جمعه 5 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"مکتب ايرانی" جام زهری که احمدی‌نژاد و مشايی خواهند نوشيد، شکوه ميرزادگی

شکوه ميرزادگی
کاملاً روشن است که "مکتب ايرانیِ" رحيم مشايی و احمدی‌نژاد اگر که از همان نوع مکاتب سلاطين صفويه نباشد که در ابتدا با چهره‌ای مهربان و مردمی اما برای جا انداختن تشيعی به کار گرفته شد که کارش جنگ و جهان‌گشايی بود و هست، می‌تواند حکم نوشيدن همان جام زهری را داشته باشد که نه حتی به خواست نوشيدن، که به خواست جلب توجه و ترحم، به‌کار می‌رود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دو سال است که «دولت اسلامی» (که در واقع مرکب است از محمود احمدی نژاد و اسفنديار رحيم مشايی) در ايام نوروز با سر و صدا مراسمی برپا می کند به نام «جشن نوروز». که گويا جشن امسال در روز هفتم فروردين برگزار می شود. آن گونه که عکس های مراسم نشان می دهند، جشن اين دولت برای سال نوی ايرانی بيشتر شبيه مراسم ختنه سوران يا شبيه مراسم عقد کنان در بخش مردانه ی يکی از قبايل مردسالار باقی مانده از قرون وسطی است: مردان گوش تا گوش نشسته اند دور ميزهای کوتاه پر از «اغذيه و اشربه» و مقابل شان نمايش هايی بی مايه، از نوع سريال های تعزيه مانند دولتی تلويزيون، برگزار می شود و می توان حدس زد که احتمالاً مراسم خاص مذهبی هم به راه است و در نهايت صدای نی لبکی هم شنيده می شود. حتی فکر نمی کنم که بتوان، به سبک مراسم ختنه سوران و عقد کنان اين جماعت، از اتاق های پشتی مجلس شان، صدای هلهله ی همسران در بند حرمسرای اين آقايان را شنيد.

برگزاری برنامه ها و جشن های مختلف مذهبی ـ سنتی البته که نمی تواند اشکالی داشته باشد. همان گونه که مراسم سنتی هر گروه و قوم و ملتی. اما عنوان کردن اين جشن ها به نام «جشن نوروز»، که علاوه بر اين که جشنی زمينی و فرامذهبی و ملی است، متعلق به تمامی مردمان ايران و حتی سرزمين های ديگری نيز است، نوعی مصادره کردن جشن های ملی، معوج کردن آن و در واقع اهانت و دهن کجی به مردم است. هرچند که اين گونه کوشش ها، خوشبختانه، نشان دهنده شکست مفتضحانه ی حکومت اسلامی نيز هست؛ شکستی که مستبدينی از جنس افراد همين حکومت در دوران های مختلف تاريخ آن را تجربه کرده اند بی آنکه به علت بی خردی و سماجت بتوانند از آن تجربه ها درس بگيرند.

جشن زمينی نوروز

برکنار از گفته ها يا افسانه های مربوط به پيدايش نوروز، که قرن ها عمر کرده اند، نشانه های موجود در همين عيد نوروزی که تا امروز با ما راه آمده، و ما آن را در ابتدای بهار برگزار می کنيم کاملا روشن می کنند که نوروز و مراسم مرتبط با آن ـ مثل چهارشنبه سوری و سيزده به در و ديد و بازديد و شادمانی و ميهمانی و جشن و رقص و پايکوبی و از روی آتش پريدن و گراميداشت طبيعت و پاکيزه نگاهداشتن آن ـ از يک سو، و رسم هايی چون ديدار از بيماران بی خانواده ، «اسرای زندانی» و خانواده های آن ها، و آن ها را در شادی خود شريک کردن و حتی ديدار از «اسرای خاک»، از سوی ديگر، همه و همه اموری زمينی و برگرفته از خردی شريف و انسانی شناخته می شوند که در همين لحظه از تاريخ بشری نيز قابل درک و قابل احترام اند. به اين گونه که مجموعه ی آنها را متعلق به جهان امروز دانسته و جهانی اش اعلام کرده اند.

روش های دو گانه متعصبين مذهبی در ارتباط با نوروز و ديگر جشن های ملی

از نحستين روزهايی که اعراب نومسلمان ايران را اشغال کردند، نوروز هم، مثل همه ی سنت ها، مذاهب، و رسم های ملی ايرانيان مورد حمله قرار گرفت و اين برخورد خصمانه با بقدرت رسيدن انقلابيون اسلامی در سه دهه پيش ديگرباره بشدت زنده شد و اشکال مختلفی بخود گرفت.

بزرگترين مشکل متعصبين مذهبی با نوروز و بسياری از رسم های فرهنگ ايرانی ما در تضادی است که اين مجموعه با تفکر آن ها دارد؛ به طوری که تفکر آن ها به هيچ شکلی با اين فرهنگ در يک راستا قرار نمی گيرد. يکی ظاهراً از آسمان ها فرمان می گيرد و ديگری از مردمانی که بر خاک ساده راه می روند. از اشغالگران ۱۴۰۰ سال پيش گرفته تا مثلاً آيت الله مکارم شيرازی در روزگار ما، نگاهشان يک سان بوده است. همين هفته ی گذشته اين آقای آيت الله در مورد نوروز چنين اظهار نظر کرده است: «عيد نوروز عيد اسلامی نيست بلکه عيد عرفی است و البته ما می توانيم به گونه ای رفتار کنيم که عيدی داشته باشيم که مورد خشنودی امام عصر(عج) باشد و همچنين می توانيم به گونه ای رفتار کنيم که اين عيد مورد خشم و غضب امام عصر باشد».

يعنی هميشه شکلی از جنگ و گريز بين مردمان عادی و متعصبين مذهبی وجود داشته است. و مردم گاه با آزادی به برگزاری آيين ها و جشن هايشان مشغول می شدند و گاه مورد آزار و تعقيب قرار می گرفتند. با اين همه، در تمامی دوران سيصد ـ چهار صد ساله ی جنگ ايرانی ها با اشغالگران، آن گروه از شاهان و رهبران محلی که هنوز تسليم نشده بودند، و يا حضورشان بخاطر پذيرش پرداخت «جزيه» از سوی اشغالگران به رسميت شناخته شده بود، مراسم نوروز و برخی از مراسم ايرانی را، اگر چه نه با شکوه دوران های قبل از اشغال، اما در حد توان شان برگزار می کردند. مهمترين اين شاهان، سلطان محمود غزنوی بود که در ابتدای سلطنت اش سعی داشت شکوه دوران ساسانی را به دربار بازگرداند.

به طور کلی، می توان گفت که، تا فرا رسيدن دوران صفويه، اشغالگرانی که در سرزمين ايران جا خوش کرده بود، از يک سو با کمک ايرانی های فرصت طلب و چسبيده به قدرت تلاش می کردند تا ـ با تهديد و زور و ترساندن از دوزخ و غيره ـ رسم های ايرانی، و به خصوص نوروز را از بين ببرند و، از سويی ديگر، وقتی موفق نمی شدند و يا به همراهی گسترده ی مردم در جنگ ها و کشورگشايی ها و اهداف سياسی شان نياز داشتند، سعی می کردند که اين رسم ها را به اموری اسلامی بدل کنند. تاريخ اما نشان داده است که هيچ کدام از اين دو راه موفق نبوده است.

در دوران شاهان صفوی و رسميت پيدا کردن تشيع امامی، ضرورت های تاريخی (که فقط هم مربوط به سرزمين های ايران نبود و ايتاليايی ها هم نقش عمده ای در آن داشتند) آغاز تلاشی تازه را موجب شدند تا «تشيع»، که نام «اسلام ايرانی» را بر آن نهاده بودند، با اسلام سنی در ديگر کشورهای اسلامی تفاوتی مشخص و ريشه دار پيدا کند. در نتيجه، همان قدرتمندان مذهبی که سعی در نابودی نوروز داشتند کوشيدند تا نوروز را به اسلام شان بچسبانند و در واقع اسلامی اش کنند.

در اين دوره است که می بينيم انواع حديث ها و روايت ها از زبان ملاهای حکومتی و يا سياسيونی که بر مسند قدرت نشسته بودند بر سر زبان ها می افتد و همه ی اين روايت ها نشان از اين دارند که پيامبر اسلام، و امامان شيعه، نوروز را قبول دارند اما اين قبول داشتن در واقع و همچنان بخشی از روند اسلامی کردن آن بوده است. بد نيست تا با دو تا از مهمترين اين روايات، متعلق به حضرت محمد و حضرت امام جعفر صادق، امام ششم شيعيان، آشنا شويم:

«بيرونی» در «الآثار الباقیة» می‌گويد:
"آورده‌اند که در نوروز، جامی سيمين، پر از حلوا، برای پيغمبر(ص) هديه آوردند. آن حضرت پرسيد: «اين چيست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسيد: «نوروز چيست؟» گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: «آری در اين روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد». پرسيدند: «عسکره چيست؟» فرمود: «عسکره، هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ، ترک ديار کرده، سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: ”بميريد“ پس مردند. پس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند. از اين روست که سنت آب پاشيدن [در نوروز]، رواج يافته است». آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را ميان اصحاب قسمت کرد و فرمود: «کاش هر روز برای ما نوروز بود»".
و امام جعفر صادق هم، بر حسب روايتی که در کتب شيعه آمده، می گويد:
«نوروز، روزی است که خداوند در آن از بندگان خويش ميثاق گرفت که جز او را عبادت و پرستش نکرده و به او شرک نورزند و به فرستادگان و پيامبرانش و نيز ائمه هدی ايمان بياورند.»

در واقع، از پس از دوران صفويه تا آغاز حکومت اسلامی، هم مردمان نوروز را جشن می گرفتند و هم سلاطين و حکام و شاهان؛ اما همه جا سعی می شد که جشن ها را ـ در چارچوب همين گونه روايت ها ـ مورد پذيرش اسلام جلوه داده و کاری به کارش نداشته باشند. يعنی چندان قصدی برای اسلامی کردن نوروز و جشن های ديگر ملی ما در ميان نبود.

اما شايد هيچ گاه در تاريخ ايران حکومتی بيش از حکومت کنونی سعی نکرده باشد که سنت های ملی ما را نابود کند، آثار و گنجينه های تاريخی را ويران کند، و بر سر هر منبر و ميدانی با شمشير تعصب به جان آن ها بيفتد. به راستی ما هيچ حکومتی در طول تاريخ مان نداشته ايم که، با نقشه و حساب و کتاب، قصد تاراج و ويرانی و نابودی ميراث های فرهنگی مادی و معنوی ما را داشته باشد ـ از اشغالگران عرب بگيريم تا اشغالگران مغول (که تازه اين دومی ها با همه ی بدوی بودن شان وقتی از فرهنگ ما راه و رسم آبادی و خرد آموختند چنان مجذوب آن شدند که خود بسياری از ويرانی هاشان را ترميم کردند).

اما خوشبختانه شايد هيچ وقت هم مردمان ما در طول تاريخ و در زمان صلح اين گونه به ويرانگران خود «تو دهنی» نزده بودند که اکنون می زنند؛ و درست همين تو دهنی است که دولت «قدر قدرت» اسلامی را، با آن پشتوانه ی توپ و تانگ، سلاح هسته ای و زندان و شکنجه، وادار به عقب نشينی کرده است. مراسمی چون جشن های اسلامی ـ نوروزی، يا آوردن ـ به اصرارـ منشور کورش به ايران، و راه انداختن آن عمليات مسخره در اطرافش و اختراع «مکتب ايرانی» (که ياد آورد مکتب خانه های دهات دوران قاجاريه است)، همگی حکايت از نوشيدن جام زهری می کنند که اين آقايان احمدی نژاد و رحيم مشايی سر می کشند به اين اميد که درست در لحظه هايی که بوی رفتن می شنوند، علاقه يا حتی ترحم مردم را به سوی خود جلب کرده و ادامه حکومت شان را، اين بار با رياست جمهوری رحيم مشايی و حتما مشاورت احمدی نژاد، ميسر سازند.

اما فراموش نکنيم که نمايش جام زهر خوردن اين افراد، از آيت الله خمينی شان گرفته تا اين فرزاندان خلف او، به جای خرد يا پشيمانی در خود خدعه هايی مبتذل دارد و فقط می تواند توجه ساده لوحان، يا آن هايی که از نفرت آيت الله ها حاضرند تن به سازش با امثال رحيم مشايی بدهند را جلب کند.

اين افراد اگر چشم از شش سال ويرانی و چپاول ميراث فرهنگی و طبيعی مان در دوران احمدی نژاد و رحيم مشايی (که چندين برابر بيست و پنج شش سال قبل از آن است) برداشته و فکر می کنند که طرف هاشان عاقل يا پشيمان شده اند، فقط کافی ست توجه کنند که اکنون، يعنی درست همزمان با وقتی که های و هوی «مکتب ايرانی» و جنگ زرگری با آيت الله هاشان به راه است، و جشن های نوروزی را با سر و صدا راه انداخته اند، تخت جمشيد، که از نخستين جايگاه های برگذاری جشن های نوروزی محسوب می شود، به دليل بی توجهی همين آقايان احمدی نژاد و رحيم مشايی و همدستانشان در مديريت سازمان ميراث فرهنگی به چه وضعيتی افتاده است. ببينند که اين دشمنان فرهنگ، ميراث و داشته های مردم ايران حتی حاضر نيستند که ـ از ميان همان گروه هايی که هر روز کارشان ترميم و سر زدن به گمنام ترين امامزاده ها و مساجد است ـ يک گروه ده نفره بفرستند تا فاضلاب هايی را که قرن های قرن کارآ بوده و اجازه نداده اند که سيل به جان ستون های محوطه ای جهانی و غير قابل قيمت گذاری بيافتد لايروبی کنند.

و فقط کافی ست آخرين خبر را در مورد دانشجويان خارج کشور و بلايی که دارد بر سر فرهنگ ما می آيد بخوانيد و ببنيد که درست در دوران اقتدار آقای رحيم مشايی به عنوان مسئول امور دانشجويان خارج از کشور و سفرهای مدام ايشان به اروپا و کشورهای ديگر، مدير کل امور دانش آموختگان وزارت علوم شان اعلام می کند که: «دانشجويان ايرانی خارج از کشور اجازه ی انتخاب موضوع رساله مرتبط با ايران را ندارند و اين ممنوعيت فقط مربوط به دانشجويان بورسيه نيست بلکه شامل تمام دانشجويانی است که با بودجه ی شخصی درس می خوانند. آنها با اين اولتيماتوم يا بايد از رشته ی دلخواهشان که مربوط به ايران و فرهنگ آن است بگذرند و يا بايد از رفتن به ايران محروم شوند». و اين دستور شامل همه ی بخش های ايرانشناسی (که مرتب در حال بسته شدن و تبديل به اسلام شناسی شدن اند) می شود.

در چنين شرايطی کاملاً روشن است که «مکتب ايرانی ِ» رحيم مشايی و احمدی نژاد اگر که از همان نوع مکاتب سلاطين صفويه نباشد که در ابتدا با چهره ای مهربان و مردمی اما برای جا انداختن تشيعی به کار گرفته شد که کارش جنگ و جهانگشايی بود و هست، می تواند حکم نوشيدن همان جام زهری را داشته باشد که نه حتی به خواست نوشيدن، که به خواست جلب توجه و ترحم، به کار می رود.

به باور من، هر آن کسی که فکر می کند اين حکومت و وابستگانش می توانند کمترين نزديکی و آشتی و يا حتی سازشی با فرهنگ ما، داشته باشند يا فرهنگ ما را نشناخته اند و يا جنس و نوع اين حکومت را.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016