یکشنبه 1 بهمن 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

طرح های متعارض برای انتخابات ریاست جمهوری، اکبر گنجی

اکبر گنجی
با انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1392 چه باید کرد؟ این پرسش پاسخ واحدی ندارد. افراد و گروه ها استراتژی های متفاوتی را دنبال می کنند. استراتژی های متفاوت، رویارویی های متعارضی پدید می آورند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


منبع: بی بی سی

طرح های متعارض

یکم- سرنگونی خواهان همسو: مطابق این رویکرد، جمهوری اسلامی باید سرنگون شود. منتها معتقدان به این ایده، نمی توانند جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی حمایت و دخالت خارجی- همانند لیبی و سوریه- است. یعنی دولت های خارجی باید به طور همزمان چند طرح را پیش برند:

الف- تحریم های اقتصادی فلج کننده. ب- ساختن اپوزیسیون همسوی با خود و به رسمیت شناختن آن به عنوان تنها نماینده ی مردم ایران. پ- کمک های مالی و تسلیحاتی به اپوزیسیون همسو. ت- ایجاد در گیری مسلحانه در برخی مناطق و سرکوب آن توسط رژیم. ث- برقراری منطقه ی پرواز ممنوع و تهاجم نظامی به دلیل سرکوب اپوزیسیونی که مسلحانه می جنگد.

در این چارچوب، کمترین اقدام آزادیخواهانه، دموکراتیک ، حقوق بشری و تنش زدایانه از سوی رژیم قابل قبول نیست. مذاکره ی مستقیم ایران و آمریکا و حل کلیه ی مسائل مورد نزاع و برقراری روابط رسمی دوستانه نیز رد می گردد، چون گمان می رود که موضوع سرنگونی از طریق تهاجم نظامی را منتفی می سازد.

انتخابات ریاست جمهوری- حتی اگر به پیروزی چهره هایی چون خاتمی و نوری و کروبی و موسوی بینجامد و به شرایطی چون دوران 8 ساله ی ریاست جمهوری خاتمی منتهی شود- کاملاً مردود است و باید تحریم شود. رژیم اصلاح ناپذیر است و اصلاح طلبان با ورودشان به قدرت، فروپاشی را عقب می اندازند. به جای رنگارنگ کردن چهره ی رژیم، باید تأکید کرد که رژیم اهریمنی در حال ساخت بمب اتم و خطری بالفعل برای صلح و امنیت جهانی است.

دوم- سرنگونی خواهان ملی: این رویکرد نیز به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است. منتها حفظ تمایمت ارضی ایران و مردم اش- یعنی ایران و ایرانیان- برای اینها استراتژیک است. به همین دلیل، به شدت مخالفت افغانی/ عراقی/سوریه ای/لیبیایی کردن ایران هستند. "سرنگونی خواهان ملی" مخالف تجاوز نظامی خارجی و اپوزیسیون سازی توسط بیگانگان است. موضع این گروه هم تحریم انتخابات است. هدف این گروه این است که به دست مردم ایران از شر جمهوری اسلامی خلاص شود.

سوم- سبزها: اگر سرنگونی خواهان سبز را جدا کرده و به دو گروه بالا متصل سازیم، سبزهای باقی مانده به دو گروه تقسیم می شوند. یک گروه از سبزها شرکت در انتخابات- در صورت در حصر بودن موسوی و کروبی و رهنورد و بقیه ی بازداشت شدگان- را "ناجوانمردی" به شمار آورده و مشارکت را منوط به آزادی آنان می سازند. این گروه مخالف نامزدی محمد خاتمی، عبدالله نوری و هر فرد دیگری هستند. موضع اینان، تحریم همه جانبه ی انتخابات است. وقتی از این گروه پرسیده می شود: در طول تاریخ جمهوری اسلامی همیشه زندانی سیاسی و حصر(آیت الله شریعتمداری، آیت الله قمی، آیت الله روحانی، آیت الله منتظری) داشته ایم، پس چرا موسوی و کروبی و سبزها شرکت در انتخابات پیشین- از جمله انتخابات 88- را منوط به آزادی زندانیان نکرده و به جای تحریم در انتخابات شرکت کردند؟ پاسخ می گویند: گذشتگان به دلیل مشارکت در انتخابات و رهبری حرکت اعتراضی به نتیجه ی انتخابات زندانی و محصور نشده بودند، اما انتخابات متقلبانه دلیل حصر و زندان اینان است. گروه دوم سبزها، از مواضع خاتمی و عبدالله نوری حمایت به عمل می آورند.

چهارم- اصلاح طلبان: اصلاح طلبان طیفی را تشکیل می دهند که درباره ی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات اختلاف نظرهای جدی دارند. اصول مشترک این گروه به قرار زیر است:

الف- همه ی گروه های اصلاح طلب مخالف توسل به خشونت بوده و هستند.

ب- براندازی حتی اگر موجه و مفید بود، واقعیت این است که نیروهای مخالف قادر به سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند.

پ- بدیل جمهوری اسلامی در این شرایط ، افغانی/عراقی/سوریه ای/لیبیایی شدن ایران بوده که مطرود است.

ت- حکومت همه ی راه های فعالیت را به روی اصلاح طلبان بسته است و به چهره های شاخص اصلاح طلب هم اجازه ی کاندیداتوری نخواهد داد.

ث- با همه ی اینها، هیچ راهی جز پروژه ی اصلاح طلبی وجود ندارد. اصلاح طلبان تنها راه به سامان کردن جمهوری اسلامی و نجات کشور هستند.

از اینها که بگذریم، اختلاف نظرها درباره ی انتخابات ریاست جمهوری آغاز می شود.

یک گره براین باور است که فقط و فقط به شرط تأیید صلاحیت چهره های شاخص- خصوصاً خاتمی- باید در انتخابات شرکت کرد. چهره های رده دوم، رأی آور نیستند و فقط می توانند تنور انتخابات را به سود علی خامنه ای گرم کنند. اینها اگر چه رسماً انتخابات را تحریم نخواهند کرد، اما رأی خود را هم به صندوق ها نخواهند ریخت. احساس- شاید هم آرزو- به آنها می گوید که بحران های عدیده و لاینحل نظام، آیت الله خامنه ای را دیر یا زود مجبور می سازد تا دست یاری به سوی اصلاح طلبان دراز کند و برای نجات جمهوری اسلامی فضا را بگشاید. باید منتظر ماند تا بحران ها هرچه بیشتر حکومت را در چنبره ی خود گرفتار سازد.

گروه دیگر بر این باور است که راهی جز آشتی با نظام و ورود به حکومت جهت اصلاح امور و نجات کشور وجود ندارد. نه تنها اصلاح طلبان به زمامداران اعتماد ندارند، نظام هم به اصلاح طلبان اصلا هیچ اعتمادی ندارد. دیوار بی اعتمادی را باید فروریخت. اصلاح طلبان در این شرایط ، باید از خودگذشتگی نشان داده و به نوعی حرکت کنند تا راه بازگشت گشوده شود. به جای کاندیداتوری چهره های شاخص- که مقابله ی با نظام تلقی خواهد شد- از چهره های رده دوم باید آغاز کرد.

راه حل ها

وقتی از راه حل سخن گفته می شود، باید دید کدام گروه مد نظر است؟ تکلیف سرنگونی خواهان همسو و ملی و سبزها تا حدود زیادی روشن است. اصلاح طلبان چه باید بکنند؟

یکم- تبدیل به حاشیه ی قدرت شدن: از دست دادن فرصت انتخابات و نشستن به این امید که نظام به سراغ اصلاح طلبان بیاید، در شرایط کنونی، ناواقع گرایی است. آیت الله خامنه ای هزینه ی بسیاری بابت اخراج اصلاح طلبان از نظام پرداخت کرد. از منظری که او به تحولات توازن قوا در ایران، منطقه و جهان می نگرد، نه تنها هیچ نیازی به اصلاح طلبان ندارد،بلکه آنان را پر کننده ی جدول دشمن قلمداد می کند. در سخنرانی 19/10/91 می گوید:

"هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشته‌ايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران می گذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نمی شود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايده‌اى ندارد؟ اين يكى از خواسته‌هاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را می زنند، ممكن است غفلت كنند. من می گويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند".

سپس برخی از رفتارهای گذشته ی اصلاح طلبان را مجدداً به آنها گوشزد کرده و حکم نهایی زمینی و آسمانی شان را هم روشن می سازد:

"يك بار بعضى‌ها تلاش كردند كه انتخابات مجلس را عقب بيندازند؛ حتّى به ما گفتند اگر می شود، دو هفته عقب بيندازيد. گفتيم نمی شود؛ انتخابات بايد در همان روزِ خودش انجام بگيرد؛ يك روز هم نبايد عقب بيفتد. نتوانستند، دستشان به جائى نرسيد. آنها اين را تجربه كرده‌اند، می دانند انتخابات عقب‌افتادنى نيست؛ لذا دنبال راه‌هاى ديگرند...در سال 88 از راه‌هاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند".

با توجه به این شرایط ، اگر فرصت انتخابات ریاست جمهوری از دست رود، اصلاح طلبان هم به گروهی همانند نهضت آزادی تبدیل خواهند شد. انسان هایی دلسوز، شایسته و مبارز، اما فاقد قدرت، در حاشیه ی نظام و تأثیرناگذار. وقتی اصلاح طلبان قصد ندارند مانند آیت الله خمینی از طریق انقلاب جمهوری اسلامی را سرنگون سازند، کنار کشیدن و به انتظار نشستن چه معنایی دارد؟

دوم- بازی باخت- باخت: اصلاح طلبان اگر بخواهند انتخابات را برای رژیم هزینه مند سازند،باید چهره های شاخص خود(خاتمی، نوری، خوئینی ها، احمد منتظری، و...) را کاندیدا سازند. همه ی آنها رد صلاحیت خواهند شد، اما این عمل برای رژیم نیز هزینه مند است. اگر قرار است اصلاح طلبان حذف شوند، رژیم هم باید با رد صلاحیت بزرگان هزینه ای بپردازد و پیروزی اش به باخت تبدیل شود. رد صلاحیت خودی ها و مومنانی چون اینها بهترین دلیل غیر آزاد و غیر رقابتی بودن انتخابات است. خواست آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی و رفع حصر همچنان باید به عنوان مطالبه ی اساسی مطرح شود.

سوم- بازی برد- برد: اصلاح طلبان اگر بخواهند به نظام بازگردند، چاره ای جز کاندیداتوری چهره های رده دوم خود ندارند. آنان تأیید صلاحیت شده و راه آشتی و بازگشت گشوده خواهد شد.

الف- واقعیت این است که در شرایط کنونی تجدید دوران اصلاحات ناممکن است. آیت الله خامنه ای و پیروانش اجازه نمی دهند تا چنان شرایطی دوباره تجدید شود. او در سال 1384 هم به دنبال فردی جوان، پر انرژی و خدمتکار بود که به جای سیاست، مسائل و مشکلات اقتصادی کشور را حل و رفع کند. در سخنرانی 17/10/91 مجدداً این نکته را گوشزد کرد و گفت:

"هر كسى كه در خود صلاحيتى احساس می كند و كار اجرائى بلد است، مى‌آيد و خود را در معرض انتخاب مردم می گذارد. اداره‌ى مملكت و كار اجرائى، كار كوچكى نيست. كارهاى بزرگ و بارهاى سنگينى بر دوش مجريان سطوح بالاست. ممكن است كسانى كه در سطوح ديگرى كار می كنند، ابعاد اين سنگينى را هم بعضاً تشخيص ندهند كه چقدر اين بار سنگين است. آن كسانى كه وارد ميدان می شوند، بايد كسانى باشند كه در خود توانائىی كشيدن اين بار را بيابند".

بدین ترتیب، افرادی چون محمد علی نجفی- که سوابق مدیریت سازمان برنامه و بودجه و وزارت آموزش و پرورش را در کارنامه اش دارد- می توانند به عنوان نامزد اصلاح طلبان وارد رقابت شوند. البته اصلاح طلبان باید چندین کاندیدا داشته باشند که در نهایت همه به نفع یک تن کنار روند.

ب- اگر همه ی اصلاح طلبان مدافع این رویکرد باشند، نامزدها معرفی و ستادهای سراسر کشور شکل خواهند گرفت. اگر ستادها تشکیل شوند، شبکه های اجتماعی بالفعل تشکیل خواهند شد. سخنرانی، مصاحبه، مناظره و نقد وضع موجود در سراسر کشور می تواند ارتباطات را مجدداً برقرار سازد.

پ- نامزد اصلاح طلبان اگر پیروز شود، در چارچوب بسته ی فعلی، مهمترین حوزه ی فعالیتش، حوزه ی اقتصاد خواهد بود. البته، سر ندادن شعارهای ابلهانه از سوی رئیس جمهور بعدی، از هزینه های گزاف مردم ایران خواهد کاست.

ت- فرض کنیم نامزد اصلاح طلبان با 15-10 میلیون رأی بازنده ی انتخابات باشد. در این صورت براساس این پایگاه اجتماعی می توان با آیت الله خامنه ای درباره ی آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی و کروبی و رهنورد وارد گفت و گو شد. در شرایط کنونی، رژیم مدعی است که اصلاح طلبان و سبزها به کلی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده اند. انتخابات هر اندازه هم که متقلبانه باشد، می تواند تا حدودی میزان پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را روشن سازد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016