران حکومتهای استبدادی بيشتر زمانه‏ی تاريخ ما را تشکيل داده است، اراده جمعی و فردی برای اعتراض اصولی که معطوف به اصلاح‏گری باشد، شکل نمی‏پذيرد و خودخواهی ما سعی در يافتن روشهايی می‏کند که منفعت فردی‏مان را تامين کند و حتی اعتراض ما را شکلی محتاطانه‏تر می‏دهد تا کمترين ريسکی را برای منافعمان در بر داشته باشد. از سوی ديگر اين خودمداری، مانعی جدی دربرابر اعتراضات جمعی خواهد گرديد.

باهوشی، زيرکی و دست اندازی

علاوه بر سه دسته ويژگی نه چندان خوشايند که از نگاه نويسندگان و محققان ايرانی و خارجی درباره مردمان سرزمين‏مان، از آنها صحبت شد، خصوصيات ديگری را نيز که تاثيراتی بر نحوه رفتار اعتراضی ما دارند، می‏توان برشمرد.
بی‏شک خصوصيت «باهوشی» و «زيرکی» ايرانيان را در اين ميان نمی‏توان ناديده انگاشت. شايد اين باهوشی تا حدی باعث می‏شود که ايرانيان حتی در شرايطی کاملا پرفشار و پرهزينه، روشهای خاص خود را در نحوه اعتراضشان ابداع کرده و بکار گيرند.
از سوی ديگر آنها برخلاف عدم صراحتشان، با بذله‏گويی و شوخ‏طبعی که از آن بسيار بهره‏مندند، به دست‏انداختن همه چيز می‏پردازند و اين تفاوتی نمی‏کند که دوست يا فاميل باشد، رييس اداره و مقامات حکومتی باشد و يا هر کس ديگر و در هر مقامی.
گوته شاعر و حکيم بزرگ آلمانی درباره ايرانيان در مقدمه کتاب «ديوان شرقی» می‏گويد:
"... می‏توان گفت که اصولا تمام افراد ملت ايران آدمهايی باذوق و نکته‏سنج و نکته‏دان و هوشمندند..." (۲۴)
هانری مارتين از کشيشان انگليسی که به‏ قصد ترجمه انجيل و تورات به فارسی در سال ۱۸۱۱ ميلادی به ايران آمده و ده ماه در شيراز اقامت داشته، در کتاب شرح زندگانی خود در باب ايرانيان می‏نويسد:
"اين ملت بيچاره از ظلم و استبداد حکومت خود که هيچ چيز قادر نيست که جلو ظلم و اجحافش را بگيرد، فريادش بلند است... با اينهمه ايرانيان مردم باهوش و دل‏زنده‏ای هستند و استعداد دارند که بزرگترين و قادرترين ملت مشرق زمين باشند و تنها چيزی که کم دارند، همانا يک حکومت خوب و صالح است..." (۲۵)
حتی بيگانگانی که انتقادات تندی درباره خلقيات ذکر شده پيشين داشتند، به باهوشی ايرانيان معترف بوده‏اند؛
رابرت گرنت واتسن انگليسی در همان کتابی که پيش‏تر از او ذکر شد، می‏گويد:
"ايرانيها به‏طور کلی باهوشند، اما هوش آنها غالبا توام با نادرستی و فقدان استقامت اخلاقی است." (۲۶)
ژان لارتگی نيز درباره همين روحيات ايرانيان می‏نويسد:
"برای ما اروپاييها که در ايران می‏زيستيم، ايرانی آدمی بود تيزهوش و فطن ولی متغيرالاحوال که عشقی بدروغ گفتن داشت... آدم مهمان‏نوازی بود که خوشش می‏آمد طبقه حاکمه را دست بيندازد و مسخره کند و حتی ملاها را مورد طعن و طنز و استهزا قرار بدهد... ايرانی سخت معتقد است که از همه دنيا زيرک‏تر و زرنگ‏تر است و بهمين جهت، او بايد سرانجام بر هر صاحب قدرت زورمندی فايق و غالب آيد." (۲۷)
حسن نراقی نيز در خاتمه‏ی کتاب جامعه‏شناسی خودمانی می‏نويسد:
"همه عيب‏هايی که برای اين ايرانی عزيز برشمرديم درست، ولی به قول معروف جمله عيبش تو بگفتی، هنرش نيز بگو. ايرانی باهوش است، ايرانی زيرک است، باتدبير است، ببينيد فقط يک کمی که فرصت می‏گيرد خودش را چگونه به روی سکوی افتخار می‏برد." (۲۸)
اين زيرکی، باهوشی و رندی شايد تا حدی باعث می‏شود که ايرانيان به راحتی تن به هر دستور و زوری ندهند. يعنی همان‏طور که گفته شد با روشهای ابداعی خويش، مقاومتی پنهانی و زيرکانه را در برابر طرف خويش در پيش می‏گيرند و دشمن خود را استحاله می‏کنند. اگر چه مقاومت جانانه و اعتراض مستقيم نمی‏کنند، ليکن تن به فرمانبری کامل هم نمی‏دهند، اگر چه اين زيرکی شايد بهای گرانی هم برای خودشان در دراز مدت داشته باشد. نراقی می‏نويسد:
"نبايد خيلی هم به اين زيرکی بها داد. مساله و پرسش اصلی اين است که به چه قيمتی؟ سراسر تاريخ را نگاه کنيد. ايرانی ششصد و اندی سال صبر کرد تا خليفه بغداد را به دست يک مهاجم ديگر در معيت دو وزير ايرانی نمدمال کند . خوب چرا سال‏ها زودتر وقتی بابک بخت برگشته از همين آذربايجان سربلندمان سر برداشت، او را حمايت نکرد تا قال قضيه را بکند؟" (۲۹)

در بخش بعد به بررسی نمونه‎های بدفرمانی مدنی در جامعه ايران خواهيم پرداخت.

***

زيرنويس:

۱- کتاب «جامعه شناسی خودمانی»، حسن نراقی، صفحه ۱۳۰
۲- پيشين، صفحه ۲۸
۳- کتاب «خلقيات ما ايرانيان»، محمد علی جمالزاده، صفحات ۸۹ و۹۰
۴- پيشين، صفحه ۸۷
۵- پيشين، صفحه ۷۵
۶- پيشين، صفحات ۱۱۱ و ۱۱۲
۷- پيشين، صفحه ۱۱۹
۸- پيشين، صفحه ۱۶
۹- پيشين، صفحه ۱۱۳
۱۰- پيشين، صفحه ۱۲۵
۱۱- کتاب «جامعه شناسی خودمانی»، حسن نراقی، صفحه ۱۰۱
۱۲- پيشين، صفحه ۲۶
۱۳- پيشين، صفحه ۱۲۷
۱۴- کتاب «سازگاری ايرانی»، مهدی بازرگان، صفحات ۴۰ و ۴۱
۱۵- کتاب «خلقيات ما ايرانيان»، محمد علی جمالزاده، صفحه ۱۲۰
۱۶- پيشين، صفحه ۱۲۵
۱۷- کتاب «جامعه شناسی خودمانی»، حسن نراقی، صفحه ۸۰
۱۸- کتاب «در پيرامون خودمداری ايرانيان»، حسن قاضل مرادی، صفحه ۲۸
۱۹- پيشين، صفحه ۳۷
۲۰- پيشين، صفحه ۱۸۰
۲۱- کتاب «جامعه شناسی خودمانی»، حسن نراقی، صفحه ۱۴۴
۲۲- کتاب «خلقيات ما ايرانيان»، محمد علی جمالزاده، صفحه ۹۵
۲۳- پيشين، صفحات ۱۲۱ و ۱۲۲
۲۴- پيشين، صفحه ۷۴
۲۵- پيشين، صفحه ۸۸
۲۶- پيشين، صفحه ۹۸
۲۷- پيشين، صفحات ۱۲۱تا ۱۲۳
۲۸- کتاب «جامعه شناسی خودمانی»، حسن نراقی، صفحه ۱۵۱
۲۹- پيشين، صفحه ۸۰





















Copyright: gooya.com 2016