دوشنبه 27 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شما هم نظر بدهيد، درباره مشکلات کارگری در ايران، ياور

کانون مدافعان حقوق کارگر ـ مشکلات کارگری در کشور ما ، تو درتو و بسيار پيچيده است. از هر جهت برای حل آن اقدام کنيم سر از مشکل ديگری در می آوريم که در شکل هيچ ارتباطی با هم نمی توانند داشته باشند ولی در درون مايه ارتباطات پنهان و بهم پيوسته ای آن ها را چون تار و پود در هم تنيده و ساختاری خلق کرده نابهنجار که ريشه ی اصلی آن در مناسبات سرمايه داری جديداست که به پيشنهاد صندوق بين المللی پول و با همياری کارشناسان اقتصادی وطنی به حاکميت قبولانده شده است.
بعد از سال ها دوری وبی خبری، توی سايت با هم برخورد کرديم. از من جوان تر بود ولی نسبت به خودش بی تفاوت شده بود، از اين رو شکمی گنده را يدک می کشيد اما هنوز می توانست از پله های عمودی تاورها بالا رود و روی لوله ها در ارتفاع بالا جابه جا شود، هرچند به شدت به نفس نفس می افتاد. عضلاتش هنوز نيرومند بودند ولی لوله ی رگ هايش پس از چندين سال کار در پارس جنوبی ، با آلودگی های گازی بالا و تغذيه غيراستاندارد کارگاهی و خوابگاه ها بسته شده بودند.
شب در خوابگاه طبق معمول گفت و گوها از کار پروژه شروع و به پروژه ختم می شود. همه ی زندگی اين کارگران موضوع لوله و زانو و سه راهی و جوشکاری اسکلت فلزی و مسايل جنبی آن شده است. در ميان حرف هايش با سوالات غيرمستقيم وادارش کردم به قضاوت در مورد مسايل کارگری روز بپردازد. با نااميدی گفت:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- توی اين پروژه بزرگ چند تا کارگر قديمی مانده ؟ کسی که باباش کارگر بوده و توی شهر زندگی کرده باشد؟ خب بگو چند تا را می شناسی؟ اين چند ماهه من تنها تو يکی را ديده ام که نمی توانم بگويم همه ی خصوصياتی که تو می گويی را دارند يا نه. حدس می زنم اين کارگرای جوان هم که از روستا و ايل آمده اند، يک نسل اخته اند.
- نه نبايد اين گونه قضاوت کنی. من با اين نظر تومخالفم
ولی در درون از او هم نااميدتر بودم و برای توجيه اين دروغ ، روی منبر رفتم:
- انسان ها ترکيبی از خوبی و بدی هستند. ترکيبی از زشتی و زيبايی. زمانی در آن چنان شرايط اجتماعی قرار می گيرند که خواهان پليدی و ضد ارزش های انسانی است، خصلت های نا بهنجارشان به اين تقاضا پاسخ می دهد. در شرايطی که آزادی و ارزش های انسانی معيار باشد، زيبايی های وجودشان ميدان داری می کنند و...
- عزيز من ديگه شعار کافيه، در اين صورت اراده جاش کجاست ؟ اخلاق چی می شه؟ کمی هم به واقعيت ها توجه کن.
- بستگی به تربيت خانوادگی و تاثير پذيری از جامعه دارد. انسان تک بعدی که همه چيز را ثابت و بدون تغيير و تکامل می بيند، مورد نظر ما نيست...
- تو هم که ياد گرفته ای مرز بندی کنی واز حالا يک عده را پشت خط گذاشتی. (با تبسم)
- پس کسی مورد نظر ما نيست؟
- ما داريم در باره ی کارگرا حرف می زنيم و تو از همين حالا داری در ذهنت آن ها را متفرق می کنی. مگه نه؟
- درسته. نتونستم منظورم را درست بيان کنم.
- خيلی خوب بيا از مسايل خودمون دور نشيم. همه ی اين ها که گفته شد واقعيت های جاری مناسبات کارگری ماست. بهتره مسايل را از نگاه کارگری ببينيم که نمی خواد شاهد بی تفاوت اين همه ستم و بی داد باشه. اين نابسامانی ها يک طرف مشکلات پيچيده ی ماست ولی طرف ديگه که افرادی مثل من و تو را در هم پيچيده و سوهان جونمون شده ، پرسش هائيه که مرتب در هر مناسبتی ما رو به چالش می گيره. پرسشی چون: چرا به جای تشکل و هماهنگی بين کارگرا، آن هم در فنی ترين پروژه های توليد صنايع مادر، اين همه نابسامانی و پراکندگی و جدايی وجود داره؟ چرا بيشتر کارگرای جوون گرايش دارن مسايل ومشکلات کار را به صورت فردی و نه به صورت جمعی حل کنن؟ چرا بيشتر اونا نمی خوان به صورت علنی سازمان صنفی خودشون رو ايجاد کنن. درحالی که اصل ۲۶ قانون اساسی به صراحت اعلام کرده : هيچ کس را نمی توان از شرکت در اين تشکل ها منع کرد و يا به شرکت در ..."
- لطفا همين جا کمی صبر کن.اصل ۲۷ قانون اساسی هم صراحت دارد که ما می تونيم در اجتماعات و راه پيمايی ها ... شرکت کنيم. درحالی که سه سال قبل در اول ماه مه تو يکی از پارک های تهران يک تجمع بدون سرو صدای کارگری رو به هم زدن و عده ای رو به زندان انداختن و... پس لطفا از قانون اساسی حرف نزن چون اون رو در يک معامله با بانک جهانی به کلی کنار گذاشته اند. مگه اصل ۴۴ قانون اساسی که از سه بخش دولتی و تعاونی و خصوصی اقتصاد، تنها بخش خصوصيشه که هر روز چاق و چله تر می شه ...
- از بحث خودمون خارج نشيم شايد بتونيم به نتيجه ای برسيم. ما بايد بدون اجازه نهادهای سرمايه داری داخلی و جهانی تشکل هامون رو بوجود بياريم. با توجه به اين که اصل ۲۶ قانون اساسی مثل اصل ۴۴ قيمه قيمه نشده و در ظاهر وجود داره، ما می تونيم تعاونی کار ايجاد کنيم. نظر تو چيه؟
- ما تو بندرعباس تعاونی کار ايجاد کرديم. براش اساسنامه نوشتيم و اون رو به ثبت هم رسونديم و هنوز هم آن را منحل نکرديم ولی چون تعاونی کار هستيم هيچ شرکتی به ما کار نمی ده، چرا؟
- چون درآمد نهايی تعاونی آخر کار طبق اساسنامه بطور مساوی بين افراد تقسيم می شه. از تعاونی بگذريم چرا فعالان کارگری تلاش نمی کنن يک اتحاديه بوجود بيارن و کارگرای بيکار رو از طريق اون اتحاديه حمايت کنن. اون وقت اتحاديه می تونه به جای دلال های رانت خوار نيروی کار فنی رو در اختيار شرکت های بزرگ قرار بده و اون شرکت ها رو مجبور کنه به صورت جمعی با اون ها قرار داد ببندن؟
- با وجود اين همه امکانات مشکل کار کجا است، اين ناتوانی ها از کدوم واقعيته؟ حالا غير از رعب و وحشتی که از سرکوب وجود داره؟
- ببين يک تجربه رو برات می گم که چند سال پيش خودمون درگير اون بوديم، شايد يک بخشی از علت ها روشن بشه. توی سازمان های اداری جامعه ی ما گاهی دستورالعمل هايی صادر می شه که فراتر از قانون عمل می کنن. مثلا در زمان دولت اصلاحات علاوه بر محروم کردن کارگرای کارگاه های زير ده نفر از قانون کار بخش بزرگی از خونواده های کارگری، از بازنشستگی ، تامين اجتماعی و خدمات درمانی و حداقل حقوق محروم شدن. بچه هاشون هم از ادامه ی تحصيل عقب موندن. (امسال ۴ ميليون کودک به مدرسه نرفتند تا به بازار کار خيابان بپيوندند) ۱. دستورالعملی رو به ادارات به خصوص اداره ی کار و دادگاه ها داده بودن که شکايت های دسته جمعی کارگران رو و نمايندگی هيچ کارگری رو از طرف بقيه ی کارگرا نپذيرن. گروه کار ما يک تعاونی کار فنی – صنعتی بود . بعد از ماه ها کار در کشتی سازی فراساحل بندرعباس و ساخت و تحويل ۴ تا دکل دريايی برای استخراج نفت تو دريا به شرکت توتال فرانسه، مدير پروژه آقای ربانی دستور دادند که همه ی گروه کار ما را اخراج کنند وآنها هم دستور را اجرا کردن. آن هم بدون پرداخت ۴ ماه حقوق همه ی کارگران عضو تعاونی کار. کارگران به صورت مکتوب من رو به عنوان نماينده خودشون در تعاونی انتخاب و معرفی کردن. پس از ۴ ماه درگيری و تحصن در شهرداری ، خونه امام جمعه و توی سالن دادگاه و اداره کار، بالاخره دادگاه بندرعباس حکم را به نفع ما صادر کرد. ولی در حکم دادگاه اين جوری ما رو معرفی کردن:" آقای ... به همراه ... تعداد کارگر. وقتی ما اعتراض کرديم اعلام فرمودن ما در ايران چيزی به عنوان نماينده کارگر نداريم. از اون طرف آقايون اصلاح طلب هم قانون کار را نديده می گيرن و اون رو دور می زنن و به اين صورت ميخ نئوليبراليسم ( اقتصاد دلخواه امپرياليسم) رو توی قلب کارگرای ايران فرو می کنن تا صندوق بين المللی پول و بانک جهانی از دولت وقت راضی بشن و چراغ سبز خودشون رو به عنوان موافقت با سازمان تجارت جهانی روشن کرده و به نوعی ذوب شدن در اقتصاد امريکايی رو محقق می کنن. از اون زمان به بعد اون چه رو که ما تونستيم شاهد باشيم کم و بيش توجه به شکايت های فردی کارگرا بود، اون هم در صورتی که کارگر درمانده وکيل استخدام بکنه که در اون صورت بخش مهمی از حقوقش به جيب وکيل می ره. تازه اگه وکيل آدم با وجدانی باشه و با پيمانکار و هيات حل اختلاف بده بستان نکنه. که توی اين ساختار اجتماعی اين جور وکيل ها خيلی کم اند. از طرف ديگه اين نسل کارگری از تجربه ها و مبارزات نسل قبل بی اطلاعن و توی اين دوران هم با نهادها ی باصطلاح کارگری ای آشنا شده ان که به هيچ وجه در جهت منافع اون ها گام بر نمی داره و به نام کارگر دنباله رو سياست هايی شدن که نهادهای ضد کارگری جهانی به نام جهانی شدن و برای پيوستن به سازمان تجارت جهانی و نظم نوين جهانی به آن ها تحميل کردن. اين نهادهای زرد کارگری که با اضافه کردن يک پسوند "اسلامی" سعی می کنن چهره ی واقعی خودشون رو بپوشونن ، با قبول تغييرات ضد کارگری توی قانون کار و بی توجه به نياز و خواست کارگرا و سکوت در برابر معاف شدن کارگاه های زير ده نفر از شمول قانون کار و کارمزد منعطف و بی تفاوتی درمقابل ثبت نکردن حقوق واقعی توی ليست بيمه توسط سرمايه دارها و موارد ديگه نشان داده اند که هدف اين نهاد های به اصطلاح کارگری رسيدگی به مسايل و مشکلات کارگرا نيست. اون ها که خودشون در برابر سياست های جهانی سرمايه داری تسليم شدن تلاش می کنن تا با دست خود کارگرا هر روز يک بخش از دستاوردهای مبارزات کارگری رو از قانون حذف کنند. همين شيوه هم باعث شده که کارگران به شدت تشکل گريز بشن. توی بزرگ ترين مجتمع کار صنعتی در ايران جايی که آلودگی و گرما با امکانات حداقل ، شرايطی رو ساخته که با کارگرا مثل حيوون رفتار می کنن. (پيمانکارای دست دوم و از همه بدتر دست سومی ها) درحالی که اين شرکت های سرمايه داری قبل از شروع کار ۲۰ درصد از کل قرارداد ميلياردی رو می گيرن تا خوابگاه هايی مناسب انسان ، سالن غذاخوری ، دستشويی بهداشتی و باشگاه ورزشی برای کارگرای پروژه ا ی بسازن. ولی توی اين جهنم پارس جنوبی که آسمون و زمينش هم با آلودگی های مرگ بار گاز های سمی، سقف زندگی رو روی سر کارگرا آوار کرده. بخش خصوصی و سرمايه داری دلالی اين بيست درصد پيش پرداخت را که حق کارگرا از توليد صنعتيه به جيب خودشون می ريزن تا کارگرا توی ظرف های يک بار مصرف وغير بهداشتی تو گرما و سرما و هوای شرجی و بارون غذای مختصر و بدون کيفيت رو، روی خاک بخورن. اون هم توشرايطی که بخش مهمی از حقوقشون مثل سنوات، مرخصی سالانه و... پرداخت نمی شود و حق بيمه شون به اندازه ی حقوق دريافتی شون محاسبه نمی شه و با حداقل حقوق ثبت می شه... به همين دليل هم اگه يک حادثه کارگر رو فلج کنه و يا اون رو ناکار کنه، تنها يک حقوق حداقلی به خونواده ی اون کارگر تعلق می گيره که با اون فقط می شه کارتن خواب شد و يا با نون خالی سر کرد، البته اگر گرون تر نشه. اين کارگرای نسل اولی هم که هر کدوم با يک بز و ميش مردنی يا با ۴ تا مرغ وخروس بعد از چند ماه بی حقوقی صداشون در نمی آيد و تازه خدا رو هم شکر می کنن که حقوق عقب مونده شون می شه يک پس انداز.
- ببين دوست عزيز خيلی داری تند می ری . خيلی هم نااميدی. فکر نمی کنی بايد يک جور ديگه ببينی تا بتونی ابعاد ديگه ی واقعيت رو درک کنی.
- نمی دونم شايد حق با تو باشه. ولی حرف هايی که گفتم، واقعيت های موجودن
- درسته اين ها واقعيت های موجودن ولی واقعيت ها هم تحت تاثير پديده های اقتصادی – اجتماعی به سرعت تغيير می کنن و دچار دگرگونی های غير قابل پيش بينی می شن و شکل های پنهانشون رو که توی شرايط عادی ديده نمی شن ، نشون می دن.
- قبول دارم . گاهی اين تغييرات اونقدر سريع تار و پود جامعه رو تحت تاثير قرار ميدن که ما عقب می افتيم.
- (با خنده)شايد هم ما دو تا داريم به هم دلداری می ديم تا به هم نريزيم.
- نه اين طور نيست. به همين انقلاب ۵۷ خودمون که گذشت نگاه کن. حتا شاه ديکتاتور هم که با حزب رستاخيزش يک حکومت مطلقه رو به جامعه تحميل کرده بود، در مقابل سير تحولات اجتماعی غافلگير شد، طوری که تنها کاری که ازدستش بر اومد، کشتار مردم و فرار از ايران بود.
- اين درسته ولی جامعه بدون نهادها و تشکل های مردمی مثل يک سيل مهار نشده فقط ويرانی به بار مياره. يک نمونه اش حادثه ايه که چند روز قبل پيش اومد. شام آش بود. کارگرای خسته بعد از ۱۲ ساعت کار سخت روانه ی سالن غذاخوری شرکت بزرگ و معروف ... شدند. توی غذای کارگرا به جای چربی و يا حتی استخون بدون گوشت تکه های گونی و چند تکه پارچه فرسوده پيدا شد. کارگرا غذا نخوردن و خوراک هاشون رو با ظرف هايش به خدمت مدير و سرپرست کارگاه بردن. ايشون هم با پشتوانه ی اداره ی کاری که به جای اجرای قانون کار سياست های تعديل ساختاری و خصوصی سازی رو اجرا می کنه به کارگرا گفت: بريد پی کارتون. همينه که هست.
- کارگرای خشمگين واکنش فيزيکی شون رو توی سالن غذاخوری با ويران کردن سالن و بعد حمله به آشپز خالی کردن. بعد هم ، همه ی مواد غذايی آشپزخونه و انبار رو مصادره و بين خوابگاه های کارگری تقسيم کردن. پليس اومد و ۱۱ کارگر رو دستگير کرد و بعد هم اخراج. ولی اون بار برخلاف سرکوب های قبلی کارگرا سر کار نرفتن. همگی بدون انعطاف اعتصاب رو شروع کردن. اعتصابی که خسارت اون برای پيمانکار بيشتر از يک سال غذای کارگرا شد. پيگيری اعتصاب همين کارگرای روستايی که من و تو اون ها رو به باد شلاق انتقاد گرفتيم، باعث شد اون ۱۱ کارگر هم به سرکارشون برگردند . وضع آشپزخونه هم بهتر شد.
- خب می شه گفت مسايل کارگری واقعا پيچيده ست و توی اين شرايط غير قابل پيش بينی.
- به نظر من زيانی که نبود تشکل کارگری ، تشکل مستقل کارگری و نه تشکل زرد و دولتی و وابسته ، به جامعه و طبقه کارگر وارد می کنه قابل جبران نيست.
- با توجه به اين که اين نسل از تجربه ها و مبارزات کارگری نسل قبل اطلاعی ندارن و اين عامل ايجاد حرکت هايی غيرقابل پيش بينی می شه که سرمايه دارهای اون طرف آبهم آماده ی بهره برداری از اون هان.
- به هر حال اين ها همه واقعيت های جامعه ی امروزمونه . واقعيت هايی که صاحبان قدرت يا اون ها رو درک نمی کنن يا براشون اهميتی قائل نيستن.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016