جمعه 13 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

برای آن‌که مؤمنانه زيست، به‌مناسبت درگذشت مرحوم مهندس سحابی، امير خرم

امير خرم
عمری را مؤمنانه زيست. همواره حضور خداوند را در کنار خود احساس کرد و او را پشتيبان خود يافت و هيچ‌گاه فراموش نکرد که ديگر روزی نه چندان دور، در مقابل چنان معبودی قرار است پاسخ‌گوی اعمال خود باشد. روزی که از هر ذره اعمال نيک و بد پرسش می‌شود و فروشکوه اين‌جهانی، هيچ به‌کار نيايد. بی‌خيل چاکران درگاه و خادمان بارگاه

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اول- خداوند کريم در جای‌جای قرآن کريم، اين جهان را بازيچه می‌نامد(۱). بازيچه به امری گفته می‌شود که دلمشغولی به آن، آدمی را از مشغول شدن به امور اصلی باز‌دارد. به عنوان مثال، احتمالاً هر کسی اين تجربه را دارد که بدليل مشغول شدن به سرگرمی خاصی، ناگهان بياد آورده است که قرار بوده کار مهمی را انجام دهد، ليکن ديگر زمان گذشته است و فرصت انجام آن کار از دست رفته است. يا هنگامی که به آسمان نگاه کرده متوجه شده است که آفتاب غروب کرده و او بدليل سرگرم شدن به کاری غير‌واجب از انجام فريضه نماز بازمانده است و اينک می‌بايست قضای آن را بجای آورد. اينگونه است که به تعبير قرآن کريم، اگر کسی به امور دنيوی همچون يک بازيچه بپردازد، از اموری که در زندگانی نقش محوری دارند و آدميت آدمی به واسطه انجام آن امور است، بازمی‌ماند. زيستنی اخلاقی و در پی آن ساختن جامعه‌ای اخلاقی را شايد بتوان مهمترين وظيفه‌ای دانست که به عنوان امری اصلی، آدميت ما را معنا می‌بخشد.

دوم- از نگاه انسانی ديندار، مهمترين پشتوانه اخلاقی زيستن، مومن بودن است. مومن بودن به معنای آن که اولاً قدرت فائقه‌ای را (خداوند) همواره حامی خود بدانی، تا بدان حد که ايمان داشته باشی که هيچ چيز خارج از کنترل آن قدرت فائقه نيست و به پشتوانه همين پشتيبانی و حمايت، در راه ساختن جامعه‌ای اخلاقی، از هيچ چيز و هيچکس نهراسی و تزلزل به خود راه ندهی. ثانياً ايمان داشته باشی که در ورای اين جهان و در جهانی ديگر، مقرر است تا روزی در مقابل همان قدرت فائقه(خداوند) در ازای آنچه بتو داده شده و آنچه از تو خواسته شده است، پاسخگو باشی. آنچه بتو داده شده است، مجموعه‌ای است از تمامی توانايی‌ها و استعدادهای شخصی و آنچه از تو خواسته شده، در يک کلام، اخلاقی زيستن و اخلاقی ساختن است. بسته به ميزانی از اين دو وجه که در افراد ديندار يافت شود، می‌توان آنان را مومن ناميد. بر همين اساس صرف بيان کلامی و يا حتی عمل به واجبات دينی را نمی‌توان دليلی بر ايمان قلبی فرد تلقی نمود. چنانچه در خود قرآن کريم نيز در پاسخ به جمعی که مدعی ايمان آوردن به دين مبين اسلام بودند، آمده است که بگوييد اسلام آورده‌ايم اما هنوز تا ايمان آوردن،‌ راه درازی در پيش داريد(۲).

سوم- از اين نگاه، شايد بتوان انسانها را به سه دسته تقسيم نمود.
دسته اول: اين گروه از آدميان همان‎ها هستند که خود را به بازيچه‌های دنيوی چنان مشغول کرده‌اند که توگويی انگار خلقت آنها برای انجام همين امور بوده است و امر ديگری درکار نبوده است. کسب ملک و مال، کسب عناوين و القاب و مهمتر از همه، کسب قدرت، از جمله بازيچه‌هايی هستند که بنی‌آدم را گاه چنان بخود مشغول می‌دارند که فراموش می‌کند که اين دنيا جاودان نيست و چنان کوتاه است که به تعبير قرآن کريم، چون به پايان آن رسی می‌پنداری تنها يک روز بيش نبوده است(۳). گاه چنان فريفته اين بازيچه‌ها می‌شوند که فراموش می‌کنند قرار است روزی در پيشگاه خداوند قادر پاسخگوی اموری باشند که در اين دنيا انجام داده‌اند. در اين ميان اما قدرت را ميتوان فريبنده‌ترين و اصلی‌ترين بازيچه ناميد. چرا که هر ابزار ديگری چون کسب ملک و مال و عنوان و القاب و ۰۰۰ تمامی برای کسب نوعی از قدرت است.

قدرت شرابی است که مستی آن از هر شراب ديگری سنگين‌تر است. احساس قدرت داشتن، يعنی آنکه تصور کنی می‌توانی زندگانی ديگران را تغيير‌دهی، می‌توانی هر آنچه را که بخواهی بدست آوری يا آنچه را در دست ديگران است، از آنان سلب کنی. احساس کنی که حيات و ممات ديگران در دستان توست. با فرمانی می‌توانی حيات انسانی را بستانی و يا حياتی دوباره به او ببخشی و در مقابل تمامی اين اعمال، به هيچکس نيز پاسخگو نباشی. خيل چاکران درگاه و خادمان بارگاه که با اشارتی به طرفه‌العينی خواسته‌ات را برآورده می‌سازند، گاه چنان جذاب است که فراموش می‌کنی همه آنچه در دست توست، از سوی کسی امروز به وديعه بتو سپرده شده است که قرار است ديگر روزی از پس امروز در مقابل هم او پاسخگوی اعمال خود باشی. بی خيل چاکران و سيل خادمان و فرمانبران. قرآن کريم به زيبايی در مورد اين دسته از آدميان بيان می‌کند که"حقا که انسان سرکشی می‌کند، آنگاه که خود را بی‌نياز پندارد"(۴)

آری شراب قدرت از هر بازيچه ديگری مهلک‌تر است و گروهی از آدميان سخت بدان دلبسته‌اند. مگر نه آنکه هم اينک و در دوران ما هستند حاکمانی که به فرمانی، جان صدها انسان را می‌ستانند، اما چشم از کرسی قدرت برنمی‌دارند. اين شراب چنان آنان را بخود وابسته ساخته که نمی‌توانند حتی شبی را بدون نوشيدن از آن سپری کنند. آری اين گروه از آدميان چنان دل به دنيا بسته‌اند که به تعبير قرآن کريم، دلهای آنان بيمار است و توگويی بر دلهايشان قفل زده شده است (۵) و چشمانشان توان مشاهده چيزی فراتر از دنيای خاکی را ندارد.

دسته دوم: در مقابل گروه اول که خود را به اشکالی از بازيچه‌ قدرت، همچون کسب مال،کسب ملک و کسب قدرت سياسی فريفته‌اند، اينان اما به اعتبار و جايگاه اجتماعی بيش از مال و قدرت دل بسته‌اند. اگر به دنبال کسب مال و قدرت نمی‌روند، اما در مقابل قدرت لجام‌گسيخته نيز سخنی نمی‌گويند تا مبادا جايگاه اجتماعی آنها به مخاطره افتد و اعتبارشان خدشه‌دار شود. دل‌خوشند که اخلاقی زندگی می‌کنند، بی‌آنکه بدانند اخلاقی زيستن بدون تلاش در راه اخلاقی ساختن جامعه، امری عبث است. اگر بظاهر فريفته دنيا نيستند، اما در باطن اينان نيز به وجهی از وجوه دنيوی مشغول‌اند و بدان پايبند. تا جاييکه دل‌بستگی به جايگاه و اعتبار اجتماعی، آنان را از هرگونه اعتراض به صاحبان قدرت يا ثروت بازمی‌دارد. اگر ديگران را زر و سيم فريفته است، اينان را ترس و بيم فراگرفته است که مبادا اعتبارشان خدشه بردارد و جايگاه‌شان متزلزل شود. شگفتا که در نظر اينان حفظ منزلت اجتماعی‌شان از حفظ ايمان مهمتر است و اگر رضايت آنان در فرمان راندن بر خادمان و چاکران بارگاه است، رضايت اينان در فتوا راندن بر مريدان است و مقلدان، در هر لباس که باشند. خوشنودند که در جامعه‌ای که اخلاق به کالايی متروکه مبدل شده است و خريداری نه در ميان مردم دارد و نه در ميان حاکمان، اينان ‌اخلاقی زيسته‌اند و دامن خويش در اين معرکه تر نساخته‌اند. اخلاقی ساختن را رها کرده‌اند و به اخلاقی زيستن بسنده کرده‌اند. بی آنکه بی‌انديشند که اين هر دو يکی هستند. عمری را به تهذيب نفس و قيام و قعود بر سجاده و ذکر نام خداوند سرمی‌کنند، ليکن چشم خود را بر تعدی، ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و غربت ايمان و بر باد رفتن آبروی مومنان بسته نگاه می‌دارند. در يک کلام در دينداری اينان نه از امر به معروف خبری هست و نه از نهی از منکر. و مگر نه آن است که به گفته امام معصوم، تمامی واجبات و فرايض دينی تنها به پشتوانه امر به معروف و نهی از منکر برپا می‌گردند (۶). و مگر نه آن است که امام علی(ع) در نهج‌البلاغه، ارزش امر به معروف و نهی از منکر را به تنهايی بسی بالاتر از جميع کارهای نيک، از جمله جهاد در راه خداوند مينامد و نيز بالاترين شکل آن را نيز بيان کلمه حق در جايی می‌داند که حقی پايمال گشته و يا ظلمی روا داشته باشند(۷). پس مگر می‌توان ديندار بود و دغدغه دين داشت، اما سخنی و فتوايی بر مدار دعوت به مکارم اخلاقی و يا نهی نمودن از منکرات بر زبان و قلم جاری نساخت. آری اينان نيز چون گروه پيشين، خود را در سايه امنيت خداوند نمی‌بينند و بيش از آنکه مومن باشند، مسلم‌اند و پيش از آنکه ترس آخرت داشته باشند، بيم عافيت دارند. غافل از آنکه مومن در حضور خداوند از غير او هراسی ندارد و آسايش خود را تنها در آرامش ديگران می‌جويد.

دسته سوم: اما اين گروه از آدميان همانان هستند که خداوند، فرشتگان را به سجود آنان فرمان داد. انسانهايی که از يکسو زيستن خود را بر مبنای اخلاق تعريف کرده‌اند و از سوی ديگر، اخلاقی زيستن را در اخلاقی ساختن زندگی ديگران معنا کرده‌اند. اينان خود را همواره در محضر خداوند می‌بينند. به خاطر همين حضور خداوند نيز، نه خود را به قدرت‌های زمانه می‌فروشند و نه با مصلحت‌انديشی‌های کودکانه، چشم خود بر نابرابری‌ها می‌بندند. تا هنگامی که بنده‌ای از بندگان خداوند از جور زمانه بنالد و از ظلمی که بر او رفته چشم پرآب سازد، اينان را نه آرامشی است و نه آسودگی خيالی. زندگی خود را وقف بهتر زيستن ديگرانی می‌کنند که شايسته بهتر زيستن‌اند. و در اين راه چه حرمان‌ها و محروميت‌ها که بر جان می‌خرند. چه سختی‌ها و مضايقه‌ها که در زندگی متحمل می‌شوند و تمامی اينها را چون می‌دانند که در محضر خداوند هستند و او شاهد بر تمامی اين ناملايمات است و هم اوست که می‌خواهد اينان را چنين در کوره حوادث آبديده کند و اينگونه از سنگ وجودشان، لعلی گوهربار سازد تا درخشندگی‌اش چشم ملتی را بنوازد، پس بر تمامی دشواريهای راه، صبر پيشه می‌سازند و دمی از پيمودن چنين راه دشواری، ترديد بخود راه نمی‌دهند. تا آنجا که خود سمبلی می‌شوند از زيستنی اخلاقی، الگويی از عاشقانه زندگی کردن و معشوق را همواره در کنار خود احساس کردن، نمادی از مومنانه گام نهادن بر زمين خداوند و معياری از مسئوليت اخلاقی در قبال جامعه داشتن.

نکته آخر: مرحوم مهندس سحابی از خيل کسانی بود که چنين زيستند. او از تبار عاشقانی بود که به اخلاقی زيستن و تلاش در راه اخلاقی ساختن جامعه، معنا بخشيد. از قبيله ديندارانی بود که هيچگاه، سختی چنين راهی همچون اسارت‌های چندين‌باره، محدوديت‌های هميشگی و محروميت‌های بسيار که قامت سروگونه او را خميده کرده بود، نتوانست قامت ايمان او را خميده سازد. عمری را مومنانه زيست. همواره حضور خداوند را در کنار خود احساس کرد و او را پشتيبان خود يافت و هيچگاه فراموش نکرد که ديگر روزی نه چندان دور، در مقابل چنان معبودی قرار است پاسخگوی اعمال خود باشد. روزی که از هر ذره اعمال نيک و بد پرسش می‌شود(۸) و فرو شکوه اين‌جهانی، هيچ بکار نيايد. بی خيل چاکران درگاه و خادمان بارگاه. فاعتبروا يا اولی‌الابصار.
نامش بر قلب مردم اين سرزمين جاودانه و طريقش پر رهرو باد.


سيدامير خرم
عضو شورای مرکزی نهضت‌آزادی ايران
خرداد / ۹۰
www.amirkhorram.ir

ــــــــــــــــــــــــ

پانوشت:
۱- از جمله در سوره انعام، آيه ۳۲ – سوره حديد،آيه ۲۰- سوره محمد،آيه ۳۶- سوره عنکبوت،آيه ۶۴ و سوره شعراء،آيه ۹
۲- سوره حجرات،آيه ۱۴
۳- از جمله در سوره مومنون، آيات ۱۱۲ تا ۱۱۳
۴- سوره علق، آيات ۶ و ۷
۵- از امام محمد باقر در بيان اهميت امر به معروف و نهی از منکر نقل است که "بها تقامو الفرائض" (برپايی تمامی واجبات دين به پشتوانه امر به معروف و نهی از منکر است)
۶- نهج‌البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، سخنان حکمت‌آميز، شماره ۳۷۴
۷- از جمله در سوره بقره، آيه ۱۰- سوره احزاب، آيه ۱۲- سوره محمد، آيه ۲۴
۸- سوره زلزال، آيات ۷و۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016