چهارشنبه 8 شهریور 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سال‌ها در انتظار حق پناهندگی، گفت‌گوی اختر قاسمی با محسن عظيمی، پناهجوی ايرانی در قبرس

Mohsen-Azimi.jpg
"اکثر پناهجويان سال‌های سال در انتظار پاسخ دولت قبرس به درخواست پناهندگی‌شان هستند. بيش‌تر پناهجويانی که در اين کشور به‌سر می‌برند ۸ تا ۱۷ سال است منتظر تعيين تکليف خود هستند"

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


کلمه‌ی "پناهنده" از جمله کلماتی‌ست که برای ايرانيان بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به يکی از کلمات ملموس و رايج تبديل شد. شرايط خفقان جامعه و تنگ کردن عرصه بر جوانان و فشار در ابعاد وسيع حتی عرصه‌ی خصوصی، زندگی را برای بسياری از جوانان در ايران غير قابل تحمل کرده و می‌کند، بطوری که هر روز شاهد فرار تعداد بيشتری از جوانان هستم. پديده‌ای که برای تاريخ نوين ايران بسيار جديد و بی‌سابقه است.

فرار ايرانيان از کشور و پناهنده شدن آن‌ها به کشورهای همسايه به عنوان پل عبور به کشورهای آزاد و دمکراتيک غربی يکی از اساسی‌ترين مشکلات ايرانيان است وهر روز نيز با اخبار بد در باره‌ی آن‌ها روبه‌رو هستيم.

وضعيت ايرانيان در ترکيه و قبرس و يونان آن‌چنان اسفناک و غم‌انگيز است که بارها شاهد اعتصاب غذا و تحصن آن‌ها در مقابل مراکز سازمان ملل بوديم.

سير روند پناهندگی چنان طولانی‌ست که اغلب ايرانيان دچار افسردگی و وضعيت بد روحی و روانی می‌شوند بطوری که بارها شاهد خودکشی برخی از آنان بوديم.

بيشترين ايرانيان ابتدا به ترکيه يا قبرس فرار می‌کنند. بنابر گزارشات مختلف هزاران ايرانی در قبرس در شرايط دشواری زندگی می‌کنند. برای آشنايی بيشتر با وضعيت پناهجويان در قبرس با يکی از فعالان آن‌ها گفت‌وگويی داشتم.


محسن عظيمی

محسن عظيمی از جمله پناهجويان در قبرس است که ساليانی‌ست در انتظار پاسخ به‌سر می‌برد. او از فعالان حقوق بشر است که به دليل نشر زيرزمينی مقالات و جزوه‌های گوناگون عليه خرافات دينی و تلاش در روشنگری و همچنين انتشار دو کتاب به نام‌های: "چگونگی شکل گيری تفکر سياسی در شيعه" و "نگاه و نقدی بر احاديث اسلامی"، مورد پيگرد قانونی قرار گرفت که مجبور به ترک ايران شد.

با او از طريق اسکايپ مصاحبه‌ای داشتم که در زير می‌خوانيد.

اختر قاسمی

***

- آقای عظيمی شما چه مدت است که در قبرس هستيد و تقاضای پناهندگی کرديد؟
من از سال ۲۰۰۴ تقاضا داده‌ام و هنوز جواب نگرفتم.

- اين همه سال بايد انتظار بکشيد؟
بله متأسفانه. افرادی هستند که الان ۱۷ سال است در اين‌جا هستند و هنوز وضعيت‌شان مشخص نشده!

- فکر می‌کنيد تعداد پناهندگان ايرانی در قبرس چند نفر باشند؟
در حال حاضر آمار دقيقی از تعداد پناهجويان ايرانی در اين کشور در دسترس نيست اما می‌توان گفت که در حدود دو هزار پناهجو در قبرس به‌سر می‌برند.

- وضعيت پناهندگان در قبرس به چه صورت هست و معمولأ چه پروسه‌ای را تا روشن شدن وضعيت‌شان بايد طی کنند و چقدر زمان نياز هست؟
اکثر پناهجويان در نوعی بلاتکليفی به‌سر می‌برند و سال‌های سال در انتظار پاسخ دولت قبرس به درخواست پناهندگی‌شان هستند، به‌طور معمول پس از تقاضای پناهندگی حدود يک تا دو سال طول می‌کشد تا پناهجو را به مصاحبه دعوت کنند. پس از آن پروسه‌ی بررسی و رسيدگی به درخواست پناهندگی نيز بين حدود دو سال به‌طول می‌انجامد.
به بيش از ۹۹ درصد پاسخ‌های منفی می‌دهند که حق اعتراض دارند. دوباره در يک پروسه‌ی طولانی جواب اعتراض آن‌ها داده می‌شود که قطعأ و بدون شک منفی است و سپس پناهجو با صرف هزينه‌های هنگفت دادرسی پرونده خود را به دادگاه ارائه می‌دهد و.... در يک جمله رسيدگی به يک پرونده سال‌ها به‌طول می‌انجامد و اکثر کسانی که در حال حاضر در اين کشور هستند از ۸ تا ۱۷ سال منتظر تعيين تکليف خود هستند.

- در اين مدت آيا پناهندگان از امکان جا و مکان و هزينه‌های اوليه برخوردار هستند؟ و آيا بايد همانند پناهندگان در ترکيه حق آب و گل بپردازند؟
جديدأ تلاش کرده‌اند تا يکی دو کمپ به تنها کمپی که از سال‌های دور در اين کشور داير بود اضافه کنند. شايد تعجب کنيد که تنها کمپ اين‌جا فقط گنجايش ۸۰ تا ۱۰۰ نفر را دارد، اين در حالی است که اگر از پناهجويان مليت‌های ديگر بگذريم، فقط حدود دو هزار پناهجوی ايرانی ما در اين‌جا داريم. هيچ هزينه‌ای به پناهنده داده نمی‌شود. وقتی پناهنده مثلأ به اداره‌ی مهاجرت مراجعه می‌کند و درخواست اوليه‌ی او را می‌گيرند اصلأ از او نمی‌پرسند تو که ديشب به اين کشور آمده‌ای اکنون کجا می‌خواهی بروی؟! پناهجو خود بايد به فکر اسکان خود با هزينه‌ی خود باشد، البته بايد يادآوری کنم که قبلأ به بعضی از پناهجويان با شرايط خاص کمک هزينه می‌پرداختند که اکنون آن را به‌طور کامل قطع کرده اند.

- پس در اين شرايط پناهجويان معمولأ به چه صورت هزينه‌های خود را تأمين می‌کنند؟ آيا امکان کار وجود دارد؟
در سال ۲۰۰۵ وزير کار و امور اجتماعی اين کشور با کمک وزير دادگستری قانونی را در قبرس به تصويب رساندند که پناهجويان به هيچ وجه اجازه‌ی کار ندارند و اگر حتی کارفرمايی را دستگير کنند که به پناهجو کار داده او را به زندان و پرداخت جريمه‌های سنگين تا پنج هزار يورو محکوم می‌کنند، پناهجو با هر تحصيلات و موقعيت اجتماعی جز در مزارع و دام‌داری‌ها و تميز کردن طويله و... آن هم با حقوق بسيار بسيار اندک ( ۴۰۰ يا ۵۰۰ يورو) حق کار ندارند، در ديداری که با رئيس مجلس اين کشور در حدود يک سال پيش داشتم به او يادآور شدم که رفتار کنونی شما با پناهجويان دقيقأ مانند رفتار آلمان نازی و هيتلر است که يهودی‌ها را وادار به کار اجباری در اردوگاه‌های کار می‌کرد، ۶۰ سال پس از جنگ جهانی شما اکنون همان راه را می‌رويد و از اين بابت به شما تبريک می‌گويم؛ پاسخ وی جز سکوت چيزی نبود که البته بعدها اين حقير بارها و بارها به اداره‌ی پليس فراخوانده شدم و حتی در مواردی در خيابان راه مرا مسدود می‌کردند و از من بازخواست می‌کردند ونيز تلفنی مرا تهديد می‌کردند و حتی برايم پيغام فرستادند که به حسابم خواهند رسيد...
از اين‌ها (دولت قبرس) پرسيده‌ام که چگونه است به هنگام پرداخت انوع ماليات (از ماليات بر درآمد گرفته تا ماليات خريد کالا و ماليات جاده‌ها و پرداخت انواع قبض‌ها و هزينه‌های شهرداری) پناهجويان با شهروندان عادی اين کشور برابرند و بايد همه‌ی اين هزينه‌ها را بی‌کم‌وکاست پرداخت کنند اما به هنگام دريافت امکانات اجتماعی و رفاهی مانند حيوانات با آن‌ها برخورد می‌کنيد؟


تجمع ايرانيان در قبرس

به جرأت می‌گويم حقوق انسانی پناهجويان از حقوق حيوانات در اين کشور کم‌تر است چرا که هزارويک جور سازمان ومؤسسه‌ی حمايت از حيوانات در اين کشور داريم اما سازمانی و گروهی که از حقوق انسانی پناهجويان حمايت کنند هيچ، به‌راستی هيچ. يکی داشتيم که با داغ و درفش، درش را تخته کردند. پناهجويان ايرانی حتی نمی‌توانند به‌عنوان يک انسان حساب بانکی داشته باشند آن‌هايی را هم که داشتند حساب‌شان را می‌بندند، به ندرت حساب بانکی دارند، به اين امر اعتراض کردم، بهانه آوردند ايرانی‌ها تحت تحريم‌اند و نمی‌توانند حساب داشته باشند ... به آن‌ها می‌گويم پس چرا نمی‌رويد حساب سفارت ايران را ببنديد؟ به اين چهار تا پناهنده ستم می‌کنيد که مخالف آن رژيم‌اند؟

- فکر می کنيد چرا اين‌طور برخورد می‌کنند؟
چرا اين کار را می‌کنند؟ به اين دليل که به آمريکا و غرب موذيانه نشان دهند که با تحريم‌ها همکاری می‌کنند ... بسياری حق دريافت گواهی‌نامه رانندگی را به دليل سختگيری‌ها ندارند، در موارد بی‌شماری وسايل نقليه‌ی آن‌ها را بيمه نمی‌کنند و يا اگر بکنند هزينه‌ی زيادی را متحمل پناهجو می‌سازند... اوضاع بد اقتصادی هم مزيد بر علت شده که در برابر پناهجويان جبهه بگيرند. هر کس و ناکسی به‌خود اجازه می‌دهد که با پناهجويان رفتار نادرستی بکند. آمادگی آن را دارند که به آن‌ها حتی حمله کنند. چندی پيش يک ايرانی توسط يک پيرمرد ۷۴ ساله با شليک گلوله کشته شد. بازار کارچاق‌کن‌ها داغ است و پول‌های زيادی از پناهجو می‌گيرند که مثلأ او را سر کار ببرند يا موانع قانونی را برای دريافت گواهی‌نامه رفع کنند يا پرونده‌ی آن‌ها را در اداره‌ی مهاجرت به نحوی در جهت مثبت پيش ببرند و ... اکثرأ نيز کلاه‌بردارند و دولت و اداره‌ی مهاجرت کاملأ به اين بی‌قانونی‌ها واقف‌اند. شخصأ با دوخانم برخوردم که کارفرمايشان قصد تعددی به آن‌ها را داشت اما به دليل پناهجو بودن و مسائل جانبی از ترس به پليس مراجعه نکردند. در موارد بی‌شماری کارفرماها حقوق کارگران را پرداخت نمی‌کنند و آن‌ها چون غيرقانونی کار می‌کنند، نمی‌توانند به مراجع قانونی شکايت ببرند.
اين‌ها را گفتم که نشان دهم پناهجويان از امنيت اجتماعی لازم نيز برخوردار نيستند.
پناهجويان به لحاظ بهداشتی نيز در شرايط دشواری قرار دارند. سال گذشته خانم ۳۸ ساله‌ی ايرانی که از داشتن هر دو کليه محروم بود به‌دليل اين‌که پرونده‌ی ايشان در اداره‌ی مهاجرت بسته شده بود، بيمارستان را وادار کردند که او را نپذيرند و داروهايش را قطع کردند و در اين بين يکی از انگشت‌های کوچک پايش سياه شد. بيمارستان تحت فشار اداره‌ی مهاجرت و بيمه‌ی تأمين اجتماعی او را نپذيرفت و آن‌قدر امروز و فردا کردند تا آن‌که بيماری پيشرفت کرد تا هر دو پای او را از زانو قطع کردند و متأسفانه چند ماه پيش ايشان فوت کردند.
نظير اين بلا بر سر يک پناهجوی آفريقايی که مشکل ديابت داشت پيش آمد و وی نيز فوت کرد.

- يعنی به نظر شما مراحل قانونی درست طی نمی‌شود؟
برای شخص من محرز و مسلم گرديده که بررسی پرونده‌های پناهجويان در اين کشور از هيچ استاندارد ويژه‌ای پيروی نمی‌کند. اکثر کسانی که از سوی اين کشور پذيرفته شده‌اند آزادانه حتی از سفير جمهوری اسلامی در قبرس هم بيشتر به ايران می‌روند و برمی‌گردند! کسی نيست از اين‌ها بپرسد که شما چگونه و طبق چه اصولی ايشان را پذيرفته‌ايد که اين‌ها به راحتی با ايران رفت‌وآمد دارند؟ اين خود نشان می‌دهد سيستم از اساس غلط است. اين در حالی است که کسانی که واقعأ گرفتاری دارند را بی‌جواب سال‌های سال معطل و بلاتکليف گذاشته‌اند يا جواب منفی به آن‌ها داده‌اند.

- يعنی فکر می کنيد که سفارت جمهوری اسلامی در قبرس در اين مسئله دخيل است؟
اين دولت پرونده‌ی پناهجويان را به سادگی در اختيار سفارت ايران می‌گذارد اين در حالی است که پرونده‌ی پناهجويان با هر مضمونی بايد محرمانه تلقی گردد و افشا نشود در اين‌باره دليل غيرقابل انکار دارم. پناهندگان به‌طور غيرقانونی برای اين‌که تحت فشار قرار بگيرند و مجبور شوند به کشور خود بازگردند به صورت طويل‌المدت در بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها زندانی می‌شوند. کسانی را می‌شناختم که بيش از ۳۶ ماه را در زندان به‌سر برده‌اند با افرادی مصاحبه کرده‌ام (ويدئوهای آن موجود است) که بيش از ۱۱ ماه را در بازداشتگاه موقت در مکانی نامرتب و کثيف به‌سر برده‌اند تا مجبور به بازگشت شوند و دچار بيماری‌های عصبی شده‌اند. دقت کنيد آن‌ها را در بازداشتگاه نگاه می‌دارند آن هم برای دوره ای طولانی، در حالی‌که می‌دانيم بازداشتگاه زندان موقتی است که در حدود ۴۸ ساعت می‌توانند متهم را برای بردن به دادگاه در آن‌جا نگه دارند.
به‌طور کلی دولت قبرس تمام توان و تلاش خود را به‌کار گرفته تا با انواع و اقسام فشارها بر گرده‌ی پناهجويان، آن‌ها را از اين‌جا فراری دهد.

- با توجه به اين‌که قبرس عضو اتحاديه اروپاست آيا تا به حال تلاش کرده‌ايد با نمايندگان اتحاديه اروپا در مورد نقض حقوق بشر و حقوق پناهندگان صحبت کنيد؟
هر از گاهی نمايندگانی از اتحاديه اروپا برای بازديد می‌آيند اما تاکنون با خود پناهجويان ارتباط برقرار نکرده‌اند. شخصأ طی چند مصاحبه با برخی رسانه‌ها از سازمان‌های حقوق بشری که در اروپا فعاليت می‌کنند، خصوصأ فعالان ايرانی درخواست کردم تا بازديدی چند روزه از اين کشور داشته باشند اما متأسفانه تلاش‌هايمان به ثمر نرسيد و کسی نيامد...

- آقای عظيمی از شما بابت گفت‌وگو ممنونم گرچه گفت‌وگوی غم‌انگيزی بود.
اين‌ها مشتی نموه‌ی خروار بود از گرفتاری پناهجويان که به عرض رساندم و از شما سپاسگزارم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016