چهارشنبه 23 اسفند 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قسم، قسم، قبح قباحت را از بین برده‌اند، مهران مصطفوی

مهران مصطفوی
می‌گفت "حالا وقتی به جلوی دادگاه‌های ايران بروی، با صحنه‌ی عجيبی روبه‌روی می‌شوی و آن اينکه پشت سر هم افرادی را مشاهده می‌کنی که از کنار تو رد می‌شوند و می‌گويند: "قسم، قسم" در اصل اين‌ها در مقابل دريافت مبلغی پول برای شهادت دادن و قسم يادکردن در دادگاه خود را به افراد پيشنهاد می‌کنند!"

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از مراسم يادبود هوشنگ کشاورز صدر در پاريس که توسط خانواده اش با شکوه برگزار شده بود و در آن صدها ايرانی بيادش گرد آمده بودند خارج شده بودم و هنوز اشک ديدن صحنه های متاثر کننده همسر و فرزندان او در بين دوستان از چشم پاک نشده بود که دوستی پاک نهاد که تازه از سفر به ايران برگشته بود برايم تعريفی کرد که حيفم آمد آنرا به صورت يادداشت کوتاه به قلم نياورم.

اگر دوستان بياد داشته باشند در مقابل دادگستريهای ايران عده ای بودند که عريضه می نوشتند و پول می گرفتند. شخصا يادم هست، ۳۵ سال پيش از اين که آنها ماشينهای تايپ بسيار ساده ای داشتند و آنچه را که مراجعه کنندگان توانايی و سواد لازم برای نوشتنش نداشتند، را تهيه می کردند تا آنها را به دادگستری بدهند و از اين راه پولی برای زندگی خود در می آوردند. اين دوست می گفت «حالا وقتی به جلوی دادگاههای ايران بروی، با صحنۀ عجيبی روبروی می شوی و آن اينکه پشت سر هم افرادی را مشاهده ميکنی که از کنار تو رد می شوند و می گويند : "قسم، قسم" در اصل اينها در مقابل دريافت مبلغی پول برای شهادت دادن و قسم ياد کردن در دادگاه خود را به افراد پيشنهاد می کنند!» اين وضعی است که حاکميت فاسد و تبهکار استبداد دينی در جامعه بوجود آورد است. با نگرانی ميگفت سقوط اخلاقی در بين قشرهايی از مردم کاملا مشهود است و وضعيت غيرقابل تصور است.

براستی چه چيزی می تواند دوباره جامعه ما را ترميم کند تا وطن سامان گرفته و راه عزت و رشد و آبادی را پيش بگيرد؟ مسلماً کسانی که در درون و بيرون نظام، در داخل و خارج از کشور با روش وسيله هدف را توجيه ميکند درعرصه سياست جولان می دهند بيشتر مشوق اينگونه رفتارها هستند و قادر به جلوگيری از سقوط کامل ميهن و از هم پاشيدگی آن نخواهند بود. آنها برای گرفتن قدرت سياسی از هر وسيله ای نامشروع که نافی اصل آزادی واستقلال است، استفاده می کنند. چرا تا کنون يک تحقيق جدی در باره پولهايی که در داخل و خارج کشور از صندوق دولت ايران و يا صندوق قدرتهای خارجی به گروههای مختلف داده می شود صورت نمی گيرد. کجا هستند روزنامه نگاران مستقل همانند شادروان دکتر حسين فاطمی که به اينکار بپردازند؟ چگونه است که ميليونها دلار بودجه های مختلف از سوی کشورهای خارجی برای "کمک به گروههای سياسی و روزنامه نگاران" ايران صورت می گيرد اما کسی نمی داند اين پولها بکجا می روند؟ و برای چه و در مقابل چه خدمتی خرج می شوند. اگر رژيم سياه ايران از اينگونه روشها استفاده ميکند جای تعجبی نيست، اما کسانی که از اين پولها استفاده ميکنند و حتی برخی از آنها کمک گرفتن را علناً توجيه می کنند چرا برای يکبار هم شفافيت بکار نمی برند؟ چگونه بخود جرأت ميدهند به رژيم ايران و افراد آن در حيف و ميل ثروتهای ايران خرده بگيرند اما هرگز حاضر نيستند اين شفافيت را خود داشته باشند. براستی در مقابل اين پولهای گرفته شده به چه قسم ياد کرده اند؟

در اين نابسامانه و ويرانگريها و تباهی ها و سقوط اخلاقی، ايران نياز به زنان و مردان پاک و صادق و منزه و اصولمند دارد. هوشنگ کشاورز صدر از جمله اين افراد بود که ما را ترک گفت. او بسيار بر سر مسئله اخلاق در سياست تاکيد می کرد و بارها تکرار ميکرد که در اين زمانه قبح قباحت را از بين برده اند! او روزی تعريف می کرد که دست به مطالعه ای زده است که طی آن به اين نتيجه رسيده که در قرن اخير دو نفر بزرگترين ضربه را به ايران زده اند. يکی رضا خان که مسير طبيعی انقلاب مشروطه را منحرف کرد و ايران را از رشد و آزادی بازنگاهداشت و راه را برای تمدن بلواری و وابستگی و فساد دولتی هموار کرد و ديگری خمينی که مسير انقلاب ۵۷ را به انحراف استبداد سياه دينی کشاند و هر دو از هر وسيله ای برای رسيدن به هدف ناشايست خود استفاده کردند. او محمد رضا پهلوی و کودتای مرداد سال ۱۳۳۲ و خامنه ای و جنايتهايش را دنباله کارهای رضا خان و خمينی می دانست و می گفت آنها حائز اهميت چندانی نيستند زيرا پايه سست و فساد و کژی را رضاخان و خمينی بنياد نهادند.

هوشنگ کشاورز صدر که بيشتر از خرابی ها و جنايتهايی که رژيم حاکم کرده و ميکند نگران از ريشه درآمدن پايه های اخلاقی ميهن و اصول مداری بود را اکنون از دست داده ايم. او ديگر در بين ما نيست که اينگونه تذکرات را بدهد و با تاسف سر تکان دهد و بما بگويد: "تحمل شرمندگی حاصل از وضعيت کنونی وطن از تحمل سرکوب و جنايت حاکميت سخت تر است". آيا زمانی آن نرسيده است که از اين شرمندگی بزرگ خارج شويم. لحظه ها کوتاه و فرصت تنگ است.

اين يادداشت کوتاه بياد هوشنگ کشاورز صدر مبارز پاک آزادی و استقلال ايران تقديم می شود که آخرين کلمه ای که بزبان آورد ايران بود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016