گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
17 اسفند» خسرو کردپور بازداشت شد22 اردیبهشت» هشت نفر در آذربايجان غربی به دار آويخته شدند، گفتگوی روز با خسرو کردپور 1 فروردین» پيام نوروزی خسرو کردپور مدير آژانس خبری موکريان 1 شهریور» مجازات آژانس خبری موکريان، انسداد و محو کليه خبرهای آن، خسرو کردپور
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خسرو کردپور کسی که مرزهای زمان ومکان را درنوردید، مسعود کردپورشاید صحیح نباشد که بنده که برادر خسرو هستم در موردش صحبت کنم وشاید بعضیها ان را نوعی خود ستایی بدانند، ولی چون از نزدیک ایشان را میشناسم ناگزیرم که چند جمله ای درموردشان بنویسم.خسرو از دوران دبیرستان وارد فعالیتهای سیاسی شد وحدود 15 سال است که فعالیت در زمینه حقوق بشر وخبرنگاری را شروع کرده است. در سال 80 دو سال ونیم به خاطر همین فعالیتها در زندان بود قبل از ان نیز بارها و در مناسبتهای مختلف بازجویی وزندانی شده بود،.اولین بار هنوز کلاس دوم دبیرستان بود که بازداشت شد. علاقه بسیار زیادی به مسایل منطقه داشت با شخصیتهای مختلف سیاسی با گرایشهای مختلف اشنا بود وبحث میکرد . تجربیات بسیاری در طی این مدت کسب کرده بود اخبار را با سرعت ودقت تمام دنبال میکرد ، در طی این مدت کسان بسیاری امدند ورفتند،علارغم جو سیاست زده کردستان هیچگاه دچار هیجان و احساسات نمی شد و دنبال قهرمان بازی نمی رفت بسیار صبور وقانع بود دلسوز همه بود به ویژه زندانیان سیاسی وخانوادهایشان ،شب وروز نمی شناخت تعطیلات برایش مفهومی نداشت، کم توقع بود واز کسی انتظاری نداشت تنها دغدغه اش زندانیان وخانوادهایشان بودند در هر زمان ومکانی از زندانهای مختلف باهاش در تماس بودند دلسوز زندانیان بود چون خودش زندان رفته بود درد زندانی را با پوست واستخوان درک میکرد،صدای بی صدایان وبی کسان بود با نگاه ابزاری به حقوق بشر و زندگی وحیات انسانهای بیگناه که معلول شرایط سیاسی و اجتماعی هستند مخالف بود. همیشه با وکلای مختلف در تماس بود بارها بهش میگفتم که وضعیت سیاسی کشور طوری شده که حضور وکیل در جریان پرونده ها تاثیر ندارد ولی ویل کون نبود میگفت شاید باعث تخفیف زندان شود و کسی ازاد شود، پیگیری میکرد هرگاه زندانی ازاد میشد خوشحال میشد و سریعن خبرش را منتشر میکرد و سعی میکرد هر جور شده به دیدارش برود واگر کمکی بود به خانواده اش بکند با افراد مختلف تماس میگرفت که اگر اهل کمک وعمل هستید این گوی واین میدان . هر چند تقریبن هیچ در امدی نداشت ولی در حد امکان زندانیان را کمک میکرد چندین بار بهش گفتم توکه درامدی نداری چرا کمک میکنی میگفت هر چند کم است ولی اینها که زندان رفته اند فکر میکنند که کسانی هم هستند که ارزش کارشان را میدانند و به فکرشان هستند وهمین برای انها یک دنیا ارزش دارد .در بسیاری موارد زندانیان تماس میگرفتند و خودشان را خالی میکردند تمام دفاعیات وحرفهایی که میبایست پیش قاضی و دادستان میگفتند به خسرو میگفتند و خودشان را خالی میکردند و خسرو هم با صبوری تمام گوش میداد و میگفت بزاز بدانند که کسی هم هست که به درد دلهایشان گوش میکند وحرفهایشان را باور دارد وبهشان دلداری میداد که کارها درست میشود. یادم نمیرود یکی از زندانیان کهنسال کردستان بعد از چند سال زندان و مریضی به زندان لاهیجان تبعید شده بود، ما تهران بودیم گفت از شمال برمیگردیم بریم یه سری هم به این زندانی می زنیم رفتیم زندان ملاقات نمیدادند گفتند برید دادستانی، رفتیم دادستانی باز اجازه ندادند تا نهایت برگشتیم زندان دم درب زندان یک اخوندی ایستاده بود ازش خواهش کردیم که حاج اغا ما از کردستان و از راه دور امدیم باید حتمن ملاقات کنیم که نهایتن ملاقات را برایمان گرفتند وما توانستیم با زندانی ملاقات کنیم که باعث خوشحالی بسیار زیاد نامبرده شد وتعریف میکرد که 6 ماه است که کسی به ملاقاتم نیامده است وبه خانوادم گفتم که نیایند، نکند در راه تصادف کنید وحادثه ای پیش اید ومن تا ابد نگران وناراحت باشم ،وبسیار تعجب کرد که از بلند گوی زندان شنیده بود که ملاقات دارد.همانجا خسروبهش کمک ناچیزی کرد.خسرو انسان نستوهی بود وخستگی براش معنی نداشت .بارها بهش گفته بودم که کمی به فکر زندگی شخصی خودت باش اینقدر از خودت مایه نزار ولی گوش نمیکرد وباز ادامه میداد ومی گفت تا جایی که امکانش باشه و ما را تحمل کنند باید ادامه داد ما کارمان را در چارچوب قانون انجام میدهیم و کار ما انسانیست و سعی میکنیم که بیطرف ومستقل باشیم. بر درست ومستند بودن خبرهای منتشره تاکید داشت و سعی میکرد از هرگونه لغزشی جلوگیری کند وبهانه ندهد به دست بهانه گیران وحتی لغزشهای دیگران را هم گوشزد میکرد، هر چند در فضای کردستان صادق ومستقل بودن وبه فکر درمانده ترین افراد بودن هزینه دارد وبارها از دور ونزدیک کنایه های میشنید و به محافظه کاری متهم میشد! ولی هیچگاه تحت تاثیر این جوسازیها قرار نمیگرفت وجو زده نمیشد وتندروی نمی کرد، ومیگفت ما کار خودمان را میکنیم وانها هم کار خودشان، بالاخره دنیا تقسیم کار است و این مسئولیت بر عهده ما گذاشته شده ومسئولیت انها هم همین است بگذار هر چه میخواهند بگویند هدف ما انسانی ،اخلاقیست وتاریخ قضاوت میکند. به همین خاطر است که طی چند روز اخیر از زندانهای مختلف تماس گرفته اند و ابراز تاسف میکنند،در واقع 24 ساعته با زندانیان همراه بود به همین خاطر دوباره پیش زندانیان بازگشت. .بالشخصه تاکنون کمتر کسی را دیده ام که این چنین بدون هیچ انتظار و حقوق ومزایایی با حوصله بسیار زیاد با در نوردیدن مرزهای زمان ومکان در راه حقوق بشر وانسانیت گام بردارد. Copyright: gooya.com 2016
|