بحث آزاد در باره آيه ۳۴ سوره نساء، ابوالحسن بنیصدر
بحث آزاد پيرامون اين آيه، با تنی چند زن و مرد سوئدی دانشگاهی، بس عبرتآموز است. زيرا روشن میکند تفاوت بيان آزادی را از بيان قدرت در اندريافت يک آيه قرآن و، در همان حال، قرار گرفتن انسان را در وضعيت پذيرفتن حقيقت و يا گريز از بحث، بهخاطر گريز از پذيرفتن حقيقت
پاسخ به پرسشهای ايرانيان از ابوالحسن بنی صدر
پاسخ به يکی ديگر از پرسشهای آقای کريمی را که در زير باز می آورم، بحث آزادی است که انجام گرفته است. پرسش ايشان اين بود:
در پاسخ به انتقادات آقای ژيژک به اسلام فرموده ايد: آقای ژيژک بر اصل ثنويت تک محوری در قرآن نگريسته و در نتيجه، واقعيت را وارونه ديده است.
لطف فرموده معنی و مفهوم و واقعيت آيه زير را برای من و ديگرانی که واقعيت را وارونه می بينيم شفاف و روشن مشخص کنيد. اگر ترجمه از عربی به فارسی غلط است بفرمائيد. تمنا دارم اگر ترجمه درست است معنای تسلط، برتری، مطيع، نافرمانی، زدن و تنبيه را برای ما و کسانيکه بر اصل ثنويت تک محوری به همه چيز نگاه ميکنند تبيين کنيد.
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آن که مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند پس زنان شايسته و مطيع آنهايند که در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا بحفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بيمناکيد بايد نخست آنها را موعظه کنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزينيد. ديگربارچنانچه مطيع نشدند آنها را بزدن تنبيه کنيد. چنانچه اطاعت کردند حق هيچگونه ستم نداريد که همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است.
اگر بر اصل ثنويت تک محوری در اين آيه ننگريم برتری بعضی بر بعضی ديگر را که خدا مقرر داشته ،يعنی تبعيض را ،چگونه معنا کنيم که تبعيض معنی ندهد؟
و متن آيه ۳۴ سوره نساء، به زبان عربی، اينست:
الرِّجَالُ قَوَّمُونَ عَلی النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَلِهِمْ فَالصلِحَت قَنِتَتٌ حَفِظتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الَّتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيهِنَّ سبِيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کبِيراً(۳۴)
بحث آزاد پيرامون اين آيه، با تنی چند زن و مرد سوئدی دانشگاهی، بس عبرت آموز است. زيرا روشن می کند تفاوت بيان آزادی را از بيان قدرت در اندريافت يک آيه قرآن و، در همان حال، قرار گرفتن انسان را در وضعيت پذيرفتن حقيقت و يا گريز از بحث، بخاطر گريز از پذيرفتن حقيقت. هم اکنون، در غرب، اسلام بمثابه بيان قدرت، دستمايه گرايشهای راست و راست افراطی شده است. نياز انسان امروز را به بيان آزادی و ضرورت اينگونه مباحث، نه تنها برای رهاکردن مسلمانان از باور توجيه گر زورمداری که برای رها کردن همه انسانها، از اين يا آن بيان قدرت می توان تصور کرد. قرار بر اين بود که طرف سوئدی بحث، ترتيب انتشار بحث را به زبان سوئدی و بسا زبانهای ديگر بدهد. به اين قرار هنوز عمل نکرده است.
ياآور می شوم که دوستان گرامی، خانم مينو و آقای مجيد محمدی محقق ، تنظيم کنندگان اين بحث بوده اند و، در آن، شرکت داشته اند.
❊ نامه از ابوالحسن بنی صدر به آقای مجيد محمدی محقق:
با سلام
يادداشت زير را در باره « نشوز » نوشتم. در مقايسه با کتاب (زن و زناشوئی)، توضيحی را در بردارد که ﺁن را شفاف و دقيق می کند . اين متن کوتاه را هرگاه با دانشگاهيان سوئدی در ميان بگذاريد و سپس، نظرها و سئوالهای ﺁنها را با اين جانب در ميان بنهيد، بسا بتوان متن را بازهم دقيق تر و شفاف تر کرد و مشکلی بزرگ را هم برای مسلمانها و هم برای بقيت انسان ها حل کرد. اين متن را برای کسی که اهل نظر است فرستاده ام و از او خواسته ام در باره مازوخيسم و درمان ﺁن، اگر تازه ای هست بيابد و اين جانب را از ﺁن ﺁگاه کند.
در ضمن، به خانمهای دانشگاهی يادﺁور شويد:
الف – با ﺁنکه بر اصول راهنمای قرﺁن و با توجه به خاصه های حق، در قرﺁن می نگرم و معنی که می کنم خالی از تناقض است و با ﺁيه های ديگر قرﺁن نيز تناقض ندارد، باز برﺁن نيستم که برداشت من، خالی از نقص است. هرچند تا حدی می دانم ترجمان بيان ﺁزادی است. شما نيز نپنداريد که هرﺁنچه می گوئيد حق است و قرﺁن را می بايد با نظر شما و بطور عمومی تر، با راه و روش غربيان سازگار کرد. زيرا شيوع نابسامانيها و بخصوص استبداد سکس ( به قول ميشل فوکو ) جای ترديد نمی گذارد که در غرب، هم زن کرامت و منزلت تمام عياری نجسته است و هم ﺁسيبهای اجتماعی روز افزون هستند و هم زن بعنوان سکس و نيروی کار و نيز عهده داری دو کار ( و نه دو مهر ) پدری و مادری استثمار می شود. و در غرب، راه حلی برای ﺁزادی و برخورداری انسان از کرامت و حقوقش يافته نشده است. کوشش اين جانب اين بوده است که بيان ﺁزادی را پيشنهاد کنم و، در ﺁن، برای مشکلهايی که قدرتمداری ببار ﺁورده است و می ﺁورد، راه حل پيشنهاد کنم. بقيه با شما است زيرا هدايت هرکس با خود او است.
❊يادداشت در باره مازوخيسم
۱ – نخست يادﺁور می شود که در برابر خشونت سه راه کار وجود دارد:
۱/۱ – خشونت را با خشونت پاسخ دادن.
۱/۲– در برابر خشونت، عدم خشونت را رويه کردن.
۱/۳– خشونت را به خشونت زدائی زدودن.
اما دو روش اول و دوم، خشونت را از ميان نمی برد بلکه ﺁن را تشديد می کند. در باره روش دوم اين توضيح را بجا می بينم که عدم خشونت در برابر خشونت، مقاومت نکردن در برابر زور است. مقاومت نکردن در برابر قدرت ( = زور ) به قدرت اجازه متمرکز و بزرگ شدن را ميدهد.
قرﺁن با دو روش اول مخالف و روش سوم را به انسان می ﺁموزد. قواعد خشونت زدائی را از جمله در کتب « عقل ﺁزاد » و « کرامت انسان » ﺁورده ام و در دسترس است.
هرگاه قرﺁن را بيان ﺁزادی بشماريم، ناگزير می دانيم که غافل نشدن از ﺁزادی، از جمله، در گرو بکار بردن روشهای خشونت زدائی است. بنا بر اين، در قرﺁن، دستور بکار بردن خشونت نمی تواند وجود داشته باشد و ندارد. می توانيد بپرسيد: پس ﺁيه ۳۴ سوره نساء که می گويد: اگر از نشوز زن ترسيديد و راه حل های ديگر بجائی نرسيدند، او را بزنيد از چه رو است؟
۲ - مازوخيسم و نارسيسيم و پاسيويسم سرشت زن را نمی سازند:
در باب مازوخيسم، فرويد اين نظر را ابراز می کند که طبيعت زن از مازوخيسم و نارسيسم و پاسيويسم سرشته است. بنا بر اين طبيعت، عمل جنسی که التذاد کامل بوجود ﺁورد، به ضرورت، با خشونت همراه است. نظر او موضوع انتقادها شده است. اما هرگاه مازوخيسم عموميت نداشت، نظر او ساختنی نيز نبود.
۲/۱ – قرﺁن مازوخيسم را سرشت زن نمی داند. ﺁن را همگانی نيز نمی داند. ﺁن را عارضه می داند. زيرا در ﺁيه ۳۴ سوره نساء می گويد: اگر از نشوز زن ترسيديد. می دانيم که اگر خشونت طلبی سرشت زن بود، بکار بردن «اگر » بی معنی و بی محل می شد. با وجود اين، نقص التذاذ جنسی ناشی از « ممنوع های جنسی » يکی از جهان شمول ترين مسائل بوده است و هست. از اين رو، قرﺁن بدان می پردازد.
۲/۲ – زن را فعل پذير نيز نمی داند. زيرا او را به مزرعه مانند می کند. هرگاه رابطه جنسی را به رابطه دانه و مزرعه تشبيه کنيم، در می يابيم که الف - زن و مرد، هر دو، فعال بايد باشند. ميان ﺁنها هيچ « ممنوع های جنسی » نبايد در کار ﺁيند. با وجود اين، بنا بر فضل هايی که زن را هستند، نقش بارورکردن ( مزرعه عشق )و ممکن کردن التذاذ جنسی را زن برعهده می گيرد. و
۲/۳ – زن را عاشق و ديوانه خود ( نارسيست) نيز نمی شمارد زيرا ب – زن به مرد اعتماد می کند و ﺁنگاه ﺁميزش می کند و مرد کمتر چنين است و ج – زن فضل معلمی عشق را دارد و به يمن ابراز عشق است که مانع می شود رابطه جنسی در يک فعل و انفعال مکانيکی ناچيز شود.
د – فضل بر انگيختن اعتماد به نفس در مرد را دارد.
اگر در پرتو اين سه انتقاد پيشين در نظری بنگريم که قرنها بعد اظهار شده است، از ديد قرآن مازوخيسم، را عارضه ای می يابيم که زن را از فضلهايش محروم و زندگی زناشوئی را سخت ﺁسيب پذير و التذاذ جنسی را اگر نه ناممکن، بسيار ناقص و محيط زندگی خانوادگی را خشونت بار و آماده انحراف و ﺁسيبهای اجتماعی می کند.
۳ - با مازوخيست کدام روش را بايد بکار برد ؟:
۳/۱- از سه روش، عدم خشونت روش درخور نيست. زيرا مازوخيسم بيماری خشونت طلبی است. عدم خشونت سبب می شود زن، در بيرون روابط زناشوئی، رابطه جنسی خشونت ﺁميز بجويد با ﺁسيبهای اجتماعی که در پی می ﺁورد
۳/۲- خشونت هرچند زن را از حالت نشوز خارج می کند، اما الف – در صورتی که تحقير ﺁميز باشد، بسا موجب تشديد بيماری می شود و ب – حتی اگر هم زن ﺁن را تحقير ﺁميز نيابد، نياز او را به خشونت بيشتر و گرفتار فعل پذيری و عشق به خود و پی ﺁمدهايش می کند. و ج – خشونت روشی نيست که قرﺁن پيشنهاد می کند هم به اين دليل که « در دين خشونت نيست » و هم به اين دليل که مشکل را حل نمی کند و مشکل بر مشکل می افزايد و هم به اين دليل که ناقض فضلهائی است که قرﺁن برای زن قائل است. د – اگر قصد از «ضرب» وارد کردن ضربه بر بدن زن، بقصد تحقير و تحت سلطه مرد در ﺁوردن زن باشد، اين مرد است که به زور گوئی و خشونت مبتلی می شود. پس زدن، ستم در حق مرد و زن، هر دو است و خداوند ستم روا نمی دارد . بنا بر اين،
۳/۳ – روشی که می ماند و با خشونت زدائی عمومی که قرﺁن می ﺁموزد سازگار است، خشونت زدائی می شود. ﺁنها که زدن را دليل برسميت شناختن سلطه مرد بر زن گمان می برند، اين پرسش را پيش می کشند: هرگاه معنی « ضرب » در ﺁيه، زدن باشد، چگونه ممکن است با زدن، خشونت زدائی کرد؟ در اين مورد، ما با خشونتی که راه را از چهار سو بسته باشد و خنثی کردنش جز به خشونت ميسر نباشد، سر و کار نداريم. با خشونت طلبی رويارو هستيم که ارضای جنسی او منوط به خشونت ديدن است. هرگاه ارضای جنسی زن در گرو برﺁوردن نياز او به خشونت باشد، ﺁيا اگر خشونت طلبی از نوعی بود که با بکار بردن خشونت ارضاء می شد، باز شوهر می بايد چنين می کرد ؟ پاسخ اينست:
با توجه به ﺁموزش قرﺁن که قوام زناشوئی را از جمله بر التذاذ جنسی کامل ( رابطه دانه و مزرعه ) می داند و از اين رو، « ممنوعيت های جنسی » ( ۱ ) را نفی می کند که در همه جامعه ها وسيله تحريک و تهديد و تنبيه زنان و مردان در روابط قدرت با يکديگرهستند و از مهمترين موانع التذاذ جنسی در روابط زناشوئی بشمارند، ﺁيه می بايد روشی را بياموزد که، بدان، زن الف – از عارضه مازوخيسم رها شود و ب – « ممنوع است های جنسی » را در رابطه با شوی بکار نبرد و ج – استعدادها و فضلهای خويش را باز يابد و ﺁنها را در زناشوئی بکار برد.
بدين قرار، هرگاه قرار باشد ﺁيه ۳۴ سوره نساء با ﺁيه هائی تناقض نداشته باشد که زنان و مردان را بعنوان انسان از حقوق و کرامت برخوردار می شمارد و اين حقوق را ذاتی می داند و بخصوص روش پيشنهادی به جای درمان عارضه، ﺁن را تشديد نکند، در ﺁيه، « ضرب » بايد معنائی را داشته باشد سازگار با ﺁزاد کردن زن از خشونت طلبی و رها شدن از احساس تحقير و تسليم:
نخست می بايد مطمئن شد که عامل « نشوز » مازوخيسم است. بسا ناشی از رابطه قوا ( ميان دو خانواده، ميان زن و شوهر ) و يا بکار بردن « ممنوع است های جنسی » برای وادار کردن شوهر به عملی که همسر می خواهد انجام گيرد و يا حتی ناشی از شيوه تربيت و عادت و يا ترسی از ترسها و نگرانی از نگرانيها باشد. پس، هرگاه روشهائی که ﺁيه می ﺁموزد مؤثر نشدند و اطمينان حاصل شد که نشوز ناشی از مازوخيسم است، بنا بر ﺁيه، به ترتيب زير می بايد عمل کرد:
زدن بمعنای بکار بردن زور بر ضد ديگری، يکی از معانی متعدد ضرب در عربی است. در قرﺁن، ضرب به ۱۴ معنی ﺁمده است (۲ ). معنائی بايد که هم شامل باشد و هم مانع. شامل باشد يعنی درمانهای مختلف را در برگيرد و شفاف باشد يعنی مورد را معين و قلمرو بکار بردن ﺁن را از موارد ديگر زندگی زناشوئی مشخص کند. از معانی کلمه، معنای درخور با روشی که قرﺁن، برای درمان نشوز می ﺁموزد، تحرک بخشيدن است. اين توضيح درخور است که الف - رابطه انسان با واقعيت، از جمله با همسر، رابطه مستقيم است. تنها عاملی که سبب می شود رابطه او با واقعيت غير مستقيم شود، قدرت ( = زور ) است. ب - خشونت طلبی و يا به خشونت بر انگيختن، بيماری است و اين بيماری که استعمال خشونت را « ناگزير » می کند، رابطه مستقيم و بدون مانع ميان دو همسر را ناممکن می کند. ج – بنا براين، درمان ﺁن، برداشتن مانع و مستقيم و بدون مانع کردن رابطه است. از اين رو، در مورد نشوز ناشی از مازوخيسم، ضرب در معنای تحرک بخشيدن رساتر و شفاف تر است. زيرا الف - خشونت طلبی انواع دارد و هريک را درمانی بايسته است و برانگيختن و تحرک بخشيدن معنائی شامل است زيرا تمام درمان ها را در بر می گيرد. ب – اسلام رابطه زناشوئی را بر عشق می نهد و نه بر روابط قوا، چرا روا بيند بستر که محل تحقق التذاذ کامل بخاطر انجام رابطه جنسی در بيکران عشقی بی خدشه است، محل استقرار رابطه قوا، ﺁنهم بر پايه سلطه مرد مجهز به اجازه بکار بردن خشونت بگردد؟ ج – محل بکاربردن روش را مشخص می کند: بستر و ﺁميزش جنسی دو همسر و ج - هم درمان برانگختن و تحرک بخشيدن می شود و محلی برای سوء استفاده از بستر برای ايجاد رابطه قوا نمی گذارد.
در اين زمان، روانکاوی و روان پزشکی وجود دارند. پس، هم نوع تحرک بخشيدن در خور هر مورد بيماری را می توان يافت و بکار برد و هم ﺁن نوع از مازوخيسم را می شود تشخيص دادکه جز با بکار بردن خشونت از ميان بر نمی خيزد. و روشی را يافت که همسر مازوخيست را از مازوخيسم درمان و شوهر را از اعتياد به بکار بردن خشونت بازدارد .
با وجود اين، وقتی معنی شامل و مانع شد و بطور شفاف روش را معين کرد، دو همسر با طرز فکر ديگری همبستر می شوند و در برانگيختن و برانگيخته شدن با يکديگر همکاری می کنند و خود نوع تحرک بخشی را به تجربه می يابند.
بدين قرار، ضرب، در مورد نشوز، تحرک جنسی بخشيدن معنی می يابد. پس، برای اينکه زن از خشونت طلبی بياسايد و حالت وجد و شوق ﺁميزش جنسی را بجويد، مرد می بايد او را از خشونت طلبی رها کند. بنا بر ﺁيه، روشی که مرد بکار می برد، به اندازه ای بايد باشد که زن ميل و شوق جنسی خود را بدست ﺁورد و به روی مرد باز شود ( دست دهد )، زياده برﺁن، زيانبخش می شود. زيرا از لحظه برانگيخته شدن وجد، تحرک بخشيدن بی محل می شود و ادامه دادن بدان، اين بار، مرد را از نظر جنسی فعل پذير می گرداند و التذاذ جنسی او و همسر را ناقص می کند.
● پرسيده ايد: هرگاه مرد مازوخيست بود چه بايد کرد ؟ چرا قرﺁن در اين باره ساکت است ؟ پاسخ اينست:
۱ - از ﺁنجا که زن فضل برانگيزنده مرد را، از جمله در همبستری دارد ، کار تحرک بخشيدن به مرد را انجام می دهد.
۲ - « ممنوع های جنسی » را بيشتر زنان بکار می برند. هرگاه بکار نبرند و نقش مزرعه عشق را ايفا کنند، در مرد، ولو مازوخيست باشد، شوق و تحرک جنسی را بوجود می ﺁورند.
۳ – و بنا بر قرآن، اگر مرد مبتلی به ساديسم – که مرد ها بيشتر بدان مبتلی می شوند - باشد، غير از اين که می بايد درمان شود. زن می تواند از او جدا شود.
------------------------------------------
۱ – ياد ﺁور می شود که در سال ۱۳۵۹ در ايران در پاسخ به پرسش خانم دانشجوئی که پرسيد: من با چند نفر از پسرهای دانشجو درمورد پوشيدن موی سر، و آن را به عنوان حجاب، قبول نداشتم و معتقد بودم که اگر لباسم متناسب باشد و خود را بپوشانم، همان حجاب است وهرکدام از اينان دليلی را پيش می کشيد که می گفت: ثابت شده است که موی زن اشعه ای توليد ميکند که روی مرد اثر ميگذارد. بطوری که اين باعث ميشود که مرد از حالت عادی خارج شود. حالا از شما ميخواهيم بگوييد که اين نظريه چه اندازه درست است؟
فرصت را برای طرح يکی از عمده ترين مسائل همه جامعه ها در همه زمانها مغتنم شمردم و اينطور توضيح دادم که مرد و زن با توان جذب يکديگر خلق شده اند و بايد نسبت بهم جاذبه داشته باشند و در زناشوئی اين جاذبه را نيز بکار بگيرند. « ممنوع است های جنسی » سبب می شوند که بهنگام ﺁميزش جنسی ميان دو همسر، التذاذ جنسی ناقص بگردد. از جمله پی ﺁمدها يکی اينست که هر يک از دو همسر برﺁن می شوند کمبود را با برقرار کردن رابطه جنسی، در بيرون از زناشوئی، جبران کنند. ( رجوع شود به صفحات آخر کتاب خانواده در اسلام چاپ ششم تيرماه ۱۳۵۹ در بخش سيستمهای اطلاعاتی ومساله حجاب )
بکار نگرفتن جاذبه در روابط زناشوئی، يکی از عمومی ترين « ممنوع است های جنسی » در همه جامعه ها است. يا بخاطر نوع تربيت و يا بخاطرعادت. با اين توجيه که به يکديگر عادت کرده اند. کار به بی اعتنائی جنسی زن و شوهر به يکديگر می کشد. اما تنها « ممنوع است های جنسی » نيست. اظهار ميل جنسی نکردن و حتی ابراز ميل همسر را بی پاسخ گذاشتن، در جامعه های مختلف، يکی ديگر از « ممنوع است های جنسی » است. بهنگام ﺁميزش نيز، بنا بر اين يا در ﺁن جامعه، يک رشته « ممنوع است های جنسی » وجود دارند که الف – بروز علاقه و عشق به يکديگر را ناممکن و ب – عمل جنسی بی قيد را ناميسر و بنا بر اين، ج – التذاذ جنسی را ناقص می کنند.
۲ - معانی که ضرب، در قرﺁن دارد عبارتند از
۱ – ضرب، بمعنای ﺁوردن: ضرب الله مثلا. خداوند مثال می ﺁورد يا مثال می زند ( قرﺁن، سوره های نحل و روم و يس و... )
۲ – ضرب، بمعنای برخاستن و قيام کردن: اذا ضربتم فی سبيل الله ( نساء ﺁيه ۹۴ )
۳ – ضرب، بمعنای درکاری بودن، در نورديدن ، سفر کردن : ان انتم ضربتم فی الارض ( مائده ﺁيه ۱۰۶ و...
۴ – ضرب، بمعنای سلب کردن: فضربنا علی ﺁذانهم فی الکهف ( شنوائی اصحاب کهف را از ﺁنها گرفتيم ) ( کهف ﺁيه ۱۱ )
۵ – ضرب، بمعنای مقايسه يا سئوال از راه جدل: قالو الهتنا خير اما هو؟ ما ضربوه لک الا جدلا ( زخرف ﺁيه ۵۸ )
۶ – ضرب، بمعنای دريغ کردن: افتضرب عنکم الذکر ( زخرف ﺁيه ۵ )
۷ – ضرب، بمعنای پوشاندن: وليضربن بخمرهن علی جيوبهن ( نور ﺁيه ۳۱ )
۸ - ضرب، زدن بقصد تنبيه: الملائکة يضربون وجوههم و ادبارهم ( انفال ﺁيه ۵۰ )
۹ – ضرب، بمعنای يافتن و ايجاد: فاضرب لهم طريقا فی البحر ( طه ﺁيه ۷۷ )
۱۰ – زدن بمعنای بريدن و قطع کردن: فضربوا فوق الاعناق ( انفال ﺁيه ۱۲ )
۱۱ – ضرب، بمعنای برانگيختن يا زدن به قصد برانگيختن باشد: فقلنا اضربو به بعضها کذلک يحی الله الموتی ( بقره ﺁيه ۷۲ ) و اضرِبُوهُنَّ ( نساء ﺁيه ۳۴ ) .
۱۲ – ضرب، بمعنای ساختن و ايجاد کردن: فضرب بينهم بسور ( حديد ﺁيه ۱۳ )
۱۳ – ضرب، بمعنای شکستن: فراغ عليهم ضربا باليمين ( صافات ﺁيه ۹۳ )
۱۴ - ضرب، بمعنای پای بر زمين کوبيدن بقصد ﺁشکار کردن زينت: و لا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن ( نور ﺁيه ۳۱ )
دو ترجمه از ﺁيه ۳۴ سوره نساء:
فولادوند: مردان سرپرست زنانند به دليل آنکه خدا برخی از ايشان را بر برخی برتری داده و [نيز] به دليل آنکه از اموالشان خرج میکنند. پس زنان درستکار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [برای آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ میکنند و زنانی را که از نافرمانی آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان دوری کنيد و [اگر تاثير نکرد] آنان را ترک کنيد پس اگر شما را اطاعت کردند [ديگر] بر آنها هيچ راهی [برای سرزنش] مجوييد که خدا والای بزرگ است.
مکارم شيرازی در تفسير نمونه، جلد سوم، صفحه ۳۶۹: مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتريهايی که (از نظر نظام اجتماع) خداوند برای بعضی نسبت به بعضی ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهايی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند، و زنان صالح، آنها هستند که متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از طغيان و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مؤ ثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نماييد! و (اگر آنهم مؤ ثر نشد و هيچ راهی برای وادارکردن آنها به انجام وظايفشان جز شدت عمل، برای وادارکردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را ترک کنيد! و اگر از شما پيروی کردند به آنها تعدی نکنيد و (بدانيد) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست.)
• هيچيک از اين دو، اضربوهن را زدن ترجمه نکرده اند. ترک کردن معنی کرده اند. با وجود اين، ترجمه هاشان نياز به اصلاح دارند زيرا تناقض در بردارند. چرا که اگر معنای اضربوهن ترک کردن باشند، با «فان اطعنکم» تناقض پيدا می کند. چراکه خودانگيختگی در آميزش جنسی را باز يافتن، نيازمند برانگيختن زن است.
تصحيح ترجمه: مردان بانی ثبات زندگی زنانند (قوام بنا بر معنی که مفردات الفاظ قرآن بدست می دهد)، بخاطر فضل ( بيشی) که خداوند به بعضی نسبت بعضی (مردان را نسبت به زنان و زنان را نسبت به مردان فضلها (بيشی ها) است) (۱) داده است. و به آنچه از اموال خود انفاق (وجوب نفقه بر مرد) می کنند. و زنان صالح آنانند که فروتنند و حافظ غيبی هستند که خداوند حفظش را مقرر فرموده است (در غياب شوهر، حافظ حقوق خانواده اند) و هرگاه از نشوز (عدم تمکين جنسی) آنان ترسيديد، پندشان دهيد، از همبستری اجتناب کنيد و آنها به تحرک آوريد (چنانکه ميل مرده زنده شود، معنای يازدهم ضرب در قرآن) و هرگاه رغبت کردند، (بنا بر مفردات، فعل طوع به فتح ط خودانگيخته به کاری رغبت کردن معنی می دهد)زياده روی (در برانگيختن) نکنيد. همانا خداوند علی و بزرگ است. (۲)
۱ – تا اين هنگام، شش فضل زنان بر مردان و شش فضل مردان بر زنان را در قرآن، بازيافته ام.از جمله، فضل مرد قوام بودن او است و فضل زن برانگيختن اعتماد به نفس در مرد و تشويش او را به آرامش بازگرداندن. ازدواج موفق ازدواجی است که حاصل توحيد فضلهای زن و شوهر باشد.
۲ – بنا بر آيه، در مورد زنان خشونت طلب بهنگام آميز جنسی (مازوخيست)، برانگيختن ميل رغبت جنسی روش است. اما اگر علت نشوز، جنسی نباشد و علت يا علتها ديگری موجب ناسازگاری دو همسر و بسا اختلاف آنها شده باشند، موضوع آيه ۳۵ همين سوره و آيه های ديگر می شوند.
با سلام خدمت آقای بنی صدر
يک شنبه پيش نامه را برای اين عزيزان فرستاديم و در آن متذکر شديم که اگر شما ديگر دل به اين کار نداريد به ما خبر دهيد. در جواب آمد که نه ما هنوز خواهان آن هستيم. و خانم انگريد خواهان متنی به انگليسی از خشونت زدائی شدند. ما نامه زير را در جواب نوشتيم.
کامروا باشيد – مجيد محقق
ما خوشحاليم که شما هنوز به ادامه دادن به بحث علاقه نشان می دهيد. اما می بايد زمان آن را مشخص کنيد. برای اطلاع خانم انگريد: کار آقای بنی صدر در حال ترجمه به انگليسی است. اين کار در ارتباط با کرامت انسان و خشونت زدائی است. اگر ترجمه حاضر باشد برای ما می فرستند که ما بلافاصله برای شما ارسال می کنيم.
در ارتباط با بحث شما من شخصاً سه محور را می بينم.
۱ـ شما راه حل پيشنهادی را در اتباط با آيه ۳۴ سوره ۴ را قبول نداريد و راه حل ديگری داريد.
۲ـ شما ترجمه آيه را قبول نداريد و( برای اين ترجمه متاسف هستيد) و ترجمه های ديگری داريد. ( مجيد: ايشان قبلا گفته بودند که از اين ترجمه بسيار متاسف است)
۳ـ چرا اين مسئله اصولاً مطرح شده است.
اگر شما نظری مقابل اين راه حل و ترجمه داريد، به عقيده من اول در باره راه حل بحث کنيد تا بعد برسيم سر قرآن و راه حل پيشنهادی قرآن.
در باره نکته دوم و سوم اگر مايل باشيد می توانيد با اسلام شناسان در سوئد تماس حاصل کنيد. البته آنها اگر مايل باشند می توانند در اين بحث شرکت کنند.
جواب خانم اينگريد به نامه بالا به قرار زير است:
سلام
بله هم نکته دوم و هم نکته سوم است. به نظر من بازيهای جنسی هيچ ايرادی ندارد و يک چيز خصوصی است و بيماری هم نيست. البته تا آنجا که دو طرف به ميل خود وارد آن بشوند و هيچکدام صدمه نبيند. من همچنين فکر می کنم که اين نظری معمول نزد ما سوئديها است. البته اگر اين در قران منظور است. به اين عنوان که همديگر را به اين ترتيب يعنی با استفاده از کمی خشونت تحريک کنند. اگر اينطور باشد با نظر گفته شده موافقم. اما معتقد هستم که در اين صورت بايد در باره اينکه زن هم مرد را بزند ( مرد را گاز بگيرد، پنچه بکشد، مو بکشد، ) هم آمده باشد.(۱ )
من از خنده روده بر می شوم وقتی به اين فکر می کنم که در قرآن دستور اينکه چگونه بازی سکسی برای اينکه طرفين خوشنود بشوند آمده است.
مجيد: اينجا ما تيتر مقاله شما را با لغتی که معنی اول آن زدن است و معنی دوم بر طبق کتاب لغت سوئد می تواند به عنوان زدن کودک هم باشد شروع کرديم. البته برای اينکه اين کنايه را هم برسانيم در داخل گيومه "..." قرار داديم. اما در خود ترجمه متن به کرات لغت تحريک استفاده شده و حتی يکبار هم لغت زدن به عنوان بالا استفاده نشده است. از اين ايراد گرفته اند. ما بنا است که فردا فرصت بکنيم جواب ايشان را بنويسيم. بطور کلی متاسفانه اين بار اول نيست که ايشان نخوانده متهم می کنند. دفعه قبل حقوق بشری را که روحانيان مسلمان انتشار داده اند را به شما نسبت داده بودند و می گفتند چطور آقای بنی صدر اين حرف ها را می زنند.
دنباله ترجمه نامه خانم اينگريد را می آورم:
اما نکته سوم هم مهم است. چرا قرﺁن فقط احتياج زن را در نظر گرفته است در صورتی که بسياری از مردان اين رفتار را دارا هستند. البته بسياری مردان ( و شايد بعضی از زنان ) رفتار ساديستی دارند. در ضمن اينکه رفتارهای جنسی ديگر هم که با " معمول" فرق دارد هم وجود دارند چرا آنها نيامده اند. (۲ )
اما من فکر می کنم که برای بحث ما لازم است که ابتدا قرآن در نظر خود نسبت به زن و مرد، روابط بين اين دو بازنگری کند بعد بنشينيم و بحث کنيم. در قوانين سوئد می تواند يک مرد بخاطر تجاوز حتی در محدوده زناشوئی محکوم بشود. به اين صورت که بزور روابط جنسی با زنش که خواهان نيست برقرار کند. اين آزادی مهمی است. آزادی اينکه زن خود در باره بدن خود تصميم بگيرد. ( اما اثبات جرم سخت است. اما همين که در قانون درج شده است يک نشان خوبی از طرف جامعه است که از اين عمل بيزاری می جويد) ( ۳ )
اينکه زن را به مزرعه تشبيه می کند نزد بسياری از مسلمانان به اين عنوان است که هر موقع مرد خواست روابط جنسی برقرار کند بدون در نظر گرفتن خواست زن و اين مخالف هم درک حقوقی و هم مخالف قوانين سوئد است. ( ۴ ) برای همين فکر می کنم تشبيه کردن زن به مزرعه عجيب است. زن حق دارد که او هم فعال در کاشتن تخم باشد ( به اين عنوان که خلاق و باز باشد) همانند مرد. اما شايد من اين شباهت سازی را اشتباه فهميدم.
در ضمن سقط جنين در سوئد هم بر اين اساس است که زن حق تصميم گيری دارد بر بدن خود. زن در سوئد می تواند تا هفته ۱۸ تصميم به سقط جنين بگيرد. به بيان ديگر جنين تا هفته ۱۸ جزئی از زن است. ( سئوالی سخت است بخاطر اينکه امروزه جنين زودتر و زودتر می تواند خارج از بدن مادر زنده بماند. به عقيده من قانون سوئد ۱۸ هفته را انتخاب کرده است که انتخاب خوبی است ). ( ۵ )
من معتقد هستم که قبل از وارد شدن به بحث بهتر است که آقای بنی صدر حقوق خانواده سوئد را بخوانند وگرنه ما حرف يکديگر را نمی فهميم.
• تذکر مجيد محمدی محقق: من برخی از قوانين زندگی زناشوئی را اينجا می آورم. اين قوانيين شامل ارث، زندگی زناشوئی، حقوق بچه ها، تقسيم مال ....ميباشند. آقای بنی صدر اين قوانين بسيار زياد هستند اما من آنچه را که راجع به موضوع بحث است بصورت خلاصه برای شما می آورم. اگر بخشی است که شما بيشتر می خواهيد بدانيد بگوئيد تا ما ترجمه کنيم. اما من اصلاً از اين خواست ايشان سر در نمی آورم. زيرا ايشان مسئول هستند که در بحث نکاتی را بياورند که به موضوع بحث مربوط می شوند. به هر صورت خلاصه قانون اينست:
ـ سن ازدواج ۱۸ سال است.
در مورد ارث:
ارث ميان بچه ها و نوه هايی که از بچه خود او هستند تقسيم می شود.
زن قبل از بچه ها حق ارث دارد. اين بدين معنی است که حق ارث بچه ها در عمل می بايد عقب بيفتد.
در باره زناشوئی:
عوامل زير ازدواج را باطل می کنند:
سن کم،
ازداوج با نزديکان،
ازدواج با کسی که در ازدواج با ديگری باشد.
ازدواج بر اساس زور،
ازدواج با وجود شرايط زير صحيح است:
ـ هم زن و هم مرد در هنگام ازدواج حاضر باشند.
ـ هر دو در حضور عاقد جواب آری بدهند،
ـ عاقد بيان کند که از اين به بعد ايندو زن و شوهر هستند،
ـ عاقد حق اينکار را داشته باشد.
با وجود شرايط زير، عقد ازدواج می تواند فسخ شود:
ـ يکی از طرفين مرده باشد،
ـ از هم طلاق گرفته باشند.
طلاق:
ـ طلاق در گرو تحقق شرايط زير است:
ـ يکی از طرفين درخواست طلاق کنند،
ـ هر دو درخواست طلاق کنند،
مال بر اساس زير تقسيم می شود:
ـ آن مال که به اسم يکی از طرفين نيست، بطور مساوی تقسيم می شود،
ـ آن مالی که به اسم يکی از طرفين است، مال همان طرف است.
و امور ديگر:
ـ در زمان زناشوئی هر دو مرد و زن مسئول خرج خانه هستند.
ـ بجز مواردی که قانون مشخص می کند هر کدام حق کامل بر مال خود دارند. از آن موارد که يک طرف به تنهايی نمی تواند تصميم بگيرد، يکی مورد خانه است.
می توان در ضمن از طريق قرارداد مشخص کرد که اموال به نام کدام يک باشد.
بعد از طلاق هر کس مسئول خرج خود است.
[ادامه مطلب را با کليک اينجا بخوانيد]