دوشنبه 2 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ضرورت سیاست‌ورزی کلان در پاسخ به وظایف ملی و سراسری در شرایط بحرانی، فريدون احمدی

فريدون احمدی
پرسش این است که وجود شرایطی که می‌توانند بر آینده، سرنوشت و حتا موجودیت کشور تأثیرگذار باشند چه وظایف ملی، سراسری و فراحزبی را پیشاروی نیروهای سیاسی قرار می‌دهند؟ مسکوت گذاشتن امر خطیر ضرورت ایجاد توافق تا حد امکان گسترده، بر سر راه گذار به دموکراسی در ایران، تنها به کام نیروهای ضددموکراتیکی است که به هر قیمتی در پی حفظ قدرت خویش‌اند و یا بی‌اعتنا به اراده مردم با هر وسیله‌ای به‌دنبال کسب قدرت‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


متن سخنرانی در کنگره سازمان فدائیان خلق ايران (اکثریت)

به دلیل کبود وقت مطالب را فشرده و تیتر وار بیان می کنم:
سخن جدیدی نخواهد بود اگر براین نکته بازهم تاکید شود که در کشور ما ایران احتمال وقوع تحول در آینده ای نه چندان دور جدی است. عواملی چند احتمال وقوع چنین تحولی را بالا برده است که عبارتند از: تشدید مستمر و نفس گیر فشارهای اقتصادی وسیاسی بین المللی، ساختار چند کانونی و خود ویژگی های فکری- روانی رهبر و حاکمان ایران، گذر جامعه به فاز بحران در عرصه های گوناگون و گذشتن فرآیند مناسبات و تنش ها با غرب از نقطه ای که به دلیل دینامیسم پدیده و تعدد عوامل موثردرتعیین سیاست دولت ها در عرصه جهانی، عادی شدن و بازگشت سریع به شرایط گذشته ناممکن شده است. حتا نوشیدن جام زهر نیز کمکی جدی به حل بحران ها و مشکلات جمهوری اسلامی نخواهد کرد. بر این مبنا چشم اندازها و سناریوهای متعددی در افق سیاسی ایران قابل دید وتصورند که درجه احتمال وقوعشان متفاوت است. فروپاشی سامان اقتصادی و به دنبال آن فروپاشی ساختار و قدرت سیاسی، درگیری های خشونتبار و شاید مسلحانه باندهای حکومتی، وقوع شورش های کور و گسترده برای نان ومعیشت، وقوع جنگ داخلی و سوریه ای شدن ایران ، حدت یابی تنش های اتنیکی، برآمد دوباره جنبش برای حقوق مدنی وشهروندی، جنگ وحمله نطامی خارجی و... احتمال وقوع هیچ یک از این سناریوها صفرو یا ناچیز نیست.

اکنون پرسش اصلی این است که این چشم اندازها و وجود این احتمالات تا چه حد در ر استاها و برنامه سیاسی، عملکرد، پروژه ها و مناسبات سازمان فداییان اکثریت تاثیر گذاشته است؟ در خطوط اساسی بسیار کم. و پرسش تکمیلی این است که وجود چنین شرایطی که می توانند بر آینده، سرنوشت و حتا موجودیت کشور تاثیرگذار باشند چه وظایف ملی، سراسری و فرا حزبی را پیشاروی نیروهای سیاسی قرار می دهند؟ پیش نویس سند سیاسی را بنگرید، بخش تحلیلی آن، کم و بیش واقعیت موجود در جامعه را بازتاب می دهد اما آن جا که به تبیین "راهکارها و سیاست های ما" می رسد، از نظر مضمون و راستاها با "سیاست های ما" د ر دو سال پیش، چهار سال پیش و کنگره های پس از آغاز اصلاحات تفاوت اساسی ندارد. در آستانه کنگره ها، گرایشی در سازمان فداییان اکثریت، گرایش متمایل به اصلاح طلبان، همواره تاکید می کرد در برنامه سیاسی درست است فقط به وظایف و اهداف قابل دسترس طی دو سال، تا کنگره بعدی پرداخت و لزومی به تکرار اهداف درازمدت و استراتژیک نیست. اتفاقا این متد برای دو و یا چند سال آینده قابل پذیرش است. کدام تحلیل گر واقع گرایی می تواند با قطعیت ادعا کند چمهوری اسلامی در همین چند سال آتی با حفظ مهمترین مشخصه های خود پابرجا خواهد ماند؟ در سند سیاسی ارائه شده به کنگره ضمن تاکید بر این که "کشور ما در وضعيت بحرانی قرار دارد". برای برون رفت کشور از وضعيت بحرانی، به سران حکومت هشدار داده شده است. آیا هشدار اصلی نباید خطاب به خود سازمان باشد که متناسب با این وضعیت بحرانی سیاست گذاری کند؟ پرسش های بی پاسخ بسیاری مطرحند:
اگر راهکارهای اعلام شده و اصلاحات پیشنهادی برای برون رفت از بحران همچون: آزادی های سیاسی، سامان دادن به اقتصاد و ... پیش نرفت، که نشانه ای از پیشرفت روندها در این مسیر دیده نمی شود، پلان "بی" و پلان "سی" سازمان کدام است؟ تلاش برای اتحاد چپ، البته نه در آن چارچوب تنگ، و کوشش برای نزدیکی وهمکاری نیروهای دموکرات، سکولار و جمهوری خواه فعالیت هایی درست وضروری اند اما فراتر از این دو عرصه، سیاستگری در سطح کلان به عنوان یک نیروی موثر اپوزیسیون و برای پرداحتن به مسائل مربوط به سرنوشت ایران چه جایگاهی در برنامه سیاسی سازمان دارد؟ آیا رویدادها برای رخ دادن باید در انتظار نتیجه روند اتحادچپ و همگرایی جمهموری خواهان بمانند؟ برای ایجاد تفاهم و همرایی میان همه نیروهای خواهان تعییر، برسر راه گذار به دموکراسی در ایران چه برنامه ای وجود دارد؟ آیا قابل پذیرش است این امر خطیر یعنی ضرورت ایجاد توافق تا حد امکان گسترده، بر سر راه گذار به دموکراسی مسکوت گذاشته شود؟ نتیجه چنین کوتاهی ای تنها به کام نیروهای ضد دموکراتیکی است که به هر قیمتی در پی حفظ قدرت خویشند و یا بی اعتنا به اراده مردم با هر وسیله ای تشنه کسب قدرتند. در سند سیاسی از انتخابات آزاد به عنوان "شعار فراگیر و پوش دهنده نیروهای مخالف و منتقد" یاد شده است در این صورت چرا هیچ اقدام و یا کوششی در جهت پذیرش پیشنهاد تشکیل کمیته های مشترک پیشبرد انتخابات آزاد دیده نمی شود؟ درک ناظر بر سند سیاسی از انتخابات آزاد چیست؟ آیا منظور، انتخابات آزاد بر اساس موازین و معیار های بین المللی است؟ در آن صورت تشکیل بلوک اتحاد سیاسی با پیروان اجرای بی تنازل قانون اساسی که انتخابات را در چارچوب قوانین همین رژیم "آزاد" می خواهند به چه معناست؟ و اگر منظور از بلوک اتحاد، اصلاح طلبان پیرو اجرای بی تنازل قانون اساسی نیست، چرا مدتی است سیمای سیاسی سازمان در پیوند با این نیرو ترسیم می گردد؟ پرسش دیگر اینکه چرا در اسناد سیاسی، مناسبات با نیروهای سیاسی دیگر، یا در چارچوب سیاست اتحادها فرمولبندی می شود و یا دیالوگ آیا سیاست دیگری ما بین این دو، قابل تصور نیست؟ مثلا سیاست همکاری های پروژه ای؟

نکته دیگر در مورد مساله اتحاد چپ و آن سان که در سند سیاسی آمده اتحاد چپ دموکرات و سوسیالیستی است. سازمان فداییان اکثریت نیروی چپی است که به دموکراسی اعتقاد دارد، در پی استقرار یک دیکتاتوری طبقاتی نیست و به جای انقلاب اجتماعی، تحولات تدریجی در نظام سرمایه داری را در راستای سوسیالیسم پی میگیرد. یک گرایش چپ با این مشخصه ها چه خود بپذیرد چه نپذیرد، جزئی از جریان تاریخی سوسیال دموکراسی با تمام طیف گوناگون و متنوع آن شمرده می شود. تلاش برای تعریف هویت تاریخی سومی بین کمونیسم و سوسیال دموکراسی تاکنون راه به جایی نبرده است و تفاوت ها در چارچوب هویت تاریخی سوسیال دموکراسی، تحت نام های گوناگون درسطح نوع نگاه به سیاست داخلی و جهانی باقی مانده اند. محصور و منحصر کردن امر اتحاد چپ در ایران به اتحاد چپ سوسیالیستی، چپی که از دیروزش بریده اما هنوز پا بر جایگاهی در امروز استوار نکرده، سمت گیری به سوی تبدیل شدن در بهترین حالت به نیرویی دو، سه درصدی در ایران است. میتواند این، آگاهانه یک انتخاب باشد اما دیگر سخن از تاثیر بر "وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور" گزافه است. در ایران، گرایشی که در نگرشی کلی می تواند گرایش سوسیال دموکراسی ارزیابی شود، نیروی اصلی و بزرگ اما پراکنده مدافع آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی است. این نیرو بالقوه می تواند با حفظ پرچم عدالت اجتماعی، مدافع پیگیر آزادی و دموکراسی باشد و اعتماد از کف رفته مردم به پایبندی این نیرو به دموکراسی و آزادی را بازسازی کند. محروم ماندن جامعه زخم دیده و ستم کشیده ما از اندیشه و سیاست و عمل سوسیال دموکراتیک در ایران، زیان بزرگی است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016