چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يک مقايسه ساده ميان خمينی و امام نقی! ناصر مستشار

يک مقاله کوتاه عليه خمينی درروزنامه اطلاعات در سال ۵۶ به انقلاب اسلامی ۵۷ منتهی گرديد اما در حال حاضر آهنگ شاهين نجفی با ريتم امام نقی هيچ حساسيتی در ميان مردم ايجاد نکرد ،چرا؟

جامعه کنونی ايران حساسيت خود را به هر چيزی از دست داده است.مردم ايران ديگر مانند مقطع سال ۵۷ ـ نمی اند يشند وبه مذهب که در ۳۳ ساله گذشته شايد همه تار و پود آنها را نابود کرده است مانند سابق نگاه نمی کنند!

مردم آنقدر گرفتار مشکلات زندگی مانند بيکاری ،اعتياد به مواد مخدر و الکل ، فحشاء ، دزدی ،ارتشاء و رواج پاشيدگی کانون خانواده آنقدر افزايش يافته است که اصلا نمی دانند نقی ـ امام دهم هست يا چهارم ؟!

شکم مردم ايران در قبل از انقلاب ۵۷ سير بود و بيکاری در ايران وجود نداشت و جامعه امکان هرگونه تفحص ،تحقيق ومطالعه را در خود می ديد اما امروزه مردم با مرگ و زندگی دست وپنجه نرم می کنند و برای آنها هيچ فرقی نمی کند که چه ترانه ای برای امام نقی ويا تقی خوانده می شود!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


جايگاه امام نقی در مقايسه با خمينی خيلی بالاتر هست اما بی تفاوتی مردم به درجه ای رسيده است که هيچ واکنشی به مسائل جاری که در روزنامه ها و راديو و تلوزيون واينترنت در باره توهين به امام دهم شيعيان می شود ،نشان نمی دهند!

اما مردم در سال ۵۷ به کوچکترين مسائل حساسيت نشان می دادند!

روحانيت جايگاه ونفوذ خود را از دست داده است و فتواهای توخالی مراجع به هيچگونه بسيج عمومی مردم منجر نمی گردد!

سپاه هم اکنون همه اختيارات روحانيت را در خود می بيند و امام حسين را يک نظامی رزمنده تلقی می کند تا يک روحانی گوشه نشين !؟

مردم ايران در سال ۵۷ با انقلابی که می خواستند جامعه آنروز رابه صدر اسلام برگردانند ،همه جهانيان را متحير کردند.

انقلاب اسلامی که آنموقع بيشتر بدنبال يک تحول معنوی و کسب هويت خويش و برگشت به اصل خود تعريف می شد ،با شعار نه شرقی نه غربی به ميدان آمد تا مدل اسلامی حکومت داری را به جهانيان عرضه نمايد اما تا کنون با شکست های سختی روبرو شده است که همه آنها نشان از عدم انطباق قوانين اسلامی با دنيای فعلی حکايت می کند!

از روزهای انقلاب ارتجاعی واسلامی هنوز مانند کابوس می توان ياد کرد ،چراکه ملتی که با جانفشانی های فراوان فرهنگ وهنر وهمه چيزی که در طول تاريخ راساخته بودند اما در روزهای انقلاب با ساطور زهر آگين آغشته به اسلام خمينيسم به پيکر همه دستاوردهای خود می کوبيدند .سينماها ومراکز هنرنمائی خوانند گان در آتش می سوخت که کمونيست ها يا تماشا گر بودند يا ياری کننده به شکل گيری آن فاجعه که هنوز در نطفه گيری بود و سراسيمه به کمک خمينی که از اسلام روستائی و عصر شتر دفاع می کرد شتافته بودند.همان کمونيستی که در خانه اش يک گيلاس عرق با صدای زنده ياد خانم آواز ايران يعنی هايده می نو شيداما در بيرون به همان خانم بزرگوار ناسزامی گفت.همان کمونيست پشت سر گوگوش چه حرفها که نمی زد؟انقلابی که به ظاهر توسط شهر نشينان آغاز شده بود در نيمه راه بوسيله شهروندانی که هنوز تکامل شهرنشينی نيافته بودند و به تازگی از روستا ها به شهر آمده بودند ،صاحب انقلاب وقدرت وکميته ها و همه ارگانها شدند وهمه تحصيل کرده های شهری را که در انقلاب موثر بودند و باعث پيرزوی آن شده بودند يکی پس از ديگری از ارکان های قدرت خلع قدرت کردند و قانون اساسی ارتجاعی را هم با حمايت بخشی از نيروهای چپ و مماشات گر بسرعت به تصويب رساندند.مرحوم آيت الله طالقانی که از اسلام شهری حمايت می کرد عاجزانه تقاضا نمود تا کشور را با همان قانون اساسی مصوبه انقلاب مشروطيت که پس از نامه توهين آميز به خمينی ،طلاب خواهان اجرای صحيح آن شده بودند اداره نمايند اما کسی گوشش بدهکار نبود.انگار دستهائی از جاهائی بقول دائی جان ناپلئون در کار بود تا اين مملکت توسط مذهب به اين روز سياه بنشيند؟

داريوش همايون ديگر در حيات نيست اما به صداقت اظهاراتش بايد تحسين گفت!سالهای طولانی بود که بعضی از نيروهای سياسی اتهاماتی مبنی بر انتشار مقاله توهين آميز به خمينی در سال۱۳۵۶ که منجر به انقلاب اسلامی گرديد را به گردن دکتر داريوش همايون می انداختند و اينک بعد از مصاحبه پرويز ثابتی که پس از ۳۳ سال انجام گرفته است، معلوم شد که دکتر داريوش همايون در انتشار آن مقاله مقصر نبوده است ، بلکه به اصرار دربار و شخص شاه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد.

اما بخشی از نيروی های سياسی مخالف رژيم اسلامی و حاميان نظام با سياست های خاصی اصرار می ورزند که آن مقاله به دستور داريوش همايون علنی شده است که اين هيچگاه واقعيت نداشته است!

مقاله ای که دودمان پهلوی را بر باد داد! متن مقاله ی احمد رشيدی مطلق در روزنامه ی اطلاعات - دی ماه ۵۶
http://peiknet.net/07-juni/news.asp?id=21657
«موقعی که ما گزارشی تهيه کرديم مبنی بر اين که قصد داريم جلوی انتشار اين مسئله را بگيريم و گزارش را نصيری برد پيش شاه، اينجا ديگر شاه عصبانی شد و گفت اين مردک پدرسوخته و جاسوس که مخالف اصلاحات ارضی، مخالفت حقوق زن و عقب افتاده اين حرف ها چيست که می زند؟ شاه به نصيری گفته بود که دو تا مقاله تهيه کنيد راجع به خمينی و دفعه ديگر که شرفياب می شويد بياوريد من ببينم.» مصاحبه پرويز ثابتی با صدای امريکا

سردار بيدار شو! کنار فرزند داريوش همايون ايستاده‌ای
http://rajanews.com/Detail.asp?id=113406
تبليغات ضد انسانی حکومت اسلامی عليه دکتر داريوش همايون با شدت بی مانندی ادامه دارد!
نويسنده مقاله توهين آميز به امام خمينی به درک واصل شد.»
داريوش همايون مرد
بولتن نيوز: نويسنده مقاله توهين آميز به امام خمينی به درک واصل شد.
به گزارش خبرنگار بولتن داريوش همايون، نويسنده مقاله توهين آميز به امام خمينی که در سال ۵۶ در روزنامه اطلاعات و با نام مستعار «احمد رشيدی مطلق» منتشر شده بود بعد از سال ها قعاليت عليه انقلاب اسلامی به درک واصل شد.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016