به ياد عبدالرحمن برومند؛ قربانی کينه ضد ملی جمهوری اسلامی، اطلاعيه نهضت مقاومت ملی ايران
اندک اندک زين جهان هست و نيست
نيستان رفتند و هستان می رسند
مولانا جلال الدين، ديوان کبير
بيست سال پيش، دکتر عبدالرحمن برومند در آخرين مصاحبه ای که چندی قبل از قتل وی بدست عامل مزدور حکام جنايتکار جمهوری اسلامی انجام گرفته بود، گفت:
"با تحولی که در روابط شوروی و غرب و خصوصا آمريکا پديد آمده است بنظر من اصولا دوران ديکتاتوری ها که زائيده جنگ سرد و اختلاف شوروی و غرب بود پايان يافته است و نسيم آزادی که هم اکنون در شوروی و کشورهای بلوک شرق ميوزد همه جا خواهد وزيد و اگر با مقاومتی روبرو شود به طوفان آزادی تبديل خواهد شد. النهايه اگر ما ملّی گرايان که همه شيفته ی آزادی هستيم همان طور که قبلا عرض کردم متحد شويم و دست در دست يکديگر مبارزه ی بی امان خود را دنبال کنيم طبيعی است که از حمايت همه ی آزادانديشان دنيا بهره مند خواهيم بود و زودتر به نتيجه خواهيم رسيد و در غير اين صورت هيچ نيرويی نه در غرب و نه در شرق بجای ما عمل نخواهد کرد و ناگزير، نه آنکه از رژيم فعلی حمايت کنند بلکه به حفظ روابط عادی خود با او ادامه خواهند داد تا آنجا که ضايعات ناشی از طبيعت رژيم هم رژيم را ساقط کند و هم متأسفانه کمر ملت ايران را بشکند."
با سپری شدن دو دهه از تاريخ اين مصاحبه و تحولات شگرف اجتماعی و سياسی ای که در اين ميان جهان را در برگرفته، اعتبار بيانات برومند که نشانه ی دانش سياسی و فرهنگ عميق او و شناخت دقيق وی از مفهوم سياست واقعبينانه ی متداول در شرق و غرب می باشد، بر جای خود باقی است.
ما در اين مقال قصد تحليل و تفسير جامع از رويداد ها ی سياسی و اجتماعی، بالاخص در کشور های عربی و واکنش ها و اقدامات سياسی وعمليات نظامی مؤتلفين و متحدين، وانگيزه ها و اهداف گوناگون و متفاوت آن ها را نداريم چه بررسی جوانب مثبت و منفی آن ها نيازمند فرصت ديگری است. آنچه گفتی است اين است که دخالت خارجی در ايران، بالاخص از مشروطه تا به حال، متأسفانه هميشه برخلاف منافع ملت و با تهديد استقلال سياسی ايران انجام گرفته و به روی کار آمدن دو رژيم ديکتاتوری و ابقای تسلط آنها بر ملت انجاميده است.
برومند، همان قدر که به تفکيک قوا وهم چنين به اصل حاکميت ملی، که در قانون اساسی نهضت مشروطه با کلمات زرين: «قوای مملکت ناشی از ملّت است» بيان شده، و ساير اصول دموکراسی(مندرج درهمان قانون اساسی)، در امر اداره ی کشور پافشاری می کرد، به همان اندازه به تمامیّت ارضی، از لحاظ جغرافيايی و استقلال سياسی ايران اهمیّت می داد. از نظر او حاکمیّت ملی، تمامیّت ارضی و جدايی ديانت از حاکمیّت، جزو اصول لاينفک نظام دموکراسی آينده ی بعد از جمهوری اسلامی، در ايران بود.
او راه و رسم زندگی اجتماعی – سياسی خود را ازدوران جوانی خود، که با نهضت ملّی کردن صنايع نفت به رهبری مصدق مقارن می شد، انتخاب کرده بود. به همين منظور بعد از دوران دانش اندوزی دل به اصول نهضت ملّی سپرد. در اروپا با همفکرانش اتحاديه ی راه مصدق را بنياد گذاشت:
"افتخار می کنم که به عنوان يک ايرانی اوّلين اعلاميه را بنام دانشجويان مقيم خارج از کشور به حمايت از آرمان مصدق و عليه حکومت کودتا طبع و نشر کردم. آن اعلاميه به خط و انشای من تنظيم شده بود و چون وسائل چاپ را نداشتيم همان دستنوشته ام را به صورت اوزاليد، تکثير و توزيع کرديم. ..."
مبارزات خستگی ناپذير برومند با دو دوره ديکتاتوری و خودکامگی، که گردانندگان هر دو، شاه و خمينی، در يک مورد خاص، يعنی دشمنی و عناد کوردلانه و بی حد و مرز با مصدق و مکتب ملّی او، اشتراک نظر و عمل داشتند، و انگيزه و محتوی مبارزات برومند، وجود او را برای حکام دد منش و قاتل پرور جمهوری اسلامی غير قابل تحمّل کرد. اين بود که که دستور به کشتن او دادند، تا که شايد راهش مسدود و کارش موقوف شود. چه بيهوده تصوری ! يادش گرامی و نامش هميشه پرآوازه باد !
مقارن با بيستمين سالگرد قتل دکتر عبدالرحمن برومند، رويداد ها و تحولات شگرف و پيچيده ی اجتماعی و سياسی در ايران و جهان، بالاخص در کشورهای عربی، زنگ خطری است متواتر برای رژيم ولايت فقيه و هشدار به حکام جمهوری اسلامی تا که از سبعیّت و جنايت نسبت به گل های جوانی که گناهی جز عشق به ايران و خواست آزاد و سربلند زيستن در وطن متوجه آنها نيست، دست بکشند و تا دير نشده کشور را از هر جهت به ورطه ی سقوط نکشانند؛ و بهوش باشند که هنوز فرصت تن در دادن به خواست ملت دراختيار آنها است.
در اوضاع بحرانی کنونی و مرحله ی پايان محتوم نظام جمهوری اسلامی و ولايت فقيه، وظيفه ی اپوزيسيون ملی و معتقد به آرمانهای دموکراسی ومعطوف به اتخاذ سياستی هم آهنگ با استقلال سياسی و تماميت ارضی ايران و متضمن سربلندی ملت، به مراتب خطيرتر از هرزمان ديگر است. به قول شاپور بختيار: "اپوزيسيون اول بايد «حدود و ثغور» و «مفهوم» خود را روشن کند. تکليف خود را با اشخاصی که هنوز سنگ ولايت فقيه را به سينه می زنند يا وضعشان در اين مورد روشن نيست – و با عناصر فاسدی که در زمان محمد رضاشاه با سوء استفاده از مشاغل بالايی که داشتند و از راه هايی که واقعا نا مشروع بود پولهای هنگفتی اندوختند، روشن کند. ..."
با اينگونه معيار ها پيداست که بدون روشن کردن چنين حدود و ثغوری، وبدون استقلال کامل در برابر همه ی قدرت های سلطه طلب جهان، از داخلی و خارجی، و مراکز رنگارنگ اِعمال نظر آنها که هيچيک بدون چشمداشت به منافعی، از مادی گرفته تا ارضی و ژئوستراتژيکی، وبدون سعی در بدست آوردن مهره های بيشتری در برابر حريف و به رخ کشيدن آنها، امکانات خود را در اختيار آزاديخواهان و وطنپرستان ايرانی فاقد پشتوانه و مشروعيت ملی نمی گذارند، هيچ اپوزيسيونی شايسته ی اين عنوان نخواهد بود.
در آغاز بهار ۱۳۹۰ و يادآوری از عبدالرحمن برومند، مناسبت دارد که کلام را با پيام دوست يکرنگش، شاپور بختيار بپايان برسانيم.:
" ... حالا با جوانان ايران می گويم که می خواهند به يک جائی مملکتشان برسد، و من اطمينان دارم که مابينشان هستند افرادی که اين آتش را در دل دارند و بيش از آنچه من و شما خيال می کنيم هستند، به آنها مخصوصا می خواهم بگويم که هر کس شما را دلسرد کند و بگويد که «با اين اوضاع و جريانات اخير، با جنگ ها، با دگرگونی هايی که در اطراف مملکت ما می بينيد، آينده همين است که هست» اينها کسانی هستند که اگر نمايندگان دشمنان ايران نباشند مسلما ناآگاهانه به ايران ضرر می زنند. هيچ ملتی در هيچ هيچ برهه ای از زمان بجايی نرسيده جز با اميد و پشتکار.از اين جهت من اميدوار هستم که با وجود تلقينات آن رژيم مکتبی، با وجود تلاشی که از هر سو می شود تا شما را از وطن، از ملی گرائی، از دموکراسی مأيوس و دور کنند شما زنده باشيد، اميدوار باشيد و نگذاريد آن آتش دلتان خاموش شود. ... اين پيام بنده بود برای سال ۱۳۷۰."
ايران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ايران
دوشنبه، ۲۹ فروردين۱۳۹۰