پنجشنبه 7 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رمزگشايی از معمای شهرام اميری، علی افشاری

علی افشاری
نظامی که تمامی مخالفان خود را به وابسته‌گی به سازمان‌های جاسوسی غرب محکوم می‌کند و خود را مظهر تمام‌عيار دفاع از استقلال کشور می‌پندارد اينک در وضعيتی قرار گرفته‌است که ادعا می‌شود جاسوس‌های آمريکايی در بخش‌های حساس‌اش ورود پيدا کرده‌اند. امری که ممکن است علاوه بر بخش‌های هسته‌ای در ديگر قسمت‌ها و نهادهای نظامی و امنيتی نيز وجود داشته‌باشد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ماجرای شهرام اميری منازعه جديدی را بين ايران و آمريکا گشود . اين بار نهاد های امنيتی طرفين هستند که روبه روی هم صف آرايی کرده اند. از يک طرف سيا می کوشد تا خود را برنده ميدان نشان دهد که به اهداف مورد نظر از اين پروژه جاسوسی رسيده است و از سوی ديگر وزارت اطلاعات ايران می خواهد جبران مافات کرده و با اعلام پيروزی ديپلماتيک پاتک لازم را بزند. اما جدا از دو بازيگر عمده،موضوع ابعاد جهانی نيز پيدا کرده است . از ديد عده ای روشن شدن اين پرونده دروازه ای برای فهم واقعيت پرونده هسته ای ايران به شمار می آيد. کسانی که فعاليت های سيا را دنبال می کنند سرنوشت اين ماجرا را محکی برای ارزيابی توان اين سازمان عظيم اطلاعاتی ارزيابی می کنند که آيا نهايتا برنده از اين بحران بيرون می آيد يا بر عکس مهارت اطلاعاتی آن در برابر نيروهای امنيتی ايران رنگ می بازد و يا آسيب پذيری خود را در مواجهه با يک پناهجوی متزلزل نشان می دهد.
بی شک اين رويداد پس از کشف و اخراج جاسوس های روسی از واشنگتن دوباره تب و تب ماجراهای جاسوسی را بالا برد که برای مدتی فروکش کرده بود.اين رويداد همچنين اهميت اطلاعات و ضد اطلاعات و به خصوص عمليات جاسوسی توسط افراد در شکل دادن به کشمکش های ژئوپلتيک بين قدرت های رقيب و کشورهای متخاصم را نشان می دهد.
مجموعه اطلاعاتی که تا کنون از دو سوی اين ميدان ارائه شده است تصوير روشنی از واقعيت اين پرونده ارائه نمی دهد و ابهامات و سئوالات پاسخ نيافته ای وجود دارد که در مجموع اين مسئله را پيچيده می سازد. رمز گشايی اين پرونده روشن کننده بخشی از زوايای پنهان برنامه هسته ای ايران است و در عين حال ميزان نفوذ شبکه جاسوسی سيا در عمق اطلاعات محرمانه نظام حمهوری اسلامی را نيز مشخص می سازد. نظامی که تمامی مخالفان خود را به وابستگی به سازمان های جاسوسی غرب محکوم می کند و خود را مظهر تمام عيار دفاع از استقلال کشور می پندارد اينک در وضعيتی قرار گرفته است که ادعا می شود جاسوس های آمريکايی در بخش های حساسش ورود پيدا کرده اند. امری که ممکن است علاوه بر بخش های هسته ای در ديگر قسمت ها و نهاد های نظامی و امنيتی نيز وجود داشته باشد.
ماجرا از روز يکشنبه دهم خرداد ۱۳۸۸ شروع شد که اميری تهران را به مقصد جده ترک کرد و پس از سه روز ناپديد شد. وی در آخرين تماس تلفنی با خانواده اش مدعی شده بود که" مأموران سعودی هنگام ورود به جده بيش از زائرين ديگر از او پرس‌وجو کرده‌اند."
دو ماه بعد وقتی منوچهر متکی سفير عربستان در تهران را احضار کرد و به وی متذکر شد که ايران از نحوه برخورد عربستان با زائران انتقاد دارد و تلويحا تهديد کرد که اگر اين وضعيت ادامه پيدا کند ايران در اعزام زائران به حرمين شريفين بازنگری خواهد کرد، کمتر کسی فکر می کرد که منظور اصلی وی ناپديد شدن شهرام اميری بوده است.
شرق الاوسط برای اولين بار در مهر ماه ۱۳۸۸ ماجرای گم شدن اميری را فاش کرد. اين روزنامه مدعی شد که منوچهر متکی در سفر به نيويورک يک يادداشت اعتراض رسمی به بان‌کی مون را «دبيرکل سازمان ملل» ارائه کرده و از ربوده شدن سه ايرانی ( اميری – عسگری – اردبيلی) طی سال‌های اخير به طور رسمی شکايت کرده است. اين روزنامه به نقل از متکی وزير امورخارجه ايران نوشت: «ما شکايت خود در باره ربوده شدن دانشمندان اتمی ايران را تقديم مجامع جهانی می‌کنيم.
منوچهر متکی در ۱۵ مهر ماه ۱۳۸۸ در حاشيه جلسه هئيت دولت گفت :" ايران اسنادی به دست آورده که نشان می‌دهد آمريکا در گم شدن شهرام اميری در عربستان دخالت داشته است." يان کلی سخنگوی وزارت خارجه آمريکا در همان زمان اين اظهارات و دخالت دولتش در ربايش را تکذيب کرد.
متکی فعاليت اميری در سازمان انرژی هسته ای را گمانه زنی رسانه های غربی ناميد و گفت ما صرفا به عنوان يک ايرانی کار وی را دنبال می کنيم. قشقاوی سخنگوی وقت وزارت خارجه ادعای پناهنده شدن اميری به آمريکا تحت پوشش سفر به حج را رد کرد.
از اين مقطع موضوع اميری علنی گشت و به يکی از موضوعات چالشی بين ايران و آمريکا تبديل شد. همچنين برخی از منابع غربی مدعی شدند که اميری اطلاعات سايت فردو را در اختيار امريکا قرار داده است. در دی ماه ۱۳۸۸ رامين مهمانپرست سخنگوی وزات خارجه عربستان سعودی را متهم کرد که اميری را تحويل امريکا داده است. مقامات سعودی با تکذيب اين ادعا گفتند که از اين اتهام شوکه شده اند. ايران تا پايان سال ۱۳۸۸ دو بار سفير سوئيس را احضار کرد و خواستار بازگرداندن اميری به ايران از سوی آمريکا شد. شبکه تلوزيونی ای بی سی در فرودين ماه ۱۳۸۹ در گزارشی در مورد اميری منتشر کرد وی را کارمند سازمان انرژی اتمی معرفی کرد که به آمريکا پناهنده شده است. علی اکبر صالحی رئيس سازمان انرژی اتمی پيش از ان ادعا کرده بود که اميری را نمی شناسد و وی هيچگاه در آژانس فعاليت نداشته است.
انتشار دو فيلم متناقض از اميری در خرداد ماه ۱۳۸۹ اين ماجرا را وارد مرحله جديدی کرد و وجه معماگونه آن را افزايش داد. اولين پيام ويدئويی که تلويزيون ايران در مورد ربوده شدن اميری توسط سازمان‌های اطلاعاتی آمريکا و عربستان سعودی پخش کرد و پيام ديگر که در يوتيوب منتشر شد که حکايت از اقامت و تحصيل آزادانه او در آمريکا داشت.
يک روز بعد، سخن‌گوی وزارت خارجه ايران گفت با مبادله شهرام اميری و سه تبعه آمريکايی مخالفيم. سفير سوييس در تهران نيز، پس از پخش فيلم اميری احضار و اعتراض ايران به آمريکا از طريق اين سفارت‌خانه، ابلاغ شد
روز ۷ تير ۱۳۸۹ شبکه خبری ای‌بی‌سی‌ آمريکا به نقل از منابع آگاه آمريکايی اعلام کرد، وزارت اطلاعات ايران تهديد کرده بود، در صورتی که شهرام اميری با انتشار يک پيام ويدئويی از طريق اينترنت، نگويد از سوی آمريکا ربوده شده‌است، «پسرش را آزار خواهند داد.» بر اساس اين گزارش، شهرام اميری که از طريق عربستان سعودی به ايالات متحده پناهنده شده و هم اکنون در ايالت آريزونا ساکن است، در اوايل سال ۲۰۱۰ يک بار با خانواده‌اش در ايران تماس می‌گيرد. هنگامی که وی برای بار دوم قصد تماس با همسر و پسرش را داشته‌است، ماموران وزارت اطلاعات ايران، تلفن را برداشته و او را تهديد می‌کنند تا به خواسته آنها در زمينه «اعتراف به ربوده شدن توسط آمريکا» تن‌دهد.
در ادامه دو فيلم ديگر نيز از اميری در يوتيوپ پخش شد . در ويدئوی سوم، شخصی که خود را شهرام اميری می‌نامد، اعلام می‌کند اين ويدئو مربوط به ۲ تيرماه ۱۳۸۹ است و می‌گويد در آمريکاست و حالش خوب است و به‌زودی به ايران بازخواهدگشت.
در ويدئوی چهارم که مربوط به نزديک به ۹ روز پيش‌تر از آن است، وی اعلام می‌کند که در ايالت ويرجينيای آمريکاست و از دست ماموران اطلاعاتی آمريکا فرار کرده‌است و هر لحظه ممکن است دستگير شود و ويدئويی که از او در تلويزيون ايران پخش شده‌است، کاملاً صحت داشته و ويدئوی ديگری را که در سايت يوتيوب منتشر شده بوده و در آن اعلام کرده بود که آزادانه به آمريکا آمده‌است را تکذيب می‌کند و آن را ساخته دولت آمريکا می‌داند. او که مضطرب به‌نظر می‌رسيد چند بار تاکيد کرد که اگر به ايران بازنگردد مسئوليت جانش با دولت ايالات متحده آمريکاست.
ايران در ۲۲ تير اعلام کرد اميری با مراجعه به دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ايران در واشنگتن، بازگشت سريع به تهران را خواستار شد. سخنگوی وزارت خارجه پاکستان اعلام کرد که يک نفر شهرام اميری را ساعت ۶٫۳۰ عصر به دفتر حافظ منافع ايران آورد. رحمانی مسئول دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن نيز در گفتگويی با شبکه خبر گفت:«شهرام اميری کارشناس ايرانی ربوده شده توسط آمريکايی‌ها، اکنون در دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن حضور دارد و به زودی با هماهنگی وزارت امور خارجه ايران به کشورمان بازگردانده می‌شود.» وی وضعيت جسمی و روحی اميری را در حد مطلوب ارزيابی کرد. وی اعلام کرد که اميری احتمالاً از طريق ترکيه به ايران منتقل می‌شود. وی افزود:«آزادی شهرام اميری در پی افشاگری‌های ايران عليه اقدام تروريستی دولت آمريکا و ارائه اسناد معتبر و موثق از ربايش شهرام اميری به سازمان ملل متحد و فشار افکارعمومی جهان محقق و دولت آمريکا مجبور به عقب‌نشينی شد و نامبرده را تحويل دفتر حافظ منافع ايران در آمريکا داد.
وزير خارجه آمريکا درهمان روز اعلام کرد: «شهرام اميری آزادانه به آمريکا آمد وآزادانه می‌تواند از آمريکا برود.» هيلاری کلينتون همچنين گفت: برنامه ريزی شده بود که يک روز پيش از اين رخداد اميری به ايران سفر کند ولی هماهنگی‌های لازم با ايران برای اين امر امکانپذير نشد. اين اولين اظهار نظر رسمی دولت امريکا مبنی بر حضور اميری در خاک امريکا بود. سخنگوی وزات خارجه آمريکا اعمال اميری ،انتشار ويدئو توسط او و رفتنش به دفتر حافظ منافع ايران را نشان دهنده آن دانست که «اميری برخلاف ميلش در آمريکا نگه داشته نشده و آزادانه به آمريکا آمده‌است و افزود که رفتار اميری نشاندهنده کذب بودن ادعای شکنجه او در آمريکا می‌باشد.
يک مقام مطلع آمريکايی نيز دليل تاخير در پرواز اميری به ايران را نداشتن ويزای تراتزيت ذکر کرد.
شهرام اميری در ۲۳ تير ۱۳۸۹ ، از آمريکا خارج شد و روز پنشنبه ۲۴ تير از طريق قطر وارد ايران شد. وی در بازگشت به ايران مورد استقبال مقامات ايرانی از جمله حسن قشقاوی قرار گرفت و حلقه‌های گل به او اهدا شد و اعضای خانواده‌اش با چشمان گريان از وی استقبال کردند.
شهرام اميری پس از ورود به تهران جزئيات تازه‌ای را اعلام کرد: «به من گفتند در يک مصاحبه ۱۰ دقيقه‌ای با شبکه بگويم که پناهنده شده و به خواست خودم به آمريکا آمده‌ام و حاضر بودند ۱۰ ميليون دلار به من بدهند و تا آخرين لحظه که می‌خواستم خاک آمريکا را ترک کنم، يک تلفن به من داده بودند که اگر از رفتن به ايران صرف‌نظر کنيد تا ۵۰ ميليون دلار می‌دهيم و نيازی به مصاحبه هم نداريد و هر کشور اروپايی که بخواهيد شما و خانواده‌تان را به آنجا منتقل می‌کنيم و در آنجا شما را تحت حمايت مالی و سازمانی قرار می‌دهيم و مشکلی پيش نمی‌آيد.
اميری هدف اصلی ربايش را «تبليغات روانی و فشار بر جمهوری اسلامی ايران» دانست.
پيش از آمدن وی منوچهر متکی وزير خارجه ايران در پاسخ به خبرنگاری که از وی پرسيده بود که آيا اميری را فهرمان می داند اعلام کرد که بايد برای ايران محرز شود که ادعاهای شهرام اميری درمورد ربودنش درست است و بايد ديد در اين دو سال چه گذشته و بعد ببينيم آيا او قهرمان است يا نه.
روزنامه واشنگتن پست به نقل از مقامات آمريکايی اعلام کرد که بازگشت اميری به ايران به دليل نگرانی از وضعيت خانواده اش درايران بوده‌است و خبر از پرداخت ۵ ميليون دلار پول از طرف سازمان سيا به شهرام اميری داد و افزود که به دليل تحريم‌های عليه ايران ،اميری امکان دسترسی به اين پول را نخواهد داشت.
روزنامه نيويورک تايمز نيز به نقل از منابع نزديک به سيا فاش کرد وی از وقتی که در ايران بوده است در قالب يک شبکه کوچک جاسوسی با سيا همکاری داشته است .پس از انکه وزارت اطلاعات ايران نسبت به وی مشکوک شده است وی تقاضای خروج از ايران و پناهنده شدن به آمريکا می کند.
اگر چه تخصص اميری فيزيک بهداشت و محافظت از موجودات زنده در مقابل تشعشعات راديواکتيو بوده است. اما اين مسئله دليل نمی شود که وی از پرونده هسته ای ايران اطلاعاتی نداشته است. در جمهوری اسلامی حضور در برخی از فعاليت های پزوهشی و يا مناصب مديريتی لزوما نيازمند دارا بودن دانش تخصصی نيست.
مروری بر سابقه فعاليت های پژوهشی اميری نشان می دهد که وی بيش از انکه فردی علاقمند به بحث های تئوريک باشد ، پيگير ساخت و ارائه تجهيزات فنی بوده است. همچنين چند مقاله در زمينه فيزيک هسته ای نيز منتشر کرده است. استاد مشاور پايان نامه مقطع کارشناسی ارشد وی در دانشگاه علم و صنعت فردی به نام پرويز کتانی است. نامبرده مقالاتی در زمينه آشکار سازی اشعه های ايکس ، گاما، بتا و آلفا و تيوب های گايگر- مولر دارد .اميری تز فوق ليسانسش را در زمينه همين تيوب ها تحت عنوان " طراحی و ساخت و بهينه سازی تيوب کايگر‌مولر استاندارد با قابليت شارژ مجدد" انجام داده است.
کتانی در زمينه آشکار ساز ها که کاربری دوگانه نظامی- پزشکی دارند فعاليت هايی در مرکز تحقيقات فيزيک کاربردی در دانشگاه علم و صنعت داشته است. اين مرکز در سال ۲۰۰۴ جانشين سايت تحقيقاتی شيان لويزان می گردد. محسن فخری زاده مهابادی رئيس سابق اين مرکز از افرادی بود که در قطعنامه تحريم ۱۷۴۷ شورای امنيت سازمان ملل نامش در ليست افراد کليدی سپاه فعال در پروژه هسته ای آمده بود. دليل ذکر نام وی خودداری از پاسخگويی به سئوالات کارشناسان آژانس در مورد نخوه فعاليت مرکز تحت مديرتش عنوان شده بود.
اگرچه اين اطلاعات برای داوری پيرامون همکاری اميری در پروژه هسته ای ايران کافی نيست و نمی توان بر اساس آنها حکمی معتبر را صادر نمود اما در عين حال گمانه هايی را تقويت می کند که ممکن است نامبرده يا مستقيما و يا غير مستقيم در جريان برخی از فعاليت های هسته ای دولت قرار گرفته باشد.
همچنين معلوم می شود که تخصص اميری کاربرد دو گانه دارد و می تواند علاوه بر مقاصد پزشکی در زمينه های نظامی نيز بکار آيد.
از سوی ديگر پيگيری شديد ايران و انجام مانور های متعدد ديپلماتيک گويای ان است که از ديد مقامات جمهوری اسلامی اميری اطلاعات ارزشمندی داشته است که بشدت خواستار بازگشت وی بودند. سابقه جمهوری اسلامی نشان می دهد که چنين اهتمامی در مورد شهروندان عادی مفقود شده وجود نداشته است.
ادعای ربودن وی نيز سست و بی اساس به نظر می رسد. بررسی عملکرد سيا در پرونده های مشابه نشان می دهد که نيروهای امنيتی امريکا اگر بخواهند سوژه ای را بدزدند ،او را به داخل خاک آمريکا نمی آورند که به لحاظ قانونی با محدوديت ها و موانع متعددی برای نحوه برخورد مواجه هستند و حوزه مانور آنها با سوژه مورد نظر محدود می گردد. پناهنده ها حقوق مشخصی در آمريکا دارند و به راحتی برای هر تخلفی می توانند سيا را مورد پيگرد قانونی قرار داده و مبالغ هنگفتی غرامت طلب کنند.
سيا مراکز عمده ای در خارج از خاک امريکا دارد که بهتر می توانست از آنها برای مديريت اميری استفاده کند. اگر وی توسط سيا ربوده شده بود و اسير انها بود، هرگز نمی توانست آزادانه مصاحبه کند و يا به سفارت پاکستان پناهنده شود. به او اجازه چنين کار هايی را نمی دادند. زندگی اميری در اواخر دوران حضورش در آمريکا در ايالت ويرجينيا و خريد مرتب وی از يکی از فروشگاه های ايرانی ادعای اسارتش در دستان سيا را با ترديد های جدی مواجه می سازد.
ادعاهايی چون پرداخت ۵ مليون دلار و يا جاسوسی اميری قبل از اينکه به آمريکا بيايد نيز با ابهاماتی مواجه هستند. ممکن است اين ادعاها بخشی از جنگ روانی سيا با دستگاه اطلاعاتی ايران و همچنين تنبيه اميری برای ادعاهای غلطش باشد. مقامات روسی رقم عنوان شده را اغراق آميز می دانند و مدعی هستند در کل دوران جنگ سرد چنين مبلغی به هيچ جاسوس روسی پرداخت نشده است. البته مبلغ دريافتی جاسوس ها يکسان نبوده و تابع عوامل مختلفی است چون : ارزش اطلاعات عرضه شده ،ميزان خطر کردن جاسوس ، توانايی او درکسب کار و زندگی در محيط جديد، سن و ...
همچنين ممکن است ۵ مليون دلار پولی نباشد که دفعتا و به يک باره پرداخت شود. بلکه يک بسته مالی شامل امتيازاتی چون پرداخت ماهانه، بيمه پزشکی ، بازنشستگی مادام العمر باشد.
سه فرضيه عمده تا کنون مطرح شده اند. نخست اينکه فشار حکومت ايران بر خانواده اميری باعث بازگشت عجولانه و غير عقلانی وی شده است. اين تحليل عمده مقامات امريکايی است. فرضيه دوم وی را جاسوس ايران می داند که طبق برنامه به داخل سيستم امنيتی آمريکا نفوذ کرده و اطلاعاتی گمراه کننده در اختيار آنها قرار داده است تا اطلاعاتی را جمع آوری نمايد. فرضيه سوم اين ماجرا را سياه بازی می بيند که طرفين راه انداخته اند تا از قبل آن معامله ای صورت گيرد. در اصل بازگرداندن اميری بهای آزادی سه تبعه آمريکا در ايران است.
اگر جه هر کدام از اين فرضيه ها می تواند در شناخت حقيقت ماجرا روشنگر باشد ،اما اندکی تحقيق جدی و تطبيق داده های موجود ، حکم به بطلان آنها در مقام تنها علت روشن کننده ماجرا می دهد.
ادعای تهديد و اذيت و آزار خانواده اميری با توجه به سوابق جمهوری اسلامی امری دور از انتظار به نظر نمی رسد. اما اين مسئله موقعی می تواند کارساز باشد که تاثير اين مسئله بر روی اميری آنقدر زياد باشد که وی را مجبور به بازگشت کند. اگر اميری چنين حساسيتی نسبت به خانواده اش داشته است انوقت اين سئوال جدی مطرح می شود که چرا وی خانواده اش را همراه با خود نبرده است؟ در حالی که وی به سهولت می توانست به بهانه سفر مکه و حج عمره همسر وفرزندش را با خودش ببرد. قطعا نمايندگان سيا نيز مخالفتی با حضور خانواده وی نمی کردند و حتی حضور خانواده به عنوان فاکتوری مثبت احتمال اسکان دائمی اميری در خاک آمريکا را افزايش داده و بدنترتيب ريسک امنيتی را کاهش می داد. از اميری به عنوان يک فرد بالغ انتظار می رفته است که متوجه خطری باشد که خانواده اش از قبل پناهندگی وی دچار خواهند شد. امکان انتقال خانواده از طرف اميری تحت سفر های توريستی بسيار ساده و راحت بوده است. طفره رفتن اميری و مسئولين مرتبط با وی در سيا از پاسخگويی در خصوص چرايی همراه نبردن خانواده يکی از نقاط کور ماجرا است که روشن شدن ان می تواند رمز گشايی ا زاين پرونده را هموار نمايد. اگر با توجه به قرائن موجود ، وی کلا به هر دليلی قصد همراه بردن خانواده اش را نداشته است، آنگاه فشار بر خانواده اش به تنهايی نمی تواند روشن گر باشد.
اما صحت فرضيه دوم نيز محتاج آن است که مقامات ايران تا چندی سکوت در پيش می گرفتند و پيگير بازگشت جاسوس ارسالی نمی شدند تا پس از جمع آوری اطلاعات مورد نياز ، خواهان بازگشت وی می گشتند. در حالی که از فردای مسجل شدن ناپديدی اميری، مقامات وزارت خارجه ايران به دنبال وی بودند و به هر طريقی می کوشيدند تا وی را باز پس بگيرند. اگر او جاسوس دو جانبه بود ، دليلی نداشت تا حاکميت اين همه شتابزدگی و بی قراری نشان دهد.
ادعاهای مضحک مقامات امنيتی ايران که کشف پلاک دو دستگاه خودروی سيا را به عنوان اطلاعات ارزشمند بدست آورده مطرح کردند به خوبی چنته خالی آنان را نشان می دهد.
اما هر نوع معامله و توافقی نيازمند فضای آرام و دوری جستن از جنجال و تنش است. اتفاقاتی که در بازگرداندن اميری رخ داد ، فاقد شرايط لازم برای مبادله نفرات است و نه تنها تعامل و توافق صورت نگرفته است بلکه سطح تنش ها نيز افزايش يافته است.
اما چگونه می توان پی به علت اين اتفاق برد. بررسی سوابق و ماجراهای جاسوسانی که به سيا پناه بردند، می تواند منبع ارزشمندی باشد. شهرام اميری تنها کسی نيست که پس از همکاری با اين نهاد پيچيده به کشورش بازگشته است. ويتالی يورچنکو افسر ک.گ.ب در سال ۱۹۸۵ در شهر رم به آمريکا پناهنده شد. وی سريعا به آمريکا امد و مدتی با سيا همکاری کرد و دو جاسوس مهم روس ها در دستگاه اطلاعاتی امريکا را شناسايی کرد. ولی پس از چند ماه در حالی که با ماموران سيا در رستورانی در مرکز شهر واشنگتن دی سی بود ،به بهانه قدم زدن خارج شد و به سفارت شوروی گريخت. مقامات سفارت بيانيه ای دادند و مدعی شدند که ماموران سيا يورچنکو را بيهوش کرده و بعد دزديده اند. وی در بازگشت به روسيه مدال ستاره سرخ دريافت کرد. اما در عين حال مورد بازجويی های محرمانه نيز قرار گرفت تا دستگاه امنيتی شوروی سابق اطمينان حاصل کند که وی با ماوريتی جديد از سوی سيا نيامده باشد.
دانشگاه ييل مطالعاتی را در خصوص خصوصيات جاسوس هايی که پناهنده می شوند و چگونگی تغييرات شخصيتی آنها انجام داده است. در اين کتاب با تعداد زيادی از مقامات ، جاسوس پناهنده ها ، کارشناس های سيا مصاحبه شده است و نتايج اين تحقيق در کتابی تحت عنوان نگاهی به دنيای خصوصی سيا منتشر شده است. فصل هشت اين کتاب اختصاص دارد به موضوع ويژگی های روان شناختی جاسوس های پناهنده.
اين تحقيق جاسوس پناهنده را شخصيتی تعريف می کند که بر عليه کشوری که هويت خود را در آن تعريف کرده است به نفع کشور متخاصمی خيانت می کند. اين تحقيق که زندگی و تجارب واقعی ده ها نفر از جاسوس پناهنده ها را بررسی کرده است، می گويد که اين افراد از خصوصيات غير عادی برخوردار هستند. اگرچه در صد اختلالات روانی در انها بيشتر از نمونه مشابه در اجتماع به لحاظ اندازه عددی نيست. اما آنها ادم های متفاوتی هستند که مشکلاتی دارند. البته مطالعات نشان می دهد که نمی توان پروفايل و هويت واحدی را برای آنان قائل شد. به عبارت ديگر هر کدام از آنها شخصيت متمايزی دارد که نمی توان توصيفی يکسان را به همه آنان تعميم داد.
اما برخی ويژگی ها وجود دارند که بيشتر در آنها ديده می شود. اين ويژگی ها عبارتند از ياس و نااميدی از زندگی جاری، فقدان و يا قلت حس وفاداری، رفتار ضد اجتماعی، ناپختگی و سطح پايين بلوغ يافتگی، خود شيفتگی.
انگيزه ها هم متفاوت است. پيشرفت اجتماعی ، مسئله دار شدن نسبت به حکومت ها، ارزيابی منفی در خصوص حاکمان به دليل فساد ،انگيزه های بشر دوستانه ، انتقام گيری ، ماجراجويی، ناکارامدی حکومت ها و عدول از آرمان ها ، دلايل ايدئولوژيک ، مشکلات خانوادگی ، محروميت از رشد و نگهداری مناسب در دوران کودکی، ترس از گرفتار شدن در دست نيروهای قضايی- امنيتی رژيم ها و ... هر کدام می تواند محرک اقدام برای جاسوسی و پناهندگی باشد.
بنابراين بروز رفتار های غير عادی و خارج از موازين عقلانی در آنها رايج است. مسئله ديگر سختی شيوه زيست جاسوس پناهنده ها است. اين افراد هميشه تحت نظر و کنترل هستند. آزادی عمل مانند ديگر شهروندان ندارند. با محدوديت های عمده ای مواجه هستند که در برخی موارد اجازه نمی دهد تا از زندگی لذت لازم ر اببرند. در اصل آنها گروگان نوع فعاليت و اطلاعاتشان می گردند. ترس و نگرانی هميشه در انها وجود دارد که مورد کينه جويی و انتقام رژيم هايی قرار بگيرند که به آنها خيانت کرده اند.
بديهی است تحمل چنين وضعيتی از عهده هر کسی بر نمی آيد.
با اين توضيحات می توان فرضيه ای را مطرح کرد که اميری پيش از ورود به خاک امريکا انتظارات و تصوری داشته است. اما پس از تجربه واقعی اين نوع زندگی سرخورده شده است. به مرور وی دچار افسردگی شده و از داشتن آينده مورد نظرش مايوس شده است. بنابراين پس از چند ماه دوری از خانواده اش بدون رعايت ملاحظات امينتی به انها زنگ می زند . حاکميت متوجه مسئله شده و از طريق تحت فشار قرار دادن خانواده با وی ارتباط برقرار می کند. ترکيبی از دو عامل نااميدی وی و نگرانی از سرنوشت خانواده اش باعث می شود تا با رويگردانی از سيا سناريويی را تدوين کند و به همکاری با جمهوری اسلامی بپردازد. بنابراين اين بار جهت جاسوسی را معکوس کرده و خود را در خدمت نيروهای امنيتی ايران قرار می دهد. در اين حالت هم باز او يک جاسوس پناهنده است که اهداف همکاری و تخاصمش را تغيير داده است. اگرچه اين تصور بسيار ناشيانه وساده انگارانه به نظر می رسد. اما همانطور که تحقيقات تجربی نشان می دهد اين افراد ادم های خاصی هستند که در برخی موارد بسيار ناپخته عمل می کنند.
به هر حال گذشت زمان مشخص خواهد کرد که عيار درستی اين فرضيه چه خواهد بود. اکنون به نظر می رسد که مقامات ايران فعلا استفاده تبليغاتی از وی را در اولويت قرار داده اند. تا پروپاگندايی راه بيندازند که دعاوی حقوق بشری آمريکا بی پايه است و هر جا منافعش اقتضا کند افراد را شکنجه کرده و آزادی را از آنها می ستاند. همچنين نشان دهد که امريکا در حال جعل سند و پرونده سازی عليه برنامه های هسته ای ايران است.
در گام بعد وی را تخليه اطلاعاتی می کنند تا بدانند چه ميزان اطلاعات از سيا بدست اورده است. در نهايت می توان پيش بينی کرد که پس از گذشت زمان و افتادن آب ها از آسياب ، وی بايد هزينه ای را پرداخت کند تا مايه عبرت ديگرانی شود که در موقعيت های مشابه او قرار دادند. حاکميت چاره ای حز تنبيه او ندارد تا هزينه جاسوسی پايين نيايد.
البته اين موضوع يک شکست برای سيا نيز محسوب می شود. اساسا هر کار امنيتی و عمليات جاسوسی وقتی آشکار می شود و علنی می گردد، به معنای ناکامی است. سيا ممکن است اطلاعاتی از اميری بدست اورده باشد که در امر کنترل و مهار برنامه هسته ای ايران مفيد باشد اما در عين حال هزينه هايی را هم پرداخت کرده است که باعث شده است تا بار ديگر توانايی اين سازمان در شناخت جاسوس پناهنده های مطمئن و غير متزلزل زير سئوال برود و ريسک همکاری با جاسوس پناهنده ها افزايش يابد، امری که به نظر يکی از مقامات سابق سيا در عمليات جاسوسی از آن گريزی نيست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016