کدام کردستان؟ کدام امنيت؟ پدرام فرزاد
اين همه شنيديم و خوانديم که "مردم غيور کرد" يا "عشاير غيرتمند کرد" و ... اما دريغ از قدمی جهت ارائه خدمات به همين ملت غيور؟ به خدا، قسم حضرت عباسشان را میخواهيم باور کنيم اما در اين ميان، دم خروس از جايی بيرون میزند که اگر شاخ درنياوريم قطعأ مشکل مغزی خواهيم داشت يا مشاعرمان مشکل دارند
برای شروع بخوانيد:
«به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، ايرج حسنزاده در جشن ملی نوروز که با حضور اقشار مختلف مردم و مسئولان در مجتمع فجر سنندج برگزار شد، اظهار داشت: متاسفانه در چند روز اخير شاهد به شهادت رسيدن دو نفر از فرزندان اين آب و خاک به دست عدهای جنايتکار در سنندج بوديم که با تلاش و همت مسئولان و ماموران امنيتی اين افراد شناسايی و به زودی معرفی خواهند شد. وی خاطرنشان کرد: اين عوامل تروريستی شناسايی شده و احتمالا تصاوير آنان به زودی از طريق شبکه استانی به مردم نشان داده شود. معاون سياسی امنيتی استاندار کردستان افزود: حوادث اخير سنندج به هم مرتبط و از سوی گروهی خاص و صرفا برای ايجاد رعب و وحشت در بين مردم و در راستای جلوگيری از توسعه و پيشرفت استان صورت میگيرد.»
البته چند اسم و عکس نيز بعدازظهر ۱۱ فروردين از طريق شبکه سراسری و نيز شبکه استانی کردستان به مردم نشان داده شدند؛ به عنوان تروريستهايی که در تيراندازیهای سنندج شرکت داشتهاند.
بعد از سفر ۹ روزه خامنهای به کردستان در سال ۱۳۸۷، تابلو کردن حمايتش از کودتايی که به نام انتخابات رياست جمهوری در خرداد ۱۳۸۸ در پيش بود (با ذکر اين جملات در نشستش با هيئت دولت در سنندج: شما طوری کار کنيد که انگار پنج سال ديگر بر مسند وزارت تکيه زدهايد و نگران چيزی نباشيد)، طول دادن بيش از اندازه اين سفر که برای همه عجيب بود (۹ روز) و لطفی که وی در حق کردهای کردستان کرد (پخش اذان سنیها از راديوی محلی) و ... تعجب کرديم از اين که اين همه موارد تروريستی در کردستانی رخ داد که در طول ۹ روز سفر خامنهای به اين استان حتی شاهد يک نمونه از آنها نبوديم.
کدام کردستان؟ کدام امنيت؟ کدام پيشرفت؟
البته فراموش نکنيد در استان آذربايجان غربی شهرهای مهمی چون مهاباد، سردشت، پيرانشهر، بوکان (کاملا کردنشين) و شهرهايی نيز با درصد بالايی از حضور کردها همچون سلماس، اشنويه، سرو، اروميه و حتی ماکو (به اضافه عشايری که اصطلاحا کرمانج ناميده میشوند) نيز وجود دارند که بنا به دلايل ژئوپلتيکی و حساسيت منطقه و نيز سابقه کردها در خواستن خودمختاری برای کردستان (استانهای کرمانشاه و ايلام را نيز اضافه کنيد) از استان کردستان جدا شده و به زور در نقشه ايران به استان آذربايجان غربی چسبانده شدهاند.
نيز در نظر داشته باشيد که در شهرهای ياد شده (در استان آذربايجان غربی و به خصوص شهرهای مرزی سردشت و پيرانشهر) به ندرت يک مسئول کشوری يا لشکری کردزبان يا بومی پيدا میکنيد و تمام (يا در حالت ايدهآل، اکثريت قريب به اتفاق) مسئولان ارگانها و سازمانهای مهم اين شهرها، آذریزبان بوده و از شهرهای خود مامور به خدمت در اين شهرهای کردزبان شدهاند.
طبيعت بسيار زيبا، رودخانههای پرآب و نيز رودهای فصلی، خاک غنی (هرچند باوجود باقی ماندن آثار حملات شيميايی در سال ۱۳۶۶ توسط عراق به سردشت)، مردمی بسيار سختکوش، قانع، ساده و صاف و جادههايی که اگر در مقام مقايسه با جادههای شمال کشور آنها را قرار دهيد، نه تنها شرجی شمال را ندارند، بلکه بسيار خوش آب و هواتر از آنجا نيز به شمار میروند و ... همه اينها میتوانند باعث شوند که يکی از قطبهای کشاورزی، دامداری و حتی صنعتی کشور در استانهای کردستان و آذربايجان غربی (به دليل دارا بودن شهرهای کردنشين و پرجمعيت) شکل بگيرد اما چرا حوادث تروريستی پس از انتخابات سال ۸۸ فقط در اين ۲ استان و سيستان و بلوچستان رخ داده و حتی در خوزستان که قبل از انتخابات سال ۱۳۸۸ مواجه بوديم با انفجار بمبهای صوتی و گاهاً مرگبار (بمبگذاری در فرمانداری اهواز که شاهکاری در آشکار ساختن شکافهای موجود امنيتی در بين سربازان گمنام امام زمان بود! شايد هم عمدی در کار بود تا با اين انفجار، جوّ اين استان نيز به سمت امنيتی شدن سوق پيدا کند) نيز خبری از انفجار نبود و هنوز هم نيست؟
رسيدگی و اختصاص بودجه به مرکز استانِ تقريبا کردنشينِ آذربايجان غربی (اروميه) در حالی که (به عنوان مثال) فقط ۹ نوع انگور بسيار مرغوب در اين شهر کاشت و برداشت میشوند نيز فاصلهای نجومی با همتای شرقیاش (تبريز) دارد.
فقير نگه داشتن عمدی کرمانشاه
استان کرمانشاه که تنها استان حائل بين همدان و زنجان با کردستان بوده و بنا به شرايط اقليمی، تکلم به زبان کردی در آنجا با نوع تکلم در استان کردستان فرق دارد، نيز با اختصاص ندادن بودجه و فقير نگه داشته شدن عمدی توسط دولت و نظام تبديل به جايی شده که تنها بايد دل به توريستهای خارجی جهت ديدار از آثار باستانیاش دل خوش کند يا کوهنوردان ايرانی با صعود از بيستون، شايد کمک حال اقتصاد کاملا مرده اين استان و به خصوص شهر کرمانشاه شوند. طبيعی است که بيکاری در اين استان سر به فلک زده و متعاقب آن، مردم به مشاغلی غير از مشاغل قانونی جهت کسب درآمد متوسل گردند. ا نگار عمدی در کار است که اين استان، هميشه محروم نگه داشته شده و کسی فکری به حال آنجا نکند که با تداوم اين امر، اين «انگار» به «حتم» بدل شده و نارضايتی از مرکزنشينان و مسندنشينان دولتی را به همراه داشته باشد.
به خوزستان حتی يک درصد از پول نفت نيز تعلق نمیگيرد
به استان خوزستان نيز اگر نيک بنگريم، میبينيم باوجود استخراج روزانه حداقل ۹۰% نفت ايران از اين استان، حتی يک درصد از پول نفت صادر شده نيز به آبادانی، ايجاد شغل و ارتقای سطح تحصيل در اين استان اختصاص نيافته و همين امر سبب گشته که جوانان اين استان به ندرت به مقطع تحصيلی دانشگاه رسيده و بسياری از آنها قبل از اتمام دوره تحصيلی دبيرستان، اقدام به ترک تحصيل کرده و سر از کارهای غيرقانونی (به خاطر کسب درآمد بالا) درآورده و بعضا نيز جان خود را بر سر همين کار میگذارند که همين امر نيز مسبب سلب اعتماد از سياستورزان استانی و سپس دولت گشته و خود به خود جماعتی ناراضی را فراهم میکند که همچون بشکهای باروت، تنها به جرقهای جهت انفجار نياز دارند.
با نگاهی به خرمشهر فعلی (که اين همه درمورد آن گفته و نوشتهاند و هر کس از راه رسيده، مدال افتخار آزادی آن را به سينه خود زده) درمیيابيم عروس بنادر ايران در زمان پهلوی، هماکنون حتی آب شربش نيز مملو از آلودگی بوده و تنها زحمتی که جهت آبادی آن کشيدهاند، ايجاد و آسفالت کردن جاده آبادان - خرمشهر بوده و بس. ميزان بيکاری، بیپولی و فساد در اين شهر (و حتی آبادان) در حدی است که از سفر به آنجا پشيمان گشته و ترجيح میدهيد با خيال خرمشهری که پس از خاتمه جنگ، آباد شده و لنجهايش کماکان به ماهيگيری و پيشهوری مشغولند و بين کويت و عراق و ايران در آمد و شد هستند، خوش باشيد.
درمورد ساير استانهای مرزی نيز به موقع خود سخن گفته خواهد شد تا مشخص گردد هدف از فقير نگه داشتن استانهای مرزی چه بوده و هست.
برگرديم به کردستان
اين را هم از خبرگزاری فارس داشته باشيد:
«نماينده مردم شهرستانهای سقز و بانه در مجلس گفت: مهمترين هدف دشمنان در زمينه اقدامات تروريستی، امنيتی نشان دادن استان است.
فخرالدين حيدری با ابراز تاسف از اتفاقات اخير در سنندج اظهار داشت: با توجه به اينکه حوادث تروريستی اخير سنندج يکی پس از ديگری اتفاق افتاد، بايد مسئولان کشوری و استانی همچنان نسبت به اين موضوع با حساسيت بيشتری برخورد کنند. وی با تاکيد بر شناسايی هرچه سريعتر عوامل ترورهای اخير توسط مسئولان و معرفی آنان به مردم، گفت: مسئولان بايد با شناسايی هرچه سريعتر عوامل اين حوادث، ريشههای فعاليت مزدوران دشمن در راستای ناامن جلوه دادن استان را بخشکانند. حيدری وقوع چنين حوادثی در مرکز استان و درست در زمان تعطيلات و افزايش ورود مسافران نوروزی را مايه تاسف دانست و افزود: مردم کردستان خواهان شناسايی عوامل ترورها و برخورد جدی با آنان هستند. وی در پايان امنيت موجود در کردستان را ثمره خون شهيدان و ايثارگریهای مردم منطقه دانست و گفت: مسئولان انتظامی و امنيتی کشور بايد با هوشياری بيشتر در حفظ و تداوم اين سرمايه گرانبها تلاش کنند.» (مطلب را به صورت خلاصه شده ملاحظه کرديد)
بنا به گفته اين نماينده مجلس، مسئولان بايد با حساسيت بيشتری با اين ترورها برخورد کنند. به جناب بگوييد مطمئن باشد مسئولان همان طور که با ترورهای صورت گرفته در استانهای سيستان و بلوچستان، آذربايجان غربی و خوزستان برخورد کردند، مسلماً با اين ترورها نيز برخورد خواهند کرد و در اولين قدم، حتماً پای کشورهای خارجی (به صورت معمول امريکا، انگليس و اسرائيل) را پيش خواهند کشيد؛ همان طور که در انفجار بهمن ماه در مهاباد هنوز دقايقی از اين وقوع انفجار نگذشته، استاندار آذربايجان غربی و فرماندار مهاباد (احتمالا با الهام از غيب) اين انفجار را کار عوامل خارجی دانستند و چند روز پيش شاهد ادعای اين مسئولان مبنی بر شناسايی و کشته شدن عوامل اين انفجار بوديم.
وقتی به اين راحتی تشخيص میدهند اين انفجارها کار عوامل خارجی بوده، چرا قبل از وقوع، چارهای نمیانديشند؟ با اين چتر مخوف امنيتی که بر فراز کردستان افراشتهاند، با اين همه مامور امنيتی و اطلاعاتی که حتی مانع از برگزاری اعياد و مراسم کردها میگردند چگونه است که چند تروريست الهام گرفته از کشورهای خارجی (البته به قول خودشان) را نمیتوانند قبل از انجام ماموريتشان دستگير يا حتی شناسايی کنند؟
دستگيری ريگی يادتان هست؟ انفجارهای انتحاری زاهدان چطور؟
کافی است رجوع کنيم به ادعاهايی که پس از دستگيری سرتاسر ابهام عبدالمالک ريگی در آسمان ايران (که مسلما با هماهنگی سرويس اطلاعاتی معروف پاکستان و به ظن قوی، امريکايیها نيز بود) سر از پا نمیشناختند و انگار شقالمقر کرده بودند و به حدی مست از باده اين دستگيری شدند که نه اولين انفجار، بلکه دومين انفجار انتحاری بعد از دستگيری ريگی، يک مقدار به هوششان آورد که نه، انگار هنوز جندالله وجود دارد؛ اين بار هرچند بدون رهبر اصلی اما با شاخههايی بسيار بيشتر از قبل.
بلندپايهترين سردار سپاه در سيستان و بلوجستان (شوشتری) را در مراسمی در سرباز (يکی از شهرهای سيستان و بلوچستان) قبل از انجام هرگونه عمل بازدارندهای به راحتی آب خوردن تکه تکه شده ديدند البته به همراه بيست و چند نفر ديگر.
دو انفجار مهيب در خود زاهدان رخ داد و اينان هنوز میباليدند به دستگيری ريگی.
در کردستان نيز هرگاه در بر روی پاشنه میچرخيد به جای اين که سياستهای غلط خود را باعث و بانی اين اعمال بدانند، عوامل نفوذی را درون خود جستجو کنند يا با دستورهای صادره مبنی بر ناامن نشان دادن اين خطه از کشورمان حتی کوچکترين مخالفتی کنند، به سرعت نور، پای کشورهای خارجی را به ميان کشيدند (سوريه نيز در حال حاضر دست به دامان همين بهانه شده) و مانع از رونق کسب و کار و گردشگری در اين اقليم بسيار زيبا میگردند.
ظاهرا ملائکه نيز روی از کردستان برگرداندهاند
باز هم رجوع کنيد به افاضات اسفنديار رحيم مشايی، مرجع تقليد احمدینژاد، که «ملائکه بر فراز ايران در حال پروازند». آيا تا به حال حتی يکی از اين ملائکه نيمنگاهی از سر لطف به اين خطه انداخته تا درصد محروميت و عقبماندگی عمدی اين استان و ديگر شهرهای کردنشين را بداند؟
آيا خدا و ملائکهاش نيز چشم بر روی کردستان بستهاند؟ مهاباد و سردشت و بوکان و پيرانشهر چطور؟ استان کرمانشاه چطور؟ استان ايلام چطور؟ آيا اين سه استان و نصفی کلا قرار نيست در جغرافيای ايران به حساب بيايند؟ آيا قرار نيست جهت ايجاد شغل و صنعتی کردن اين استانها که به طرفهالعينی قابل اجراست، کاری صورت پذيرد؟ آيا از پتانسيل موجود در اين استانها جهت کشاورزی، دامداری، مرغداری و ... قرار نيست استفاده شود. اگر الان قرار نيست استفاده گردد پس کی و چطور؟ توسط چه کسی يا چه دولتی قرار است اين مهم به اجرا درآيد؟
ممنوعيت تدريس به زبان مادری که از اولين اقتضائات بشری است نيز در جای خود واکاوی خواهد شد که گنجاندن اين قضيه در اين مطلب، از حوصله خواننده خارج است.
آيا اينها که حکم به «جهاد اقتصادی» دادند و ميخ آخر تابوت رفاه نصفه و نيمه مردم را نيز کوبيدند، هيچ میدانند يا میفهمند در صورت امن نشان دادن اين استانها، ايجاد شغلهايی که فقط به سرانگشتی اشاره لازم است و از همه مهمتر ترويج توريسم در اين مناطق بکر و بهشتی، نيازی به صدور فتوای «جهاد»، آن هم از نوع اقتصادیاش ندارند؟
اين همه شنيديم و خوانديم که «مردم غيور کرد» يا «عشاير غيرتمند کرد» و ... اما دريغ از قدمی جهت ارائه خدمات به همين ملت غيور؟ به خدا، قسم حضرت عباسشان را میخواهيم باور کنيم اما در اين ميان، دم خروس از جايی بيرون میزند که اگر شاخ درنياوريم قطعا مشکل مغزی خواهيم داشت يا مشاعرمان مشکل دارند.
بيمارستانی پس از ۱۸ سال نساختن!
نمونه میخواهيد؟ بيمارستان تامين اجتماعی شهر سردشت؛ استراتژيکترين شهر شمال غربی ايران و عمقیترين شهر ما در داخل خاک عراق که از سه شهر بانه، مهاباد و پيرانشهر ورودی دارد اما خروجیاش فقط رو به عراق است و بس. از سال ۱۳۷۲ کلنگ تاسيس بيمارستان تامين اجتماعی اين شهر را که ۲ بار بمباران شيميايی شده زدهاند اما هنوز که هنوز است تنها چند ديوار آن را شاهديم و خبری از احداث بقيه ساختمانهای اداری و پزشکی اين بيمارستان نيست که مردم اين شهر نيز با يک بيمارستان نصفه و نيمه که حتی آزمايشگاهی در خور ندارد و برای بسياری از آزمايشهای معمولی يا بايد تا مهاباد بروند و يا متوسل به آزمايشگاه هنگ مرزی سپاه پاسداران در اين شهر گردند که معمولا هم دست خالی راهی مهاباد میگردند.
البته بسيار بسيار لطف کردهاند و به بعضی از مجروحان شيميايی حملات عراق خانهای (لابد به خاطر ساکت ماندنشان) دادهاند، خيابانی را در اين شهر به ياد بيماران شيميايی به نام «هيروشيما» نامگذاری کردهاند و ... اما با اين کارها قرار است چه کسی را گول بزنند؟
حرص خوردن از بیسياستی مسئولان
به هاشمی رفسنجانی (با تمام اشتباهاتی که داشت) لقب «سردار سازندگی» دادند اما بیشعورها، خشکهمقدسها و آنهايی که سر از سياست درنمیآوردند، او را به سخره گرفتند، شهردار منتصبش را تحولی عظيم در تهران به وجود آورده بود به محاکمه کشيدند و زندانیاش کردند و ... با اين تفاسير، نفر اول دولتهای نهم و دهم را بايد «سردار سوزاندن فرصتها و منابع» دانست؛ منابعی که در وهله اول در صورت استفاده يا خرج کردن درست، سود آنها به جيب دولت و خزانه ملت سرازير خواهد شد و سپس مردم بومی منطقه بینياز از مهاجرت به شهرهای ديگر يا قاچاق به صورت کولبر (بار بر شانه) به داشتن کار و درآمد مکفی (حتی به صورت معمولی) دلشان را خوش کرده و در منطقهای که ديگر ترسی از گلولهخوردن بابت آوردن بار از کردستان عراق در کمرکش کوهها ندارند، به گذران زندگی مشغول میگردند.
بد نيست مقداری به مصاحبههای مقامات دولتی (به خصوص در کردستان) بيندازيم تا مقداری بيشتر بخنديم و سپس حرص بخوريم!!
پدرام فرزاد