شنبه 17 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دو شعر از رضا مقصدی

رضا مقصدی
...خوبا بيا وُ با ما چشمِ سپيده، بگشا! / در اضطراب هستی / مستی ارغوان را / رنگين ترانه‌ای خوان ! / با لهجه‌ی بهاران. // مارا چه غم اگر دل، از خون گذشت وُ بگذشت -/ بی‌جانِ عاشق ما / شادیِ روزگاران

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ويژه خبرنامه گويا

جان ِرها ز تن شدم

سبزه ، به آب داده ام
دل، به شراب داده ام
پرسش سبز ِ سبزه را
پاسخ ِ ناب داده ام .

پيرهن ِ چمن شدم
جانِ ِ رها ز تن شدم.

سبزه، مرا درين ميان
خنده زنان، سرود کرد.

باز، دلِ شکفته را
عاشق هرچه رود کرد.

***

غزلواره ی سبز

تو برگ وُ بار باغی
من ميزبانِ باران.
من، شرحه شرحه، دردم
تو شرح ِاشتياقی!

خوبا بيا وُ با ما، چشم ِسپيده، بگشا!
در اضطرابِ هستی
مستی ارغوان را
رنگين ترانه ای خوان!
با لهجه ی بهاران.

مارا چه غم اگر دل، از خون گذشت و ُبگذشت-
بی جانِ عاشق ما
شادیِ روزگاران.

بگشا دريچه ها را! نيلوفرانه بگشا!
گلخندِ واژه ها را، در شعر ِنسترن بين !
در رويش ِ بهارا ن
بنگر دلا چه کرده ست
آواز ِبيقراران.

ای چنگِ خواب رفته!
برخيز وُ نغمه سر کُن!
جان ِجوان ما را
سرشار و ُتازه تر کُن!

ابری تو! ابر، آری، بر من اگر بباری
من، ميزبان ِعشقم، در آستانِ باران.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016