جمعه 5 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

۷۲ درصد تخلف، کسی را قلقلک نمی‌دهد؟ پدرام فرزاد

اصلا دم خروس و قسم حضرت عباس را نه شنيده‌ايم و نه برايمان تعريف کرده‌اند. انصاف هم ندارند لااقل اجازه بدهند ۴۸ ساعت از حرف زدنشان بگذرد، سپس

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


به سلامتی سال هم تحويل شد و شعار موسوم به «اسم سال» نيز از طرف جناب خامنه‌ای ابتدا با بی‌اثر دانستن‌ تحريم‌ها عليه ايران به هيچ انگاشته شد و سپس به طرفه‌العينی سال ۱۳۹۰ در زمان ورود به دنيا به «سال جهاد اقتصادی» تغيير نام داد. اصلا دم خروس و قسم حضرت عباس را نه شنيده‌ايم و نه برايمان تعريف کرده‌اند. انصاف هم ندارند لااقل اجازه بدهند ۴۸ ساعت از حرف زدنشان بگذرد، سپس ...

البته ظاهر قضيه را شايد بتوان به تاثير تحريم‌ها ربط داد ولی مفقود شدن ۱۱ ميليارد دلار توسط دولت رحيم و رحمان دهم و نيز تخلف ۷۲درصدی از بودجه را بايد پدر اصلی اين نوزاد ۵ روزه دانست. تخلفی که حتی لاريجانی نيز با تمام سفسطه‌هايی که به جای فلسفه به خورد مخاطبانش می‌دهد و دست مجلس را کاملا در پوست گردو گذاشته و با «پنبه» حرف، حتی سر نمايندگان مردم را نيز می‌برد، مجبور به اعلام آن شد؛ هرچند با تبديل کتاب تخلفات اقتصادی دولت به جزوه‌ای ناقابل!

مهم،‌ افتادن تشت رسوايی و تکروی و خلاف قانون حرکت کردن دولت و رئيس جمهوری متصل به امام زمان و مقام رهبری که نايب امام زمان معرفی شده (ظاهرا به تازگی دست از خدا بودن کشيده) بود که هم‌اکنون صدايش شنيده می‌شود. «ساز»ی بود که در سال‌های ۸۸ و ۸۹ زده شد و هم‌اکنون تک‌مضراب‌هايش به گوش می‌رسد. وای به روزی که قرار باشد همنوازیِ تک‌نوازانش را بشنويم و زلزله‌ها و پس‌لرزه‌های اقتصادی آن را شاهد باشيم؛ آبروی از دست رفته ايران، امنيت به تهديد افتاده‌مان و آخرين قطعنامه حقوق‌بشر عليه ايران پيشکش حضرات.

معجزه می‌کند اين دولت. اعجاز رهبری را تکميل می‌کند که با چوب جادويش هر سال، فکر می‌کند چه پدری از اين ملت درآورد تا سال بعد را به نام عواقب سالی که گذشت، بنامد.

احمدی‌نژاد قبل از تحويل سال نيز با ماله کشيدن بر روی پسرخالگی‌اش با قذافی و دوستی صميمانه‌ای که با اين ديوانه حاکم بر ليبی داشت، به طور کلی عطای دوستی با وی که (که عکس استقبال عاشقانه از او توسط تمامی خبرگزاری‌ها در تمام دنيا منتشر شد) به لقايش بخشيد و خواهان دگرديسی و گردن نهادن رژيم به تصميم مردم در کشوری شد که در يکی از بهترين نقاط جهت استخراج انواع انرژی قرار دارد و با تمرکز انسانی بسيار اندک در خاک پهناورش، بهترين مکان برای تربيت انواع و اقسام نيروهای اخلالگر در کشورهای ديگر (نظير سپاه قدس) بوده، هست و خواهد بود.

در اين ميان اگر قبلا گم شدن يا مرگ امام موسی صدر را نيز به گردن ليبی انداخته بودند، هم‌اکنون اين اتهام به کمکشان آمده و در جايی که ديگر کشورها (حتی گيريم به خاطر منابع غنی انرژی ليبی) بر فراز آسمان اين کشور منطقه «پرواز ممنوع» ايجاد کرده و هر روز هواپيماهای فرانسه و امريکا با کوبيدن مراکز پدافندی و سايت‌های موشکی ليبی، مانع از پرواز هواپيماهای اين کشور و انجام عمليات عليه مردم ليبی می‌گردند، هر دو طرف را متهم به حق‌کشی می‌کنند و خود را طرفدار حق جلوه می‌دهند.

ليبی، مصر، عربستان، تونس و در اين اواخر بحرين (که سال ۱۹۷۱ استقلال خود از ايران را اعلام کرد) همگی دچار تنش‌ها و تظاهرات مردمشان شدند که مصر با سقوط مبارک، تونس با پيروزی مردمش، عربستان با تظاهراتی که به شدت سرکوب شد و ليبی با جنگی که به دليل نداشتن قدرت درک شرايط توسط حاکمش (قذافی) ايجاد شده، همگی به نوعی در چالشی زنجيره‌ای قرار گرفته‌ و مردم اين کشورها به ناگاه عليه حکام خود سربرافراشته و دست از جان شسته‌اند، اما در اين ميان وقت‌نشناسی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد باعث ضرری دوطرفه برای ايران شد؛ مقامات بحرين که در ميان شيخ‌نشين‌های خليج فارس (حداقل به ظاهر) روابطی حسنه با ايران داشتند، دم از دخالتی ۳۰ ساله در کشور خود توسط «يک کشور خارجی» زدند که با احتساب زمان نسبت داده شده به اين دخالت خارجی، بی‌شک منظور آنان ايران بوده است.
ديگر ضرری که اين سياست‌پيشگان خبره (!!) و فهيم به ايران زدند، صدور دستور قطعی اخراج تمامی ايرانيان مقيم بحرين (حتی زنانی که با ازدواج با مردان بحرينی،‌ بالاجبار تبعه آن کشور شده بودند) بود. پرواز اولين هواپيمای حامل ايرانيان اخراجی از بحرين را در اخبار داشتيم که از منامه به مقصد تهران بود.

به فضل الهی (تکيه کلام مختص احمدی‌نژاد)، يکی ديگر از تپه‌های جهان را فتح کردند اين خردمندان متصل به غيب. مبارکشان باد.

بحرين نيز ديگر ايرانی‌ها را آدم حساب نمی‌کند. باز هم مبارکشان باد. مبارک ما نيز؛ مايی که انگار ديگ غيرتمان تبديل به کاسه‌ای رنگ و رو رفته شده که فقط به درد دلاک‌های حمام‌های عمومی جهت انجام کارشان می‌خورد و بس.

پاسپورت قهوه‌ای ايرانی که فقط در کشورهايی کمتر از تعداد انگشتان دو دست اعتبار داشت، رنگش قهوه‌ای‌تر شد، ما نيز.

کی قرار است ما به خود بياييم و اين ايستادگی در اعتراض را از اعراب (که زمانی نه چندان دور، آنها را بی‌غيرت و بدوی می‌خوانديم) ياد بگيريم؟ خدا داند و ... من که نمی‌دانم. شما چطور؟

پدرام فرزاد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016