گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
22 فروردین» بحران در صنعت کشتیرانی ایران: بلاتکلیفی ۱۵۰۰ نیرو و پیوستن چین به تحریمها، کلمه15 دی» سه کشتی توقيف شده ايران در سنگاپور دقايقی پيش آزاد شد، فارس 27 آذر» مشکل مالی سه کشتی توقيفی ايران حل شد، ايسنا 23 فروردین» محموله ۱۲ ميليون دلاری ايرانی همچنان در دستان دزدان دريايی، ايسنا 6 آبان» صنعا بار ديگر توقيف کشتی ايرانی حامل اسلحه را تأييد کرد، راديو بين المللی فرانسه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! روايتی از مرگ مسافران اتوبوس دريايی در خليج فارس، خبرآنلاين
ساعت ۱۶:۳۵ به وقت تهران، همان روز؛ اتوبوس دريايی کمتر از ۱۰۰ متر از ساحل جزيره هرمز دور شده است. موج های بلند مسافران را می ترساند. از ناخدا می پرسند: "اين موج ها خطر ندارد؟" پاسخ ناخدا قاطعانه، منفی است: "نه چه خطری؟!" ساعت ۱۷:۵ به وقت تهران، همان روز؛ ممنوعيت تردد شناورهای کوچک اعلام شده است، همه بی خبرند. اتوبوس دريايی اما به ميانه های دريای طوفانی رسيده. شناور، ناگهان خاموش می شود. ناخدا فرياد می زند: "بدبخت شديم، بنزين تمام شد." مگر اين شناور، نشان دهنده ميزان سوخت ندارد؟! احتمالا پاسخ منفی است؛ خراب است، ندارد. اين اتوبوس های دريايی، سالهاست که به عنوان يکی از راه های درآمد اهالی بومی جنوب، توريست ها را از بندرعباس به جزاير نزديک به سرزمين اصلی می برند و می اورند. اهالی می دانند اين اتوبوس ها تا چه حد فرسوده است. اما گردشگرانی که عمدتا دنبال ارزانتر شدن سفر هستند، نمی دانند.
مسافران از ناخدا می خواهند بی سيم بزند تا دير نشده، کمک بيايد. اما پاسخ، آغاز يک تراژدی را رقم می زند: "ما بی سيم نداريم." اين پاسخ، چند نتيجه در بر دارد؛ فعاليت اين اتوبوس دريايی غير مجاز است، عمر اتوبوس دريايی به سر آمده، نظارت سازمان های مسوول بر فعاليت آنها وجود ندارد و البته؛ بايد منتظر غرق شدن بود؟ اما در دنيای ارتباطات و موبايل، شايد بشود در وسط دريا کمکی پيدا کرد. ناخدا با موبايل خودش تلاش می کند کمک بگيرد. يکی از مسافران هم با راننده اتوبوسی که آنها را از مشهد به بندرعباس آورده و منتظر بازگشت مسافرانش است، تماس می گيرد و شرح ماجرا می دهد. تلاش های راننده اتوبوس برای پيدا کردن امداد و نجات شروع شده، اما ناخدا پاسخ تلخی می شنود: "نمی توانيم کمک بفرستيم." ساعت ۱۷:۳۰ به وقت تهران، همان روز: مسافران نگران، ناگهان از دور، اتوبوس دريايی بزرگتری می بينند، با سر و صدا، فريادهای پی در پی و پر از اميدواری، از او کمک می خواهند. اتويوس دريايی به کنار شناور بی سوخت می رود: - بنزين داری؟ پاسخ منفی است. - پس چند نفر از مسافران ما را با خود ببر. پاسخ: ما بندرعباس نمی رويم. ساعت ۱۸:۵ به وقت تهران، همان روز؛ آسمان دريا، تاريک شده است، موج های بلند شناور کوچک را با خود می برند. ترس و واهمه همه را فراگرفته، کمکی نيست. اما نه، از دور چراغی روش، به سمت اتوبوس دريايی وامانده می آيد؛ کشتی امداد و نجات سازمان بنادر است. هوا تاريک است، موج های بلند، امان نمی دهند. کشتی امداد و نجات می خواهد با اتوبوس دريايی کوتاه قامت، پهلو به پهلو شود، اما دريا، نامردی می کند و کشتی را به اتوبوس می کوبد؛ دوبار. همين به شناور آسيب های جدی می زند. ناخدا و مسافران از کشتی امداد و نجات می خواهند آنها را سوار کند. پاسخ اين درخواست هم اميدوار کننده نيست؛ نمی توانيم پهلو بگيريم. پس تصميم می گيرند اتوبوس دريايی را بکسل کنند. اين اتفاق می افتد. سرعت کشتی امداد و نجات، بيشتر از آن چيزی است که اتوبوس دريايی فرسوده توان داشته باشد، ضمن اينکه قد کوتاه اتوبوس دريايی، باعث می شود پس از حرکت، به مانند تخته اسکی روی آب، سربالا شود و انتهايش در آب فرو رود. هوا تاريک است و ملوان های کشتی امداد و نجات نمی بينند چه بلايی سر اتوبوس آمده است. با فريادهای "نرو، نرو" مسافران، آنها می ايستند. چند بار اين اتفاق می افتد. تازه اينجاست که ناخدا به مسافران می گويد جليقه نجات بپوشيد. مگر با شناورهای کوچک، بدون جليقه نجات می توان سفر کرد؟ اکنون وقت اين سوال ها نيست. جليقه نجات به تعداد مسافران نيست. چون اين اتوبوس دريايی، اصلا ظرفيت ۲۰ مسافر را ندارد. جليقه هايی هم که موجود است، آنقدر فرسوده و مستهلک هستند که به آنها اطمينانی نباشد. ساعت ۱۸:۳۰ به وقت تهران، همان روز؛ پايان اتوبوس دريايی و مسافران مشهدی اش، اينجا اتفاق می افتد؛ شناور بی بنزين، آسيب ديده و پر از آب، در ارتفاعی کم، واژگون می شود. مسافران در آب می افتند، عده ای در اتاقک شناور، حبس شده اند. جليقه های نجات هيچ کاری نمی کنند. کشتی امداد و نجات چهار مسافر را نجات می دهد و البته ناخدا را. بازمانده ها از ملوان های کشتی امداد می خواهند سراغ بقيه بروند، پاسخ اما دردناک است؛ - می دانی من دو ماه است حقوق نگرفتم، اما هنوز دارم اين کار را می کنم؟ - اين کشتی ۴ ميليارد پولش است، برويم نزديک تر، به گل می نشيند. می رويم صبح بر می گرديم! ساعت ۷ به وقت تهران، ۲ بهمن ۱۳۹۰: کشتی های امداد و نجات روانه محل حادثه می شوند. لاشه شناور پيدا می شود، تا ظهر جنازه ۱۶ مسافر و خدمه شناور از آب گرفته می شود. اما مقصر کيست؟ يکی از مسوولان انتظامی که برای کشف علت ماجرا سراغ بازمانده ها رفته است، می گويد مقصر خودتان هستيد که اين شناور غير محاز را گرفتيد. اصلا بليت از کجا گرفتيد؟ بازمانده ها به تندی با او برخورد می کنند. فرماندار و استاندار، تلاش می کنند با بازمانده ها هم دردی کنند؛ "هواپيما چارتر می کنيم، شما را اسکان می دهيم و ..." اما هيچ کدام از اينها يکی از مسافران را هم زنده نمی کند. مسافرانی که بازنشسته های آموزش و پرورش و مخابرات بوده اند. آنها تور خانوادگی داشتند و ايران گردی می کردند. اهالی بومی بندرعباس، به يکی از بازمانده ها گفته اند: "هرسال اين اتفاق می افتد، ۱۵-۲۰ نفر با همين شرايط غرق می شوند." يکی در اين ميان می گويد: "تايتانيک ايتاليايی ها با ۴۲۰۰ مسافر، همين هفته پيش غرق شد، ۱۱ نفر مردند، اتوبوس دريايی ما با ۲۲ مسافر، ۱۷ کشته داشت." Copyright: gooya.com 2016
|