چهارشنبه 24 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بحث آزاد در باره آيه ۳۴ سوره نساء (بخش دوم و پايانی)، ابوالحسن بنی‌صدر

[بخش نخست مطلب]

❊پاسخ بنی صدر به خانم انگريد:

سرکار خانم انگريد گرامی
اشکالهای شما را خواندم. می کوشم اشکالهای شما را رفع کنم. پيش از ﺁن، يادﺁور می شوم که قرار ما بر اين نبود که رهنمود های قرﺁن را با قانون سوئد مقايسه کنيم يا بعکس. قرار ما بر اين بود که عقل هامان را ﺁزاد کنيم و ببينيم مسئله کدام است و ﺁيا رهنمود قرﺁن راه حل مسئله هست يا نه؟ ﺁيا اين راه حل درخور هست يا نه ؟ و اين امر که شما رفتار سوئدی ها و قانون سوئد را محور می کنيد و رهنمود قرﺁن را با ﺁن می سنجيد، روش صحيحی نيست. چرا که شما ثنويت ( دوﺁليسم ) را اصل راهنما می کنيد. در اين ثنويت، محور عالی رفتار و قانون سوئد است و محوری که بد است و اگر بخواهد خوب بشود می بايد خود را با رفتار و قانون سوئد تطبيق کند، ﺁموزش قرﺁن است. اين ثنويت شما را باز می دارد از ديدن واقعيت ﺁنطور که هست. از نيايش های پيامبر اسلام يکی اين بود: خداوندا ! مرا به ديدن واقعيت همان سان که هست توانا گردان.
پس از اين يادﺁوری، يادﺁوری دومی در خور است: روش صحيح بحث اينست که يک موضوع را تمام کنيم و ﺁنگاه به سراغ موضوع ديگر برويم. موضوع مورد بحث ما، ﺁيه ۳۴ سوره نساء، در قسمتی است که به نشوز مربوط می شود و راه حل پيشنهادی قرﺁن. لذا، اشکالهای ديگر شما را به بعد از رسيدن به نتيجه در اين باره باز می گذارم. از ۵ اشکال و يادﺁوری شما، اشکال اول به موضوع بحث مربوط می شود :
۱ - می نويسيد :
« به نظر من بازيهای جنسی هيچ ايرادی ندارد و يک چيز خصوصی است و بيماری هم نيست. البته تا آنجا که دو طرف به ميل خود وارد آن بشوند و هيچکدام صدمه نبيند. من همچنين فکر می کنم که اين نظری معمول نزد ما سوئديها است. البته اگر منظور قرآن بازيهای جنسی باشد. به اين عنوان که همديگر را به اين ترتيب يعنی با استفاده از کمی خشونت تحريک کنند. اگر اينطور باشد با نظر گفته شده موافقم. اما معتقد هستم که در اين صورت بايد در باره اينکه زن هم مرد را بزند ( مرد را: گاز بگيرد، پنچه بکشد، مو بکشد، ) هم آمده باشد.(۱ )
من از خنده روده بر می شوم وقتی به اين فکر می کنم که در قرآن دستور بازی سکسی آمده است برای اينکه طرفين خوشنود بشوند. »
۱/۱ - اما در نظر اسلام، در مغازله زن و شوهر، - که کاری ستوده است - خشونت محل پيدا نمی کند. خشونت زدائی محل پيدا می کند. روش عمومی خشونت زدائی است. چرا که هرگاه در مغازله نيز، خشونت محل پيدا کند، در تمامی قلمرو زندگی زناشوئی نيز، محل پيدا می کند. نظرگاه فلسفی رايج در غرب - انسان بنا بر سرشت، خشونت طلب است و نظر کسی چون فرويد که مازوخيسم را ذاتی زن می داند - و خو کردن به خشونت در بعدهای مختلف سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، سبب شده اند خشونت در مغازله، در نظر شما، عادی و مطلوب جلوه کند. بنا بر اين ذهنيت، گمان برده ايد رهنمود قرﺁن، بکار بردن خشونت در بازی جنسی است. اگر از خنده روده بر شده ايد، بدين خاطر است. اما ﺁيا فکر نمی کنيد روا ديدن خشونت، حتی در مغازله، سخت گريه ﺁور باشد و هر انسان مسئولی را می بايد به اين فکر بياندازد که بايد از بار خشونت که بر رابطه ها، بخصوص بر رابطه زن و شوهر، سنگينی می کند، کاست؟
در حقيقت،
● مغازله برای ﺁنست که اگر خشونت زن و شوهر را از يکديگر و يا يکی از ﺁنها را از ديگری مکدر کرده است، رفع کند و همبستری التذاذ کامل را ببار ﺁورد.
● نقش اول و اصلی مغازله جلوگيری از محل پيدا کردن خشونت در رابطه زناشوئی است. بنا بر اين،
● بسا انواع خفيف مازوخيسم که، بعنوان مانع همبستری و التذاذ جنسی، موجب نشوز می شوند، از رهگذر مغازله، درمان می شوند.
۱/۲– ممنوعيت های جنسی ( انواع بکار بردن سکس برای برقرار کردن روابط قوا و در اين روابط دست بالا را پيدا کردن و ممنوع تصور کردن برخی از انواع ﺁميزشهای جنسی با همسر، بنا بر عرف و عادت ) که ﺁسيبهای اجتماعی بسيار– از جمله جستجوی التذاذ جنسی در بيرون از روابط زناشوئی و پی ﺁمدهای ﺁن - ببار می ﺁورند، موضوع اين ﺁيه نيست. موضوع ﺁن ﺁيه ( ۲۲۳ سوره بقره ) است که زن را مزرعه توصيف می کند و مورد اشکال شما قرار گرفته است. در موقع خود، به اشکال شما به تفصيل می پردازم. در اين جا، يادﺁور می شوم که الف - ﺁن ﺁيه، همبستری را از هرگونه قيد و بندی ﺁزاد می کند و ممنوعيت های جنسی را الغاء می کند. لذت بردن زن و مرد از يکديگر را ﺁزاد می کند. ب – زن را به مزرعه تشبيه می کند. بنا بر فرهنگی که انسان را مسلط بر طبيعت گمان می برد و می بينيم چسان طبيعت را تخريب می کند، زن پست شمرده می شود. اما بنا بر فرهنگی که ميان انسان و طبيعت توحيد برقرار می کند، نقش اصلی را مزرعه پيدا می کند. زن مزرعه و ﺁموزگار عشق است و مرد را در خود می گيرد و بارورمی کند. نقش اصلی را مرد که به قول شما دانه می کارد بازی نمی کند. مرد دانه نمی کارد خود دانه است و در مزرعه بارور می شود. بدين سان، نقش اصلی را مزرعه بازی می کند که دانه را بارور می کند. اگر مزرعه را ممنوعيت های جنسی نازا کنند و زن، در همبستری، ﺁزادی کامل خويش را باز نيابد و يا دانه عقيم باشد ( نشوز مرد موضوع ﺁيه ۱۲۸ سوره نساء ) دانه عشق ميوه التذاذ ببار نمی ﺁورد و ﺁسيبهای اجتماعی بسيار ببار می ﺁورد.
۱/۳- بدين قرار، همبستری می بايد ﺁزاد و از روی ميل انجام گيرد. چرا که هرگاه جز اين باشد، التذاذ جنسی ناقص می شود، به خشونت در روابط دو همسر نقش اول را می دهد و ﺁسيبهای بسيار ببار می ﺁورد. همان خشونت را ببار می ﺁورد که در جامعه سوئدی، در جامعه های غرب و در همه جامعه ها، بيشتر زنان قربانی ﺁنند.
از اين نظر است که نشوز، موضوع ﺁيه ۳۴ سوره نساء تمام اهميت خود را بدست می ﺁورد :
۱/۴- بدين قرار، بيشترين تأسف را از اين امر بايد داشت که نشوز نه در قوانين و نه دررفتار مردم غرب، موضوعيت پيدا نکرده است. باور به خشونت در روابط زناشوئی و به قول فوکو، ديکتاتوری سکس و نقشی که سکس و خشونتهای سکسی در اقتصاد سرمايه داری و « هنر » و رابطه های انسان ها با يکديگريافته است، موجب گسترش روز افزون خشونت گشته اند و هرگاه وضع بر همين منوال بماند، زنان بيش از پيش قربانی خشونت خواهند شد. بر غرب است که از خودمحوری باز ايستد، از سکس را محور زندگی در هر چهار بعد سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کردن باز ايستد و خشونت زدائی را از روابط زناشوئی ﺁغاز کند. بر تمامی جامعه انسانی است که چنين کنند.
بدين قرار، در ﺁيه ۳۴ سوره نساء و ﺁيه های ديگر قرﺁن، اين خشونت زدائی است که تعليم داده می شود و نه خشونت گرائی: هرگاه نشوز زن بخاطر کدورت و يا پيشگری از محل پيدا کردن خشونت باشد و يا، بر اثر ممنوعيتهای جنسی باشد و يا مهمتر از اين دو، از رهگذر ابتلای زن به خشونت طلبی باشد، به ترتيب مغازله، ﺁزاد شدن و کردن از ممنوعيتهای جنسی و درمان مازوخيسم، روشهائی می شوند که محيط زناشوئی را سالم می کنند، محيط زناشوئی را محيط عشق شامل بعد معنوی و بعد مادی می کنند و، از جمله، التذاذ جنسی را کامل و خشونت را در اين محيط بی محل می کنند. با ﺁنکه زن مزرعه عشق است و او است که در همبستری مرد را بر می انگيزد – افسوس که بنا بر تربيت غلط در جامعه ها بر پايه مادون شمردن زن، کارپذيری جنسی عادت زن گشته و فرويد اين عادت را طبيعت زن انگاشته است-، در صورت نشوز ناشی از ابتلا به خشونت طلبی، بر مرد است که او را تا حد رغبت و ميل جستن، بر انگيزد. اين رهنمود از ﺁسيبهای اجتماعی بی شمار پيش گيری می کند و امکان خشونت زدائی در جامعه را فراهم می ﺁورد.
اميدوارم توانسته ام اهميت خشونت زدائی را توضيح دهم و معلوم کنم انسان امروز راه خشونت زدائی را دارد و به بيراهه می رود و، به قول قرﺁن، هر گروه به پندار و کردار خويش نيز دلشاد هستند. جريان ﺁزاد انديشه ها می بايد تا که عقل ها ﺁزاد شوند و بتوانند حقيقت را بجويند.
۷ ژوئيه ۲۰۰۷
ابوالحسن بنی صدر



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


Ingrid Karlsson to ..., me, minoo, Bo show details Dec 13 (2 days ago) Reply Hi Sia, Majid, Minoo and Bo, and Your Excellence Bani Sadr, I write this in English so that it can also be understood by Your Excellence Bani Sadr, First I want to send my Christmas and New Years Greetings to You All, I have not been in contact during the autumn, I was injured in my foot in the middle of the summer and after that I was silent and thinking. This was mainly because I after many letters especially in discussion with you, Sia, was given the impression that my tries to read the suras about women in the Koran were in vain. Sia, you finally told me that I was not reading the right translation. When I asked what translation I should read, even when I asked only for the translation of only 4:34 to either Swedish or English according to your special understanding, I was not given any text to read. Is there any? I recently read one translation in English where the Swedish word "aga" was translated "beat" in English, so I still have had no other views than that it is actually a physical punishment that is described. So I decided it was not much I could do more right now in this matter. If you cannot decide on which translation to offer me, I am given no possibility to judge for myself what could be right or wrong in relation to the UN human rights declaration. I am still waiting to hear how these verses, according to you, should be interpreted. Only, I have tried to find out the different views from different islam sides for instance through wikipedia (see http://en.wikipedia.org/wiki/An-Nisa%2C_34#Scriptural_text ). I have also read a few books by islamic women, for instance the book by the Iranian winner of the Nobel Peace Prize (was 2003?) Shirin Ebadi "Iran Awakening". This has increased my understanding, but then I have also so many other things to do which catch my time so I cannot continue to discuss something which is so unclear to me. And the many harsh life stories of islamic women to be read on internet give me troubles with believing in the more liberal islam. Where is it? And Why do I so seldom here and read Swedish islamic persons articulate and defend womens human rights within islam in public? Are you closed out from Swedish Newspapers or are the newspapers not receiving such articles for publishing? Mr Bani Sadr impressed on me when saying in his lecture here in Uppsala that all people should go back to the original text for a real understanding of what the Koran says. I also wanted to do that but I could not. I am not interested in theology and a thousand and one different interpretations and values of words. God should be clear in what he means. I hope you understand my situation. I have a true will to understand religion but for the time being I let these philosophical reasoning stay in the air. It does not mean anything to me when I have no text to relate to. I am very occupied, instead, of the practical implementation of shaping a more just and fair global development. Again, hope you have a very good christmas. I will go on christmas vacation early this year since my mother have got very ill and I want to spend extra long time with her. Please forward this letter to His Excellence Bani Sadr. Yours Sincerely, Ingrid Karlsson
خانم انگريد کارلسون سال نو را به شما تبريک می گويم. اميدوارم سلامت خويش را باز يافته ايد و شاداب هستيد. از خداوند مسئلت می کنم سال نو، سال صلح و رشد در ﺁزادی و برخورداری از حقوق انسان برای همه انسانها باشد. اما در باره نوشته شما، ياد ﺁور می شوم: ۱ – پيشنهاد بحث از شما بود و طرف بحث شما من هستم. معنای نوشته شما اينست که اشکالی در نظر من نمی يابيد. اما ترجمه ها از قرﺁن و خوانده های خود را با ﺁن سازگار نمی بينيد و به اين نتيجه می رسيد که ابهام بيش از ﺁنست که بتواند مبنای بحث مفيدی شود. اما ۲ – قرﺁن تصريح می کند که روشن و سر راست است. بنا بر قاعده نيز، « بيان ﺁزادی » روشن و « بيان قدرت » مبهم می شود. هرگاه بخواهند بيان ﺁزادی را در بيان قدرت از خود بيگانه کنند، روشن را مبهم می کنند. با اين ﺁيه نيز چنين کرده اند. با اين وجود، چنان نيست که شما گمان کرده ايد. از قرﺁن، هزار برداشت نمی توان کرد. از ﺁن دو برداشت بيشتر نمی توان کرد: يکی برداشت از قرﺁن بمثابه بيان ﺁزادی و ديگری برداشت از قرﺁن، بمثابه بيان قدرت. بيان ﺁزادی هم روشن و سرراست و هم خالی از تناقض است. بيان قدرت مبهم و پر از تناقض است. اگر به ترجمه ها که از ﺁيه ۳۴ سوره نساء شده اند ، مراجعه کنيد هم ﺁنها را مبهم می يابيد و هم متناقض. زيرا مبنای کار مترجمان اثبات قدرت و سلطه مرد بر زن بوده است. حال ﺁنکه ۳ – طوع در عربی (به فتح ط)، «با رغبت و داوطلبانه کاری را کردن» (بنابر مفردات الفاظ القرآن) معنی می دهد حال اگر ضرب را زدن بمعنای مجبور کردن به اطاعت معنی کنيم، با اطعنکم تناقض پيدا می کند. ﺁنها که اسلام را با فلسفه ارسطوئی ( بيان قدرتی که پيش از اسلام، مسيحت را از خود بيگانه کرد ) تطبيق کرده اند، چون اصل راهنما را ثنويت تک محوری ( ضد توحيد ) گردانده اند، پس محور فعال و مسلط مرد شده است و محور فعل پذير زن. ضرب را زدن نه بقصد برانگيختن ميل جنسی که به قصد مطيع کردن به جبر معنی کرده اند. و چون ديده اند، با کلمه اطعنکم تناقض پيدا می کند، معنی کلمه اطعنکم را هم اطاعت کردن به کره ( زور ) گردانده اند. بديهی است، پيش از اين کار، نشوز را خيانت به شوهر و يا مطلق نافرمانی معنی کرده اند. حال آنکه فعل «اطعنکم» معنی منظور از فعل «اضربوهن» رامعين می کند که به رغبت آوردن و تحرک بخشيدن است. حتی در باره زنان خشونت طلب (مازوخيست) نيز روش بکار بردنی نه خشونت که رها کردن او از خشونت است. بهرحال، معنی ای که از ﺁيه کرده اند، غير از معنی ای است که بهر يک از دو تقدير دارد. غفلت کرده اند که معنی ای که کرده اند، با خود و با ﺁيه های بسياری متناقض می شود. با خود متناقض می شود زيرا زدن سبب احساس تحقير و تسليم در کتک خورنده می شود. زنده شدن و جستن نشاط جنسی را ببار نمی آورد. زن فعل پذير باقی می ماند و التذاذ جنسی زن و مرد، هر دو، ناقص می شود. اما اضربوهن بمعنای برانگخيتن ميل چنانکه مرده ای زندگی يابد، در زن رغبت و خود انگيختگی پديد می آورد. و نيز، از جمله، با لا اکراه فی الدين و با ﺁيه ای که زن و مرد را برابر می شناسد و با ﺁيه هائی که حقوق انسان را ذاتی حيات انسان، از زن و مرد، می شناسند ( می توانيد به حقوق انسان در قرﺁن که به سوئدی ترجمه شده است رجوع کنيد) و با آيه ای که در باره رابطه پيامبر با همسران خويش است، تناقض پديد می آورد. در عوض، ترجمه ای که من در اختيار شما گذاشته ام، نه در خود و نه با هيچيک از ﺁيه های قرﺁن تناقض پيدا می کند. روشن و سر راست است . چرا چنين است؟ زيرا نه متأثر از بيان های قديم قدرت ( فلسفه ارسطوئی بخصوص ) و نه متأثر از بيان های جديد قدرت ( ايدئولوژيهای دست ساخت غرب ) است. برطبق اصول راهنمای قرﺁن که در ﺁيه هايش بنگری، همه را شفاف و سرراست و خالی از تناقض می يابی. يادﺁور می شود پس از ﺁنکه معلوم شد نشوز، دست ندادن بهنگام ﺁميزش جنسی است و ﺁيه معنائی را جست که دارد، بسيار شدند ﺁنها که برداشت خود را تصحيح کردند. حتی ﺁنها که ضرب را زدن ترجمه می کنند ( برعهده روان پزشک است که در باره مازوخيست چه اندازه از خشونت برای برانگيختن ميل به ﺁميزش جنسی را تجويز کند )، می پذيرند که مقصود برانگيختن به ﺁميزش جنسی است. در حقيقت، چون ﺁيه به شوهر رهنمود می دهد چگونه در زن ميل به ﺁميزش جنسی را بر انگيزد، از او می خواهد اگر زن رغبت کرد، باز ايست. ۴ – پيشنهاد بحث را پذيرفتم به اين قصد که حقيقت بر دو طرف بحث ﺁشکار شود و نيز به اين قصد که به رها شدن زن از موقعيت « سکس دوم » ( به قول سيمون دوبوار ) کمک کند. بر اين نبودم و نيستم که در جامعه های غرب، زنان ﺁزاد شده اند و حقوق جسته اند. هرچند وضعيت ﺁنها بهتر از زنان در جامعه های ديگر است اما همچنان قربانيان بدترين نوع استبداد، يعنی « ديکتاتوری سکس » ( به قول فوکو ) و نيز استثمار مضاعف هستند. و بر اين هستم که تا زمانی که زنان کرامت و ﺁزادی و حقوق خويش را باز نيابند، در جامعه ها، محور رابطه ها قدرت می ماند و زن و مرد و محيط زيست را ويران می کند. شاد و پيروز باشيد.

خانم مينو و آقای مجيد محقق محمدی گرامی
با سلام
بحث با خانمهای سوئدی ( اين طور که به ياد دارم بيشتر از يک تن بودند ) تا نامه خانم انگريد کارلسون و پاسخ اين جانب به آن ادامه يافت. از آغاز، قرار بر اين شد که مسئله و راه حلی که قرآن پيشنهاد می کند، بی توجه به راه حلهای ديگر – اگر وجود داشته باشند - شناخته و نقد شود. روش صحيح بود. زيرا تا مسئله و راه حل آن شناخته نشود، نه نقد آن ميسر است و نه قابل مقايسه واقعی، و نه حتی صوری، با راه حلهای ديگر می شود. بنا بر اين بود که از تطبيق راه حل با راه حل غربی مسئله – تکرار می کنم اگر وجود داشته باشد - خود داری شود. توضيح اين که نه دو عقل توجيه گر که دو عقل آزاد بحث آزادی را به نتيجه برسانند. در عمل، طرف بحث، صاحب عقل توجيه گر از کار در آمد و کوشش اين جانب برای اين که او را از بند « الگوی سوئدی » آزاد کنم، بی نتيجه شد. عقل توجيه گر بود زيرا مدام، راه حل قرآن را با « الگوی سوئدی» که در سر داشت، مقايسه می کرد. با آنکه درک او از « مغازله » هم نوعی رابطه قوا است، بر آن بود که از اين جانب يکی از دو اعتراف را بگيرد:۱ - راه حل قرآن نادرست است و بايد آن را با راه حل سوئدی جانشين کرد. ۲ – هرگاه بنا بر « تفسير » ديگری از آيه باشد، بايد به ترتيبی بعمل آيد که با « الگوی سوئدی » انطباق بجويد. کار اين عقل نمی توانست به بن بست نکشد.
در حقيقت، در « الگوی سوئدی » نه چنين مسئله ای وجود دارد و نه بطريق اولی راه حلی برای آن. پاسخ خانم انگريد کارلسون معلوم می کند که نه مسئله و نه راه حل آن، در الگوی سوئدی وجود دارند. هرگاه عقل او توجيه گری را رها می کرد، دست کم، در مسئله ای چنين مهم و راه حل آن، تأمل می کرد و بر آن می شد تجربه اش کند.
راستی اينست که اصل راهنمای عقل توجيه گر ثنويت است. بنا بر اين، آميزش جنسی ميان زن و شوهر را نيز يک رابطه قوا می فهمد. از ديد چنين عقلی، چنين رابطه ای بی اشکال است. غافل از اين که وقتی در رختخواب نيز رابطه، رابطه قوا شد، استفاده از « ممنوعيت های جنسی » ناگزير می شود و عامل احساس حرمان جنسی می گردد. افزون بر اين، در جامعه هائی که در آنها، ميان زن و شوهر حتی در رختخواب نيز رابطه قوا برقرار باشد، در آنها، اين رابطه انسان ها را آلت فعل قدرت می کند و آزادی آنها را از آنها می ستاند. آسيب ها و نابسامانيهای اجتماعی برهم افزوده می شوند و ميزان ويرانگری بر ميزان سازندگی پيشی می گيرد. عقلها توجيه گر می شوند و در بن بست، زندگی در ويرانگری را « طبيعی » می انگارند و به توجيه آن می پردازند.
اين واقعيت که طرف بحث، موافقت نوک زبانی با توضيح اين جانب بعمل آورد اما از بحث باز ايستاد نيز بن بستی را گزارش می کند که عقل توجيه گر بدان می رسد و در آن می ماند. وگرنه، مسئله به او توضيح داده شد و فهم آن بسيار آسان بود و هست: هم بستری محل رابطه قوا نيست. آميزش جنسی دو همسر می بايد از همه منع ها و ممنوعيت های جنسی آزاد باشد. اين آزادی به دو همسر امکان می دهد در قلمروهای ديگر زندگی زناشوئی، رابطه قوا را با عشق بمعنای آزادی از محدود کننده ها، جانشين کنند. اما اگر بنا بر تربيت و يا بر اثر ابتلا ( برای مثال به مازوخيسم )، آزادی آميزش ميسر نشد، دو فعل آيه « اضربوهن » و « اطعنکم » راه حل دقيق را در اختيار می گذارند: از معانی که « ضرب » در قرآن دارد، يکی نيز براگيختن است. اين معنی با « اطعنکم » سازگار است. زيرا اطعن رغبت آزادانه ( طوع ) معنی می دهد. حال آنکه اگر ضرب زور درکار آوردن معنی می داد، فعلی می بايد بکار می رفت که اطاعت به جبر و کره معنی دهد. بدين قرار، حتی وقتی همسر به مازوخيسم مبتلا است و بدون بکار بردن خشونت لذت جنسی نمی برد، بر شوهر است که بر انگيختن رقبت در همسر را روش کند.
اما نه مسئله و نه راه حل آن نمی تواند موضوع قانون سوئد و يا هر کشور غربی ديگر بگردد. زيرا علاوه بر عادی انگاری روابط قوا، چنين مسئله و راه حل آن نمی تواند پای دولت را بميان آورد. مگر اينکه بنا بر اين تأکيد شود که همبستری رابطه قوا نيست. مسئله و راه حل آن موضوع رهنمود دين بمثابه بيان آزادی است. مسيحيت نتوانسته است به اين مسئله و راه حل آن بپردازد. زيرا انداختن بار « گناه اوليه » بر دوش زن و تحقير رابطه جنسی حتی ميان زن و شوهر و بسا ترويج ممنوعيت ها و منع های جنسی، از حل اين مسئله مهم ناتوانش ساخته است.
اين بحث تجربه ای آموزنده شد برای ما. زيرا روشن گشت که هرگاه خود را از منطق صوری رها کنيم و از قياس صوری آنچه خود داريم با آنچه در غرب متداول است باز ايستيم، می توانيم راه حل های آزاد کننده به تمامی انسانها پيشنهاد کنيم. اميدوارم طرف بحث به اين صرافت بيفتد که زندگی در روابط قوا زندگی آزاد نيست و زندگی در خشونت است. بيان آزادی می بايد روشهائی را در اختيار انسان بگذارد که او را از روابط قوا می رهند. کاهنده ترين روابط قوا که زاينده روابط قوا در همه بعدهای زندگی انسانها است، رابطه قوا در بستر است. هدايت هرکس با خود او است. پس بر طرف بحث است که راه خود را برگزيند.
شاد و پيروز باشيد.
۲۱ فروردين ۱۳۸۷ برابر ۹ آوريل ۲۰۰۸

خانم انگريد کارلسون گرامی
با سلام
خانم مينو و آقای مجيد محمدی محقق مرا از گفتگوی خود با شما آگاه کردند. ضرور ديدم، يکبار ديگر، چند نکته را يادآور شوم:
۱ – قرآن تصريح می کند که، در آن، (ميان آيه ها) اختلاف نيست چه رسد به تناقض. بنا بر اين، هر آيه دارای آن معنی بايد باشد که ميان آن آيه و آيه های ديگر، تناقض به جای خود، حتی اختلاف نيز بوجود نياورد. ترجمه ها از قرآن که شما به زبان سوئدی يا غير سوئدی در اختيار داريد، ترجمه های صحيح نيستند. زيرا آيه مورد بحث را در تناقض قرار می دهند با آيه های ديگر. برای مثال، ميان اين آيه با آيه ای که تصريح می کند «در دين اکراه نيست» و آيه ای که انسانها را از زن و مرد برابر می شمارد و آيه ها که حقوق انسان را به انسانها خاطر نشان می کنند، تناقض ايجاد می کند. پس ترجمه ای صحيح است که اين تناقض را بوجود نياورد و با کرامت و منزلت و حقوق زن خوانائی داشته باشد.
۲ – قرار شما بحث با اين جانب بود نه با ديگران. هدف بحث نيز رسيدن به حقيقت بود. بديهی است شما نظر خويش را برحق می دانيد. اين جانب نيز بر اين باورم که در جستجوی بيان آزادی هستم و روشی که برای شما تشريح کرده ام، موافق بيان آزادی است. بحث وقتی آزاد است که طرفين بحث خود را زندانی باور خويش نسازند و از راه نقد دو نظر، به حقی برسند که بسا هم دو طرف بر سر آن موافق شوند و هم بکار انسانهائی بيايد که خواهان برخورداری انسان از کرامت و حقوق خويش هستند.
۳ - در جهان ما، انسان دارد در برابر قدرت – که فرآورده رابطه های انسانها با يکديگر است – تنها و ناتوان می شود. پيشگيری از مرگ محيط زيست و شئی شدن انسان، بدان نياز دارد که انسانها بتوانند مانع ها را بردارند، عقلهای خويشتن را آزاد کنند. عقلهای آزادشان با يکديگر ارتباط برقرار کنند و به يمن جريان آزاد انديشه ها، انسان ها بيان آزادی را بازيابند و راهنمای خويش سازند.
رويه اين جانب اينست که وقتی وارد بحثی می شوم، تا به نتيجه رساندنش، از آن خارج نمی شوم مگر اين که طرف بحث از ادامه دادن بدان منصرف شود. سه نکته را يادآورشدم برای اين که از فايده بحث مطمئن شويد. ترديد نکنيد که بحث انجام گرفته، به هدف بسيار نزديک است. بنا براين، هرگاه بخواهيد به بحث ادامه دهيد و يا پرسشی - يا پرسشهائی – داشته باشيد، اين جانب آماده ام.
شاديها و کاميابی های شما روز افزون.
ابوالحسن بنی صدر
۱۶ ژوئيه ۲۰۰۸ برابر ۲۶ تير ۱۳۸۷


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016