دوشنبه 3 مهر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نهضت ملی ايران به‌مثابه دنباله جنبش‌های ايرانی از روزگار اساطيری تا امروز، جهانگير گلزار

جهانگيرگلزار
در پندار و گفتار شخصيت‌های سياسی از مشروطه تا به امروز اگر دقت کنيم يک پيوستگی وجود دارد و آن اخلاق مصدق است . اين اخلاق در دل که بنگری متوجه می‌شوی که با همه ايرانيان خواهان استقلال و آزادی و رشد هم‌خوانی دارد و از طرف ديگر وطن‌فروشان جايی در دل، حتی در ذهن آدمی به خود پيدا نمی‌کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


متن زير سخنرانی جهانگير گلزار در مراسم بزرگداشت ۱۳۰ امين سالروز تولد محمد مصدق در شهر هامبورگ آلمان به دعوت هواداران نهضت ملی ايران است.

***

Golsar57@yahoo.de

هر حرکت اجتماعی در وطن است که انجام می گيرد . از اين بابت تعريف وطن بسيار مهم و بدين خاطر تعريف وطن چنين است . وطن، جائی است که در آن، زمان و مکان انسان بی نهايت می‏شود. زمان بی نهايت می‏شود زيرا هر نسل می‏داند که حاصل کارش را نسلهای بعدی بکار می‏برند و بر آن می‏افزايند. پس کار هر کس هرگز از ميان نمی‏رود و رشد در مسيری خواهد بود که پايانی ندارد .

وطن ما و ما ايرانيان در طول تاريخ تجربه های مختلفی را در مقابل استبداد انجام داده ايم . و امروز تجربه های گذشته بگونه ای باز تجديد می گردد .

استبداد در اشکال مختلف در ايران حاکم گرديده است و ايستادگی مردم در مقابل استبداد رمز ماندگاری ما ايرانيان بوده و هست .

به روايت شاهنامه، جنبش کاوه برضد ضحاک، ممکن گرديد ، زيرا ايرانيان ارزشهايی را در سرزمين ايران خواهان بوده اند که اين ارزشها هنوز در اخلاق و فرهنگ ايرانيان جای دارند . از آن جمله ارزشها ، ارزشهای زير را جهت روشن شدن بيشتر شرح می دهم .

ارزشهای فرهنگ و اخلاق ايرانی

۱ - ضحاک بيگانه ای ستمگستر بود. با سلطه اش بر ايران، ايرانيان ديگر آن استقلال و آزادی، دوران جمشيد، پيش از، از خود بيگانه شدن جمشيد را نداشتند. ايرانيان هويت خود را از دست داده بودند و به اين سوال که دارای چه هويتی هستند ، پاسخ روشنی نمی توانستند بدهند .

بدين قرار، ايستادن کاوه در مقابل ضحاک جنبش برای بازيافت هويت در استقلال و آزادی بود. پس هدف همگان در ايستادگی خود در مقابل ضحاک بازيافت هويت با همه ويژگی های ايرانيت بود.

ويژه گيهای ايرانيت را جهت کامل کردن ارزشهای فرهنگی و اخلاقی برخواهم شمرد .

۲ - ضحاک مستبدی بود که ستمگستری او حد نمی شناخت . از ويژه گيهای ايرانيان عدالت خواهی است . کاوه زبان ايرانيان شد و اعتراض مردم را به مستبد زمان يعنی ضحاک بازگو کرد . و مردم خواهان دولتی دادگستر شدند .

۳ – در مقابل استبداد ضحاک ايرانيان از آغاز می دانستند که ويژگی های زندگی در استقلال و آزادی و بر ميزان عدالت، در انديشه راهنما اظهار می شود. اين شد که در پی بديلی شدند فريدون بديل مردم گرديد و بازگو شونده خواست مردم شد . او نشان داد که پندار و گفتار و کردارش بروفق انديشه راهنمائی شد که زندگی دوران جمشيدی را (نه پيری بود و نه مرگ، نه بيماری بود و نه فقر، شادی بود و شادکامی بود و سيری) ميسر گرداند.

۴ - با از ميان رفتن ضحاک، ايرانيان کشاورزی و صنعت را آموختند. در دوران جمشيدی نيز رشد جزو زندگی روزانه مردم شده بود و آنها در ساخت صنعت و هنر فعال شده بودند . پس رشد از ارزشهائی بود که ايرانيان بخاطر برداشتن مانعی که ضحاک بود ، جنبش همگانی کردند.

۵ – انديشه راهنمای بيانگر استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی و تعريف کننده ارزشهای اخلاقی، در همه جنبشهای ايرانی، اصل راهنما بوده است.

در دورانی که روزنانه مغز دو جوان را به مارهای بر دوش ضحاک می خوراندن ، ايرانيان به سرنوشت خويش بی تفاوت شده بودند . جنبش همگانی گويای حساس شدن مردم و وجدان جمعی و اخلاقی آنها نسبت به سرنوشت و کميت و کيفيت زندگی خود بودند و جويای راه حل گرديدند . راه حلی که مشکل جامعه را پاسخ دهد .

در سه جنبش ايرانيان در قرن بيستم، بارديگر، ارزشهای بالا، هدفهای اين جنبشها شدند.

ولی کمبودهای موجود در آن جنبشها را روشن نکردند و سعی نکردند تجربه را کامل کنند . در صورتی که تجربه را کامل می کردند و ارزشها را به عمل در می آوردند تحول بسوی مردم سالاری را برگشت ناپذير می گرداندند .

نبايد از ياد ببريم که ويژه گيهای ايرانيت ملات تداوم تاريخ ايران بوده است . کسانی که معتمد مردم بوده اند و توانسته اند از خود شخصيتی نشان بدهند که بيانگر خواست مردم بشوند ، از اين ويژگيها برخوردار بوده اند . و در ضمن جامعه زندگی با اين ويژه گيها را ارزش تدام بخش به حيات ملی خود دانسه است . لازم می دانم بخشی از اين ويژگيها را شماره کنم .

ويژه گيهای ايرانيت

۱ - دوستی روش زندگی است و از دشمنی بايستی پرهيز نمود . يا به زبانی ديگر ، مردم دوستی و تحقير نکردن مردم .

۲ – مسقل و آزادی زيستن . بدين معنی که نبايستی جايگاه مسلط با ديگر کشورها يافت و نه چنان ضعف مديريتی قرار گرفت که زير سلطه شد . يعنی مردم در وطنی زندگی کنند که از حق صلح برخوردار باشند .

۳ – ايرانيها با تقدم بازيها سازگارنيستند و هر تقدم چه شاه باشد چه شيخ و چه نژاد باشد و چه طايفه و ... يگانگی نمی جويند . اين اخلاق ناشی از اخلاق نه زير سلطه بودن و نه سلطه طلب بودن می شود.

۴ –عهد شناسی: عهد با استقلال و ﺁزادی، رشد پيوسته ای را بر ميزان عدالت اجتماعی را ممکن می گرداند . عهد با سلطه طلبان و انيرانی و قدرت مداری ، ايرانی را ناچيز و در چشم مردم خار می کند .

۵ - زيست در روشنانی يا شفاف گردانی پندار و گفتار و کردار ويژگی ايرانيت است.

۶- رشد انسان و عمران طبيعت که محيط زيست ايرانيان است ، همسو و در يک رديف می باشد .

۷ –امنيت از استقلال و آزادی و حقوقمندی در ايرانيان جدانشدنی است .
تجربه دوران پهلوی و دوران ولايت فقيه جای شکی نمی گذارد که زندگی در تعدال قوا از راه مسابقه تسليحاتی و صلح مسلح و جنگ ، در کشور استبداد ويرانگر را بر پا نگاه می دارد . استبدادی که کشور را در آتش فقر و خشونت می سوزاند .

۸ - ايرانيان متوجه شده اند که مصالح يک فرد و يک گروه و يک قوم و يک ملت ، ضد حقوق آنها می باشد . اين قدرت است که حق را با زبان مصلحت بی حقوق می کند . هر مصلحتی که بيگانه با حقوق مردم باشد ، استبداد را بر مردم حاکم خواهد نمود .

۹ – استقلال دين از دولت:قبل از اسلام اردشير موسس سلسله ساسانی در وصيت نامه اش به فرزندش خطاب نمود :
«فرزند من بداند، که دين و دولت پادشاهی دو خواهرند که يکی بدون ديگری نمی‏تواند بزيد. زيرا دين پايه دولت پادشاهی و اين دولت حافظ دين است» (ص ج سوم اوستا به زبان فرانسه).
با وجود چنين تجربه ای که جزو وجدان اجتماعی ايرانيان قرار گرفت ، باز در دوران صفوی همان تجربه دوران ساساسنی تکرار گرديد . و اينبار در دوران ما اين سوين بار است که استبداد دينی بر کشور حاکم می گردد .

۱۰ – قبول اختلاف در باورها:ويژه گی ايرانيان مشترکات باورهای سازگار با ايرانيت می باشند .
ارزشهای سازگار با ايرانيت، ارزشهايی هستند که همه زمانی و همه مکانی و همگانی هستند. قبول "انسانها از يک گوهرند"، پذيرفتن توحيد و عمل کردن بر اين اصل است. پندار نيک، گفتار نيک، کردار نيک، ويژگی اخلاق ايرانی و هويت او است.

۱۱ – عدالت در جامعه ما ارزش اخلاقی است. البته در ابعاد سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، نيز ميزان مردم است. از اين بابت است که ويژگی جنبش های همگانی ايرانيان، پيش و پس از اسلام، عدالتخواهی بوده اند.

۱۲ – قدرت و قدرتمدار بيگانه است، (ضحاک نماد قدرت، بنا بر اين، بيگانگه است). در تاريخ ايران جدايی بين دولت مستبد و مردم هميشه وجود داشته است .

اگر دقت و نظر به تاريخ معاصر بر اساس اصولی که ذکر شد بيندازيم خواهيم يافت که ،
تا پايان دوره قاجار، دولتها سياست موازنه مثبت را اتخاذ می کردند يعنی چنانچه امتيازی به انگلستان داده ميشد در مقابل امتيازی هم به دولت شوروی داده می شد، تا در واقع موازنه مثبتی بين آنها برقرار شود! از کودتا رضا خان ببعد، موازنه مثبت يک طرفه بقصد در حصار قرار دادن رﮊيم جديد روسيه، برقرار شد. بدينسان، ايران نه در ظاهر و نه در باطن دارای استقلال نبود.

اما دکتر محمد مصدق با اتخاذ سياست موازنه منفی در راستای قطع امتياز دهی به دول خارجی و به نفع استقلال ايران عمل کرد. قانون ۱۱ آذر ۱۳۲۳ضمن نفی واگذاری امتياز به شوروی عملا امتياز نفت انگليسيها را نيز زير سوال برد و زمينه ملی شدن صنعت نفت فراهم آمد.

مصدق،در مقام معمار ايرانی آزاد و مستقل وآباد، دريافته بود که بعد از ملی شدن صنعت نفت بايستی در تغيير ساخت زير سلطه دولت و نيز سياست اقتصادی دولت شتاب بخرج دهد وگرنه قانون ملی شدن صنعت نفت جز کلماتی بر صفحه کاغذ بيش نخواهند بود . وی بخوبی می دانست وابستگی دولت در بودجه خود به اقتصاد مسلط و وابستگی جامعه در اقتصاد خود به بودجه دولت، سبب ديرپائی استبداد وابسته می شود.از اينرو در ۲۷ ماه طول حکومتش تمامی کوشش خود را صرف اين امر اساسی کرد که اقتصاد مصرف محور ايران را به اقتصادی توليد محور بدل کند و در آمدهای بودجه را به جای برداشت از چاههای نفت که در واقع باعث انقطاع رابطه نياز دولت به ملت می گردد ،با ماليات به مثابه برداشت از توليد ملت جايگزين کند. از همين رو دولت وی ، اخذ ماليات از توليد کالاهای مختلف داخلی ، کاهش هزينه های ارزی سفرهای خارجی ، فروش اوراق قرضه ملی و کاستن از واردات کالا و تشويق صادرات کالا را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا بودجه ای متوازن و بدون کسری ببندد. اصولا در سياست موازنه منفی دکتر مصدق به نفت به مثابه سرمايه ملی و نه منبع در آمد دولت می نگريست.

او به رشد اقتصادی و اخلاقی يکسان می نگريست . بزرگمهر وکيل مصدق در کتاب خاطراتش می نويسد ،نقل به مضمون ( مصدق مرا مامور قلات آذربايجان نمود . از ايشان سوال کردم که چه اوامری داريد . او گفت سيلو ها را پر کنيد و مازادش را صادر کنيد و جلوی دزديها را هم بگيريد) .

اخلاق شاخص مصدق به عنوان سخنگو و مدافع حقوق مردم بر کسی پوشيده نيست . ايستادگی او در مقابل وطن فروشان و باج دهندگان به روس و آمريکا از او هنرمندی را ساخت که تاريخ ايران او را هميشه الگوی استقلال طلبی خود خواهد شناخت .

حرکت مردم ايران در سال ۵۷ که به انقلاب ايران ختم شد ادامه همان روش و منش مصدقيها بود . در پندار و گفتار شخصيتهای سياسی از مشروطه تا به امروز اگر دقت کنيم يک پيوستگی وجود دارد و آن اخلاق مصدق است . اين اخلاق در دل که بنگری متوجه می شوی که با همه ايرانيان خواهان استقلال و آزادی و رشد همخوانی دارد و از طرف ديگر وطن فروشان جايی در دل ، حتی در ذهن آدمی به خود پيدا نمی کنند . در انقلاب ۵۷ شعارهای مردم که استقلال و آزادی و عدالت خواهی بود و آمدن در صحنه و شرکت مداوم مردم ايران در حرکت بخاطر تغيير در جهت رشد و تحول دنباله حرکت مردم از درسهای مقاومت نهضت ملی بود .

در کتاب « نهضت ملی ايران و دشمنانش به روايت اسناد » نوشته ابوالحسن بنی صدر و جمال صفری ، در بارۀ مصدق چنين آمده است ‏:
" نقاط قوت و ضعف جنبشهای ايران را بايد نقد کرد . و کوشش تاريخی برای برقرار کردن استقلال و آزادی و رشد بر ميران عدالت اجتماعی را بايد به نتيجه رساند . عيب عمومی ما ايرانيان آن است که تجربه را در نيمه رها می کنيم . بايد کوشيد و اين عيب را از ميان برد . از تجربه مقاومتها و ايستادگيها و حتی از وطن فروشيها بايد درس گرفت تا استبداد از ايران برود و ايران از دست سلطه رها شود و ايران وطن ايرانيانی بگردد که می خواهند سربلند و آزاد زندگی کنند .
کودتا بر ضد دولت مصدق بهترين دليل بر اين که کمبود امکانهای مالی حکومت مصدق را از پا در نياورد. کودتا شد برای اين که مصدق موفق شد امکانها را ايجاد کند . از درسهای سخت گران قدر نهضت ملی ايران يکی اينست که فقدان امکانها مجوز تن دادن به سلطه بيگانه نيست . زيرا رشد از راه ايجاد امکانها ميسر می شود ."

"اما کودتای ۲۸ مرداد می گويد امکانهای سياسی در اختيار نبودند . سندها نيز می گويند زمان به زمان از اين امکانها کاسته می شدند . در حقيقت، نه تنها قدرت طلبان وابسته به بيگانه خويشتن را از خفت بيگانه گرائی نمی ﺁسودند و به نهضت ملی نمی پيوستند ، بلکه از رهبری نهضت ملی ايران بود که کسانی جدا می شدند و به بيگانه گرايان ملحق می شدند . به قول مصدق، ﺁن دسته از همکاران و همقدمان او که بخاطر قدرت طلبی در نهضت ملی ايران شرکت کرده بودند، در بيگانه گرائی و دشمنی با حکومت نهضت ملی پيشتاز نيز می شدند . "

قبل از جنبش نهضت ملی کردن صنعت نفت ، جنبشهای ديگری همچون جنبش تحريم تنباکو و انقلاب مشروطيت رخ داده اند . البته اين اولين بار بود که مردم در ابعاد وسيع در جنبش از خود نقش نشان می دادند . مصدق توانست که مردم را در صحنه مبارزه عليه استبداد نگاه دارد . و با ايستادگی مردم در صحنه ، آزاديخواهان توانستند دولتی که در وابستگی به قدرت خارجی ساخته شده بود ، تحت مهار آزاديخواهان قرار گيرد .

در انقلاب ۵۷ زمانی که گروگانگيری انجام شد ، پای سياست آمريکا در ايران باز شد و نقش يافت . بگونه ای که آقای خمينی سر مست از يک دست شدن استبداد خويش به پشتيبانی آمريکا گفت اگر ۳۵ ميليون بگويند بله من می گويم نه و با کودتا عليه اولين منتخب مردم که همان ارزشهای ايرانيت را جهت برقراری آزاديها و استقلال دنبال می کرد ، زمينه های استقلال کشور را از بين برد.

آقای خمينی و مافيای قدرت در ايران استقلال و آزادی کشور را فدای قدرت خودکامه خود نمودند . استبداد ولايت فقيه که امروز با کمک مافياهای مالی نظامی هست و نيست مردم را به تاراج می برند نه بر اساس اخلاق موازنه منفی عمل می کنند و نه بويی از صفات ايرانيت برده اند . زدوبند با خارجی و به آمريکا و کشورهای مسلط نقش اول را دادن و شهروندان را بی حقوق و گوسفند فرض کردن شکاف عميقی بين ايرانيان و اين نظام بوجود آمده است .

راه حل در چيست ؟

راه حل ايستادگی در مقابل مستبدان داخلی جهت برقراری آزاديها است .

راه حل ايستادگی در مقابل وطن فروشانی است که هر توجيهی را مجوز به سرسپردگی در آمدن خود به خارجی می دانند . چلپی و کارزای شدن را به قيمت از دست دادن بخشی از وطن و يا به حراج دادن منابع کشور مشروع می دانند .

درس بزرگ ديگری که بايد از تجربه آموخت اين است که با آنها که در تجربه، از خود گذشته ای پاک نشان داده اند بايد وارد تجربه جديد شد .

تجربه حداقل دو جنبش اخير به ما می آموزد که قبل از تحول ، مدافعين حقوق انسان بايستی طرح تحول جامعه را بر ميزان عدالت و بر اساس برقرار کردن زمينه های برخورداری حقوق شهروندان ارائه بدهند .

تحول در ايران نشان داده است که بايد در صحنه مبارزه در ميان مردم بود . از راه مردم تحول را ممکن گرداند . در غير اين صورت استبداد بازگشتنی خواهد بود .

محل جنبش در ايران است و خارج از نظام حاکم . اين تجربه در نهضت ملی شدن نفت و در دوران مرجع انقلاب ايران ، دورانهای موفقی را به ما نشان می دهد .

امروز استبداد ضحاکی را باز شاهد هستيم که مغر فرزندان وطن را به دهان مافيای حاکم در استبداد فقيه می خوراند .

انحطاط در استبداد فقيه ، همان انحطاط دوران ضحاک است . گويی فردوسی در شاهنامه امروز ايران را ترسيم نموده است .

تاريخ ايران سه بار استبداد مذهبی را تجربه کرده است . يک بار قبل از اسلام و دو بار بعد از اسلام . اينبار ما شاهد زنده اين استبداد هستيم . در فردای ايران در آزادی جای بنياد دينی از دولت بايستی جدا باشد .

قانون اساسی بايد مدافع حقوق همگان باشد . يعنی بر اساس دفاع از حقوق شهروندان نوشته گردد و به اجرا در آيد .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016